eitaa logo
پرتو اشراق
787 دنبال‌کننده
25.7هزار عکس
14.1هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 چه شاخه گل پر برکتی! 📚 زمخشری در کتاب ربیع الابرار از انس بن مالک کرده که گوید: 🌹 من در خدمت حسن بن علی (ع) بودم که کنیزکی بیامد و شاخه گلی را به آن حضرت هدیه کرد. 🌷 حسن بن علی بدو گفت: 🔅«انت حرة لوجه الله»؛ «تو در راه خدا آزادی!» 👳🏼‍♂ من که آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض کردم: ⁉️ کنیزکی شاخه گل بی ارزشی به شما هدیه کرد و تو او را آزاد کردی؟! 🌹 در پاسخ فرمود: 🔅«هکذا ادبنا الله تعالی «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها» و کان احسن منها اعتاقها»؛ (١) 🔅«اینگونه خدای تعالی ما را ادب کرده که فرمود: ✨«وقتی تحیه ای به شما دادند، تحیتی بهتر دهید» و بهتر از آن آزادی اوست». 📚 پی نوشت: ۱. ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۴۹. 📗 منبع: زندگانی ، رسولی محلاتی، سید هاشم 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 فایده گذشت و ملاطفت ⚜️ ابن عبّاس ضمن حديثى حكايت كند: 🌴 روزى جمعى از در محلّى نشسته بودند و در جمع ايشان يك نفر از اهالى شام نيز حضور داشت! 🌹 و (عليه السلام) به همراه عدّه اى از از آن محلّ عبور مى كردند، مرد شامى به دوستان خود گفت؛ 👳🏻‍♂️ اين ها چه كسانى هستند، كه با چنين هيبت و وقارى حركت مى كنند؟! 👥👤 گفتند: او حسن، پسر علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) است؛ و همراهان او از بنى هاشم مى باشند. 👣 مرد شامى از جاى برخاست و به سمت امام حسن مجتبى (عليه السلام) و همراهانش حركت نمود؛ و چون نزديك حضرت رسيد گفت: 👈🏻 آيا تو حسن، پسر علىّ هستى؟! 🌹 حضرت (سلام اللّه عليه) با آرامش و متانت فرمود: بلى! 👳🏻‍♂️ مرد شامى گفت: دوست دارى همان راهى را بروى كه پدرت رفت؟!! 🌹حضرت فرمود: واى بر تو! آيا مى دانى كه پدرم چه سوابق درخشانى داشت؟! 👳🏻‍♂️ مرد شامى با خشونت و جسارت گفت: 👈🏻 خداوند تو را همنشين پدرت گرداند، چون پدرت كافر بود و تو نيز همانند او كافر هستى و دين ندارى!! 👋🏻 در اين لحظه، يكى از همراهان حضرت سيلى محكمى به صورت مرد شامى زد و او را نقش بر زمين ساخت! 🌹 امام حسن (عليه السلام) فوراً عباى خود را روى مرد شامى انداخت و از او حمايت نمود؛ و سپس به همراهان خود فرمود: شما از طرف من مرخّص هستيد، برويد در مسجد نماز گذاريد تا من بيايم. 🌹 پس از آن امام (عليه السلام) دست مرد شامى را گرفت و او رابه منزل آورد و پس از رفع خستگى و خوردن غذا، يك دست لباس نيز به او هديه داد و سپس روانه اش نمود!! 👥👥 بعضى از اصحاب به حضرت مجتبى (عليه السلام) گفتند: يا ابن رسول اللّه! او دشمن شما بود، نبايد چنين محبّتى در حقّ او شود. 🌹حضرت فرمود: من ناموس و آبروى خود و دوستانم را با مال دنيا خريدارى كردم. 📚 همچنين در ادامه آمده است: پس از آن كه مرد شامى رفت، به طور مكرّر از او مى شنيدند كه مى گفت: 🌍 روى زمين كسى بهتر و محبوب تر از حسن بن علىّ (عليهما السلام) وجود ندارد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- ترجمة الامام الحسن عليه السلام، ص ۱۴۹، به نقل از طبقات ابن سعد. 📗 منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام، حجت السلام والمسلمین عبدالله صالحی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 پاداش هديه و علم آموزى ⚜️ (عليه السلام) حكايت نمايد: 🌴 روزى شخصى از دوستان (عليه السلام) هديه اى به محضر آن حضرت تقديم كرد. 🌹امام مجتبى (عليه السلام) هديه را تحويل گرفت؛ و سپس اظهار داشت؛ من نيز مى خواهم محبّت تو را جبران نمايم، كدامين برايت بهتر است؛ ❓آيا هديه اى كه ارزش آن بيست برابر هديه تو است، تقديم دارم؟ ❓يا آن كه علمى رابه تو بياموزم تا بر آن شخص ناصبى كه در روستاى شما ساكن است، غالب و پيروز آيى و مؤمنين آن ديار را شادمان گردانى؟ 👌🏻ضمنا انتخاب هر كدام با خودت مى باشد. و چنانچه بهترين را انتخاب كنى هر دو را به تو خواهم داد و اگر بدترين را برگزينى باز هم تو را در انتخاب هر يك آزاد مى گذارم! 👳🏻‍♂️✋🏻 دوست حضرت در پاسخ گفت: ياابن رسول اللّه! مرا علمى بياموز تا به واسطه آن در قبال آن ناصبى احتجاج كنم و بر او پيروز آيم و مؤمنين از حيرت و شرّ او نجات يابند كه همانا ارزش آن بيشتر از بيست هزار درهم خواهد داشت. 🌹امام مجتبى (عليه السلام) فرمود: ارزش آن چندين برابر بيست هزار درهم است و بلكه ارزشمندتر از تمام دنيا مى باشد. سپس علمى را به او آموخت؛ و همچنين بيست هزار درهم نيز به عنوان هديه تقديم او نمود. ⚜️ امام حسن عسكرى (عليه السلام) در ادامه فرمايش خود افزود: 🔅آن شخص خداحافظى كرد و رفت؛ و پس از مناظره و احتجاج با آن ناصبى بر او پيروز شد و خبر اين پيروزى - شيعه بر ناصبى - در همه جا منتشر گرديد. 🫂 بار ديگر كه محضر امام مجتبى (عليه السلام) شرفياب شد حضرت به او فرمود: 🔅بهترين و بيشترين سود را برده اى: دوستى و خوشنودى خداوند و رسولش و اهل بيت (عليهم السلام) او را براى خود تامين كردى و نيز ملائكه و مؤمنين از تو شادمان گرديدند، نوشِ جان و گوارايت باد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- احتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۱۹ به نقل از تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام ص ۳۴۷. 📗 چهل داستان از امام حسن (علیه السلام) عبدالله صالحی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 استدلال دلنشین مولا امام حسن مجتبی (علیه السلام) به حدیث شریف غدیر 💚 (علیه السلام) به نوبه خود برای اثبات حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) و خلافت بلافصل پدر گرامی اش علی (علیه السلام) به ماجرای و آیات و روایات در موارد متعددی اشاره کرده است. ✒️ ابوالعباس بن عقده از دانشمندان اهل سنت در این زمینه می نویسد: 📜 حسن بن علی (علیه السلام) پس از موافقت در صلح معاویه، برای روشن شدن اذهان عمومی خطبه ای خواند. 🌹 آن حضرت بعد از حمد و ثنای الهی و تبیین جایگاه رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، به فضائل و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) پرداخته، فرمود: 🔅«ما اهل بیتی هستیم که خداوند متعال ما را به اسلام گرامی داشت و از میان سایرین برگزیده و از ما پلیدی و آلودگیها را دور گردانیده و پاک و مطهرمان قرار داده است. از زمان آدم تا زمان جدّ من، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) مردم دو گروه نشدند، مگر آنکه ما را در بهترین آن دو گروه قرار داد. هنگامی که خداوند به پیامبرش دستور داد مردم را به سوی خدا دعوت کند، پدرم اولین کسی بود که خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) را اجابت کرد و اول کسی بود که ایمان آورد.» 🌹 و در ادامه فرمود: این امت از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنید که فرمود؛ 🔅«هر امّتى كسى را متولّى امور خود كند كه از او داناتر و شايسته‌تر در ميان خود داشته باشند، همواره رو به تنزّل مى‌روند؛ مگر آن را كه شايسته‌تر است، مقدم بدارند». 🔅«این امت از جدّ من شنیدند که در مورد علی (علیه السلام) فرمود: 🔅«أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی؛ 🔅تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود». 🌴 این امت دیدند و شنیدند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم دست پدرم علی (علیه السلام) را گرفت و فرمود: 🔅«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ!» و سپس به آنان فرمود: حاضرین به غایبین اطلاع دهند». 📗 غدير از ديدگاه اهل سنّت، ص ۳۸ (ينابيع المودة، ص ۵۷۸) . 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕯️گریه برای عاشورا در آخرین لحظات 🏴 بعد از شهادت حمزه سیدالشهدا رسم بر این بود که در مدینه در هر عزاداری اوّل برای حمزه سیدالشهداء گریه می کردند، این رسم ادامه داشت تا (ع) به شهادت رسید، از آن به بعد مردم برای آن حضرت گریه می کردند، امّا (ع) در سخت ترین لحظه مصیبت خویش هنوز امام حسین(ع) به شهادت نرسیده به یاد عاشورای آن حضرت گریست. 🥀 ابن نما می گوید: امام حسن مجتبی(ع) در بستر بیماری قرار گرفته بود. 🌷 حسین بن علی(ع) برای عیادت برادر آمد، وقتی وارد اطاق شد و برادرش را در تب و تاب دید بنا کرد گریه کردن امام مجتبی(ع) فرمود: ⁉️ برای چه گریه می کنی؟! 🌷 اظهار داشت برادرم! چرا گریه نکنم و حال آن که شما را مسموم و مرا بی برادر کرده اند. 🥀 امام مجتبی(ع) فرمود: برادرم مرا به زهر می کشند در حالی که تمام وسائل حاضر است (آب بخواهم آماده است، شیر بخواهم آماده است و... برادران و خواهران همگی اطراف من جمعند) اما «لایوم کیومک یا اباعبداللّه» هیچ روزی مانند روز (عاشورای) تو نیست روزی که سی هزار نفر از کسانی که خود را امّت جدّمان می دانند تو را محاصره می کنند و بر کشتن تو همّت می گمارند تا تو را بکشند و خونت را بریزند و زن و فرزندانت را اسیر نمایند، و مال و اموالت را به غارت برند، در این هنگام لعنت خدا بر بنی امیّه روا گردد و آسمان و زمین و حیوانات دریایی و صحرایی بر تو خواهند گریست». 🖋️ نویسنده؛ حجت الاسلام سید جواد حسینی، مجله پاسدار اسلام، بهمن ۱۳۸۴، شماره ۲۹۰. 🕯️ ته گودی که تو را یکّه و تنها دیدم 🕯️ ناخودآگاه به یادِ حَسَنَم افتادم... 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 پنج داستان ارزنده و آموزنده از امام حسن مجتبی (علیه السلام) 1️⃣ روزى معاويه، (عليه السلام) را مورد خطاب قرار داد و گفت: من از تو بهتر و برتر هستم!! 🌹حضرت فرمود: آيا دليل و شاهدى بر مدّعاى خود دارى؟ 🔥 معاويه پاسخ داد: بلى؛ چون اكثريّت مردم موافق با من هستند و اطراف من رفت و آمد دارند، در حالى كه هيچ كسى با تو نيست مگر افرادى اندك و ناچيز!! 🌹 امام مجتبى (عليه السلام) اظهار داشت: 🔆 افرادى هم كه اطراف تو قرار گرفته اند، دو دسته اند: 🔅يك دسته فرمان بر و مطيع، 🔅و دسته اى ناچار و مضطرّ مى باشند. 🔅پس آنهائى كه از روى ميل و رغبت پيرو تو مى باشند، همانا مخالف خدا و رسول و معصيت كار هستند؛ و آن هائى كه از روى ناچارى با تو مى باشند، در پيشگاه خدا معذور خواهند بود. 🌹سپس افزود: «اى معاويه! من نمى گويم از تو بهترم، زيرا فضايل پسنديده اى در تو وجود ندارد، همان طورى كه خداوند تو را به جهت كارهايت از فضائل و معنويت پاك گردانده است؛ و مرا از زشتى ها و رذائل پاك و منزّه ساخته است». (۱) 2️⃣ در روايات متعدّدى وارد شده است: ⛲ هرگاه امام حسن (عليه السلام) مى خواست وضوء بگيرد و آماده نماز شود، رنگ چهره اش دگرگون و زرد مى گشت و لرزه بر اندامش مى افتاد، و چون علّت آن را پرسيدند؟ 🌹 فرمود: «در حقيقت هر كه بخواهد به درگاه خداوند متعال برود و با او سخن و راز و نياز گويد بايد چنين حالتى برايش پيدا شود». (۲) 3️⃣ روزى حضرت امام مجتبى (عليه السلام) مشغول خوردن غذا بود، كه سگى نزديك آن حضرت آمد، حضرت يك لقمه خود تناول مى نمود و يك لقمه نيز جلوى سگ مى انداخت! 👥 اصحاب گفتند: يابن رسول اللّه! سگ حيوانى كثيف و نجس است، اجازه فرما آن را از اين جا دور كنيم؟ 🌹امام عليه السلام فرمود: «آزادش بگذاريد، اين سگ گرسنه است و من از خدا شرم دارم كه غذا بخورم و حيوانى گرسنه به من نگاه ملتمسانه كند و محروم بماند». (۳) 4️⃣‌ به نقل از زيد بن ارقم آورده اند: ✊🏻 روزى پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله) در مجلسى هفت عدد سنگ ريزه در دست خود گرفت؛ و در دست حضرت تسبيح گفتند. 🌹 آنگاه امام حسن مجتبى (عليه السلام)، نيز آن سنگ ريزه ها را در دست گرفت و نيز تسبيح خدا گفتند. 👥 پس بعضى افراد حاضر در مجلس، همان ريگ ها را در دست گرفتند؛ ولى هيچ كلمه اى و حرفى از آن ها شنيده نشد، هنگامى كه علّت آن را سؤال كردند؟ 🌺 حضرت فرمود: «اين سنگ ريزه ها تسبيح خدا نمى گويند، مگر آن كه در دست پيامبر و يا وصىّ او باشد؛ و اراده تسبيح نمايد». (۴) 5️⃣ بسيارى از مورّخين و محدّثين حكايت كرده اند: 🐍 روزى امام حسن مجتبى (صلوات اللّه عليه) در ميان جمعى از اصحاب، مارهائى را به نزد خود فرا خواند. و آن ها را يكى پس از ديگرى مى گرفت و بر اطراف مچ دست و گردن خود مى پيچيد؛ و سپس رهايشان مى نمود تا بروند. 👤 همين بين شخصى از خانواده عمر بن خطّاب - كه در آن مجلس - حضور داشت، گفت: اين كه هنر نيست، من هم مى توانم چنين كارى را انجام دهم؛ و يكى از مارها را گرفت و چون خواست بر دست خود بپيچد؛ ناگهان مار، نيشى به او زد و در همان حالت آن شخص عمرى به هلاكت رسيد!! (۵) 📚 پی نوشت ها: ۱- بحارالا نوار، ج ۴۴، ص ۱۰۴، ص ۱۲. ۲- بحارالا نوار ج ۴۳، ص ۳۳۹، ح ۱۳. ۳- بحار الا نوار، ج ۴۳، ص ۳۵۲، ح ۲۹. ۴- اثبات الهداة، ج ۲، ص ۵۶۰، ح ۲۰. ۵-اثبات الهداة، ج ۲، ص ۵۶۳، ح ۳۳۲، مدينة المعاجز، ج ۳، ص ۲۴۰، ح ۸۶۲. 📗 چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی (علیه السلام)، عبدالله صالحی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚰️ ترس از مرگ به جهت تخریب خانه! 🌷 حضرت صادق آل محمّد (صلوات اللّه عليهم) حكايت فرمايد: ⏳ (عليه السلام) دوستى شوخ طبع داشت كه مرتّب به ملاقات و ديدار آن حضرت مى آمد و نيز در جلسات شركت مى كرد، تا آن كه مدّتى گذشت، و هيچ خبرى از اين شخص نشد!! 👥👤 حضرت از اين جريان متعّجب شد و از اطرافيان جوياى احوال او گرديد، تا آن كه پس از گذشت چند روزى، مجدّدا آن شخص به ملاقات امام (عليه السلام) آمد. 🌹 حضرت جوياى احوال او شد و به او فرمود: ❓«چند روزى است كه به اين جا نيامده اى، در چه حالت و وضعيّتى هستى؟ آيا مشكل و ناراحتى خاصّى برايت پيش آمده بود؟» 👳🏻‍♂️ آن شخص در پاسخ اظهار داشت: ✋🏻 ياابن رسول اللّه! در حالتى قرار گرفته ام كه آنچه را دوست دارم، به آن دست نمى يابم؛ و آنچه را خداوند دوست دارد انجام نمى دهم؛ و آنچه را هم كه شيطان مى خواهد برآورده نمى كنم!! 🌹 امام حسن مجتبى (عليه السلام) تبسّمى نمود و فرمود: يعنى چه؟ منظورت چيست؟ توضيح بده! 👳🏻‍♂️ آن شخص گفت: 🔅«چون خداوند متعال دوست دارد كه من بنده و مطيع و فرمان بر او باشم و معصيت او را نكنم؛ و من چنين نيستم! 🔅و شيطان دوست دارد كه من در همه كارهايم معصيت خدا را نمايم و نسبت به دستورات خداوند مخالفت و سرپيچى كنم و من چنين نيستم. 🔅و همچنين من مرگ را دوست ندارم؛ بلكه علاقه دارم هميشه سالم و زنده باشم، كه هرگز چنين نخواهد بود». 🧔🏻‍♂ در اين هنگام يكى از اشخاصى كه در آن مجلس حضور داشت، گفت: ❓ياابن رسول اللّه! چرا ما از مرگ ترسناك هستيم و آن را دوست نداريم؛ و گريزان هستيم؟ 🌹 امام حسن مجتبى (عليه السلام) فرمود: 🔅«چون شما دنياى خود را تعمير و آباد كرده ايد و آخرت را تخريب و ويران ساخته ايد». 🌹 و سپس افزود: «اين امر طبيعى است كه چون هيچ انسانى دوست ندارد از منزل و محلّى كه آن را آباد كرده و به ظاهر آراسته و مجهّز است، از آن دست برداشته و چشم پوشى كند و به محلّى خراب و نامساعد برود، چون خود را در زمره مؤمنين و مقرّبين الهى نمى بيند». (۱) 📚 پی نوشت: ۱- معانى الاخبار، ص ۲۸۹، ح ۲۹. 📗 چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی (علیه السلام)، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 حکایت خواندنی پاسخ های قانع کننده امام حسن مجتبی (علیه السلام) به پرسش های پادشاه روم و شرمندگی یزید ملعون 📚 علامه ی مجلسی (قدس سره) در جلد دهم از کتاب بحارالأنوار، از کتاب تفسیر علی بن ابراهیم، می کند که: 🏛️ پادشاه روم، از حضرت (عليه السلام)، موضوعات متعددی را پرسید، که از جمله ی آن سؤالها است: ❓آن هفت چیزی را که خداوند خلق کرد، در حالیکه آنها در رحم مادر نبودند، کدامند؟ 🌹حضرت امام حسن مجتبی (عليه‌ السلام) فرمود: (آن هفت چیز عبارتند از)؛ 🔅۱. حضرت آدم عليه‌السلام. 🔅۲. حضرت حوا عليه‌السلام. 🔅۳. قوچ حضرت ابراهیم عليه‌السلام 🔅۴. ناقه ی حضرت صالح عليه‌السلام 🔅۵. ابلیس. 🔅۶. مار. 🔅۷. کلاغی را که خداوند متعال، آن را در قرآن ذکر فرموده است. 📖 آن کلاغ، همان است که خداوند متعال، در آیه‌ی مبارکه‌ی سی و یکم از سوره‌ی شریفه ی مائده، به آن اشاره کرده است، چنانکه می فرماید: 🔅«فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ...» 👑 آنگاه، پادشاه روم راجع به ارزاق خلایق، از حضرت امام حسن مجتبی (عليه السلام) پرسید. 🌹امام حسن مجتبی (عليه السلام) فرمود: 🔅ارزاق خلایق، در آسمان چهارم است و به اندازه ی معلومی نازل می شود و تقسیم می گردد. 👑 پادشاه، روم از امام حسن (عليه السلام)، درباره ی ارواح مؤمنان پرسید که آنان پس از مردن در کجا خواهند بود؟ 🌹 امام حسن (عليه السلام) فرمود: 🔅«آنها در هر شب جمعه، نزد صخره‌ی (سنگ) بیت المقدس، اجتماع می کنند». 👑 پادشاه روم پرسید: ارواح کفار در کجا اجتماع می کنند؟ 🌹 امام حسن عليه‌السلام فرمود: 🔅«ارواح کفار، در وادی حضر موت، که پشت شهر یمن است، اجتماع می نمایند». 🏛️ همین که امام مجتبی (عليه السلام)، این جواب ها را فرمود، پادشاه روم متوجه یزید بن معاویه (لعنهما الله) شد، که در آن مجلس حضور داشت و به او گفت: ❓آیا فهمیدی که این علم، یک نوع علمی است که آن را کسی نمی داند، مگر پیغمبر مرسل، یا وزیر او، که خدا او را به مقام وزارت، محترم شمرده باشد، یا عترت حضرت مصطفی (صلى الله‌ عليه‌ وآله) و غیر از او، آن دشمنی است که خداوند، به قلب او مهر زده (که نمی تواند چیزی را بفهمد) و او دنیای خویش را بر آخرت خود و هوا و هوس را بر دین خویش، برگزیده است و او ست که از ظالمین و ستمکاران خواهد بود. 🔥یزید، از این سرزنش ها ساکت و خجل شد. 👑 آنگاه، پادشاه روم بعد از آن که جایزه‌ی نیکویی را به امام حسن (عليه السلام) داد، به آن حضرت گفت: 🤲🏻 دعا کن تا خداوند دین پیامبر تو را نصیب من نماید؛ زیرا که حلاوت سلطنت، میان من و ایمان آوردن، حایل شده است و من، این مقام را شقاوت و عذاب دردناکی می بینم. 📜 پس از این جریان، یزید به جانب پدرش معاویه برگشت و پادشاه روم، برای معاویه نوشت: 🔅«آن کسی که بعد از پیغمبر شما، خداوند به او علم و دانش داد و طبق تورات، انجیل، زبور، فرقان (یعنی قرآن) و آنچه که در آنها نوشته شده است، قضاوت و حکومت کند، حق و خلافت برای او خواهد بود». (۱) 📚 پی نوشت ها ۱. ستارگان درخشان، سرگذشت امام حسن مجتبی (عليه السلام)، ص ۵۹؛ طبق نقل آفتاب مهربانی، صص ۵۸ - ۶۰. 📗 قصه های حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)، علی اصغری همدانی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 با ابهّت و دوست داشتنى 🌹 ۶ از ویژگی های اخلاقی (علیه السلام) 1️⃣ يكى از توصيفگران وى گفته است: 👌🏻هيچكس او را نديد جز آن كه‏ تحت تأثير ابهّت وى قرار گرفت و هر كس با او رفت و آمد كرد محبّت وى‏ را بر دل گرفت. هر گاه دوست يا دشمنش با وى سخن مى‏گفتند، شنيده‏ نشد كه در سخن گفتن به آنان گستاخى كند يا سخنى گزاف بگويد. 🌹 درباره شمايل آن‏ حضرت نيز گفته‏اند: 🔅هيچكس از حسن بن على‏ عليه السلام از نظر خلقت و اخلاق و سيرت و سرورى به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شبيه‏ تر نبود. 🌷 همچنين در خصوص ويژگيهاى ظاهرى وى گفته‏اند: 🔅سيمايش سپيد بود و اندكى به سرخى مى‏زد چشمانى سياه و فراخ داشت. گونه‏هايش لاغر بود. ريشش انبوه و موهايى مجعّد داشت گردنش گويى تُنگى نقره‏اى بود. هيكلى زيبا داشت و چهارشانه و درشت استخوان بود. چندان اهل مجادله‏ و ستيز نبود. قامتى ميانه داشت نه بلند بود و نه كوتاه و چهره‏اى مليح‏ داشت و از خوش سيماترين مردمان بود. 2️⃣ امام حسن نزد تمام مردم محبوب بود. دور و نزديك به وى احترام‏ مى‏گذاشتند. يكى از مظاهر عمومى محبوبيّت وى آن بود كه بر در سرايش‏ در مدينه فرشى برايش مى‏گستردند و آن‏ حضرت در همانجا مى‏نشست‏ و نيازهاى مردم را برآورده مى‏ساخت و مشكلاتشان را حل مى‏كرد. هر كس كه از آنجا مى‏گذشت اندكى درنگ مى‏كرد تا سخن آن‏ حضرت را بشنود و چهره‏اش را ببيند و ياد سيماى رسول گرامى اسلام در ذهنش جان‏گيرد. مردم بسيارى گرداگرد امام‏ (عليه السلام) را فرا مى‏گرفتند و راه عبور سواركاران گرفته مى‏شد و چون امام از اين امر آگاه مى‏شد بر مى‏خاست تا مبادا راه ديگران را بند آورد. 3️⃣ محمّد بن اسحاق درباره وى گويد: هيچ كس پس از رسول‏خدا (صلى الله عليه و آله‏) مانند حسن بن على به قله شرافت نرسيد. 4️⃣ زبير نيز در باره آن حضرت مى‏گويد: به خدا زنان از پديد آوردن‏ كسى چون حسن بن على ناتوانند. 5️⃣ ابن عبّاس، به منظور نشان دادن تواضع خود، افسار شتران حسن‏ (علیه السلام) و حسين (علیه السلام) را به دست مى‏گرفت. مردم نيز از مراتب خضوع ابن عبّاس نسبت‏ به آن دو به خوبى آگاه بودند. ابن عبّاس عنان شتران آن دو را مى‏گرفت‏ و همچون كسى كه براى اين كار پول مى‏گرفت، شتران آنان را به جلو مى‏برد، ابن عبّاس در حقّ امام حسين نيز چنين مى‏كرد. ☀️ روزى مدرك بن‏ زياد وى را در اين حالت ديد. بسيار شگفت زده شد، زيرا مى‏ديد كه استاد مفسران تا اين حد به حسين بن على احترام مى‏گذارد. پس به ابن عبّاس‏ رو كرد و با تعجّب گفت: تو از اينان پيرترى آنگاه عنان مَركَبِشان را مى‏گيرى؟! 👈🏻 ابن عبّاس بر وى نهيب زد و گفت: اى فرو مايه! مگر نمى‏دانى‏كه اينان كيستند؟ اين دو، فرزندان رسول خدايند. آيا اينان همان كسانى‏ نيستند كه خداوند به واسطه آنها به من نعمت گرفتن عنان مركبشان را ارزانى داشته و در برابرشان فروتنى كنم؟! 6️⃣ پيش از اين نيز گفته شد كه چون آن‏ حضرت به عزم گزاردن حج با پاى پياده راهى مكّه مى شد، وقتى مردم وى را مى‏ديدند از مركبهاى خود فرود مى‏آمدند و در كنار آن‏حضرت راه مى‏رفتند و تا وقتى وى راه خود رااز آنان جدا نمى‏كرد، بر مركوبهاى خود سوار نمى‏شدند. 📖 نويسنده: آية الله سيد محمد تقى مدرسى ✍🏻 مترجم: محمد صادق شريعت 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 پاسخ فی البداهه امام مجتبی (ع) به پرسش های امیرمؤمنان (ع) 📗 حافظ ابونعیم، در «حلیة الأولیاء» می نویسد: 🌤 روزی، امیرالمؤمنین عليه‌ السلام از پسر ارجمند خود، عليه‌ السلام، چند سؤال پرسید. 🌹 امام حسن مجتبی عليه‌ السلام، پاسخ های روشن و کافی آن سؤال ها را بیان کرد، به طوری که آن پاسخ ها، مورد پذیرش و تحسین امیرالمؤمنین عليه‌ السلام قرار گرفت. 🌷 امیرمؤمنان عليه‌السلام پرسید: پسر عزیزم! سداد چیست؟ 🌹امام حسن عليه السلام پاسخ داد: ای پدر بزرگوار! سداد، دفع منکر است به معروف. 🌷 امیرمؤمنان عليه السلام پرسید: شرف، چیست؟ 🌹امام حسن عليه السلام پاسخ داد: نیکی کردن به عشیره و گذشتن از جرم ایشان و عفو نمودن آنان. 🌷 امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: مروت چیست؟ 🌹 امام حسن عليه السلام پاسخ داد: عفت و اصلاح مال. 🌷 امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: جود و سماحت، در چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: بذل مال، در حال دشواری و آسانی. 🌷امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: بخل چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: آنچه را که در دست او باشد، آن را شرف پندارد و آنچه را که انفاق کند، تلف بداند. 🌷 امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: مؤاخات و برادری چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: مساوات و کمک مالی، در حل فقر و دارایی. 🌷امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: جبن و بی دلی چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: جرأت داشتن بر دوست و ترسیدن از دشمن. 🌷 امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: غنیمت چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: رغبت و علاقه داشتن بر تقوا، و زهد و بی میلی به دنیا، که آن خدمت قابل ستایش است. 🌷امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: حلم چیست؟ 🌹 امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: خشم فرو خوردن و عنان نفس، به دست گرفتن. 🌷امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: غنا چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: خشنودی نفس است به قسمت الهی، اگر چه اندک باشد و بهترین غنا، غنای نفس است. 🌷امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: فقر چیست؟ 🌹 امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: غلبه و استیلای حرص نفس، بر همه چیز. 🌷 امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: عقل چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: نگاه داشتن دل. 🌷 امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: سنأ - یعنی: رفعت و بلندی - به چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: به انجام کارهای شایسته و ترک امور ناپسند و قبیح. 🌷امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: سفه چیست؟ 🌹 امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: متابعت کردن از اهل دنائت و مصاحبت نمودن با گمراهان. 🌷امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: غفلت چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: ترک مسجد و اطاعت از مفسد. 🌷امیرمؤمنان عليه‌ السلام پرسید: حرمان چیست؟ 🌹امام حسن عليه‌ السلام پاسخ داد: ترک حظ و بهره ای که نصیب کسی شود و آن را بدون استفاده، از دست بدهد. 🌟 این نوع پاسخ ها، از امام حسن مجتبی عليه‌ السلام، دلیل روشنی است بر احاطه ی علمی آن حضرت بر جمیع علوم؛ زیرا، بدون فکر و نظر و فی البداهة، این نوع جوابها، گفته شده است. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۴۳ - تحف العقول، ص ۲۲۷ - طبق نقل آفتاب مهربانی، صص ۳۸ - ۴۰. 📗 قصه های حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام علی اصغر همدانی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏜 امام حسن (ع) در راه مكه و خبر از آينده 👣 در يكى از سالها، (ع) پياده از مدينه به مكه رهسپار شد، به طورى كه پاهايش آماس كرد، در مسير راه، يكى از خدمتكاران عرض ‍ كرد: ✋🏻 اگر سوار شوى، اين آماس رفع مى گردد. 🌹امام حسن (ع): «نه، وقتى كه به منزگاه بعدى رسيديم، سياه پوستى نزد تو آيد و روغنى همراه دارد، تو آن روغن را او بخر چانه نزن!!» ✋🏻خدمتكار: پدر و مادرم به قربانت، ما به هيچ منزلگاه وارد نشده ايم كه به دوافروشى برخورد كنيم!! 🌹امام حسن (ع): «آن مرد در نزديك منزلگاه بعد، است!» 👳🏾‍♂خدمتكار مى گويد: حدود يك ميل (دو كيلومتر) از آنجا گذشتيم، ناگاه آن سياه پوست پيدا شد، امام به من فرمود: 🌹«نزد اين مرد برو و روغن از او بگير و قيمت آن را به او بده!» 🫂 خدمتكار نزد سياه پوست رفت و تقاضاى روغن كرد. 👳🏾‍♂ سياه پوست: اين روغن را براى چه كسى مى خواهى؟ 🧔🏻‍♀ خدمتكار: براى حسن بن على (ع). 👳🏾‍♂سياه پوست: خواهش مى كنم مرا نزد آن حضرت ببر. 👳🏾‍♂🧔🏻‍♀ خدمتكار موافقت كرد و با سياه پوست به حضور امام حسن (ع) آمدند، سياه پوست عرض كرد: 👳🏾‍♂✋🏾 پدر و مادرم به فدايت، من نمى دانستم كه روغن را براى شما مى خواهد، اجازه بده قيمتش را نگيرم، زيرا من غلام شمايم، از خدا بخواهيد به من پسرى سالم عنايت كند كه دوست شما اهلبيت (ع) باشد، زيرا وقتى كه از نزد همسرم جدا شدم، درد زائيدن داشت. 🌹 امام حسن (ع): به خانه ات برو كه خدا پسرى سالم به تو عطا فرموده است و او از شيعيان ما است (۱) (اين پسر همان شاعر معروف و مبارز و دوست مخلص اهلبيت (ع) يعنى (سيد حميرى) شد، كه به نقل بعضى از ۲۳۰۰ قصيده در شأن خاندان رسالت سروده است... (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱ - باب مولد الحسن بن على (ع)، حديث ۶، ص ۴۶۳ -ج ۱. ۲ - سفينة البحار، ج ۱، ص ۳۳۶. 📚 داستانهاى اصول كافى داستانهاى اصول كافى جلدهای ۲ و ۱، محمد محمدى اشتهاردی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 سيادت و هيبت بی مثال امام مجتبی علیه السلام 🔟 که کمتر خوانده اید! 🌷 شكوه و جلال معنوى امام مجتبى (عليه السلام) زبانزد خاص و عام بود و اين صفتى بود كه از جد بزرگوار خويش به ارث داشت. 🦋 فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در هنگام رحلت پيامبر دو كـودك خـود را نـزد آن حـضـرت آورد و عـرضـه داشـت: 🔅«اينها كودكان شما هستند، هر كدام را چـيـزى بـه ارث دهـيـد». 🌹 فرمود: «هيبت و سيادت و شكوهم از آن حسن، و شجاعت و سخايم از آن حسين». در ديگر او و برادرش ‍ حسين را آقا و سرور جوانان بهشتى ناميد. 👳🏽‍♂مردى به او گفت: وه، چه با عظمت هستى! 🌹امام فرمود: اين عزت ايمان است كه در من مشاهده مى كنى. (۱) 📚 در روايت آمده: پس از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) هيچ كس به هيبت و شكوه امام مجتبى نـرسـيد. 🌴 گاه بر در خانه فرشى مى گستردند و حضرت بر روى آن نشست، اما عابران بـه احـتـرام و جلال حـضـرتـش می ايـسـتـادنـد و راه بـنـد مـى آمـد. و چون چنين مى ديد بر مى خاست و به منزل مى رفت تا مزاحمتى براى مردم پيدا نشود. 🏜 در راه مـكه چون امام پياده مى شدند، حتى سعد بن ابى و وقاص آن دلاور عرب را ديدند كه پـيـاده شـده و در كـنـار حـضـرتـش در حـركـت اسـت!! 👤 بـه گـفـتـه واصـل بن عطا: ☀️ «نور چهره انبيا و فروغ و شكوه پادشاهان در چهره حسن(علیه السلام) ديده مى شد». 👤 و به گـفـتـه ابـن زبـيـر آن دشـمـن سـرسـخـت خـانـدان رسـالت: ✋🏻 «مادران در هيبت و بلند پايگى فرزندى چون او نزاده اند». 🐎 ابن عباس براى آن حضرت ركاب مى گرفت تا ايشان سوار مركب شوند. 👤 شخصى به او گفت: شما با اين سن و سال براى او ركاب مى گيرى؟! 👈🏼ابن عباس گفت: «اى نادان، مگر نـمـى دانـى كـه او فرزند رسول خداست؟ آيا اين نعمت خدا بر من نيست كه براى او ركاب بگيرم؟!» 🌺 امـام باقر عليه السلام فرمود: 🔅«حسين عليه السلام به احترام برادرش حسن عليه السلام در پيش روى او لب به سخن نمى گشود». 📚 پی نوشت: ۱. تحف العقول، ص ۲۳۴. 📗 حسن بن علي عليهم السلام، بيدارترين سردار، حسين استادولي. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹برخورد سازنده در قبال استهزاء جاهل اموی 📜 پس از آن كه عدّه بسيارى از ياران و اصحاب امام مجتبى (عليه السلام) در جنگ با معاويه به حضرت خيانت كردند و امام (عليه السلام) مجبور شد به جهت مصالح اسلام و مسلمين با معاويه صلح نمايد. 🕌 روزى آن حضرت وارد مسجدالنّبى (صلى الله عليه و آله) شد، عدّه اى از بنى اميّه را ديد كه هر كدام به گونه اى به آن حضرت زخم زبان مى زنند و او را مورد استهزاء قرار داده اند!! 🤲🏻 وقتى امام مجتبى (صلوات اللّه عليه) چنين صحنه اى را مشاهده نمود، بدون آن كه كوچكترين برخوردى با آن بى خردان نمايد، دو ركعت نماز به جاى آورد، و سپس افراد حاضر را مورد خطاب قرار داد و فرمود: 🌹 «دم؛ و استهزاء و مسخره كردن شما را متوجّه شدم، قسم به خداوند يكتا! شماها روزى را حاكم و مالك نمى شويد مگر آن كه ما اهل بيت رسالت دو برابر آن مدّت را حاكم خواهيم شد؛ و شما، ماه و سالى را حاكم نخواهيد شد مگر آن كه ما نيز دو برابر آن را بر شما حكومت مى نمائيم. 🔅ولى بدانيد كه ما در حكومت و حاكميّت شما آسايش داشته و از امكانات آن تا اندازه اى برخورداريم؛ امّا شما در حكومت ما هيچ جايگاهى نداريد و هيچ گونه آسايش و بهره اى نخواهيد داشت!!» 👳🏽‍♂ در اين لحظه يكى از شوندگان بلند شد و به آن حضرت خطاب كرد و گفت: چگونه چنين باشد، در حالى كه شما سخاوتمندترين، مهربان ترين و دلسوزترين انسان ها هستيد؟! 🌹 (عليه السلام) در جواب چنين اظهار نمود: 🔅«براى آن كه بنى اميّه با حيله و سياست شيطانى حقّ ما را غصب كرده اند؛ و همانا مكر و نيرنگ شيطان ثابت و پابرجا نمى باشد؛ بلكه متزلزل و ضعيف خواهد بود. 🔅وليكن ما - ما اهل بيت رسالت - بر اساس معيار سياست الهى و احكام قرآن، با بنى اميّه مخالف و دشمن بوده و هستيم؛ و اين سياست الهى قوى و استوار خواهد بود؛ و بر همين معيار - يعنى؛ سياست الهى و احكام قرآن - با بنى اميّه برخورد خواهيم كرد». (۱) 📚 بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۹۰، ح ۳. 📗 چهل داستان و چهل حديث از امام حسن مجتبى عليه السلام، عبداللّه صالحى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🩸عبدالله بن حسن (ع)، شهید گودال 🌹 عبدالله كوچكترين فرزند (عليه السلام)، مادرش دختر شلیل بن عبدالله بجلی است. ⛺️ عبدالله حدود يازده سال داشت و در خيمه گاه با زنان به سر مى برد. ⚔ هنگامى كه مشاهده كرد عموى بزرگوارش در گودال قتلگاه در محاصره دشمن قرار گرفته، شتابان رو به جانب امام كرد، (عليه السلام) كه لحظه اى از خيمه گاه و اتفاقات آن غافل نبود، چون چنين ديد به خواهرش فرمود: ▪️«إحْبِسيهِ يا أُخْتي»؛ خواهرم! او را نگهدار. 🦋 زينب(عليها السلام) هر چه تلاش كرد نتوانست عبدالله را از عمويش جدا كند. عبدالله خود را سخت به عمو چسبانيد و مى گفت: ▪️«وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّي»؛ ▪️به خدا سوگند! من از عمويم جدا نمى گردم. (۱) 🗡 ناگاه «ابجر بن كعب» با شمشير به امام(عليه السلام) حمله كرد. 🦋 عبدالله در حالى كه دستان خود را بالاى سر عمو سپر كرده بود، فرياد زد: ▪️«يَابْنَ الْخَبيثَة! أتَقْتُلُ عَمِّي»؛ ▪️اى فرزند زن ناپاك، آيا مى خواهى عموى مرا بكشى؟! 🥀 شمشير فرود آمد و دست او را قطع كرد و آن را به پوست آويزان نمود. او فرياد زد: ▪️«يا أمّاه!»؛ اى مادرم! 🌹امام(عليه السلام) او را در آغوش گرفت و فرمود: ▪️«يابن أخي، إصْبِر عَلى ما نَزَلَ بِكَ، وَاحْتَسِبْ في ذلِكَ الخَيْرَ، فَإِنَّ اللهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصّالِحينَ»؛ ▪️اى فرزند برادرم، بر آنچه به تو رسيده شكيبا باش و از آن، چشم [به پاداش خدا] داشته باش چرا كه تو را به پدران صالحت ملحق سازد. (۲) 🏹 در اين حال حرمله تيرى به سوى عبدالله رها كرد و او را در دامن عمويش به شهادت رساند. 🤲🏻 امام دست به سوى آسمان بلند كرد و گفت: ▪️«أَللّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاَْرْضِ، أللّهُمَّ فإنْ مَتَّعْتَهُمْ إلى حين فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَاجْعَلْهُمْ طرائِقَ قِدَداً، وَلا تُرْضِ عَنهُمُ الْوُلاةَ أبَداً فَإنَّهُمْ دَعُونا لِيَنصُرُونا فَعَدَوْا عَلَيْنا فَقَتَلُونا»؛ ▪️خدايا، قطرات باران را از آنان دريغ دار و بركات زمين را از آنان باز دار، خدايا! اگر تا زمان مرگشان مهلتشان داده اى، پس بين آنها تفرقه بينداز، و گروه گروهشان قرار ده، و حاكمان را هرگز از آنها راضى مگردان، چرا كه آنان ما را دعوت كردند تا يارى كنند ولى بر ما دشمنى ورزيدند و ما را كشتند. (۳)، (۴) 📚 پی نوشت ها: ۱. ارشاد مفيد، ص ۴۶۵ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۳. ۲. ارشاد مفيد، ص ۴۶۵ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۴ - ۵۵. ۳. كامل ابن اثير، ج ۴، ص ۷۷. ۴. گردآوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،. (زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام‏، قم‏، ۱۳۸۸ ه. ش‏، ص ۵۲۷. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹قـاسم فـرزند (ع) بـه سـال ۴۷ ه‍. ق در مـديـنـه مـنـوره ديـده بـه جـهـان گـشـود.(۱) مـادرش ام ولدى (۲) به نام «نفيله» (۳) يا «رمـله» (۴) يـا «نـجـمـه» بـود. در دوسالگى پدر بزرگوارش را از دست داد؛ (۵) و تـا هـنگـام شـهـادت در دامـان پر مهر و عطوفت عموى گرامى خود، (ع)، پرورش يافت؛ و در واقعه كربلا به اتفاق مادر و ديگر برادران و خواهران خود حضور داشت. 🌌 بـه نـقـلى در شـب ، آنـگاه كه امام حسين(ع) خطبه خواند و به ياران خود فرمود: ▪️«فردا من و شما همه كشته خواهيم شد»... 🌹 وى پنداشت اين افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمى شود. از اين رو پرسيد: ❓آيا من هم فردا كشته خواهم شد؟ 🌷 امام (ع) بـا مـهـربـانـى پـرسـيـد: ▪️فـرزنـدم ، مرگ در نزد تو چگونه است؟ 🌹 عرض ‍ كرد: «اَحلى من العسل»؛ شيرين تر از عسل. 🌷 حـضـرت فـرمـود: آرى بـه خـدا سـوگـنـد، عـمـو به فدايت، تو از آنان هستى كه پس از گرفتار شدن به بلايى سخت كشته خواهى شد. (۶) 🦋 در روز عاشورا هنگامى كه نوبت مبارزه به قاسم رسيد، براى كسب اجازه خدمت امام حسين (ع) آمـد. 💞 حـضـرت او را در آغـوش گـرفـت و هـر دو آن قـدر گـريـسـتـنـد تـا بـى حال شدند. باز قاسم اجازه خواست و امام حسين (ع) امتناع فرمود. قاسم دست و پاى امام را بـوسـه مى زد و بر خواسته اش پاى مى فشرد. ولى امام (ع) اجازه نمى داد تا سرانجام مـوفـق بـه دريـافت اجازه گرديد. وى در حالى كه اشك هايش بر گونه سرازير بود و مـادرش بـر در خـيـمـه ايـسـتاده او را نظاره مى كرد، وارد ميدان كارزار شد و اين رجز را مى خواند: ▪️اِنْ تَنْكُرونى فَاءَنَا فَرْعُ الْحَسَنْ ▪️سِبْطُ النَبىُّ المُصْطَفى وَالمؤ تَمَنْ ▪️هذا حُسينٌ كَالاَسيرِ اَلْمُرتَهَنْ ▪️بين اءناسٍ لا سَقَوا صُوْبُ المَزَنْ ▪️اگر مرا نمى شناسيد، من فرزند امام حسن نوه پيامبر برگزيده و امينم ▪️اين حسين همانند اسير و گروگان، گرفتار مردمى است كه باران رحمت بر آنها نبارد. ⚔ سـرانـجـام پـس از كـشـتـن سـى و پـنـج تـن بـه درجـه شـهـادت نايل آمد. (۷) 📚 ولى طـبـرى و ابـوالفـرج اصـفـهـانـى كـيـفـيـت شـهـادت را بـه نقل از حميد بن مسلم چنين آورده اند: 🌕 نـوجـوانـى بـه سوى ما آمد كه چهره اش همانند پاره ماه مى درخشيد، شمشيرى به دست و پـيراهن و إِزارى [شلوار] بر تن و دو نعلين به پا داشت، كه بند يكى از نعلين هاى وى پاره شد، فراموش نمى كنم كه بند چپ بود. 👤عـمرو بن سعيد ازدى به من گفت: به خدا به او حمله مى كنم! 🗣 گفتم: پناه بر خدا! از اين كـار چـه مـى خـواهـى، انبوه لشكرى كه دور او را گرفته اند كارش را تمام خواهند كرد. 🗡 گفت به خدا بر او حمله خواهم كرد؛ او حمله كرد و با شمشير بر سر قاسم زد. قاسم بر روى افتاد و فرياد برآورد «عموجان». 🗡 بـه خـدا سـوگـنـد حـسـيـن چـون عـقـاب از جـا جـسـت و هـمـانـنـد شـيـر خـشـمـگـيـن بـر قـاتل قاسم حمله ور گرديد و ضربتى سخت بر وى فرود آورد. او دست خود را سپر كرد ولى آن ضـربـت دسـتـش را از آرنـج قطع كرد. قاتل بانگى برآورد و از آنجا دور گشت. 🏇🏇 تـنى چند از لشكريان عمرسعد حمله آوردند تا عمرو را از دست حسين (ع) نجات دهند؛ ولى ايـن تـلاش آنـهـا بـه جـايى نرسيد و قاسم در هنگام يورش سواران عمرسعد در زير سمّ اسبان جان سپرد».‌ (۸) 🌪پـس از چـنـدى كه گرد غبار ميدان نبرد فرو نشست، امام حسين (ع) را ديديم كه بر بالين آن جـوان ايـسـتـاده و او پـاشـنـه هـاى پـاى خـود را بـر زمين مى سايد، امام حسين (ع) در آن حال مى گفت: ▪️«قومى كه تو را كشتند از رحمت خدا به دورند و در روز رستاخيز جد تو از جمله دشمنان آنان خواهد بود». 🌷 سـپـس فـرمـود: ▪️«سوگند به خدا براى عموى تو بسيار دشوار است كه او را بخوانى و نـتوانـد بـه تـو پـاسخ دهـد، يـا بـه تـو پـاسـخ گـويـد امـا بـه حال تو سودى نبخشد، در يك چنين روزى كه دشمنان او بسيار و ياران او اندك باشند». 🥀حميد بن مسلم گويد: آن گاه او را برداشت، دو پاى پسر را ديدم كه روى زمين مى كشيد، و حسين(ع) سينه به سينه وى نهاده بود. 💭 با ـود گفتم «او را كجا مى برد؟» ⛺️ وى را برد و در كنار پسرش على اكبر(ع) و ديگر شهيدان قرار داد. 🌹 از اسم آن نوجوان پرسش كردم؟ 👥 گفتند وى (ع) است. (۹) ۱. وسيلة الدارين، ص ۲۵۳. ۲. مقاتل الطالبيين، ص ۸۷، دارالمعرفه. ۳. حياة الامام الحسن (ع)، ج ۲، ص ۴۶۰. ۴. ابصارالعين، ص ۷۲. ۵. وسيلة الدارين، ص ۲۵۳. ۶ . مدينة المعاجز، ج ۴، ص ۲۱۴ و ۲۱۵؛ نفس المهموم، ص ۲۰۸. ۷. مقتل الحسين (ع)، خوارزمى ، ج ۲، ص ۲۷، مكتبة المفيد؛ ولى در مناقب ج ۴، ص ۱۱۵، امالى ص ۱۳۸، مجلس ۳۰، فرسان الهيجاء، ج ۲، ص ۲۸، مدينة المعاجز، ج ۳، ص ۳۷۰. ۸. ناسخ ، ج ۲، ص ‍ ۳۲۸. ۹. تـاريـخ طـبـرى ، ج ۵، ص ۴۴۷، دارالمـعـارف، مقاتل الطالبيين، ص ۸۸، دارالمعرفه.
⁉️ مگر حسن علیه السلام پسرم نیست؟! 🕌 گفته اند مرحوم حاج ميرزا على اكبر اردبيلى واعظ و روضه خوان معروف كه در مرثيه از تأثير نفس خاص برخوردار بود و عمرى را در اين راه سپرى نموده بود روزى در عالم خواب مسجد مجللى را ديد كه جمعى در آن حضور داشتند! 🌹 به او بانويى را نشان مى دهند كه (س) است... ✋🏻 او به خانم سلام عرض مى كند، ولى پاسخ سردى مى شنود و مكدر خاطر مى گردد و عرض مى كند: ⁉️ اى دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله!) من عمرى را در راه خدمت به فرزند تو سپرى ساخته ام و افتخارم نوكرى شما است، چرا با من اينگونه تفقد مى فرمائيد؟!! 🌹خانم در پاسخ مى فرمايد: ❓درست است شما مرثيه خوان هستيد ولى مگر حسن، پسرم نيست؟ چرا در عزاى او چيزى نسروده اى؟ 📄 او از خواب بيدار شد و اين چنين سرود: ▪️از تاب رفت و طشت طلب كرد و ناله كرد ▪️آن طشت را ز خون جگر، باغ و لاله كرد ▪️خونى كه خورد در همه عمر، از گلو بريخت ▪️دل را تهى ز خون دل چند ساله كرد 🏹 يكى از جلوه هاى مظلوميت امام مجتبى (عليه السلام) آن است كه جنازه‌ی هيچ امامى تير باران نگشت، جز جنازه‌ی امام مجتبى (عليه السلام) كه هفتاد چوبه‌ی تير به بدن آن حضرت اصابت كرده بود. ▪️ز جور خصم، دل و ديده، سخت گريان شد ▪️همه، زمين و زمان، زار و دل پريشان شد ▪️صبا بگو تو به زهرا كه اى پريشان دل! ▪️جنازه حسن پاك، تير باران شد (١) 📚 پى‏ نوشت‏: ۱ - ديوان شاخه طوبى، شفيعى مازندرانى، از انتشارات دفتر نشر نويد اسلام قم. 📗 ۱۴ نور پاك (عليهم السلام)، زندگى امام حسن مجتبى (عليه السلام) الگوى حلم و بردبارى، عبدالرحيم عقيقى بخشايشى. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔥 یاران خائن 📜 به مناسبت ۲۶ ربیع الاول سالروز صلح امام حسن مجتبی (علیه السّلام) با معاویه‌ ⚔ یاران (علیه السلام) در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفاء نمودند. 🏳 در این میان عملکرد یکی از کسانی که امام حسن (علیه السلام) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پر رنگ تر است. او کسی جز «عبیدالله بن عباس» نبود. 💰 عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن (علیه السلام) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتی فریب خورد و با عده ای زیادی از زیر دستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود!! [۱] 🕋 این در حالی بود که در دوره امام علی (علیه السلام) فرستاده به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود!! [۲] 🔥 انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندی که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولی دنیا طبی او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشی سپرد. 🌌 صبحگاه وقتی سپاه امام برای نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس غایب بود. ناچار شخص دومی که از سوی امام (علیه السلام) به عنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصاری نام داشت، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را به جا آورد. وسوسه های معاویه در خصوص قیس سازگار نشد. ولی معاویه که به مقصود نهایی خود نرسیده بود با شایعه سازی توسط جاسوسان خود در میان سپاه قیس باعث سردرگمی و کلافگی آنان شد. [۳] ⛺️ با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر فرماندهان سپاه (علیه السلام) شرایط بسیار نامطلوبی پدید آمد، امام حسن مجتبی (علیه السلام) كه برای جمع آوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این كار نشد، بلكه عده ای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمه اش ریخته به غارت پرداختند، آنان حتی سجاده زیرپای حضرت را ربودند و «عبدالرحمن ازدی» ردای آن حضرت را از دوشش كشید،‌ حضرت بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد، سوار اسب شده و در ساباط به راه افتاد. 🔪 همین که به «مظلم ساباط» رسید ناآگاه یکی از خوارج به نام جراح بن سنان پیش آمد،‌ لگام اسب حضرت را گرفت و گفت حسن تو نیز همانند پدرت کافر شدی و خنجری مسموم به ران مبارك حضرت زد كه تا استخوان شكافته شد. [۴] 🛌 این ضربت به طوری سهمگین بود که حضرت بسیار رنجور و بیمار گشت.[۵] 📜 بالاخره همان عواملی که امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) و سپاهش را در مقابل معاویه متوقف ساخت، دوباره کارساز شد و صلح را بر امام حسن (علیه السلام) تحمیل ساخت. گرچه امام مقاومت زیادی نمود، ولی آن حضرت موقعی تن به صلح داد که یارانش از پیرامونش متفرق شدند و او را تنها گذارند. [۶] 🌴 امام حسن(علیه السلام) پس انجام صلح با معاویه، حکومت کوفه را رها نموده و در مدینة الرسول رحل اقامت افکند. 🍶 با این حال معاویه آن حضرت را به حال خود رها نکرد و او را با جاسوسان و عمال خود زیر نظر گرفت و در نهایت با اغوای یکی از زنان آن حضرت بنام جعده، زهر به آن حضرت خورانید و دردانه زهرای اطهر را در بیست و هشتم صفر به شهادت رساند. [۷] 🖊 حجت الله فضلی 📚 پی نوشت: ۱- همان،‌ ص ۵۱ و یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هشتم، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۱۴۱. ۲- یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۱۰۷. ۳- ابوالفداء اسماعیل بن عمره بن کثیر دمشقی، البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷، ج ۸، ص ۱۵. ۴- شیخ مفید، همان، ص ۸ و ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالثراث ۱۳۷۸، ج ۵، ص ۱۹۵. ۵- یعقوبی، همان، ص ۱۴۲. ۶- طبری، همان. ۷- شیخ مفید، همان، ص ۱۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 پاسخ نیکی 💚 در کنار صبر و بردباری، شجاعت، علم، فضل و دیگر صفات حسنه ای که (علیه السلام) داشتند، بخشش و سخاوت حضرت هم یکی از صفات بارز سیره عملی ایشان می باشد. 📚 در تاریخ ذکر شده است که حضرت در طول حیات شریفشان دو بار تمام دارایی های خودشان را در راه خدا بخشیدند. 🤲🏻 همچنین آمده است که حضرت هرگز سائلی را رد نمی کردند و در برابر درخواست او «نه» نمی گفتند. 👥 از حضرت پرسیدند: چگونه است که هیچ سائلی را رد نمی کنید؟ 🌹حضرت در جواب فرمودند: 🔅«من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه اویم، و من شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم، و خداوند مرا به عادتی معتاد کرده، معتادم کرده که نعمتهای خود را بر من فرو ریزد، و من نیز در برابر او معتاد شده ام که نعمتش را به مردم بدهم، و ترس آن را دارم که اگر عادتم را ترک کنم اصل آن نعمت را از من دریغ دارد». [۱] 📚 در رابطه با جود و کرم امام حسن مجتبی (علیه السلام) روایات و داستان های بسیاری آمده است. یکی از این داستان ها را ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابی طالب نقل می کند که انس بن مالک می گوید: 🌹 «یکی از کنیزان امام حسن (علیه السلام) شاخه ی گلی را به آن حضرت اهدا کرد. 🌷 امام (علیه السلام) آن گل را گرفت و به آن کنیز فرمود: 🔅«تو را در راه خدا آزاد کردم!» 👳🏼‍♂✋🏻 من (انس) به حضرت گفتم: «یابن رسول الله! آیا به راستی (آیا واقعاً) به خاطر اهدای یک شاخه گل ناچیز، او را آزاد کردید؟» 🌷 آقا امام حسن (علیه السلام) فرمود: 🔅«نهایت بخشش آن است که تمام هستی خود را ببخشی» و آن کنیز از مال دنیا تنها یک شاخ گل داشت و آن را هدیه داد. 📖 خداوند در قرآن فرموده: 🔅« وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»؛ [۲] 🔅«هرگاه کسی به شما تحییت و درود گوید او را همان گونه و بلکه بهتر پاسخ دهید. لذا پاسخ بهترِ بخشش او، همان آزاد کردنش بود». [۳] 📚 پی نوشت ها: ۱- نور الابصار شبلنجی، ص ۲۴۸. ۲ - نساء، ۸۶. ۳ - مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۱۸. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 داستانی از مسئوليت و تعهد اسلامى و ايمانى امام مجتبی (علیه السلام) در قبال امور مسلمین 📗 احمد بن فهد در كتاب عدة الداعى از ابن عباس روايت نموده است كه همراه حسن بن على در مسجد الحرام بودم، او معتكف بود و در حال انجام طواف بود (در اعتكاف روز دوم و سوم جز براى امور ضرورى نمى توان اعتكاف را به هم زد و از مسجد خارج شد) كه فردى از شيعيان و دوستداران به او رسيد و عرض كرد: 🧔🏻✋🏻 من به فلان شخص بدهكارى دارم اگر امكان پرداخت آن از سوى جناب عالى ميسور بود بسيار بجا بود! 🌹امام (عليه السلام) در پاسخ فرمودند: «قسم به صاحب اين بنا پيش من چيزى باقى نمانده است كه توان پرداخت داشته باشم!» 🧔🏻✋🏻 آن شخص عرض كرد: پس اگر بتوانيد از او مهلت به من بگيريد بسيار مناسب خواهد بود چون او مرا تهديد به حبس و زندان مى نمايد! 🕋 ابن عباس گويد: او فوراً طواف خود را قطع كرد و همراه او راه افتاد... 👳🏻‍♂ به او عرض كردم آيا فراموش كرده اى كه معتكف هستى؟! (و معتكف نمى تواند محل اعتكاف را ترك كند) 🌹 امام فرمود (عليه السلام): نه، ولى از پدرم شنيده ام كه مى گفت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيده ام كه مى فرمود: 🔅«اگر كسى نيازى از نيازهاى برادر ايمانى خود را بر طرف سازد همانند آن است كه هزار سال به عبادت خدا پرداخته است در حالى كه روزها روزه دار، و شبها، شب زنده دار و روى پاى خود به عبادت ايستاده باشد». (۱) 🔺اين حديث شريف بى نياز از شرح و تفسير است دقيقا مسئوليت و تعهد اسلامى و ايمانى بندگان خدا را در برابر همديگر نشان مى دهد و جهان اسلام و ايمان را، اجزاء مرتبط و پيوسته به همديگر معرفى مى نمايد كه از رنج و ناراحتى ديگران، رنجور و ناراحت و متأثر هستند به حدى كه انسان يك عمل مستحبى يا واجبى را مى تواند در راه انجام آن ترك، يا به تأخير افكند. ✍🏻 سعدى شيرازى با الهام از اين نوع تعاليم عاليه گويد: 🔅بنى آدم اعضاى يكديگرند 🔅كه در آفرينش زيك گوهرند 🔅چو عضوى به درد آورد روزگار 🔅دگر عضوها را نماند قرار 🔅تو كز محنت ديگران بى غمى 🔅شايد كه نامت، نهند آدمى 📚 پی نوشت: ۱- مستدرك الوسائل، ج ۷، ص ۵۶۵ - ۷۶۴، عدة الداعى، ص ۱۷۵. 📗 ۱۴ نور پاك (عليهم السلام)، زندگى امام حسن مجتبى (عليه السلام) الگوى حلم و بردبارى، عبدالرحيم عقيقى بخشايشى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
✊🏻 شجاع و دلير 🌹 داستانی از شجاعت دفاع امام حسن مجتبی (علیه السلام) از حق پدر بزرگوارشان در کودکی 💚 امام مجتبی (علیه السلام) فرد شجاع و دلير و سخنور بى باك بود، در ميان مردم از وجهه و اعتبار اجتماعى شگفت انگيزى برخوردار بود و از صفاى ذهن وقريحهء خدادادى به حد كامل بهره داشت او در بيان عقايد و نظريات اجتماعى و شخصى، كوچك ترين واهمه و هراسى نداشت و در راه پيشبرد اهداف اسلام، از هر گونه جانبازى و فداكارى دريغ نمى ورزيد. 🏴 چندى پس از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) يك روز دو برادر در سنين كودكى با حالت افسرده و پژمرده به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه وآله) رفتند و از آستان در مسجد، مرد ديگرى را بر عرش منبر ديدند! 🌹 حسن شجاع و دلير با آن حالت حساسيت فوق العاده وقتى ديد منبر پدر بزرگش، زير پاى يك فرد ديگرى قرار دارد فرياد زد: 👈🏻 از جاى پدرم بيا پايين، تو چه حقى دارى بر جاى پدرم بنشينى؟ 🔥 آن مرد - ابوبکر - از سخن فرو ماند... 🕌 سكوت غم آلودى فضاى مسجد را برگرفت. و دوران خطابه‌هاى پر شور رسول الله (صلى الله عليه و آله) در ميان حاضرين تداعى گرديد. 🔥 بالأخره آن مرد، با زبان لكنت بار فرياد كشيد: راست مى گويى اينجا جاى پدر تو است!! ✊🏻 اين روحيه اعتراض و اين جوش و خروش در وجود او رشد و نمود داشت و اين روح پرخاشگرى در مواقع حساس تاريخ اسلام، خود را نشان داد در دوران عثمان در ميان خون و آتش انقلابيون، در جنگ جمل در ميان تير بارانهاى شديد هودچيان عايشه، در جنگ صفين در آن معركه ى عظيم بين سپاه اسلام و سپاه كفر و نفاق، بالأخره در تمام صحنه‌ها و كارزارها، جوهر ذات خود را نشان داد و لياقت و شايستگى و شجاعت و برجستگى روحى خود را به منصه ى بروز رساند و او به عنوان يك عنصر شجاع و متحرك در جوامع اسلامى شناخته گرديد. او در كارزارهاى پدر نقش مؤثر و مفيدى را ايفاء نمود. 📗 ۱۴ نور پاك (عليهم السلام)، زندگى امام حسن مجتبى (عليه السلام) الگوى حلم و بردبارى، عبدالرحيم عقيقى بخشايشى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📖 تفسير عملى امام حسن (عليه السلام) از قرآن کریم ⚜ در اين موضوع حديثى نقل مى شود كه جنبه ظاهرى قرآنى ندارد ولى تفسير عملى روشنى از مفاهيم و حقايق عاليه قرآن مجيد را دارد و نشانگر كمال عمل و تقيد آن معصوم بزرگوار به رهنمودها و اهداف قرآن كريم است. كه عين حديث از كتاب مستدرك الوسائل آورده مى شود تا يادآور بخشى از حقوق فراموش شده اين امام مظلوم نسبت به مسلمين و دوستداران خويش باشد. 📗 احمد بن فهد در كتاب عدة الداعى از ابن عباس روايت نموده است كه؛ 🕋 همراه حسن بن على در مسجدالحرام بودم او معتكف بود و در حال انجام طواف بود (در اعتكاف روز دوم و سوم جز براى امور ضرورى نمى توان را به هم زد و از مسجد خارج شد) كه فردى از شيعيان و دوستداران به او رسيد و عرض كرد من به فلان شخص بدهكارى دارم اگر امكان پرداخت آن از سوى جناب عالى ميسور بود بسيار بجا بود. 🌹امام (عليه السلام) در پاسخ فرمودند: ✋🏻 قسم به صاحب اين بنا پيش من چيزى باقى نمانده است كه توان پرداخت داشته باشم. 👳🏻‍♂ آن شخص عرض كرد پس اگر بتوانيد از او مهلت به من بگيريد بسيار مناسب خواهد بود چون او مرا تهديد به حبس و زندان مى نمايد! 🕋 ابن عباس گويد: او فوراً طواف خود را قطع كرد و همراه او راه افتاد! ❓ به او عرض كردم آيا فراموش كرده اى كه معتكف هستى؟ (و معتكف نمى تواند محل اعتكاف را ترك كند) 🌹 امام فرمود (عليه السلام): نه، ولى از پدرم شنيده ام كه مى گفت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيده ام كه مى فرمود: 🔅«اگر كسى نيازى از نيازهاى برادر ايمانى خود را بر طرف سازد همانند آن است كه هزار سال به عبادت خدا پرداخته است در حالى كه روزها روزه دار، و شبها، شب زنده دار و روى پاى خود به عبادت ايستاده باشد». (۱) 🔺اين حديث شريف بى نياز از شرح و تفسير است دقيقاً مسئوليت و تعهد اسلامى و ايمانى بندگان خدا را در برابر همديگر نشان مى دهد و جهان اسلام و ايمان را، اجزاء مرتبط و پيوسته به همديگر معرفى مى نمايد كه از رنج و ناراحتى ديگران، رنجور و ناراحت و متأثر هستند به حدى كه انسان يك عمل مستحبى يا واجبى را مى تواند در راه انجام آن ترك، يا به تأخير افكند. ✍🏻 سعدى شيرازى با الهام از اين نوع تعاليم عاليه گويد: 🔅بنى آدم اعضاى يكديگرند 🔅كه در آفرينش زيك گوهرند 🔅چو عضوى به درد آورد روزگار 🔅دگر عضوها را نماند قرار 🔅تو كز محنت ديگران بى غمى 🔅نشايد كه نامت، نهند آدمى 📚 پی نوشت: ۱. مستدرك الوسائل، ج ۷، ص ۵۶۵ - ۷۶۴، عدة الداعى، ص ۱۷۵. 📕 ۱۴ نور پاك (عليهم السلام)، زندگى امام حسن مجتبى (عليه السلام) الگوى حلم و بردبارى، عبدالرحيم عقيقى بخشايشى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 جواب دندان شکن امام حسن مجتبی به نماینده معاویه در مراسم خواستگاری 📜 هنگامى كه مروان، حاكم مدينه، مأمور شد تا دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد خواستگارى كند، وى با عبدالله تماس گرفته و موضوع را در ميان گذاشت. ✋🏻 عبدالله در پاسخ گفت: اختيار دختران و زنان ما با حسن بن على عليه السلام است، دخترم را از او خواستگارى كن! 🔥 مروان به حضور امام حسن عليه السلام آمد و دختر عبدالله را خواستگارى نمود. 🌹 امام حسن عليه السلام فرمود: هر كس را كه در نظر دارى دعوت كن، تا اجتماع نمايند و من نظريم را بگويم! 👥👥 مروان، بزرگان دو طائفه بنى هاشم و بنى اميه را دعوت كرد و همه آن ها در يك مجلسى اجتماع نمودند، امام حسن عليه السلام نيز حاضر شد. 🔥مروان برخاست و پس از حمد و ثنا چنين گفت: اميرمومنان معاويه، به من فرمان داده تا زينب دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد بن معاويه خواستگارى كنم به اين ترتيب كه: 🔥 ۱. هر قدر پدرش خواست مهريه تعيين كند، مى پذيرم. 🔥 ۲. هر مبلغى كه پدرش بدهكار باشد، بدهى هايش را ادا مى كنيم. 🔥 ۳. اين وصلت موجب صلح بين دو طائفه بنى اميه و بنى هاشم خواهد شد. 🔥 ۴. يزيد بن معاويه همتايى است كه نظير ندارد، به جانم سوگند حسرت و افتخار شما به يزيد، بيشتر از حسرت و افتخار يزيد به شما است. 🔥 ۵. يزيد كسى است كه به بركت چهره او از ابرها طلب باران مى شود. 🔥آن گاه سكوت كرده و در كنارى نشست. 🌹 در اين هنگام امام حسن عليه السلام لب به سخن گشوده و بعد از حمد و ستايش پروردگار فرمود: 🔅۱. اما در مورد مهريه، ما از سنت پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد مهريه دختران و بستگان خويش تجاوز نمى كنيم. 🔅۲. در مورد قرض هاى پدرش، چه موقع زن هاى ما قرض هاى پدرانشان را پرداخته اند كه اين هم يكى از آن ها باشد. 🔅۳. در مورد صلح دو طايفه، دشمنى ما با شما براى خداست و در راه اوست. بنابراين براى دنيا با شما صلح نمى كنيم؛ فانا عادينا كم لله و فى الله فلا تصالحكم للدنيا. 🔅۴. در مورد اينكه افتحار ما به وجود يزيد، بيشتر از افتخار يزيد به ما است، اگر مقام خلافت بالاتر از مقام نبوت است. ما بايد بر يزيد افتخار كنيم ولى اگر مقام نبوت بالاتر از مقام خلافت است، او بايد به وجود ما افتخار كند. 🔅۵. اما اينكه گفتى به بركت چهره يزيد، از ابرها باران طلبيده مى شود، چنين چيزى درست نيست مگر در مورد محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله). 🌹حضرت در ادامه افزود: نظر ما اين شده است كه دختر عبدالله را به ازدواج پسر عمويش قاسم بن محمد بن جعفر درآوريم، و من هم اكنون او را همسر قاسم قرار دادم و مهريه اش را زمين مزروعى خود كه در مدينه دارم تعيين نمودم و همان زمين زراعتى زندگى آن ها را نيز تامين مى كند و ديگر نيازى به ديگران نيست. 📜 مروان مايوس شده و ماجرا را براى معاويه نوشت، معاويه گفت: ما از آن ها خواستگارى كرديم. جواب منفى به ما دادند، اما اگر آن ها از ما خواستگارى كنند، جواب مثبت خواهيم داد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۱۹ و ۱۲۰. 📗 تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام، عبدالكريم پاك نيا 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 بخشش بی حساب 🏜 سالى حضرت علیه السلام به همراه برادرش امام حسين و عبداللَّه بن جعفر عازم سفر حج شدند. در ميان راه از اسباب و اثاثيه خود غافل شدند و آنها را از دست دادند. ⛺️ هر سه گرسنه و تشنه بودند تا آنكه پيرزنى را در خيمه‌اى ديدند. پس از او آب خواستند. 🐐 پيرزن گفت: اين گوسفند، شيرش را بدوشيد و از گوشت آن بخوريد. آنگاه سر گوسفند را بريد و كبابى براى آنها فراهم ساخت. 👥👤 چون هر سه غذا خوردند به پير زن گفتند: ما از قبيله قريشيم كه اكنون به سوى مكّه مى رويم چون از حج بازگشتيم به سوى ما بيا تا درباره تو نكويى كنيم. 🌴 روزها گذشت و پيرزن به تنگدستى مبتلا شد پس به سوى مدينه منوره حركت كرد. 🌹 امام حسن علیه السلام همين كه چشمش به پيرزن افتاد، او را شناخت و پرسيد: آيا مرا مى‌شناسى؟ ✋🏻 پيرزن گفت: نه! 🌹 امام فرمود: من در چنين و چنان روزى ميهمان تو بودم آنگاه دستور داد هزار گوسفند و هزار دينار به وى ببخشند سپس پيرزن را نزد امام حسين فرستاد و آن‌حضرت نيز همان تعداد گوسفند و دينار به وى بخشيد و آنگاه او را نزد عبداللَّه بن جعفر فرستاد و عبداللَّه نيز همان تعداد گوسفند و همان‌. 📗 زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على(ع) نویسنده: مدرسى، سيد محمد تقى، جلد ۱، صفحه ۸۰. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗡 شجاع تر از پسر على عليه السلام! 🚩 در جنگ جمل، حضرت على عليه السلام فرزندش محمد حنفيه را طلبيد و نيزه خود را به او داد و فرمود: - با اين نيزه به سپاه دشمن حمله كن! 🛡محمد حنيفه نيزه را گرفت و به دشمن حمله كرد، گروهى از سپاه دشمن جلوى او را گرفتند، او نتوانست پيش روى كند، به عقب برگشت و به خدمت پدر رسيد. 🌷 در اين هنگام، عليه السلام نيزه را گرفت و به سوى دشمن شتافت. 🩸پس از مدتى، با نيزه اى خون آلود نزد پدر آمد. 💧هنگامى كه محمد حنفيه آن شجاعت را از امام عليه السلام مشاهده كرد، بر اثر احساس شكست، سرخ و سرافكنده شد. 🌹حضرت على عليه السلام به او فرمود: - ناراحت نباش! او پسر پيامبر و تو پسر على هستى! (١) 📚 پی نوشت: ۱. بحار، ج ۴۳، ص ۳۴۵. 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد اول، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌴 گونه شناسی مردم کوفه در زمان امام حسن (ع) و تطبیق آنها بر جامعه ما 🌗 ۲۶ ربیع الاول سال ۴۱ هجری قمری، سالروز صلح علیه السلام با معاویة بن ابی سفیان 🌴 مردم کوفه عبارت بودند از: 1⃣ امویان: که به عنوان ستون پنجم و نفوذی دستگاه معاویه در کوفه عمل می‌کردند و از سران اینها می‌توان عمربن‌سعد و عَمروبن‌حُریث را نام برد. 2⃣ خوارج: کسانی که فقط به درگیری با سپاه شام می‌اندیشیدند؛ البته نه از نگاه و رویکرد امام حسن(ع)؛ بلکه براساس مبانی خود در تکفیر اهل شام. اینها خود را از امام حسن(ع) هم اتقلابی‌تر می‌دانستند و شمربن‌ذی‌الجوشن و شَبَث‌بن‌رِبعی از سران این گروه بودند. اینها برای حضرت هزینه درست می‌کردند و شاید بتوان گفت که نقش این گروه در تحمیل صلح بر امام حسن(ع) زیاد بود. عجب اینکه آنها در ادامه کار به‌سمت معاویه چرخیدند! 3⃣ شکاک‌ها: کسانی که فریب خوارج را خورده بودند؛ اما هنوز در سلک آنها درنیامده بودند. اگرچه که مخالفتی از اینها سرنمی‌زد، اما قابل اعتماد نیز نبودند. 4⃣ الحمراء: که حدود بیست هزار جنگجوی تازه‌ مسلمان و غیر عرب بودند و به‌ دلیل ناآشنایی با معارف حقیقی اسلام، به‌ راحتی در اختیار مجموعه‌ها و افراد قرار می‌گرفتند. مثلا در ماجرای مربوط به امام حسن(ع) و قضیه عاشورا به نفع امویان حرکت کردند. 5⃣ شیعیان: مردمانی با بصیرت که پا به‌ رکاب حضرت، آماده جنگ و مبارزه بودند. ✍🏻 حال نوبت آن است که از تاریخ درس بگیریم: ▪️اگر معاویه را نماد «دشمن خارجی» بگیریم، شاید بتوان راهبردها و راهکارهای او را بر حرکات دشمنان مختلف نظام اسلامی تطبیق کرد. برخی را از عاقبت تقابل با خود می‌ترساند و برخی دیگر را با تطمیع و تهدید از میدان به‌در می‌کند. ▪️نیروهای داخل جامعه هم شامل همان تقسیم بندی بالا هستند: «نفوذی‌ها» که دل در گرو دشمن دارند و پازل دشمن در داخل کشور را تکمیل می‌کنند. خوارج که همان انقلابی‌نماها هستند و با اعمال غلط خود هزینه‌سازی برای انقلاب می‌کنند. شکاک‌ها که در فضای اجتماعیِ غبارآلود و کم‌کاری نیروهای انقلاب، ممکن است تحت‌تأثیر حرکات انقلابی‌نماها یا نفوذی‌ها قرار بگیرند. الحمراء را شاید بتوان بر افرادی تطبیق کرد که هم شور و هیجان و قدرت‌عمل دارند و هم فهمشان از مبانی انقلاب و اسلام، به‌اندازه کافی نیست و به همین دلیل باید به آنان آگاهی و بصیرت لازم را داد؛ وگرنه خدای‌ناکرده ممکن است فریب بخورند. و نهایتا انقلابیون مؤمن، که به آرمان انقلاب وفادارند و با فهم درست از تحولات داخلی و بین‌المللی، همواره پای کار انقلاب مانده و با همه سختی‌ها و مشقت‌ها، کار انقلاب را پیش برده‌اند. 🇮🇷 تاریخ نیز چیزی جز برآیند این نیروها بر هم نیست. پس هرگاه مؤمنان انقلابی که متناظر بر شیعیان مخلص دوران امام مجتبی (ع) هستند، به وظایف خود عمل کنند و با شکست توطئه نفوذی‌های دشمن و انقلابی‌نماها، سایر طیف‌های جامعه را هدایت درست کنند، قاعدتا می‌توان آینده جامعه را آینده‌ای مطلوب و تضمین‌شده دانست؛ آنچنان‌که در دوران انقلاب اسلامی، این اتفاق رخ داده است. ✍🏻 دکتر امیرحمزه مهرابی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq