#یک_نکته
🌀ابن بابويه و علم حديث
🔹 ابن بابويه در طلب حديث بسيار سفر نمود از بسياری مشايخ حديث شنيد و آثار فراوانی در حديث از او باقی مانده است. قديمترين توثيقی كه در مورد ابن بابويه در دست داريم توثيق ابن ادريس (ص ۲۸۸) و پس از او ابن طاووس (كشف المحجة، ۱۲۳) است. ابنطاووس (فلاح السائل، ۱۱؛ همو، فرج المهموم، ۱۲۹) متذكر شده كه در مورد عدالت وی اتفاق نظر وجود دارد. لقب «صدوق» بليغترين كلمه در بيان امانت وی در روايت است. نخستين كسی كه ابن بابويه را صدوق ناميده ابن ادريس (ص ۲۸۸) است، ليكن پس از وی تا زمان شهيد اول (مجلسی، ۱۰۴/ ۱۹۰) اين لقب شهرت نداشته است. برخی از علمای رجال متأخر مراسیل وی را در حكم مسانيد دانستهاند (نک : خوانساری، ۶/ ۱۳۳؛ مامقانی، ۳/ ۱۵۴). ابنبابويه خود از اربابجرحوتعديل است. او در ضبط اسناد، اصطلاحات مربوط به نحوۀ تحمل حديث (كه در آثار وی هويداست)، تفكيك لفظ از معنی در مواردی كه حديث واحد با اسناد متعدد ذكر شده (مثلاً نک : كمال، ۲۸۹-۲۹۴)، روايت حديث واحد با اسناد مختلف، مانند حديث اثنا عشر جابربن سمرة از ۱۹ طريق مختلف (الخصال، ۴۶۹-۴۷۳)، بسيار دقيق است. اغلب آثار حديثی ابن بابويه آميختهای از احاديث شيعه با احاديث برگزيدۀ اهل سنت است.
🔹 ابن بابويه به عنوان يك محدث نه تنها ميراث عظيمی رابه آيندگان انتقال داده و بخش قابل توجهی از احاديث موجود در كتب روايی مسند شيعه پس از سدۀ ۵ ق چون آثار خزاز، مفيد، طوسی، ابن رستم طبری و ديگران را به خود اختصاص داده، بلكه در مورد انتقال آثار گذشتگان به آيندگان نيز نقشی اساسی ايفا كرده است، به طوری كه نوری (۳/ ۵۲۴) وی را يكی از ۱۲ تنی دانسته كه سلسلۀ اجازات به ايشان منتهی میشود.
🔹 ابن بابويه در عالم حديث نه تنها به عنوان ناقل، بلكه چنانكه طوسی (الفهرست، ۱۵۷) يادآور شده، به عنوان نقاد احاديث و آگاه به رجال مطرح است. كتاب معانی الاخبار وی دليل قاطعی بر تبحر او در فقه الحديث و غريب الحديث است. نجاشی (ص ۳۹۱) و طوسی (همانجا) كتابی نيز در مورد غريب حديث پيامبر(ص) و علی (ع) برای او ذكر كردهاند. نقد اسناد برخی احاديث و حكم به غرابت سندی آن در مواضع مختلف از آثار وی ديده میشود (نک : ابن بابويه، عيون، ۱/ ۲۰۰؛ همو، فضائل الاشهر، ۶۳). در زمينۀ رجال نيز وی آثار متعددی داشته (نجاشی، ۳۹۰-۳۹۲؛ طوسی، الفهرست، همانجا) و برخی نظريات او در كتب رجالی (به عنوان نمونه ابن داوود، ۷۲، ۸۷، ۱۰۰، جم ) منعكس شده است. در ميان عناوين آثار ابن بابويه عناوينی چون التاريخ، مقتل الحسين (ع) و تفسير القرآن ديده میشود (نجاشی، ۳۹۰، ۳۹۲؛ طوسی، الفهرست، همانجا) كه با توجه به شيوۀ وی میتوان حدس زد كه جنبۀ تاريخ و تفسير روايی داشتهاند نه درايی. در مورد مشايخ ابن بابويه فهرست نسبتاً كامل و دقيقی بالغ بر ۲۱۱ تن در «حيات الشيخ الصدوق» (موسوی خرسان، ص «ر اد») آمده كه برخی از آنان در اين مقاله ذكر شدهاند. در مورد روايت و شاگردان وی فهرست ناقصی در دست است (همو، ص «أه ـ أز») كه از ميان ايشان میتوان شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان، هارون بن موسی تلعكبری، علی بن محمد خزاز و حسين بن عبيدالله بن غضائری را ذكر كرد (برای تكميل فهرست مزبور نک : ابنرستم، ۴، ۱۰، ۸۹؛ منتجبالدين، ۸۹؛ حسكانی، ۱/ ۱۹۲؛ جوينی، ۲/ ۱۴۲، ۱۹۰، ۱۹۳، ۱۹۶، ۲۲۳؛ ذهبی، ۱۶/ ۳۰۴).
🌀 منبع: دبا (مدخل ابن بابویه)
🆔 @OstadPakatchi
معرفی کتاب روش شناسی پیوند میان دستگاه مفهومی قرآن کریم و علوم مدرن - 6 فروردین 1402.mp3
30.35M
#معرفی_کتاب
🔹 سلسله نشستهای معرفی کتب الهیاتی و مطالعات اسلامی
معرفی کتاب روش شناسی پیوند میان دستگاه مفهومی قرآن کریم و علوم مدرن
🔹 با سخنرانی مولف کتاب دکتر احمد پاکتچی و میزبانی دکتر مرتضی سلمان نژاد
🔹 یکشنبه ۶ فروردین ماه ۱۴۰۲
🆔 @Elahiat_isu
🆔 @OstadPakatchi
کمینه گرایی و بیشینه گرایی در فقه و اثر آن در علم رجال - مستخرج از ج2 کارگاه روش های نوین پژوهش در حوزه تحقیقات رجال.mp3
4.84M
#بیان_استاد
#پادکست
🌀 عنوان: کمینه گرایی و بیشینه گرایی در فقه و اثر آن در علم رجال
🔹 مستخرج از جلسه دوم کارگاه روشهای نوین پژوهش در حوزه تحقیقات رجالی
🆔 @OstadPakatchi
#اطلاع_رسانی
🔹 مدرسه عالی علوم انسانی و اجتماعی معاونت پژوهش دانشگاه امام صادق علیهالسلام با همکاری دانشکده الهیات، معارف اسلامی و ارشاد برگزار میکند:
🔹 دوره جدید مدرسه عالی علوم انسانی و اجتماعی با عنوان:
تجربه کاوی تعامل علوم انسانی با ادیان در فضای جهانی دانشگاه
🔹 با حضور دکتر پاکتچی
🔹 تاریخ برگزاری: از ۹ اردیبهشت ماه لغایت ۱۴ خردادماه روزهای شنبه و یکشنبه
🔹 زمان: ساعت ۱۷:۳۰ الی ۱۹
🔹 مهلت ثبتنام: جمعه ۸ اردیبهشتماه
🔹 ثبتنام از طریق پیوند زیر و یا ارسال مشخصات به شماره ۰۹۳۶۰۷۰۷۶۵۷ در پیام رسان بله و ایتا
🌀 http://events.isu.ac.ir/W/1682713800-141
🆔️ @isu_ac_ir
🆔 @OstadPakatchi
#سخنرانی
🌀 گزارشی از سخنرانی دکتر پاکتچی در نشست «مواجهه امام علی(علیه السلام) با تنشهای قومی طبقاتی (با تأکید بر دوره خلافت امام)»
🔹زمان: ۲۷ فروردینماه 1402 - مرکز تحقیقات امام علی(علیه السلام) پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
🌀 در جلسه امروز سعی میکنم برخی عوامل تنشهای قومی طبقاتی در دوره خلافت امام علی(ع) را معرفی کنم. فکر میکنم این بحث کمک زیادی میکند که از یک مقایسه خام غیر علمی بین شرایط عصر خودمان و دوران امام علی(ع) بپرهیزیم. البته اصول حاکم بر سیره معصومین در حوزه اصول کلی مانند حقطلبی، عدالتطلبی و ... همیشه باید سرلوحه کار ما مسلمانان باشد. من در این ارائه از الگوهای انسانشناسی فرهنگی برای بررسی تنشها استفاده میکنم.
🔹 اولین موضوعی که میتواند شروع خوبی برای بحث امروز باشد الگوهای قدرت و ثروت است. یک ضرب المثلی هست که قدرت ثروت میآورد و ثروت قدرت میآورد. اینکه نقطه شروع کدام یک از این دو است یعنی این قدرت است که ثروت میآورد یا بالعکس از جمله مواردی است که جوامع را از هم متمایز میکند و برخی به تفاوت دو الگو توجه کردند و دستهبندیهایی کردند که قابل مناقشه است ولی به هر حال میدانیم دو الگو وجود دارد. میخواهیم نقش این دو الگو را در تنشهای قومی طبقاتی عصر امام علی(ع) بررسی کنیم.
🔹 اگر بخواهیم درباره قدرت پیشاثروتی صحبت کنیم یعنی قدرتی که خودش ناشی از ثروت نیست، اولین سوال این است که این قدرت ناشی از چیست؟ سه نوع عامل میتواند موجب چنین قدرتی شود؛ عامل فکری، عامل فرهنگی و عامل محیطی. در بین عوامل فرهنگی که میتوانند این قدرت را بیاورند یکی شرف خاندانی است یعنی شخص در خاندانی زندگی میکند که برتری دارد و نوعی قدرت و ریاست برایش تثبیت شده است مثل جایگاهی که پیامبر(ص) به اعتبار تعلقشان به قریش از آن برخوردار بودند. گاهی اوقات ممکن است نشانداری دینی و آیین باعث این قدرت باشد.
🔹 عوامل فکری مثل اینکه یک فرد یا یک قبیله دارای تجربه مدیریتی خاص باشد یا دارای برتری در خردورزی و دانش باشند؛ همه اینها عواملی است که برای یک گروه اجتماعی قدرت میآورد. عوامل مادی هم وجود دارد که یکی از آنها کثرت جمعیت است یا دسترسی به نوع خاصی از جنگافزار. اینها عواملی است که میتواند قدرت پیشاثروتی را به وجود بیاورد.
🌀 عوامل قدرتزای قریش در صدر اسلام
اگر به عصر امام علی(ع) برگردیم باید ببینیم چطور قریش و بنی هاشم بین عرب از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. در آن دوره ما با یک چالشی مواجه هستیم و آن اینکه قدرت بنی هاشم مدام از سوی بنی امیه واکاوی میشد. آنها مایل بودند قدرت برتر را داشته باشند در حالی که از حیث شرف خاندانی، قدرت برتر در دست بنی هاشم بود. به همین جهت یک چالش درونی بین قبیله قریش به وجود میآمد و این گروهها دائما برای هم مسئله ایجاد میکنند. من به حکمت ۱۲۰ نهج البلاغه اشاره میکنم که از حضرت درباره قریش سوال کردند و حضرت پاسخ دادند: «أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ، [تُحِبُ] نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ؛ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا؛ وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ، وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ»
ترجمه: امّا بنى مخزوم، ريحان خوشبوى قريشاند گفتگو با مردانش و زناشويى با زنانش دوستداشتنى است. بنى عبد شمس، به رأى، از ديگران دور انديشترند. و در حمايت آنچه پشت سر خود دارند [يعنى مال و خاندان] استوارترند. اما ما به آنچه در دست داريم، بخشندهتريم و به هنگام مرگ، به جان دادن، سخاوتمندتريم. بنى عبد شمس به شمار بيشاند و مكارتر و بدكردارترند، ولى ما فصيحتريم و مردم را نيكخواهتريم و خوشرویتريم.»
🔹 مشاهده میکنید که عوامل قدرتزا در این خطبه نمود پیدا کرده است. بنی هاشم با اینکه از جهاتی بر بنی امیه غلبه داشت ولی از نظر جمعیت آنها بر بنی هاشم غلبه داشتند. بنابراین اقتدار به جمعیت با اقتدار به شرف مقابله میکرد. وقتی حضرت میگویند آنها مکارترند دارد درباره برتریهای فکری صحبت میکند. از سوی دیگر قدرت بلاغت و اقناع را به عنوان عامل برتریزا ذکر میکند. شما ملاحظه میکنید چطور عوامل مادی و فرهنگی و فکری در همین عبارات کوتاه با هم مقایسه شده است.
🔹 نکته جالب توجه این است وقتی امیرالمومنین(ع) به مقایسه سه تیره بنی هاشم میپردازند اشاره به یک سهگانه سنتی است که قبل از اسلام این تنشها میان قریش وجود داشته ولی این تنشها در فرایندهای ظهور اسلام و بعد از ظهور اسلام خصوصا دوره جنگهای رده و جریان فتوحات بیشتر مورد توجه قرار گرفت. نمیشود اتفاقات صدر اسلام را درک کرد بدون آنکه به این اختلافات توجه داشته باشیم.
🔹 به بحث شرف خاندانی و نشانداری قریش برمیگردیم و اینکه چگونه قبائل غیر قریشی نشانداری آیینی قریش را به چالش کشیدند. ادعای خلیفه اول در ماجرای سقیفه مبنی بر اینکه «ان الأئمه من قريش» نوعی نشانداری آیینی بود گویی اسلام به عنوان دین الهی به قریش امتیاز داده و اسلام جایگاه امامت را به قریش اختصاص داده است. عرض کردم که در بین عوامل پیشاثروتی قدرت، یکی کثرت جمعیت بود. ما چالش کثرت جمعیت را در برخی قبائل به طور جدی داریم از جمله قبیله مذحج. بیشتر صداها در مخالفت با مسئله «الائمه من قریش» و اینکه کار نباید دست قریش باشد از قبیله یمنی مذحج شنیده میشد. این قبیله در هنگامی که امیرالمومنین(ع) میخواستند عبدالله بن عباس را برای حکمیت بفرستند به حضرت فشار آوردند که حکم نباید از قریش باشد و حضرت را وادار کردند ابوموسی را به عنوان فرد یمنی به حکمیت بفرستد. این قدرت این قبلیه بود و مهمترین عامل قدرتزایش کثرت جمعیتش بود.
🔹 قبیله دیگر قبیله بکر بن وائل بود که از قبائل تنشزا در وقایع عصر آغازین اسلام است. یکی از قبائل شورشی که خوارج در میان آن بسیار بودند. آنها به این نکته اعتراض داشتند که جایگاهشان در قدرت لحاظ نشده است و همین عامل شورش آنها بود.
🌀 عدم پرداخت زکات به خلیفه اول
یکی از رخدادهای مهم پس از رحلت پیامبر(ص) در دوره خلافت ابوبکر ماجرایی است که به جنگهای رده مشهور است و اگرچه خیلی منابع سعی میکنند رده را به معنای خروج از دین اسلام تعبیر کنند ولی خیلی از کسانی که در ماجرای رده قیام کردند اصل اسلام را انکار نمیکردند بلکه پرداختن زکات به خلیفه و پذیرفتن قدرت خلیفه را انکار میکردند. خلیفه با قدرت سیاسی خودش میخواست زکات بگیرد یعنی قدرت ثروت بیاورد. کسانی که زکات نمیدادند نمیخواستند قدرت او را به رسمیت بشناسند. در این راستا با اتفاقات مهمی مواجه هستیم از جمله اینکه اشعث بن قیس با نیم نگاهی به پادشانی کنده در پیش از اسلام دنبال آن بود پادشاهی کنده را احیا کند. استناد او به پادشاهی کنده نوعی شرف خاندانی است یعنی میخواست از شرف خاندانی برای به دست آوردن قدرت استفاده کند. به همین دلیل بود که با خوارج متحد شد چون خوارج هم دنبال خارج کردند قدرت سیاسی از دست قریش بودند.
🔹 در آن دوره ما با دو دسته اشراف مواجه هستیم؛ اشراف باستانی که ثروت آنها به پیش از اسلام بازمیگشت. در کنار اینها افرادی مثل طلحه و زبیر بودند که قبل از مسلمان شدن زندگی کاملا معمولی و متوسط رو به پایین داشتند ولی در دوره اسلامی با رانتهایی که دریافت کردند به افراد ثروتمند تبدیل شدند.
🔹 در همین راستا در دوره عمر با جریان وسیع فتوحات مواجهیم که هشتاد درصد غنائم بین جنگجویان تقسیم میشد و جنگجویان به ثروت عظیمی از این راه دست پیدا کردند. در دوره عثمان غنائم درست تقسیم نمیشد و افرادی ارقام و هدایای خاص دریافت میکردند و این باعث اعتراض جنگجویان شد. کسانی که خلیفه را کشتند همان جنگجویان بودند که محل استقرارشان عراق و مصر بود. عراق و مصر جبهههایی بودند که فراسوی ایران و آفریقا وجود داشت و پر از سرباز بودند. این نشان میدهد میزان تنشها بسیار بالا بوده است.
🌀 علت بروز جنگهای داخلی در دوران خلافت علی(ع)
در زمان امام علی(ع) دو اتفاق افتاد که میتوانست موج اعتراضی جدیدی به وجود بیاورد یکی اینکه ایشان در یک بخشنامه دولتی اعلام میکند سهم همه از بیت المال برابر است بنابراین قریش و غیر قریش، عرب و عجم همه سهم برابر دریافت میکنند این برای کسانی که طبقه جدید اشراف بودند فاجعه بود و به معنای قطع درآمدشان بود. طبیعتا وقتی بیت المال به این شکل تقسیم شود به رانتخوارها چیزی نمیرسد. از اینجا میفهمیم چرا افرادی چون طلحه و زبیر در جنگ جمل شرکت کردند.
🔹 مشکل بعدی این بود که علی(ع) علاقهای به فتوحات نداشت به همین دلیل در دوران ایشان فتوحات متوقف میشود. خیلیها در تحلیل عصر امام علی(ع) اشتباه میکنند و فکر میکنند درگیری داخلی سبب شد که ایشان به فتوحات نپرداخت اتفاقا چون درگیر فتوحات نشد دچار جنگ داخلی شد. وقتی فتوحات قطع شد جنگجویان و سربازان درآمدشان را از دست دادند و ناراضی بودند.
🔹 در پایان میخواهم اشاره کنم که شما در نهج البلاغه مشاهده میکنید بسیاری از مسائلی که ما به افراد نسبت میدهیم راجع به قبائل مطرح شده است. مثلا در ماجرای جمل وقتی ایشان درباره جمل شکایت میکنند میگویند مشکل قریش با من چیست یعنی صحبت از طلحه و زبیر نیست بلکه صحبت از قریش است و امیرالمومنین(ع) معتقد است قریش این جنگ را به وجود آورده و فهم قبیلهای از عاملان جنگ وجود دارد.
🌀 منبع: خبرگزاری «ایکنا»: https://iqna.ir/fa/news/4134596/
🆔 @OstadPakatchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فایل_تصویری
🔹 بخشی از سخنان دکتر پاکتچی در دوره جدید مدرسه عالی علوم انسانی و اجتماعی با عنوان:
تجربه کاوی تعامل علوم انسانی با ادیان در فضای جهانی دانشگاه
🔹 زمان: اردیبهشتماه ١۴٠٢
🆔 @isu_ac_ir
🆔 @OstadPakatchi
رويکرد ميرفندرسکی نسبت به نظريه توحيد الهی و صلح اديان.pdf
742.4K
#برای_نخستین_بار
🔹 به مناسبت ۲۰ تیر، روز بزرگداشت ابوالقاسم فندرسكی معروف به میر فندرسكی حكیم و ریاضی دان ایرانی در سدههای دهم و یازدهم هجری قمری
🌀 مقاله دکتر پاکتچی با عنوان:
رويکرد ميرفندرسکی نسبت به نظريه توحيد الهی و صلح اديان
🔹 انتشار یافته در 1391/2/27 ش در همایش ملی بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فندرسکی (دانشگاه آزاد اسلامی آزادشهر) - با تشکر از دکتر مهروش (خانی)
🆔 @OstadPakatchi
#اطلاع_رسانی
🌀 دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور با همکاری پژوهشکده مطالعات قرآنی و معاونت کاربردیسازی پژوهشگاه علوم انسانی برگزار مینماید:
🔹 اولین نشست تخصصی کاربردی سازی مطالعات قرآنی- روایی در سیاستگذاری فرهنگی
🔹 کاربست روایات مدارج ایمان در سیاستگذاری و حکمرانی فرهنگی
سخنرانان
دکتر #احمد_پاکتچی
دکتر حمید پارسانیا
دکتر سید مجید امامی
دکتر سید محمد هادی گرامی
دبیر نشست: محمد نصراوی
🔹 مکان: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی-سالن حکمت
🔹 زمان: یکشنبه ۲۵ تیرماه- ۸/۳۰ الی ۱۱
🌀 لینک مجازی: https://b2n.ir/q33720
🆔 @Khanishha
🆔 @OstadPakatchi
📖 کانال آموزشی غیر رسمی استاد احمد پاکتچی 📖
#اطلاع_رسانی 🌀 دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور با همکاری پژوهشکده مطالعات قرآنی و معاونت کاربردیس
#اطلاعیه
🔹 به دلیل عدم هماهنگی برخی اساتید جلسه به روز دوشنبه، 26 تیرماه 1402، ساعت: 13:30، تالار حکمت موکول گردید.
لینک ورود به نشست:
https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-sfu-y5q-ehd
🆔 @OstadPakatchi
#سخن_نگاشت
🌀 داستان شهربانو نمونهای از متضمن بودگی (بخش نخست)
🔹 یکی از گونههای ارتباط بینامتنی که هم در حوزهی ساختار و هم در حوزهی عناصر با آن مواجهیم چیزی است که به آن (Embedment) میگویند. هرچند اگر اين واژه را به متضمن بودگی ترجمه کنیم معنای دقیق و کامل این اصطلاح را نمیرساند، اما به هر حال ناچاریم از این تعبیر استفاده کنیم؛ Embedment یعنی چیزی را داخل چیزی خواباندن و شرایطی را فراهم کردن برای اينکه از انظار پنهان بماند. اين پنهان شدگی ممکن است کاملاً عمدی باشد و ممکن است در حالتی ناخودآگاه صورت گرفته باشد؛ به عبارت دیگر یعنی یک نوع پس زنی ناخودآگاه به این اعتبار که احساس میکنیم چیزی نمیتواند به وضوح ارائه شود.
🔹 متضمن بودگی از گونههای روابط بینامتنی است که میتواند در حوزهی گزارشهای تاریخی و متون تاریخی وجود داشته باشد و انواع مختلفی نیز دارد.
اما در اینجا مقصود، بیشتر اغراض و اهدافی است که در این بین ممکن است اعمال شود؛ به تعبیری چه کسانی با چه منظوری ممکن است از فرایند متضمن بودگی استفاده کنند یا در ارتباطهای بینامتنی که در متون تاریخی وجود دارد کجاها ممکن است این امر به صورت غیر عمدی استفاده شود؟
🔹 به این مضمون که چرا ممکن است یک گزارش تاریخی از یک متن به متن دیگر به صورت متضمن بودگی راه یابد؟ به چه دلیل در حالی که وجود دارد ممکن است کمرنگ و از دید پنهان شود؟ انواع علتهایی که برای پنهان شدگی میتواند وجود داشته باشد به مسئلهی مقبولیت برمیگردد؛ مثلا اگر یک نفر بخواهد یک تفکر سُنی را در یک متن تاریخی شیعی وارد کند.
🔹 در تاریخ تشیع مثالهایی هست که هم جنبهی مقبولیت مذهبی دارند و هم جنبهی مقبولیت ملّی. به دلیل این که در طول تاریخ تا حد زیادی ارتباط نزدیکی برقرار شده بین ایرانی بودن و شیعی بودن ما. البته منظور از ایران به معنای اعم تاریخی آن(ایران فرهنگی) است و مرزهای جغرافیایی که اکنون وجود دارد مد نظر نیست. به همین دلیل در عراق، آذربایجان و افغانستان هم که تشیع داریم معنای وسیع آن مورد نظر ماست. این ارتباط خود به خود میتوانسته در بحث متضمن بودگی اثرات خود را بگذارد.
🔹 به عنوان مثال به داستان شهربانو به عنوان دختر یزدگرد سوم، اسیر گرفته شدن او و بعد انتخاب ایشان به عنوان همسر امام حسین(ع) و بعد متولد شدن حضرت زینالعابدین(ع) میپردازيم. تا آنجایی که به عرب مربوط میشود، امام حسین(ع) از طرفی فرزند پیامبر(ص) هستند و از طرف دیگر که به ایرانیها مربوط میشود، همسر شهربانو است و حداقل از امام زینالعابدین(ع) به بعد امامان با ما ایرانیها فامیل میشوند.
🔹 این را هم عرض کنم که هر کدام از موارد متضمن بودگی که بخواهید در تاریخ روی آن دست بگذارید به هر حال کمی ناراحت کننده است؛ چون خصوصیت آن این است و چیزی است که قرار بوده لای چیزی پیچیده شود و ما الان لفافهی آن را باز میکنيم و کمی دردناک است و اساساً نمیتوان نمونهی خنثایی برای طرح نمونه در این مورد پیدا کرد.
🔹 اگر این مسئله را بتوانیم به عنوان یک مثال مطرح کنیم، کاملاً میتواند یک نوع متضمن بودگی با انگیزی ملی باشد؛ یعنی به هر حال این به عنوان یک گزارش تاریخی در ماجرای شرح حال امام حسین(ع) و امام زینالعابدین(ع) نقل میشود. موضوعی است که کاملاً در منابع تاریخی ما وجود دارد -به عبارتی نفوذ کرده- و نقش بسیار مهمی نیز دارد.
🔹 بخش عمدهای از این واقعه نیز مکالمهای است که بین امیرالمؤمنین(ع) و شهربانو در صف اسرا صورت میگیرد و بعد اين انگاره و اندیشهی مطرح شدن شهریانو و انتخاب او توسط حضرت برای همسری امام حسین(ع) میتواند در ردهی اخبار مربوط به ائمه(ع) به صورت متضمن بودگی قرار گیرد و آنجا بتواند در زمان لازم آن اثر را داشته باشد. یعنی کسی که به عنوان یک شیعهی ایرانی این داستان را میخواند دقیقاً آن احساس خویشاوندی را پیدا میکند و بسیار خوشحال میشود که ما با ائمه(ع) فامیل شدیم. این نمونهای از همان مأموریت و مطلوبیتی است که به دنبالش میگردیم.
🔹 چرا این موضوع باید در اینجا خوابانده شود؟ دلیل آن واضح است؛ برای اینکه اثر دارد و در زمان خودش اثرش را خواهد گذاشت. این اثر مستقیماً مذهبی نیست بلکه اثری ملی است. برای شیعه با اصول, عقاید و افکار مذهبیای که دارد اصلاً اهمیت ندارد که مادر امام زینالعابدین(ع) یک کنیز حبشی باشد یا دختر یزد گرد سوم. امامان دیگری بودند که مادرشان کنیز بودند مگر در ارادت ما نسبت به آنان خللی وارد شده است؟ اساساً مگر سؤال میکنيم که مادر امام رضا(ع) آزاد بوده یا کنیز قریشی بوده یا تمیمی يا هر قومیت دیگر؟ تا وقتی به عنوان یک شیعه به مسئله نگاه میکنیم این مسائل برای ما مهم نیست.
🌀 منبع: کتاب نقد متن، صص ١١٣ و ١١۶-١١٧
🆔 @OstadPakatchi
#سخن_نگاشت
🌀 داستان شهربانو نمونهای از متضمن بودگی (بخش پایانی)
🔹 اگر به عنوان یک ایرانی به این داستان نگاه کنیم، مسئله شکل دیگری پیدا میکند. بنابراین مطلوبیت و مقبولیت لازم را دارد. حال از آن طرف سوال دیگری مطرح میشود. چرا این موضوع به این خوبی را باید از انظار دور داشته پاشیم؟ چرا باید در بین روایات و اقوال دیگری که وجود دارد خوابانده شود؟ اصلاً در ماجرای عاشورا که در واقع اصلیترین و مهمترین واقعه و اوج زندگی اما حسین(ع) است شهربانو کجاست؟
🔹 اگر با دید نقد متن و روابط بینامتنی به قضیه نگاه کنيم شهربانو به هر دلیلی هیچ نقشی در ماجرای کربلا ندارد. حتّی در صحنههای دیگر روند زندگی تاریخی حضرت نیز این نقش را نمیبینيم. ما دقیقا با یک بستر روایی خاص مواجهیم که اسرای ایران پیش عمر آمدهاند و صحابه نیز آنجا حضور دارند، امیرالمؤمنین(ع) مکالمهای با شهربانو انجام میدهند و شهربانو نیز امام حسین(ع) را انتخاب میکند و بعد همه چیز تمام میشود.
🔹 اینجاست که میگوييم متضمن بودگی رخ داده است. یعنی آن حادثه نه قبلی دارد و نه بعدی. یک «قضيةٌ في واقعة» است که در فضایی قرار میگیرد و وارد داستانهای بعدی میشود به این ترتیب هر متنی که میخواهد راجع به مادر حضرت صحبت کند. مادر حضرت در ارجاع به همین متن به عنوان شهربانو معرفی میشود؛ اما در روند تاریخی اصلاً نقش آشکار و روشنی ندارد.
🔹 هیچ کوششی وجود ندارد که زندگی امام حسین(ع) با ایران پیوند بخورد؛ هیچ کوششی وجود ندارد که زندگی امام زینالعابدین(ع) با ایران پیوند خاصی بخورد. هرگز نمیبینید که برادر شهربانو آمده باشد و بگوید آمدهام به خواهرزادهام سری بزنم. مثلاً بگویند هرمز نامی که برادر شهربانوست از فارس به مدینه آمده تا او را ببیند. یا مثلا امام زینالعابدین(ع) سوال فرموده باشند که پسرداییای در اصفهان دارم که اسم او اردشیر است و میخواهم او را ببینم و روزی او را ببیند و بگوید آیا درست است که شما زردشتی باشید؟ یا این که نه او هم مسلمان است و از او سوال کند که امامت کیست؟ سنی هستی یا شیعه؟ هیچ کدام از اینها وجود ندارد. ارتباط قطع است و به هیچ وجه کوششی صورت نمیگیرد که این ارتباط بسط یابد. شهربانو یک اسیر معمولی بینام و نشان نبوده، دختر یزدگرد سوم بوده که یک خاندان سلطنتی هستند و فامیلهای زیادی دارند؛ یعنی یک فرد ناشناخته نیست که در روزنامه آگهی بزند و برادرهای خود را بیابد. اگر بگویید در مورد مادر امام جواد(ع) چه قدر اطلاعات وجود دارد که اینجا هم باشد میگوييم ایشان کنیز بوده و طبیعی است اطلاعات ما، در مورد ایشان کم باشد؛ اما شهربانو دختر یزد گرد سوم است و پدرش پادشاه ایران بوده است.
🔹 اگر در منابع شیعی این مسئله بسط نیافته برای این است که اصلاً قرار نبوده بسط یابد. برای اين هم باید به دنبال دلیل بگردیم یعنی باید ببینیم شیعه به چه دلیلی مایل نبوده اين مسئله در حد گستردهای با پدیدههای دیگر در ارتباط باشد. حال نمونهی آن را میبينيم که در بین صوفیه یا در بین طیفی از اهل سنت این تمایل بوجود میآید که اين ارتباط برقرار شود اما شیعه مایل نبوده که اين ارتباط برقرار شود. شاید به دلیل اینکه هزینههای زیادی داشته است؛ یعنی اگر شهربانو قرار بوده به عنوان دختر یزدگرد سوم با آن بافت تاریخی دولت ساسانی واقعاً یک پیوند جدی بخورد میتوانست مشکلات زیادی فراهم کند.
🔹 بدنامیهایی را هم به دنبال داشته باشد و میتوانست در دست مخالفین شیعه مورد سوء استفاده قرار گیرد زیرا آنها به دنبال این بودند تا به نحوی شیعه را با مذاهب فاسده مرتبط کنند و بگویند اینها مجوس هذه الامة هستند و بهترین سند بر باطل بودن آنها این است که اینها فامیلهای مجوس و یزدگرد سوم هستند. شیعه نمیخواست این را زیاد باز کند یعنی ترجیح میداد که به همان حالت بستهی خودش در این حد باقی بماند و این ارتباط با بافت تاریخی یزدگرد سوم و دولت ساسانی و... برقرار نشود و به همین شکل باقی بماند.
🔹 این پدیده تا همین امروز هم هست یعنی ما شهربانو را به عنوان همسر امام حسین(ع) میشناسیم و هنوز هم موقعی که میفهمیم مادر امام زینالعابدین(ع) ایرانی بوده لذّت میبریم و هنوز هم همان احساس در ما بوجود میآید و مایل نیستیم قضیه را باز کنیم. این قضیه تا امروز ادامه یافته و ما هنوز علاقهمند نیستیم که دنبال خواهر و برادرهای شهربانو بگردیم و این که چه اتفاقی برای شهربانو افتاد و آن را بسط دهیم و باز کنیم. چنین تمایلی وجود ندارد چون نمیخواهیم اين ارتباط بیش از یک حد خاص برقرار شود.
🔹 اين یک واقعیت است که وقتی میخواهیم رابطهی ایران و تشیع را با یکدیگر بررسی کنیم تا یک حد خاص استقبال میکنيم و از حدی آن طرف اصلا برای ما جالب نیست. یعنی نمیخواهيم مذهب ما شکل ملی پیدا کند مثل بهود که میگویند دین یهود فقط مربوط به بنی اسرائیل است. نمیخواهیم بگوییم مذهب تشیع فقط مربوط به ایران است لذا نمیخواهيم بیشتر از حدی این قضیه شدّت یابد. هميشه سعی کردهايم «الامر بین الامرین» را داشته باشیم.
🔹 نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که اساساً در نقد متن بحث نمیکنیم که چه چیز واقعیت دارد و چه چیز افسانه است؛ بلکه مکانیزم عمل متون تاریخی مهم است. البته ماجرای شهربانو به اندازهی کافی در کتب ما مکتوب بوده است، مثلاً در کتاب تاریخ اهل بیت(ع) که ظاهراً در قرن ۲ نوشته شده و آقای حسینی جلالی آن را چاپ کردهاند این خبر وجود دارد. بنابراین تقریباً چیزی حدود ۱۵۰ سال پیش از اصول کافی این خبر مکتوب بوده است.
🔹 در دورههای بعد نیز این اخبار نقل میشوند؛ مثلا در تاریخ الائمة ابن ابی الثلج بغدادی هست. گفتیم که کلینی در کافی به اين بحث پرداخته است؛ شیخ مفید نیز در کتاب الارشاد بحثی را میآورد. در بصائرالدرجات نیز از این ماجرا صحبت شده. در دورههای بعدتر در قرن ۵ کتابت القابالائمه(ع) در قرن ۶ اعلام الوری طبرسی و در قرن ۷ آثار سید بن طاووس و دیگران را داریم که به این ماجرا پرداختهاند.
🌀 منبع: کتاب نقد متن، صص ١١٧-١٢٢
🆔 @OstadPakatchi
#سخن_نگاشت
🌀 سازگاری بیرونی متن در جریان حرکت اسیران واقعهی کربلا (بخش نخست)
🔹 در سازگاری بیرونی متن از این بحث میشود که یک متن با تمام آنچه در مورد آن ادعا میشود چه قدر با بافتی که باید در آن قرار گیرد سازگاری دارد. مثلاً متنی است که ادعا میشود مربوط به امامیه و قرن ششم است؛ این متن را میسنجیم و میبینیم که با بافت قرن ششم و متون امامیهی قرن ششم تا چه اندازه سازگاری دارد؟
🔹 نکتهی دیگر اينکه از آنجایی که منابع تاریخیای که داریم گاهی یک متن است و گاهی یک نقل، بحث سازگاری در هر دو مطرح میشود؛ یعنی وقتی در مورد یک متن صحبت میکنيم بحث این است که این متن سازگاری دارد یا خیر همچنین وقتی در مورد یک نقل و حکایت صحبت میکنیم این بحث را داریم که صدر و ذیل آن با هم جور در میآید یا خیر؟
🔹 یکی از نمونههای خیلی خوب در بحث سازگاری بیرونی گزارش حرکت اسیران کربلا پس از واقعهی کربلاست. در گزارش حرکت اسیران کربلا در متون متأخر به خصوص بعد از صفویه با یک ناهماهنگی مواجهیم. البته در متون قبل از صفویه با دو نوع گزارش مواجهیم، اما اين دو نوع گزارش با هم تلفیق و در متون پس از صفویه به یک گزارش تبدیل شدهاند که با عدم سازگاری مواجه است.
🔹 در متون پیش از صفویه گزارش به این صورت است که زمانی که ماجرای کربلا خاتمه يافت و ۷۲ تن شهید شدند، امام سجاد(ع) و اهل بیت(ع) و دیگر کسانی که با آنان بودند به اسارت گرفته شدند و نزد یزید به شام فرستاده شدند و پس از اتفاقات، گفتگوها و مکالماتی که در کاخ یزید در شام رخ داد، یزید دستور داد اسرا را به مدینه بفرستند. بنابراین مسیری که با آن مواجهیم مسیر کربلا به شام و از شام به مدینه است. از طرفی تمام این جریان جنبهی قهری دارد و به دستور خلیفه و تحت الحفظ صورت گرفته و اهل بیت(ع) همه در طول این مدت اسیر بودند تا به مدینه برسند.
🔹 در دورهی قبل از صفویه تعداد محدودی روایت داریم که میگویند به هنگام چهلم حضرت برخی از اهل بیت(ع) از زنان و کودکان که در ماجرای کربلا از بازماندگان بودند بر مزار حضرت حاضر میشوند و عزاداری میکنند.
🔹 در متون بعد از صفویه این دو گزارش باهم ادغام شدهاند و به یک گزارش تبدیل شدهاند؛ یعنی یک متن از هر دو بحث صحبت میکند، هم از تحت الحفظ فرستاده شدن اسرا از شام مستقیماً به مدینه و هم این که بر سر مزار حضرت در چهلم حاضر شدند و عزاداری کردند.
🔹اینجا نیز با نوعی مشکل سازگاری مواجهیم چون کربلا به هیچ وجه سر راه شام به مدینه نیست و اگر کسی بخواهد در کربلا حضور داشته باشد، باید دوباره از شام به عراق برگردد و از عراق به شام برود. این دو روایت، به این شکل با هم قابل جمع نیستند. اگر بخواهيم یکی از آنها را بپذیریم مجبوریم دیگری را نپذیریم یا حداقل در آن تصحیحی انجام دهیم؛ اما در متونی که در موردشان صحبت میکنیم چنین تصحیحی صورت نگرفته است. آن داستان خود به خود نقل شده و این داستان هم به خودی خود بدون اين که مشکل سازگاری اینها با هم حل شود نقل شده است.
🌀 منبع: کتاب نقد متن، صص ٢٩٨-٢٩٩
🆔 @OstadPakatchi