🚆 سوفیا - از نسل روباتهای اجتماعی - برای رسیدگی به سالمندان و بیماران کرونایی به تولید رسید.
🚆 هرچند وقتی آن بیمار سالمند از سوفیا در پاسخ ناله های خویش میشنود که: «حالت رو درک میکنم»، یا در واکنش به بهترشدن شرایطش، میشنود: «خوشحالم که می بینم بهتری»، احتمالا به پای همدلی واقعی نمیگذارد.
آن پیرمرد/زن بیمار میداند که سوفیا براساس برنامه نویسی یا طراحی مدل کارورزی، جملات فوق را در این موقعیتها بر زبان می آورد.
🚆 این البته به مسئله معروف #اذهان_دیگر مربوط میشود: ما چطور وجود ذهن در دیگران را احراز میکنیم؟
کارکردگرایان میگویند از طریق رفتارهای مشابه من. در نتیجه به اعتقاد آنان #کارکردگرایی که #حالات_پدیداری را براساس ساختار محرّکهای ورودی و خروجیهای رفتاری تعریف میکند، مسئله اذهان دیگر را هم حل کرده و راه اسناد آن به دیگران را توضیح داده است. از نظر ایشان (لااقل #کارکردگرایی_ماشینی)، سوفیا هم اگر بدرستی طراحی شده باشد، دارای همان حالات درونی خواهد بود.
🚆 اما در اینجا اشکالی با الهام از استدلال زبان خصوصی ویتکنشتاین وجود دارد؛ ما انسانها وقتی میتوانیم الفاظ دالّ بر حالات خصوصی و سابجکتیو را استفاده کنیم که وضع آنها برای معانیشان را بشناسیم و در نتیجه، آن معانی را تجربه کرده باشیم. (بنابراین احراز #ذهن_مندی در دیگران صرفا برمبنای خروجیهای رفتاری نیست).
ولی سوفیا الفاظ «خوشحالی» و «تأسف» و ... را نه با ارجاع به حضور معانیشان، بلکه با ارجاع به الگوی برنامه نویسی یا مدل کارورزی استعمال میکند.
مهمترین مباحث فلسفی ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind