🌟 اشعار کلامی اعتقادی
اشعار اعتقادی، گونهای از شعر هستند که به بیان و تبیین باورها، اصول و عقاید دینی، کلامی و فلسفی میپردازند. این نوع اشعار، پلی میان مفاهیم انتزاعی و عمیق اعتقادی و احساسات و لطافتهای شاعرانه ایجاد میکنند.
✅فواید اشعار اعتقادی
بیان مفاهیم کلامی: اشعار اعتقادی به شرح مباحثی چون توحید، نبوت، امامت، معاد، عدل الهی و صفات خداوند میپردازند.
تأثیرگذاری عاطفی: شاعران با استفاده از زبان شعر، سعی در برانگیختن احساسات دینی و تقویت عشق و ارادت به خداوند و اولیای دین دارند.
روان نمودن مسایل کلامی: اشعار اعتقادی، مفاهیم دشوار و تخصصی کلامی را به زبانی سادهتر و قابل فهمتر برای عموم مردم بیان میکنند.
سیره بزرگان: بسیاری از این اشعار، با ذکر فضایل اخلاقی و سیره بزرگان دین، الگوهایی برای زندگی فردی و اجتماعی ارائه میدهند.
مناجات : بخش قابل توجهی از اشعار اعتقادی شامل مناجات با خداوند، استغاثه و طلب یاری است که بیانگر رابطه قلبی شاعر با خالق است.
در طول تاریخ ادبیات فارسی، شاعران بزرگی چون سنایی، عطار نیشابوری، مولوی، حافظ و بسیاری دیگر، آثار ارزشمندی در حوزه اشعار اعتقادی خلق کردهاند که همچنان مورد توجه و بهرهبرداری اهل معرفت و علاقهمندان به مضامین دینی است.
✍طاهره موحدی پور
در سرای شعر،جای شعرتون خالیه👇
https://eitaa.com/PoetryHall
قربة الی الدنیا
با مال حرام سفرههاشان وا بود
اسلام میان کفرشان تنها بود
هر تیغ که بر پیکر خورشید زدند
با نیت قربة الی الدنیا بود
🌼#فائزه_امجدیان
@goharshadqom
https://eitaa.com/PoetryHall
🔆شب عاشوراست
شب عشق است و وفا
می وزد باد میان حرمی می پیچد رایحه سیب بهشت بوی سیب بوی گیسوی حبیب
در خیام اصحاب سینه هایی بی تاب
همه مشغول دعایند و نماز
تا خدا در پرواز
در کنار اینان خیمه هاشمیان
حرم آل علی
خیمه ای نجمه زند شانه به زلف قاسم
زیر لب می گوید کنم تا که عمو اذن جهادم بدهد
کاش بابایم بود
آن طرف می آید
نغمه لالایی
کودک بی شیرم صبر کن تا دم صبح
باز از اشک عمو می نوشی
باز با بازی طفلان حرم می جوشی
آن طرف در خوابند
کودکان دخترکان
همگی آسوده
همه آرام ز لالائی پر تنتنه ای
دم لالائی کیست ؟
این صدای قدم عباس است
گرد در گرد حرم می چرخد
می وزد باد و صدای تپش بیرق او می آید
علمی در دستی تیغ در دست دگر
زیر لب ذکر خدا می آید
ساعتی اما بعد کودکان بیدارند
دختران بی تابند
گرچه حتی نرسید است سحر
چه شده خواب ز چشمان همه بال زده
گوئیا یک نفر از راه خبر آورده
خبری آرام ز لالائی پر تنتنه ای
دم لالائی کیست ؟
این صدای قدم عباس است
گرد در گرد حرم می چرخد
می وزد باد و صدای تپش بیرق او می آید
علمی در دستی تیغ در دست دگر
زیر لب ذکر خدا می آید
ساعتی اما بعد کودکان بیدارند
دختران بی تابند
گرچه حتی نرسید است سحر
چه شده خواب ز چشمان همه بال زده
گوئیا یک نفر از راه خبر آورده
خبری پیچیده
خیمه ها لرزیده
اشک در چشم همه حلقه زده
عمه جان کاری کن
شیر بر گرد حرم می گردد
همه جا تاریک است
دشت دشتی پر خوار
آسمان تیره و تار
جز صدای قدمش زمزه ها خاموش است
ناگهان ناله ای آمد که منم زینب تو
زانوان عباس
پیش بانو لرزید
خواست تا روی قدمهای عقیله افتد
دستهای خواهر
شانه اش بالا رفت
گفت یادت مانده ؟
#شعر_نو
در سرای شعر،جای شعرتون خالیه
https://eitaa.com/PoetryHall
🌼ساختار شعرخوب🌼
شروع قوی: شعر باید با یه شروع جذاب و گیرا، خواننده رو به خودش جذب کنه.
تنش و اوج: یه شعر خوب، یه تنش و کشمکش درونی داره که در طول شعر به اوج میرسه و بعد فروکش میکنه.
پایان تاثیرگذار: پایان شعر باید یه حس خاصی رو در خواننده ایجاد کنه. میتونه یه سوال باشه، یه نتیجهگیری باشه، یا یه تصویر ذهنی قوی.
https://eitaa.com/PoetryHall
#یاحسین
🔆تقدیم به لحظات باشکوه حضور ولی امر مسلمین جهان در عزاداری شب عاشورای ۱۴۰۴
شهامت را، صلابت را، مروّت را، رشادت را
به هر چشمی، به هر سویی، نشان دادی شجاعت را
هراسی نیست در قلبت از آن تهدید پوشالی
شبیه جَدّ خود هستی...بنازم این شباهت را
سرآغازی، سرانجامی، تو جانبازی، سرافرازی
که میسوزی و میسازی شکوه استقامت را
تمام عمر مانند شهیدان زندگی کردی
و معنا کردهای گل واژهی سرخ شهادت را
تو، همپیمان عاشورا، ندا دادی به این دنیا
که سر را میدهیم امّا، محال است اینکه ذلت را...
منم سرباز جان بر کف، منم آمادهای در صف
که با خونم اطاعت میکنم امر ولایت را
علم بر دوش داری تا ظهور مهدی موعود
به پایان میرسانی ای علمدار! این رسالت را
#سمانه_خلف_زاده
رهبرا! از اینکه زمان حضور شما را درک کردم و در روزگاری نفس میکشم که به نفس شما زندهاست، خدا را سپاس میگویم آقا جان!
@damsar
@goharshadqom
https://eitaa.com/PoetryHall
🔆نذر امام سجاد علیه السلام
شن های دشت با گذرش گریه می کند
مردی که اب, پشت سرش گریه می کند
از عرش تا به فرش, زمین در همه زمان
با هرچه هست دور و برش گریه می کند
اتش گرفته است حرم,ان چنان که ظلم
با چشم های شعله ورش گریه می کند
هل من معین تلخ پدر را شنیده است
عمری به پاسخ پدرش گریه می کند
این کشته ی فتاده به هامون غرق خون
بر اهل بیت خسته, سرش گریه می کند
اصلا خود خداست در این ملک لامکان
با نوحه های چشم ترش گریه می کند
#زهرا_سلیمی
@goharshadqom
در سرای شعر،جای شعرتون خالیه👇
https://eitaa.com/PoetryHall
بسم الله الرحمن الرحیم
به مقام بیبی شریفه بنت الحسن سلام الله علیها که در غربت حلّه غریب ماند.
لبهای عطش ز خون او تر می گشت
از خیمه نگاه او مگر بر می گشت؟
در غربت کاروان سری بر نیزه
دنبال امانت برادر می گشت
__________
از زخم فراق، خون فشان است هنوز
دلسوخته است و روضه خوان است هنوز
کوفه بعد از داغ حسین بن علی
شرمنده ترین شهر جهان است هنوز
________
ای کاش که رهسپار دریا بشویم
چون رود، پر از خروش، معنا بشویم
گفتیم که عاقبت به خیری، دیدیم
آن دم که نظر کردهی مولا بشویم
🌼#خاطره_شیوندی
@goharshadqom
در سرای شعر،جای شعرتون خالیه👇
https://eitaa.com/PoetryHall
#امام_سجاد_علیهالسلام
#زنجیر
گاهی شده مانند مادرخوانده زنجیر
از بس که لالایی به گوشم خوانده زنجیر
می ترسم از دستم رود او هم چنین که
دست مرا در دست خود پیچانده زنجیر
آنقدر ما را هی به صف کرده که گفتیم
بر دسته ی ما می شود فرمانده زنجیر
از ریسمان کمتر رسانده بر من آزار
بی خار دستان مرا خارانده زنجیر
حتی هر از گاهی چنان بالش شده شب
تا باقرم را پیش من خوابانده زنجیر
از حال من عمه شده آگاه از اینکه
نور تبم را بیشتر تابانده زنجیر
ممنونم از زنجیر و از صبر زیادش
هر چند در صبرم چنین درمانده زنجیر
ممنونم از او که رقیه جا نمانده
هر چند او را بارها ترسانده زنجیر
با این همه پاره نشد از شدت درد
پای تمام زجرهایم مانده زنجیر
🌼زینت کریمی نیا(شیدای زینب )
http://eitaa.com/sheydayezeynab
در سرای شعر،جای شعرتون خالیه👇
https://eitaa.com/PoetryHall
🔆شعرفاخر،میوهیآگاهی
مهدی اخوان ثالث، میگوید: «شعر محصول بیتابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته است.» این سخن گویای آن است که شعر متعلق به قلمرو آگاهیهای برتر و والاتر است و با شعور و احساس ژرف همراه و همریشه است.
شعر، محصول خودشناسیاست.
در سرای شعر،جای شعرتون خالیه👇
https://eitaa.com/PoetryHall
این کوچه و این شاعر و این خانهی ساقی
این خیل رقیبان همه دیوانهی ساقی
امشب بروم مست کنم کوچه به کوچه
لب تر کنم از شربت میخانهی ساقی
لب تر کنم از چای دم آوردهی سقا
از آب طربناک شفاخانهی ساقی
واکرده در میکده را تا بگذارم
لب بر لبه ی داغ تو پیمانهی ساقی
زیباتر از آن خط ِ بناگوش شکسته
یا خوش تر از اُرجوزه ی مستانهی ساقی
نشنیده کسی حرف لغتنامهی مستی
تا بشنود از راوی افسانهی ساقی
برگشته و گیسوی ملَک خاکی و خونین
افتاده به دریوزگی از شانهی ساقی
رفتم که به گَردش برسم چشمه به چشمه
ننشیند اگر بر رخ مردانهی ساقی
بینقش و تراش از صدف تشنه در آمد
زیبایی دیرینهی دردانهی ساقی
افتادهتر از اشک در این قصه ندیدیم
جز مشک که افتاده به سرشانهی ساقی
#امیر_حسین_هدایتی
@shaeranehowzavi
در سرای شعر،جای شعرتون خالیه👇
https://eitaa.com/PoetryHall