eitaa logo
📖 کانال آموزشی غیر رسمی استاد احمد پاکتچی 📖
1.4هزار دنبال‌کننده
252 عکس
22 ویدیو
87 فایل
OstadPakatchi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 اما آزاد در خانواده ای صوفی مشرب تربیت شده و سپس با فرهنگ غربی آشنایی عمیقی یافته بود و هرگز ارتباطی به اندیشه های سلفی نداشت؛ با وجود این که اندیشه اصلاح طلبی او جریانی پیوسته به افکار جمال الدین و عبده بود (Ahmad, 1967, p.66; Schacht, 1957, 141ff) اما هرگز شیوه او شباهتی به رشید رضا و اخوان المسلمین و به طور کلی، سلفیه نداشت و بیشتر نزدیک به افکار مذهبی تجدد گرا بود (Smith, 1946, 128ff). در دهه 1350ق/ 1930م، آنچه پژوهشگران بنیاد گرایی می نامیدند، از دوره ما قبل تاریخ خود وارد دوره تاریخی شد و این همان جریانی است که نزد تحلیل گران به موج اول بنیاد گرایی اسلامی شهرت یافته شده است (Gomaa, 1983, pp.143-158). گروه اخوان المسلمین که در1347ق توسط حسن البناء و تحت تأثیر تعالیم اصلاح گرایان سلفی چون رشید رضا در اسماعیلیه مصر تأسیس شده بود، در 1350ق بیانیه ای را منتشر کرد که در آن مبانی حرکت تبیین شده بود (بیومی، 1399، صص81ـ 86) و این نقطه عطفی در آغاز بنیادگرایی در مصر قلمداد شد. در طی دهه 50 و 60ق، اخوان المسلمین از یک سو به گسترش دامنه نفوذ و سطح فعالیت های عملی خود اشتغال داشت و از سوی دیگر، نظریه پردازان آن مانند سید قطب (1324ـ 1387ق) مشغول فعالیت فرهنگی خود بودند. آنان بر سلفی بودن و پایبندی به نصوص تأکیدی ویژه داشتند. (حسینی، 1955، ص176، 194، جم) و فعالیت فرهنگی امثال قطب تنها به تندروتر شدن اخوان المسلمین انجامید (Carre & Shamir, 1995, pp.181-194). وقایع تاریخی مانند پایان جنگ دوم (1945م) و اثرات آن در سیاست خاورمیانه، به خصوص اعلام استقلال اسرائیل در 1948م در توسعه بنیادگرایی در کشور های عربی مؤثر بود. سرخوردگی ناشی از شکست در جنگ های شش روزه (1387ق/ 1967م) نیز محرکی جدی برای رشد بنیادگرایی در خاورمیانه محسوب می شد (Piscatori, 1993, pp.79-93) 🔹 در هند، هم چنان در دهه 50ق، شاخص اصلاح طلبی اسلامی ابوالکلام آزاد بود، ولی از دهه 60ق، با وجود آن که وی در قید حیات بود، اما دیدگاه های ابوالاعلی مودودی (1321-1399ق) بر فضای اصلاح طلبی هند غالب آمد. تأسیس جماعت اسلامی هند توسط مودودی در 1360ق، آغاز جریانی در شبه قاره هند بود که در کنار اخوان المسلمین به عنوان دومین جریان بنیاد گرایی از موج اول شناخته شده است. به طبع استقلال پاکستان در سال 1366ق/1947م به عنوان یک کشور اسلامی و تنش های بعدی با دولت هند، این جریان را بیشتر دامن می زند. 🔹 آغاز آنچه نزد پژوهشگران موج دوم بنیادگرایی اسلامی خوانده می شود. مربوط به ایران و پایان دهه 1970م است و نقطه عطف آن پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22بهمن 1357ش است. در طی سه دهه از پیروزی انقلاب ایران تاکنون، این موج دوم دو اصلی در جهان اسلام با نام بنیادگرایی به خود دیده اند؛ نخست جریانی که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک جریان دارای حکومت شاخص آن بود و توانسته بود در سرزمین های مختلف اسلامی، از جمله در سرزمین های عربی نفوذی وسیع پیدا کند (Sivan, 1990, pp.71-87). این جریان با اینکه خاستگاهی شیعی داشت اما قادر بود در صفوف مسلمانان غیر شیعی نیز پر جاذبه باشد و می توان گفت که ظرفیت بالایی برای تحمل مذاهب مختلف اسلامی داشت. 🔹 جریان دوم، گونه از سلفی گری بود که خاستگاه آن مذهب وهابی در عربستان محسوب می شد و از حمایت های دولت سعودی و برخی ثروتمندان غرب نیز برخوردار بود. این گونه از بنیادگرایی با وجود گسترش قابل ملاحظه در نقاط مختلف جهان اسلام، از پیروان می خواست تا مذهب پیشین خود را ترک کنند و به سلفیه بپیوندند. این جریان نسبت به تنوع مذاهب اسلامی کمترین تحمل را داشت و رویکرد آن با سنت های دینی مانند تشیع یا تصوف دشمنی بود. جریان سلفی توانست در طی این دوره قدرت های سیاسی ناپایداری مانند دولت طالبان در افغانستان را پدید آورد، اما شاید به دلائلی که برخاسته از ماهیت سلفی آن است، بیشترین هم خود را مصروف تعصبات مذهبی خود ساخته بود. با توجه به نقش دولت سعودی در حمایت، گاه این جریان ـ دست کم طیفی از آن ـ از سوی نویسندگان منتقد عرب عنوان «بنیادگرایی درباری» یافته است (Mernissi, 1996, pp.251-265).
🔹 جریان های موج اول اگر چه هنوز باقی هستند، اما به شدت از دو جریان اخیر متأثر شده و تحت الشعاع قرار گرفته اند، اندیشه و سازماندهی اخوان المسلمین هنوز وجود دارد، اما افزون بر تأثرات از بیرون، همچنان حوزه نفوذ آن بیشتر به جهان عرب محدود مانده است (Sattar, 1995, pp.7-30). جماعت اسلامی در شبه قاره نیز بسیار به بنیادگرایی سلفی و در مقاطعی به طالبان و القاعده نزدیک شده و گاه در رقابت با هواداران الگوی جمهوری اسلامی قرار گرفته است (New Islamist….,1993, 37ff, Peters, 2003) گفتنی است برخی از نویسندگان در سال های اخیر در طی سال های 1991م به بعد به موج سومی از بنیادگرایی اشاره دارند که از موج دوم عبور کرده و اموری چون اسلامی کردن سیاست، فرهنگ و فضای اجتماعی، گسترش جبهه های جهاد و پیجویی یک جریان جهانی اسلامی از ویژگی های آن است (Demant, 2006, 127ff نیز نک: Desai, 2007, 88ff ) 🌀 منبع: مجله بنياد گرايي و سلفيه بازشناسي طيفي از جريان‌هاي ديني، به کوشش دکتر حسين هوشنگي و دکتر احمد پاکتچي، انتشارات دانشگاه امام صادق، 1390ش. 🆔 @OstadPakatchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6001503805819063345.mp3
30.62M
🌀 ریشه شناسی واژگان نهج البلاغه 🔹 استاد احمد پاکتچی 🔹 جلسه اول 🆔 @OstadPakatchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀 مذهب یا تجدید یک آموزه 🔹 ابن عبدالوهاب آموزه خود را «عقیده سلفیه» می نامید (ابن عبدالوهاب، بی تا – الف، ص378) و با توجه به مذهب ستیزی که در او وجود داشت، مایل نبود نام مذهب به خود گیرد، اما به هر روی نهادینه شدن آموزه وی در عربستان و برخی مناطق اقماری و پایان یافتن مأموریت های جهادی که این جریان دنبال می کرد، عملاً این آموزه را در حد یک مذهب شکل داد که از سوی مخالفانش به وهابیه شناخته می شد؛ حال آن که پیروان او افزون بر نام های خود خوانده مانند «اهل التوحید» و «اخوان»، ترجیح می دادند مسلک فکری ـ اجتماعی خود را با نام هایی چون «دعوت سلفیه» (قماوی، محمود، عنوان آثار؛ زرکلی، 1986، ج6، ص181) و گاه «حرکت سلفیه» (مکی، عنوان اثر؛ عاملی، 1422، ج1، ص235) و «برادران سلفی» (البانی، 1409، ص10) معرفی کنند و بر هویت «سلفی» به جای انتساب به شخص تأکید ورزند. در ریاض، همایشی نیز با عنوان «ذکری الشیخ محمد بن عبدالوهاب مجدد الدعوه السلفیه» در دانشگاه محمد بن سعود برگزار شد که چنان که از عنوان آن آشکار است، سعی داشت تأکید کند که ابن عبدالوهاب فردی از دعوت کنندگان به آموزه سلف و از مجددان این دعوت است و نه بنیانگذار آن (نک: بکر، 2002، ص36؛ عثمان، 1414، ص31) و کوشش کردند تا سلسله را از عصر نخستین تا وی با مشخص کردن دو حلقه احمد بن حنبل و ابن تیمیه ترسیم نمایند (مثلاً سیلی، 1413، ص 297بب). 🔹 اما بیرون از حیطه پیروان، رویکرد به وهابیه به عنوان یک مسلک و مذهب بود و در برخی مباحث مقایسه ای، نام آن در کنار شماری از فرقه های شناخته شده اسلامی جای می گرفت (مثلاً زنجانی، 1414، ص310؛ فضلی، 1988، ص6) و گاه با رعایت خاستگاه تاریخی، تنها مذهبی برآمده از دل سلفیه شمرده می شد (عسکری، 1410، ج3، ص278)، گویی اصل تعلق آن به سلفیه به چالش کشیده شده بود. در راستای همین چالش بود که برخی از مخالفان تصریح می کردند دعوت سلفی اختصاص به شخص یا گروه معینی ندارد و این عنوان نباید توسط یک عده مشخص مورد استفاده قرار گیرد (کویتی، 1413، ص9) فراتر، حتی برخی چون بوطی سعی داشتند ثابت کنند که سلفیه در معنای جامع و سنتی آن نیز یک «مذهب اسلامی» نیست؛ بلکه سوء تفاهمی از کاربردهای تعبیر سلف در متون متقدم است و سلف در معنای صحیح خود تنها ناظر به «یک مرحله مبارک زمانی» در صدر اسلام است و با توجه به اختلافات موجود میان عالمان آن مرحله، چیزی به عنوان مذهب سلف هرگز وجود خارجی نداشته است (بوطی، 1408، سراسر؛ نیز سبحانی، 1416، صص 53-54). این نظریه که می توانست مبنای مشروعیت سلفیه را درکلیت آن به چالش کشد، از سوی صالح فوزان نقدی ضعیف شده است (فوزان، 1411، ص21 بب) و هنوز چالشی جدی در پیش روی سلفیه است. 🔹 در سده 14ق، گسترش فعالیت وهابیه و کاستی پدید آمده در محافل دیگر سلفی، همگرا شدن محافل سلفیه و نزدیک تر شدن آن ها به افکار وهابیه را فراهم آورد و موجب شد که گاه نام وهابی به جای سلفی به کار برده شود؛ هر چند این نزدیکی تا امروز نیز قطعی نشد و همواره برخی هویت های فکری، مانند افزودن قید تصوف به سلفی گری در میان سلفیان سرزمین های مختلف برجای ماند. گفتنی است جریان های رقیب وهابیه در شبه قاره هند، آسیای مرکزی و قفقاز، بخش هایی از افریقا و به طور کلی، در مناطقی که تصوف نفوذی سنت دارد، همچنان بقایای تعالیم خود را حفظ کرده اند و در صفوف سلفیان برآمده از محفل ابن عبدالوهاب نیز منتقدانی پدید آمده اند. بنابراین همواره باید در رقابت با جریان تندرو سلفیه، به وجود چنین جریان های معتدلی نیز توجه داشت. 🔹 در سوی مخالفان در سده 14ق، در کنار ردیه های پر شماری که بر وهابیه نوشته شد، اصل آموزه وهابیه از سوی برخی مخالفان عین بدعت شمرده شد و این مذهب دقیقاً با همان شعار مبارزه با بدعت که بدان شهرت گرفته بود، هدف قرار گرفت (مثلاً غماری، ارغام، عنوان اثر؛ بوطی، 1408، سراسر؛ آل شبیب، 1421، ص162)، چالشی که برای پیروان آزار دهنده بود و کوشش هایی را در مقام دفاع برانگیخت (دویش، بی تا، ج7، ص376؛ عثمان، 1414، ص40). از دیگر حملات وارد بر این گروه، می توان به نسبت تقلید اشاره کرد که سلفیان همواره مخالفانشان را به آن متهم می کردند (عباس، 1408، ص20؛ سقاف، 1412، ج3، ص297). هم چنین در این دوره اوصافی مانند حشوی گری (کثیری، 1418، ج8، ص40، جم)، تعصب (سقاف، 1412، ج3، ص297)، تندزبانی در نقد مخالف (غماری، 1384، ص18) از سوی مخالفان این بابت نقد می شدند که درک درستی از آموزه های سلف نداشتند و اقوالی مبتنی بر شذوذ و خطا را به آنان نسبت می دادند (عباس، 1408، ص20؛ سلفی، 1404، سراسر)؛ بدین ترتیب افزون بر سلف مؤلفه های شاخص سلفیه از آنان (عماره، 1994، ص23 بب)، اصل انتساب آنان به تعالیم سلف نیز زیر سؤال رفته بود.
🌀 منبع: مجله بنياد گرايي و سلفيه بازشناسي طيفي از جريان‌هاي ديني، به کوشش دکتر حسين هوشنگي و دکتر احمد پاکتچي، انتشارات دانشگاه امام صادق، 1390ش. 🆔 @OstadPakatchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریشه شناسی واژگان نهج البلاغه 2.mp3
30.94M
🌀 ریشه شناسی واژگان نهج البلاغه 🔹 استاد احمد پاکتچی 🔹 جلسه دوم 🆔 @OstadPakatchi
ریشه شناسی واژگان نهج البلاغه 3.mp3
33.55M
🌀 ریشه شناسی واژگان نهج البلاغه 🔹 استاد احمد پاکتچی 🔹 جلسه سوم 🆔 @OstadPakatchi
ریشه شناسی واژگان نهج البلاغه 4.mp3
28.76M
🌀 ریشه شناسی واژگان نهج البلاغه 🔹 استاد احمد پاکتچی 🔹 جلسه چهارم 🆔 @OstadPakatchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا