eitaa logo
طومار نقد
584 دنبال‌کننده
323 عکس
16 ویدیو
68 فایل
مطالعات تفسیر و حدیث امامیه
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸مجله حدیث حوزه شماره ۲۶ منتشر شد ⏬آدرس سایت مجله: http://Majalh-h.irتدلیس سلیمان بن مهران ‌أعمش؛ از نظریه تا عمل علی راد ✅عتبه‌بوسی، اعتبارگرفته از فقه مأثور یا عُرف منصور محمدحسین صالح آبادی ✅پیامدهای پدیدۀ افزوده‌نگاری (ادراج) در روایات و کتب حدیثی مجتبی پورموسی؛ محمدکاظم رحمان‌ستایش ✅باز‌پژوهی عوامل پیدایش إضمار در احادیث امامیه احسان سرخه ای؛ سید محمدحسین شاه ولایتی ✅بررسی محتوای احادیث راویان متهم به «وضع» و «غلو» در کتاب الضعفاء ابن‌غضائری قاسم بستانی؛ سیما آلبوغبیش ✅بررسی تطبیقی مبانی نقد الحدیثی علامه طباطبایی و علامه شوشتری(با تأکید بر المیزان و الاخبار الدخیله) فرهاد امرایی؛ علی حسن بیگی ✅کاربست دانش بلاغت در اجتهاد با تاکید بر اعتبارسنجی و فقه الحدیث روایات فقهی علیرضا بابایی؛ سیدمحمود طیب حسینی ✅تاملی در مقابله با اهل بدعت با استناد به روایت مباهتهه میلاد مرادی؛ مهدی کریمی مفتح ✅مولفه های جهاد تبیین در مناظرات امام رضا(ع) مهدی آریان فر ✅واکاوی ماهیت‌ و وجه تمایز مدارا، مداهنه و تقیه با معیار وحی و خرد علی اصغر موسوی اطهر OstadRad@🆔
انگاره تحریف قرآن؛ از خاستگاه سنّی تا موضوع بودن احادیث آن درنگی در دیدگاه آیت الله بروجردی ✍️علی راد بر پایه دیدگاه به آیت الله بروجردی نظریۀ تحریف قرآن از اساس خاستگاه سنّی دارد و احادیث شیعه و اهل سنّت در این مسئله از اساس بر ساخته و موضوع هستند که در یک گفتمان جدلی- تفاضلی میان پیروان شیخین و علویان پدید آمد. دو تقریر از دیدگاه آیت الله بروجردی توسط شاگردان ایشان گزارش شده است : یک. تقریر استاد واعظ زاده خراسانی: «نص آیه الله البروجردی فی بحث اصوله: ابطال القول بتحریف الکتاب ....... و امّا الاخبار المرویة عن طرق الفریقین فی کیفیة جمعه التی هی ایضا من مدارک قائلی التحریف فکلها مجعولة للفریقین کما یظهر بالتامل فیها. فالعامة: لمّا ارادوا تعظیم الشیخین و بیان مناقبهما و تکثیر فضائلهما وضعوا من عندهم أن عمر اتی ابابکر و قال ان سبعمائة نفر من قراء القرآن و حفاظه قد قتلوا...... ثم الشیعة: لمّا راموا اثبات عدم رضی علی(ع)بخلافة ابی بکر وبیان مثلبة له و بمن بعده من الخلفاء رووا بعد هذه القطعة: أن علیا اشتغل بجمع القرآن فلمّا فرغ منه....»(موسوی دارابی, سید علی, النص الخالد لم و لن یحرّف ابدا, ص 153 – 154 ). دو . تقریر استاد محمدی هیدجی: آیة الله العظمی الحاج آقا حسین البروجردی دامت افاضاته حیث ادعی فی اثناء بحثه تالیف القرآن فی عهد الرسول (ص) و استبعد و أنکر عن تاخیره و امره بالجمیع وصیه و وزیره و خلیفته علی بن ابیطالب و أنکر جمعه (ع) غایة الإنکار و طعن أشد طعن علی من زعم أن علی بن ابیطالب جمعه بعد قبض رسول الله (ص) و زعم ان الروایات فی ذلک مجعولة من العامة و الخاصة صدرها منهم للأعتذار عن قعود علی (ع) عن البیعة و ذیلها منّا للاحتجاج علیهم بأنّ علیّاً جمع القرآن فآتاهم به فلم یقبلوا ذلک منه. ( محمدی هیدجی, عبدالرحمن, الحجة علی فصل الخطاب فی ابطال القول بتحریف الکتاب,ص 15) 🆔@OstadRad
مشایخ عثمانی بخاری در الجامع الصحیح (1) ✍️علی راد أحمد بن عبد الله بن يونس بن قيس اليربوعي أبو عبد الله الكوفي (227 ق) از جمله مشایخ حدیثی بخاری در کتاب شهرت یافته وی به الصحیح است که در کتاب الایمان, التوحید و الوضوء از طریق وی احادیثی را گزارش کرده است. هر چند احمد بن عبدالله یربوعی کوفی است ولی گرایش عثمانی – طرفداران عثمان بن عفان- دارد و به دنبال گردآوری فضائل و مناقب عثمان از حفاظ مشهور بصره چون حماد بن زید بصری بود. حماد بن زید از علاقه وی برای شنیدن احادیث فضایل عثمان علی رغم کوفی بودنش بسیار شگفت انگیز شد و شرط نمود که در صورتی برای او فضایل عثمان را روایت می کند که بر خلاف رویه جاری احمد یربوعی بنشیند و حماد ایستاده بر او روایت املا کند. یربوعی می گوید در حال املا چشمان او را دیدم که در حال گریه برای من روایت می خواند. ابن ایوب باجی این داستان را چنین گزارش می کند : « سمعت إبراهيم بن يزيد البيوردي الحافظ يقول سمعت أحمد بن يونس يقول قدمت البصرة فأتيت حماد بن زيد فسألته أن يملي علي شيئا من فضائل عثمان فقال لي من أين أنت قلت من أهل الكوفة قال كوفي يطلب فضائل عثمان والله لا أمليتها عليك إلا وأنا قائم وأنت جالس فقام وأجلسني وأملى علي وكنت أسارقه النظر فكان يملي علي وهو يبكي »( ابن أیوب باجی, التعدیل و التجریح, ج1, ص 307) 🆔@OstadRad
تدلیس سلیمان بن مهران ‌أعمش از نظریه تا عمل* 👇علی راد ** چکیده سلیمان بن مهران معروف به ‌أعمش از سَرآمدان علمی مشاهیر کوفه در قرن دوم هجری و از جمله مهم‌‌ترین مشایخ اثرگذار در شخصیت حفص بن غیاث نخعی است. علی‌رغم جایگاه کم‌نظیر ‌أعمش در حدیث، قرائت قرآن، فقه و تاریخ اسلام، در منابع رجالی عامه به تدلیس در نقل حدیث متهم است. مسئله اصلی این پژوهه بازیابی، تحلیل و ارزیابی مستندات تدلیس ‌أعمش است. این پژوهش اثبات می‌‌کند که انگارۀ تدلیس ‌أعمش مقارن با روزگار حیات وی از سوی برخی از نقادان حدیث مدرسه بصره محدّثان کوفه با گرایش به عثمانیه مطرح گردید و در قرن‌های بعد، همین دیدگاه مبنای رجال‌نویسان ‌اهل‌سنّت قرار گرفت. انگارۀ تدلیس ‌أعمش در نوع‌، بسامد و گستره آن در احادیث او ابهام دارد. هرچند ادبیات نظری بحث از تدلیس در نیمه اول قرن دوم هجری ساده و تکامل‌نیافته است، اما می‌‌توان بر پایه اخبار و داده‌های مرتبط به مسئله تحقیق سه فرضیه در تفسیر انگارۀ تدلیس ‌أعمش مطرح کرد: 1. تدلیس در احادیث انس بن مالک؛ 2. تدلیس در نقل از مشایخ؛ 3. تدلیس در نقل از راویان ضعیف. حفص بن غیاث به نقد این انگاره پرداخته و پس از مرگ حفص، کتاب وی از احادیث ‌أعمش در تصحیح این پنداره نقش‌آفرین بوده است. احادیث ‌أعمش در جوامع حدیثی ‌اهل‌سنّت ‌به‌ویژه صحاح ستّه و مسانید روایت شده و در شمار زیادی از اسناد این کتب، حفص بن غیاث حضور دارد. دستاورد این پژوهش برجسته‌نمودن چالش تعارض در ‌‌منابع رجالی و حدیثی عامه در جرح و تعدیل ‌أعمش است. این تعارض در دو سطح «تعارض نظری – نظری» و «تعارض نظری – عملی» وجود دارد. انگارۀ تدلیس ‌أعمش به‌‌دلیل ابهامات و نقدهای علیه آن، به تراز نظریۀ رسمی در رجال ‌اهل‌سنّت دست نیافت؛ لذا در مقام عمل در فرایند نقل احادیث وی از سوی محدِّثان عامه نادیده گرفته شد. کلیدواژه‌ها‌‌: مشایخ حفص بن غیاث، سلیمان بن مهران ‌أعمش، رجال ‌اهل‌سنّت، تدلیس ‌أعمش، نقد الرجال. لینک دانلود مقاله : https://www.majalh-h.ir/article_181226.html 🆔@OstadRad
تناقض در مفهوم انگاره نقد السنّة ✍️علی راد سنّـت معتبر, به دلیل وحیانی بودن, عصمت در مصدر و محتوا , عدم اختلاف درونی گزاره ها و آموزه ها با یکدیگر, نقد ناپذیر و در سنجش اعتبار سایر گونه های میراث مسلمین سنجه و معیار است. نظریه های شارحان, فقیهان هم تراز با سنّت معتبر نیستند و این همانی میان آنها وجود ندارد. هر حدیثی الزاماً ترجمان سنّت معتبر نیست لذا احادیث قابل نقد هستند ولی سنّت معتبر و اصیل فرا نقد است زیرا از حجیت و اعتبار ذاتی برخودار است. تصور نقد سلبی سنّت از اساس نادرست است زیرا پیشتر در میزان خرد ناب اعتبار آن اثبات شده است. اساساً نقد سلبی زمانی ضرورت می یابد که لزوم و نیاز آن پدید آید؛ این نیاز در نقد , تردید در اصالت و اعتبار یک پدیده است که عقل خود بنیاد راستی آزمایی و رَوایی آن را ضروری می سازد اما اگر چنین لزوم و نیازی وجود نداشت, به نقد نیز نیازی نخواهد بود و در این موقعیت ادعای نقد بويژه گونه سلبی آن معنادار نخواهد بود. به همین دلیل است که اعتبار سنّـت معتبر چون بر پایه معیارهای عقلی, قرآنی و کلامی, عصمت مضمونی آن قطعی است دانش یا گرایشی به نام نقد السنّة در فرایند تاریخی گفتمان حدیث پژوهان مسلمین پدید نیامده است زیرا تعبیر نقد السنّة , مفهومی متناقض نما و ترکیبی خود شکن است و همانند تعابیر درد بی دری و رنگ بی رنگی است. اما اصطلاح نقد الحدیث این چالش را ندارد و دانشی مستقل در هندسه علوم حدیث است زیرا حدیث به معنای ترجمان سنّت برایند تلاش انسان عادی و غیر معصوم است و احتمال بروز خطا در فرایند آن از روایت, درایت, استتناج و تطبیق آموزه ها و نظریه های آن وجود دارد. از سوی دیگر مطالعات دقیق تاریخ حدیث مسلمین نشانگر این مهم است که برخی از جریان ها چون وضع و جعل, غلو, سیاست و ... تلاش نمودند تا در فرایند فراگیری و انتقال احادیث, برایند و درایت حدیث دخل و تصرف نمایند. بنا براین احادیث مسلمین به دلیل شرایط حاکم بر فرایند و روند انتقال آن به ما به نقد ایجابی و سلبی نیازمند هستند تا ناسره ها از سنّت سَره و اصیل, تمییز و تفکیک شوند. در قرن دوم هجری همین رویکرد در ارزیابی میراث مسلمین مد نظر دانشوران نامدار است. در رویکرد اعتبار سنجی ابوحنیفه (80- 150ق) میراث صحابه نقد پذیر ولی سنّـت اصیل رسول خدا (ص) فرا نقد است: « ما جاء عن رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يقدم عليه أحد، وما جاء عن أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم اخترنا» (أبي نعيم الأصبهاني, مسند أبي حنيفة, ص 22). یوسف قرضاوی (2022 م) از متفکران نامدار معاصر اهل سنّت نیز تصریح دارد که میراث پیشینیان ما در سطح بشری آن تحت سیطره نقد هستند زیرا از قداست و عصمت ذاتی برخوردار نیستند, از نگاه عقل خود بنیاد در نقد پذیری میراث آحاد بشر در شرق و غرب جهان تفاوت و تمایزی وجود ندارد و به همین میراث مسلمین هر چند در پیوند با دین هستند باید نقد شود: «اذا کان تراث اسلافنا العظام فی مستواه البشری خاضعاً للنقد و لیست فی ذاته قداسة و لا عصمة فان منطق العقول المستقلة یقول: إنّ تراث الاخرین سواء کان فی الغرب أم فی الشرق أحق بالخضوع للنقد و التقویم من تراثنا الذی یتمیز بصلته بالدین....» (قرضاوی, یوسف, کیف نتعامل مع التراث و التمذهب و الاختلاف, ص 5 ). مرتضی عسگری (1386ش) از عالمان معاصر امامیه نیز به این مهم چنین تصریح می کند: «صحیح نیست که هر حدیثی که از رسول الله (ص) روایت شده ما آن را صحیح بدانیم و نتوانیم مورد نقد و بررسی قرار بدهیم, این صحیح نیست..... این همه احادیث متناقض در کتاب های حدیثی هر دو مکتب را چگونه چاره جوئی نمائیم؟ ...» (مرتضی عسگری, تشیع و جایگاه سنّـت, ص 34 ). 🆔@OstadRad
نقش مذهب در نقد صحیح بخاری ✍️علی راد ادعای دکتر عزّازی در بدعت¬جو بودن شیعه به خاطر نقد صحیح بخاری (عزّازی , طعون و شبهات الشیعة الأمامیة حول صحیح البخاری و الرد علیها , ج1, ص 45 - 47), انگیزه خوانی و فرافکنی بیش نیست. آیا دکتر عزّازی به قلب ها و ذهن های نویسندگان شیعی احاطه غیبی دارد که چنین داوری می کند که شیعه از طریق نقد صحیح بخاری به دنبال بدعت هستند؟ آیا اساساً انگیزه ها دست یافتنی هستند که نقد پذیر باشند؟ از اصول مسلم نقد علمی, پرهیز از نقد انگیزه و التزام به نقد انگیخته است : «انظر الی ما قال لا الی من قال» و امروزه چنین رویکردی از مصادیق مغالطات نقد به شمار می آید که متاسفانه در سراسر کتاب دکتر عزّازی سایه افکنده است و نویسندگان شیعی را به دلیل نقد صحیح بخاری بدعت گرا, دشمن اهل سنّت, منحرف از اسلام و .... خوانده است. چرا نقد صحیح بخاری باید از جمله معیارهای بدعت باشد مگر این کتاب یا مولف آن از چه قدسیت و منزلت وحیانی برخودارند که نقد آن به منزله نقد قرآن تلقی شود؟ شیعه از تفکری آزاد و عقلانیت خود بنیاد برخوردار است و برای بخاری و همگنان ایشان از آغاز تا پایان چنین قدسیتی قائل نیست و نقد هر اندیشه مشکوک در اسلام شناسی را از وظایف و رسالت خود می داند و تاریخ پر فروغ مذهب تشیع گواه این مطلب است. بر پایه دیدگاه دکتر عزّازی ناقدان اهل تسنّن صحیح بخاری – که شماری از ایشان از استادان سرشناس دانشگاه های مصر هستند – باید بدعت گرا باشند و همه یاوه هایی را که دکتر عزّازی درباره مذهب شیعه به دلیل نقد صحیح بخاری می گوید باید به همان سان درباره مذاهب ناقدان بخاری از اهل سنّت نیز جاری و صادق بداند و بدان التزام داشته باشد زیرا جرم اینان مشترک و آن نقد صحیح بخاری است؛ باید ایشان را نیز تکفیر کند و دشمن اسلام و مسلمین بداند. تعصب کورکورانه و تقلید جاهلانه, واقعیت را برای دکتر عزّازی شبهه پژوه مشتبه کرده است و ذهن او را به حالت شبهه در شبهه و جهل مقدس مرکب دچار نموده است. به احتمال زیاد او در تالیف کتابش چنین می پنداشت که به حقیقت رسیده است غافل از اینکه در امتداد سراب گام برداشته اشت. ایشان باید دقت می کرد که مذهب افراد در نقد صحیح بخاری هیچ نقش و کارکردی ندارد و چنین شبهه افکنی علیه مذهب تشیع خود شکن است و خود مذهب دکتر عزّازی نیز محکوم به آن است پس هر چه علیه شیعه می گوید درباره مذهب خود او صادق است. اما شیعه هیچ وقت ناقدان حدیث خود را طرد و تکفیر نمی کند و از دایره ادب و اخلاق علمی پا فراتر نمی گذارد. 🆔@OstadRad
از علم تا شبه علم در اسلام شناسی صحابه محور ✍️علی راد خلوص تلاشهای اسلام شناسانه برخی از مدعیان صحابه و تابعین در تفسیر منابع اسلام – قرآن و سنّت – در عدم تاثر از پارادایم های اجتماعی, سیاسی و فرهنگی حاکم بر روزگار ایشان برای ما محرز نیست و شواهد زیادی بر خلاف آن وجود دارد. شکل گیری سقیفه و سکوت در مقابل آن, پدیداری عثمانیه, خوارج, جریان جدال رأی و نقل, اجتهاد مقابل نصوص, سانسور و حذف میراث عترت, حذف فقه علی (ع) از فقه رسمی حکومت و خلافت, حذف مرجعیت عترت والگوی ثقلین در اسلام شناسی, .. از نمونه های آشکار این مدعا هستند و مدعیان اسلام شناس صحابه و تابعین در پدیداری, توسعه و تثبیت آنها نقش بنیادین و موثری داشتند. سلطه و همینه این پارادایم ها چنان قوی بود که ایشان را به خوانشی سوگیرانه از منابع اسلامی سوق داد لذا یکسان انگاری میراث فکری صحابه و تابعین با رتبه و تراز قرآن و سنّت بر خلاف واقعیت های تاریخی است. منابع تراجم و رجال اهل سنّت اثبات می کند که همه افراد موصوف به عنوان صحابه و تابعین دسترسی تمام و کامل به سنّت نداشتند, دانشوران سترگ قرآن شناس میان ایشان به ندرت حضور داشتند, از نبوغ همتراز در فهم عمیق و دقیق منابع اسلام برخودار نبودند, نزاهت اخلاقی, تقوای فکری و علمی یکسان نداشتند لذا فرضیه دستیابی همگی ایشان به مرجعیت علمی در اسلام شناسی مخدوش است و حتی درباره افراد مشهور و سرآمد ایشان نیز این فرضیه نیازمند بازپژوهی انتقادی است. بنا براین سهل انگاری در اعتماد به میراث صحابه و تابعین در شناخت اسلام اصیل بر خلاف موازین اخلاق پژوهش و منطق علمی حاکم بر مطالعات اسلامی شناسی است زیرا نمی توان شبه علم را جایگزین علم ناب نمود. از سوی دیگر نقد و نظر آراء و اندیشه های صحابه و تابعین نزد خود ایشان امری رایج و مرسوم بود و آنان بدون تقدس سازی و بزرگ نمایی از یکدیگر به سنجش, نقد, تایید و رد اقوال و برداشت های اسلام شناسانه همدیگر از منابع اسلام می¬پرداختند؛ نمونه های جدی و فراگیری از آیین خود انتقادی صحابه و تابعین شناسایی و تحلیل شده است (بنگرید: جار الله, عبد السلام بن صالح, نقد الصحابة و التابعین للتفسیر: دراسة نظرية تطبیقية, ص 111- 477)؛ این نتیجه گویای این مهم است که خود صحابه و تابعین اعتقادی به قداست و حجیت اندیشه ها و آرای خود نداشتند لذا ادعای سلفیه معاصر در اعتبار مطلق میراث ایشان نادرست است. 🆔@OstadRad
دوگانه خدیجه (س) و عایشه در سیره نگاری نبوی انگاره عایشه باکره و سیاست در نقد تاریخی دنیس اسپیلبرگ ✍️ علی راد از جمله مشهورات مقبول در سیره نگاری رسول خدا ( ص ) توسط جریان های غیر امامیه تلاش جدی بر باکره نشان دادن و تقلیل سن عایشه هنگام ازداوج با آن حضرت است. در سویه مقابل این جریان ها هر دو امتیاز مذکور را از خدیجه (س) نفی و تلاش می کنند او را زنی میان سال به تصویر کشیده که فرزندانی نیز از همسران پیشین خود داشت و بدین سان دوگانه تقابل فضایل زنانه خدیجه – عایشه در میراث مسلمین پدید آمد و در تصویر این دو بانو نقش جدی را در اذهان ایفا نمود. امتداد تاریخی این دوگانه تا دوره معاصر ادامه دارد ولی با نقد تاریخی برخی از خاورشناسان در نشان دادن سرچشمه های این دوگانه اثبات گردید که انگاره باکرگی عایشه و سن اندک وی در ازدواج با رسول خدا (ص) از زمینه سیاسی در پدیداری و تثبیت برخوردار است که متون آن را باید در پرتو اندیشه سیاسی خلافت عباسیان تاریخ گذاری و تحلیل نمود. از نگاه دکتر دنیس اسپیلبرگ کم‌سن جلوه دادن عایشه هنگام ازدواج در منابع برای تأکید بر باکره بودن وی صورت گرفته‌است زیرا این باکره بودن دارای اهمیت زیادی برای حکومت خلفای عباسی بوده تا به وسیله آن مقام عایشه را بالابرده و تأییدی برای نقطه‌نظرشان در قضیه جانشینی محمد (ص) باشد. D. A. Spellberg, Politics, Gender, and the Islamic Past: the Legacy of A'isha bint Abi Bakr, Columbia University Press, 1994, p. 40 انگاره باکرگی عایشه که در اندیشه سلفیان معاصر از اصالت و اعتباری کهن برخوردار است در مقابل با این نقدها در مقام پاسخ درآمده و در آثاری تلاش نمودند با روش های سنّتی و کاملاً ایدئولوژیک اعتبار این انگاره را بازخوانی کنند. الف) السنا الوهاج في سنة عائشة عند الزواج : فهد الغفیلی ب) دفع شبهات الطاعنين عن-حديث زواج النبي من عائشة وهي بنت تسع سنين : محمد سید احمد شحاته. 🆔@OstadRad
حضرت یوسف(ع) در دوره کودکی با چالشی جدی در درون خانواده خود مواجه شد و برادران جسور و جری او او را به چاه انداختند و از او اعتراضی در برابر اقدامات وحشیانه برادرانش و حتی نقشه قتل او نمی‌بینیم زیرا یوسف می‌داند:وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ. استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: در فراز دیگر یوسف از بردگی نجات یافت و در دامان عزیز مصر در رفاه زندگی کرد اما دوباره وقتی گرفتار مکر زلیخا شد، باز خدا او را از این دام رهانید؛ در چالش سوم یعنی دام ضیافت زنان دربار بود که باز خدا او را از اینجا هم به سلامت بیرون برد و تا جایی که یوسف، شخصیت اول مصر شد و به تعبیر قرآن«وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا»و برادرانش، زنان و حتی کنعانیان در برابر او به سجده افتادند. بنابراین خدا هدف دیگری از بیان سوره یوسف دارد و آن نشان دادن قدرت و غلبه الهی بر همه چیز است. راد با بیان اینکه کارکرد دیگر غرر باز کردن گره برخی مفاهیم و تفسیر آیات است، گفت: اگر از این زاویه به تفسیر قرآن بپردزایم به فهم‌های ناب و جدید از قرآن دست خواهیم یافت و به خیلی از پرسش‌های قرآنی پاسخ خواهیم داد. منبع خبرگزاری ایکنا.
انقلاب علامه طباطبایی در تفسیر، با نظریه «غرر قرآن» ✍️ علی راد گزیده ای از نشست علمی «علامه طباطبایی و نظریه غرر قرآن» تقدیم می شود : تفسیر و تاریخ تفسیر مدیون علامه طباطبایی است زیرا او خودش را وقف قرآن کرد، گفت: متاسفانه ما از قرآن لذت لازم را نمی‌بریم و ما را مست نمی‌کند و زیبایی آن را نمی‌بینیم زیرا وقف قرآن نیستیم ولی چون وجود علامه وقف قرآن بود قرآن هم به او ظرایف ویژه‌ای عطا کرد. حجت‌الاسلام والمسلمین علی راد، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران، شامگاه اول آذرماه در نشست علمی «علامه طباطبایی و نظریه غرر قرآن» با بیان اینکه حوزه مدیون زحمات قرآن‌پژوهانهعلامه طباطباییاست به مفهوم غرر پرداخت و گفت: در سده اخیر بحث سبک و نظم قرآن کریم و چگونگی پیوند و تناسب آیات با همدیگر و نظم درونی سوره‌ها مدنظر قرن‌پژوهان مسلمان بوده و بحثی زنده و پویاست و خاورشناسان هم به این مسئله توجه کرده‌اند. چالش اصلی در این مباحث نظریات نظم و تناسب قرآن و اثبات چگونگی نظم قرآن است زیرا قرآن از ابتدا از این منظر مورد نقد بوده است. در دوره نزول و حضور پیامبر(ص) یهودیان به ایشان ایراد می‌گرفتند که چرا ساختار قرآن با تورات و انجیل اینقدر تفاوت دارد و حتی شاید در ذهن اعراب هم این مسئله وجود داشت که چرا ساختار قرآن متناسب با نثر مسجع عربی نیست. وی با اشاره به نظریات مرتبط با اسلوب قرآن، افزود: این نظریات شامل دو الگوی خطی و فراخطی است. در الگوی خطی، قیاس صورت گرفته و متن قرآن همانند سایر کتب تولید بشر مدنظر قرار می‌گیرد، زیرا مثلا سخنرانی‌ها و رمان‌ها و کتب علمی و ... در امتداد یک موضوع حرکت کرده تا به نتیجه برسد ولی قرآن این سبکی نیست. واقعیت این است که اسلوب قرآن کریم هیچ تناسبی با هیچ الگوی خطی و غیرخطی بشری ندارد؛ قرآن نه نثر و نه شعر و نه کتاب است و خطای جدی ما این است که تلقی می‌کنیم قرآن، کتاب و شعر و ... است. راد اضافه کرد: در ۵۰ سال اخیر عده‌ای متوجه این نقص در قیاس شده و دنبال کشف ابداعی قرآن رفته و الگوهایی مطرح کرده‌اند؛ برخی مقتبس از ریخت‌شناسی متن است؛ مثلا سبک حلقوی در نقطه مقابل سبک خطی است و خط متوالی را مدعی نیست بلکه بر ارتباط حلقه‌وار متن بر یکدیگر تاکید دارد و البته این نظم حلقوی برای زبدگان متن‌شناسی قابل فهم است یا در نظم شبکه‌ای، محتوا و آیات در یک شبکه منسجم قرار دارد؛ برخی قائل به سبک کروی در مورد قرآن هستند یا برخی از نظریات نظم موسیقایی در معرفی اسلوب قرآن بهره برده‌اند. ایده جمع پریشان مرحوم فولادوند استاد دانشگاه تهران با اشاره به ایده «جمع پریشان» مرحوم فولادوند، بیان کرد: ما تصور می‌کنیم هر نوع پاشیدنی نظم منطقی ندارد ولی براساس این نظریه، هیچ پدیده بی‌نظمی وجود ندارد و همه چیز منظم است یعنی فکر می‌کنیم پریشان است ولی دارای نظم است. بنابراین هیچ پریشانی و گسستگی در متن قرآن نداریم. راد با اشاره به نظریه ابتکاری علامه طباطبایی در این‌باره که مورد غفلت جامعه علمی حوزه و دانشگاه قرار گرفت بیان کرد: علامه شاید با اطلاع از نظریات رایج دوره خودش و یا بدون اطلاع از آنها اقدام به ارائه این نظریه کرده است که احتمال دوم بیشتر است و این نظریه هم در ساختارشناسی قرآن مفید است و هم می‌تواند انقلابی در تفسیر ایجاد کند و آن نظریه «غرر قرآن» علامه است. وی اضافه کرد: علامه تا جایی که بنده بررسی کرده‌ام، حداقل در ۱۲ جا در المیزان در جلد ۲، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴ و ... از تعبیر غرر استفاده کرده است و جای سؤال است که چرا در مجلدات سه تا ده از این تعبیر استفاده نکرده است. غرر از واژگان اصیل عربی است که تاکنون دچار تغییر معنا نشده و به معنای درخشنده‌ترین، برترین و برجسته‌ترین، ممتازترین، خالص‌ترین و ... است. مثلا به یک نقطه سیاهی در یک مجموعه سفید غره گفته شده یا به انسان زیبا، خوشرو و جذاب و رئیس قوم و قبیله و بزرگ یک خاندان هم گفته شده است و درباره قرآن، آیات ممتاز قرآن از جهت بیانی و محتوایی را غرر گویند. راد در ادامه افزود : این آیات یکسری ویژگی‌های ممتازی دارند که در همه آیات همانند آن وجود ندارد؛ آیت‌الله جوادی هم آیات غرر را آیات باهره و کلیدی قرآن معنا کرده است یا آن را پایه و میزان عدل و مصباح روشن برای حل پیچیدگی بسیاری از احادیث می‌داند.👇
راد با اشاره به معیارهای غرربودن یک آیه گفت: آیه‌ای در نظر علامه غرر است که جامعیت محتوایی داشته باشد و برای فهم آن نیازمند ایه دیگری نباشیم؛ دیگر اینکه از جهت بیانی و بلاغی و اعجاز ادبی از ظرافت‌های ویژه برخودار باشد و معیار مهم و برجسته دیگر، توحیدی‌بودن محتوای آیه غرر است و در معرفی این نوع آیات هم عمدتا روی بحث توحید تمرکز کرده است. در مجموع منظور از آیات غرر، جملات تام قرآنی است که در موضوع خود از جمله محکمات قرآنی هستند و از برجستگی خاص بیانی و محتوایی برخوردارند که شاید انگشت‌شمار باشند. استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه قطعا غرر از محکمات هستند ولی هر آیه محکم، غرر نیست، اضافه کرد: نظریه غرر طبقه‌بندی دیگری در کنار ناسخ و منسوخ و مطلق و مقید، مجمل و مبین و محکم و متشابه ارائه کرده است و آن غرر و غیر غرربودن است که در میراث قرآن‌پژوهان و مفسران نظیری ندارد. راد افزود: براساس این نظریه، تار و پود یک سوره تجزیه و تحلیل و مفسر به چارچوب و شاکله و ساختار و مهندسی سوره به ویژه ریخت پنهان دسترسی می‌یابد و در پرتو این کار نقطه کانونی و ثقل سوره روشن خواهد شد لذا مفسر می‌تواند به مراد جدی قرآن کریم به صورت دقیق‌تر دست یابد و راه کشف فهم‌های ناب که قبل از علامه نبوده و ایشان آن را بیان کرده در همین توجه به بحث غرر است. استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران اظهار کرد: نکته مهم در نظریه علامه طباطبایی روش ایشان و نزدیکی این روش با پدیدارشناختی است یعنی او اجازه می‌دهد ریخت پنهان خودش، خودش را آشکار کند نه اینکه ما نظمی را بر متن تحلیل کنیم. آیت‌الله جوادی آملی هم به تبعیت از استادش در تفسیر تسنیم در هر سوره، غره و غرر آن سوره را مشخص کرده است و برمحوریت آن، سوره را تفسیر می‌کند. کارکردهای نظریه غرر راد با اشاره به روش تفسیری علامه یعنی قرآن به قرآن، افزود: نظریه غرر کارکرد‌های مختلفی در این عرصه داشته است؛ از جمله کارکرد قاعده‌ای آیات، یعنی علامه براساس آیات مفسِر، آیات دیگر را تفسیر کرده است. کارکرد دیگر غرر هم کارکرد نظریه‌ تفسیر غرر است. علامه وقتی به غرض یک سوره پرداخته است غرر آن سوره نقش مهمی در بیان غرض ارائه کرده است. این نویسنده و قرآن‌پژوه با بیان اینکه تفسیر و تاریخ تفسیر مدیون علامه طباطبایی است زیرا او خودش را وقف قرآن کرد و به تعبیر یکی از شعرا، قرآن هم عروس خودش را برای چون اویی مشهود می‌کند، ادامه داد: متاسفانه ما از قرآن لذت لازم را نمی‌بریم و ما را مست نمی‌کند و زیبایی آن را نمی‌بینیم زیرا وقف قرآن نیستیم ولی چون وجود علامه وقف قرآن بود قرآن هم به او ظرایف ویژه‌ای عطا کرد. علامه در پرتو دیدن، فهمیده است ولی ما چون نمی‌بینیم نمی‌فهمیم. علامه جایگاه و موقعیت اجتماعی و دار و ندار خود را در آستان قرآن، ذبح کرد و قرآن هم اجر محسنین را ضایع نمی‌کند. ایجاد سبک تفسیری جدید راد با اشاره کارکردهای تفسیری نظریه غرر، بیان کرد: از کارکردهای این نظریه، تاسیس سبک تفسیری جدید است، چون تاکنون معمولا قرآن یا به روش ترتیبی یا موضوعی تفسیر شده و اخیرا تفسیر تنزیلی هم بر آن افزوده شده است و می‌توان روش دیگری بر آن افزود و آن تفسیر قرآن کریم براساس نظریه غرر است. وی افزود: در مطالعات محکمات و متشابهات چالش‌های جدی وجود دارد و قاعده مشهور ارجاع متشابهات به محکمات است و کرکرد این نظریه آن است که می‌توانیم حتی محکمات را هم به غرر آیات راجاع دهیم و چه بسا اگر در پرتو نظریه غرر به ریخت سوره دست یابیم متشابه ذاتی در قرآن وجود نداشته باشد و این تشابهات، عرضی محسوب شود. نگاهی نو به سوره یوسف راد اضافه کرد: کارکرد دیگر غرر، بازشناسی هندسی و نظام ارگانیک آیات یک سوره است؛ ما الان به جد نیازمند به‌سازی نظم آیات هستیم؛ مثلا بر پایه نظریه غرر، سوره مبارکه یوسف، یک گرانیگاه دارد و سایر آیات در پرتو و مدار این سوره، در حال چرخش هستند؛ غرة الغره این سوره، آیه ۲۱ است که فرموده است:وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ...؛ 👇
💢تناقض در مفهوم انگاره نقد السنّة ✍️حجت‌الاسلام علی راد سنّت معتبر، به دلیل وحیانی بودن، عصمت در مصدر و محتوا، عدم اختلاف درونی گزاره‌ها و آموزه‌ها با یکدیگر، نقد ناپذیر و در سنجش اعتبار سایر گونه‌های میراث مسلمین سنجه و معیار است. نظریه‌های شارحان، فقیهان هم تراز با سنّت معتبر نیستند و این همانی میان آنها وجود ندارد. هر حدیثی الزاماً ترجمان سنّت معتبر نیست لذا احادیث قابل نقد هستند ولی سنّت معتبر و اصیل فرا نقد است زیرا از حجیت و اعتبار ذاتی برخودار است. تصور نقد سلبی سنّت از اساس نادرست است زیرا پیشتر در میزان خرد ناب اعتبار آن اثبات شده است. اساساً نقد سلبی زمانی ضرورت‌‌ می‌یابد که لزوم و نیاز آن پدید آید؛ این نیاز در نقد، تردید در اصالت و اعتبار یک پدیده است که عقل خود بنیاد راستی آزمایی و رَوایی آن را ضروری‌‌ می‌سازد اما اگر چنین لزوم و نیازی وجود نداشت، به نقد نیز نیازی نخواهد بود و در این موقعیت ادعای نقد بویژه گونه سلبی آن معنادار نخواهد بود. به همین دلیل است که اعتبار سنّت معتبر چون بر پایه معیارهای عقلی، قرآنی و کلامی، عصمت مضمونی آن قطعی است دانش یا گرایشی به نام نقد السنّة در فرایند تاریخی گفتمان حدیث پژوهان مسلمین پدید نیامده است زیرا تعبیر نقد السنّة، مفهومی متناقض نما و ترکیبی خود شکن است و همانند تعابیر درد بی دری و رنگ بی رنگی است؛ اما اصطلاح نقد الحدیث این چالش را ندارد و دانشی مستقل در هندسه علوم حدیث است زیرا حدیث به معنای ترجمان سنّت برایند تلاش انسان عادی و غیرمعصوم است و ... 📝 متن یادداشت: http://ijtihadnet.ir/?p=74184 🆔 https://eitaa.com/ijtihad
مفسران آذربایجان در سایه سار قرآن و عترت گفتگو با مفسر قرآن آیت الله سید علی اکبر قرشی دامت برکاته ✍️ علی راد روح حاکم بر حوزه های علمیه، اخلاص و صمیمیت است؛ امتیاز و احترام، جز بر مبنای دانش و تقوی نیست و چیزی غیر از تحصیلات علمی و معنوی، ارزش ندارد. حوزه ها، با محیط زهد و قناعتی که دارند، همواره مرکز خودسازی و تهذیب نفس بوده اند. هدف از تاسیس حوزه، تحصیل معارف دینی و انتقال آن به گستره قلمرو اسلامی و رساندن حقایق به گروههای گوناگون جامعه، دفاع از شریعت و حفاظت از کیان دینی است. حوزه، مجمع اندیشه وران و عالمانی است که متصدی پاسخ گویی به نیازهای معنوی بوده و به عنوان تشکیلاتی منسجم و هدفدار، رسالت استنباط احکام و تبیین فرهنگ دینی را به دوش می کشد. محیط حوزه، به مثابه مرکز آموزش و کارآموزی است که طلاب، پس از گذراندن دوران فراگیری، باید جذب جایگاه کار شوند و آنچه را فرا گرفته اند، به کار بندند. جامعه اسلامی، بر پایه نیازی که به مسائل معنوی و شرعی دارد، نمی تواند برای تامین خواسته ها از افراد عادی بهره مند شود از این رو، به نیروهای مهارت یافته و با صلاحیت نیازمند است، اینجاست که باید مدت فراگیری در حوزه علمیه، مشخص باشد، تا پیوسته نیاز جامعه اسلامی برآورده شود و شعاع ارشاد و ابلاغ، همه سو را فراگیرد. در هیچ مرکز آموزشی، دیده یا شنیده نشده که دانش پژوه، برای اقامت همیشگی راهی آنجا شود و همه یا حتی عمده عمر سودمند خود را در آنجا سپری کند و از امکانات و مزایای آن بهره گیرد؛ جا دارد چشم گشاییم و اسوه های تحسین برانگیز حوزه ها را بنگریم که در کمترین مدت، مایه علمی را از حوزه گرفته اند و شاخسار پُر بار خود را به دستان نیازمند نزدیک ساختند. باید باور کرد که اگر همت یار و توفیق مددکار شود، هر جا مَدرس علم است و هر سوی محضر تحقیق. استاد آیه الله سید علی اکبر قرشی، از شاخص ترین این بلند همتی و سودمندی است که سالهای سال مانند شمعی فروزان، فرا راه خلق خداست و در خدمت به معارف دینی می کوشد. آنان که با قرآن سَرو سِری داشته و لحظاتی را با نهج البلاغه و صحیفه سجادیه می گذارنند، این پژوهشگری بلند مرتبه و پوینده متبحر را از دیرباز می شناسند. جویندگان اسرارالهی و رمز و راز فُرقانی، سالهاست که جلسه های تفسیر استاد را منبع فیضی یافته اند که شیفتگان معانی و دلداگان حدیث دوست را پاسخ می دهد. آثار جاویدان، حلقه های درسی و محفل های انس او، چون نگار زیبایی بر دفتر زندگیش می درخشد. حوزه و دانشگاه، پیوسته از درسها و زمزمه های محبت استاد بهره مند شده و می شود. برای مطالعه متن گفتگوی اینجانب با آیت الله قریشی بنگرید :👇
Dar saie sar quran va sonat.pdf
514.6K
گفتگوی حجت الاسلام علی راد با آیت الله سید علی اکبر قریشی از مفسران آذربایجان در سده معاصر
الکافی کلینی و خاورشناسان؛
القاب علمی ؛ پیشینه , کارکردها و چالش ها ✍️ علی راد چندی است بحث از چالش آیت الله دکتر یا حجت الاسلام دکتر در محافل حوزوی و دانشگاهی داغ است و رویکردهای موافق و مخالف در مواجه با آن پدید آمده است. در این یادداشت به این پدیده از منظر یک چالش کهن در تاریخ و میراث مسلمین می نگرم, به اختصار ابهامات آن را مرور می کنم و پژوهش درباره بنیان ها و زمینه های تاریخی و فرهنگی آن را ضروری می دانم .القاب علمی از گونه لقب تشریف و تکریم از اقسام سه گانه القاب است که بر تمایز و برتری شخص در یک وصف یا ویژگی دلالت دارد ( ابن حمدون , محمد , التذکرة الحمدونیة , ج 9 , ص 357 ). گرایش به نام گذاری اشخاص به لقب در کنار اسم و کنیه در فرهنگ عرب پیش از نزول قرآن رویه ای شناخته شده است ( قلقشندي , أحمد , صبح الأعشى في صناعة الإنشاء , ج 5 , ص 413 – 414 ) و قرآن ( « وَلا تَنَابَزُوا بالأَلْقَابِ » حجرات / 11 ) و سنّت ضمن تایید این آیین انسانی در محاورات فقط کاربرد القاب منفی را ممنوع کرد ( ابن حنبل , مسند أحمد , ج 4 , ص 69 , ص 260 ) . شماری از القاب بسیار معنادار و جریان ساز هستند و پیامدهای نظری و عملی مهمی در گفتمان های سیاسی, علمی, مذهبی, اجتماعی, هنری و ... به دنبال دارند و هماره در تاریخ و فرهنگ مسلمین جریان¬های قدرت , سیاست , علم , صنعت , هنر و ... برای امتداد اجتماعی مرجعیت و مشروعیت جایگاه خود از ظرفیت القاب در تثبیت و توسعه هیمنه خود استفاده کردند و گویی القاب پیوندی ناگسستنی با اقسام قدرت و توسعه در ساحت های گوناگون حیات انسان دارد ( بنگرید : قلقشندي , أحمد , صبح الأعشى في صناعة الإنشاء , ج 5 , ص 450 – 418 ). دانشوران علوم حدیث , رجال و تراجم بیش از دیگران به القاب پرداخته اند . در نگاه حدیث پژوهان پیشین القاب شامل نام ها , کنیه ها, نسب و حتی مشاغل نیز هست لذا مفهوم لقب در علوم حدیث اعم از مفهوم نحوی و عرفی آن است که در تقابل با اسم و کنیه است ( بنگرید : ابن حجر عسقلاني , نزهة الألباب في الألقاب , ص 38 ). مسائل نظری و بنیادین لقب پژوهی از اهمیت زیادی برخوردار است و همچنان ابهامات زیادی در مبانی , تاریخچه, رویکردها , معیارها , اهداف آن وجود دارد . مهم ترین سویه های ابهام در القاب علمی عبارتند از : 1) ابهام در چرایی, زمینه ها و آغازه پدیداری لقب گزینی میان دانشوران 2) ابهام در نظام القاب علمی از آغاز تا فرجام 3) ابهام در مبانی دینی برخی از القاب خاص 4) ابهام در معیارهای احراز و اعطای القاب 5) ابهام در فرایندهای حاکم بر ترفیع القاب 6) ابهام در توالی و ترتیب منطقی القاب 7) ابهام در مراجع ذی صلاح در اعطای القاب 8) ابهام در شاخص های سنجش اصالت القاب 9) ابهام در تشخیص القاب اکتسابی از القاب اعطایی 10) ابهام در بنیان ها , رویکرد ها و اهداف القاب اعطایی 11) ابهام در پیشینه و تطورات فرایند های اعطای القاب 12) ابهام در زمینه ها و بسترهای مذهبی و سیاسی القاب اعطایی 13) ابهام در تاریخ گذاری , تداول , اشتهار و تواتر القاب 14) ابهام در تعامل جریان های قدرت , سیاست و مذهب با القاب 15) ابهام در نقش حوزه ها , مکاتب و مدارس فکری در القاب اعطایی 16) ابهام در فراگیری تاریخی و گستردگی جغرافیایی القاب در تاریخ اسلام 17) ابهام در کارکردها و پیامدهای القاب 18) ابهام در تناسب و وجه شبه دارندگان القاب با مفهوم حقیقی لقب 19) ابهام در تبیین چرایی کثرت و تنوع القاب 20) ابهام در جواز مَجاز و غلو در القاب 21) ابهام در چرایی تمایل دانشوران مسلمان به تکثیر القاب 22) ابهام در پیوند القاب با جایگاه اجتماعی و سیاسی اشخاص 23) ابهام در نقش سیاست و ثروت در اعطای القاب به اشخاص. این ابهامات درباره القاب دانشوران علوم اسلامی دیگر چون فقه , تفسیر, کلام , اصول و ... نیز مطرح است . در بخشی از کتاب اسطوره بخارا به این مسئله و ابهامات آن پرداخته ام. 🆔@OstadRad
القاب علمی ؛ از حقیقت تا مَجاز ✍️ علی راد القاب علمی در مکتوبات مسلمین بیشترین حضور را در کتابهای رجال الحدیث و تراجم الرجال دارند ولی بازتاب و کاربست القاب به محدّثان اختصاص ندارد و دانشوران دیگر علوم اسلامی نیز هماره از القاب علمی برای تعیین و تثبیت جایگاه خود در گفتمان های علمی روزگار خود بهره مند هستند لذا القاب با هویت صنفی و اجتماعی دانشوران پیوندی ناگسستنی دارند و البته سویه های اخلاقی, جامعه شناختی, سیاسی و فرهنگی نیز دارد . می دانیم که دانش رجال به شیوه های شناخت و داوری و بیان اوصاف و احوال راویان و محدّثان بر پایه اصول فنی و معیارهای ویژه این دانش می پردازد . اصول و پیش فرض های دانش رجال اثر پذیرفته از مبانی کلامی, سیاسی و مذهبی مکاتب و جریان های رجال پژوهی است و هیچ رویکرد و کتاب رجالی پیراسته از این اصول علمی و مبانی فکری رجالیان نیست . بنا بر این هر چند ضابطه مندی و مبناگروی از بنیان های دانش رجال است ولی نتایج آن به نسبیت تاریخی دچار است و اثبات واقع نمایی برایندها و نتایج این دانش از حقیقت راویان بسیار دشوار است لذا برخی از راویان در داوری رجالیان به دوگانگی و تضاد در اوصاف دچار هستند و یک راوی نزد گروهی مقبول و نزد گروهی دیگر متروک است . این وضعیت در کتابهای تراجم الرجال که به شرح و حال نگاری مفاخر علوم و فنون , سَرآمدن قدرت و سیاست , ناموران تاریخ و فرهنگ و تمدن اختصاص دارند , بسیار پیچیده تر است و دستیابی به تصویر واقعی یک شخصیت در کتابهای تراجم دشوارتر از دانش رجال است زیرا افرون بر آسیب اثر پذیری از مبانی ایدئولوژیک مولفان این آثار , اغراق و غلو , عصبیت , قبیله گرایی , تفاخر به ملت و امت , تقابل با جریان ها و گفتمان های رقیب , سانسور و فروکاست شخصیت های مخالف , مصادره به مطلوب و دستبرد در اسناد و مدارک تاریخی, استناد به مدارک و شواهد سست و بر ساخته , هم سویی با حاکمیت و قدرت , کرامت سازی و فضیلت تراشی و ... در غالب آنها موج می زند و این همه در قامت و کسوت القاب متنوع خود را پنهان ساخته است. این چالش زمانی عمیق تر و پیچیده تر می گردد که یک رجالی بر پایه رویکرد و داده های تراجم نویسان به وصف یک محدّث بپردازد یا درباره جایگاه و منزلت او داوری نماید ؛ یا بر عکس مولف کتاب تراجم با رویکرد گزینشی فقط از دیدگاه های رجالی همسو و موافق درباره یک محدّث استفاده کند و دیدگاه های انتقادی درباره او را حذف و سانسور نماید . اینگونه است که تعارض در این آثار پدید می آید, خواسته یا ناخواسته محدّثی از فرود بر فراز یا از فراز بر فرود می آید, تصویر محدّثان در قاب دوگانه های تناقض تعظیم و تنقیص, متروک و مقبول , عادل و فاسق , غالی و معتدل , علامه و نادان , واهی و ضابط , ... ترسیم می شود و تصویر اصیل و معیار محدّث در کرانه های ناپیدای تعصب و تقلید مولفان این آثار محو می گردد و تشخیص حقیقت از مجاز سخت و دشوار می شود. این تناقضات چنان عمیق و پیچیده هستند که به سادگی در نگاه اول به کتابهای رجال و تراجم قابل رویت نیستند و اکتشاف آنها به واکاوی عمیق , تتتبع طاقت سوز در گردآوری داده ها و داوری اندیشه سوز در سنجش آراء و انظار نیازمند است. هر چند آسیب یاد شده به معنای انکار ارزش تلاشهای مولفان کتب علم رجال و تراجم نیست اما تحقیق اجتهادی و نقد تاریخی را برای پژوهشگران در جستجوی تصویر راستین و اصیل یک شخصیت از میان آرای رجالیان و تراجم نویسان ضروری می سازد و از اعتماد پیش از تحقیق, استناد قبل از نقد و ایمان پیش از پرسش بر حذر می دارد. برای برون رفت از این آسیب ناگزیر از رویکرد علمی در لقب پژوهی هستیم . بر پایه این رویکرد لقب پژوهی , گرایش علمی بینا رشته ای, استوار بر مبانی نظری , بهره مند از منطق تحلیلی و فرایند علمی از فهم تا نقد و دارای سنجه های داوری در ارزیابی القاب علمی است. مسئله اصلی لقب پژوهی شناسایی , اثبات و ارزیابی روشمند اصالت و اعتبار القاب علمی است و غرض آن پاسخ به ابهامات و مسائل القاب علمی است . در الگوی تحلیلی القاب علمی به مسائل معطوف به هر لقب پاسخ علمی و قابل دفاع ارائه می¬شود . مهم ترین مسائل هر لقب علمی عبارتند از : مفهوم و ماهیت , پیشینه و تبار, جایگاه لقب در نظام القاب , القاب هم تراز : تفاوت ها و تمایزها , کهن الگوی لقب , لقب گذاری : فرایند و تاریخ , اسناد و مدارک مُثبِته , جلوه ها و پیامدها , شهرت و تواتر , سویه های سیاسی و ایدئولوژیک القاب. بنا بر این لقب پژوهی گرایش تخصصی است که از دستاوردهای دانش های متنوع در پاسخ به مسائل و دستیابی به هدف خود بهره مند است و در شناخت حقیقت از مجاز در القاب علمی سودمند است. 🆔@OstadRad