eitaa logo
👥 پُرسمان شیعه ⁉️
185 دنبال‌کننده
21 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🍃 ﷽ 🍃 📋 هدف ما بیان شبهات و پاسخگویی به آنها و به پرسش‌های شـما در مسائل دینی أعم از اعتقادی، اخلاقی و ... می‌باشد. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia راه ارتباطی با ما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ⁉️ عامل اصلی جنگ‌های عصر امام علی(ع) امام علی (علیه السلام) چه چیزی را به عنوان عامل اصلی بروز جنگ های عصر خود معرفی می‌کند؟ . . . ⭕ پاسخ: امام علی علیه‌ السلام در ادامه سخنی که درباره بیعت با ایشان در خطبه شقشقیه آمده، مى فرماید: هنگامى که قیام به امر خلافت کردم جمعى پیمان خود را شکستند و گروهى (به بهانه‌هاى واهى سر از اطاعتم پیچیدند و) از دین خدا بیرون پریدند و دسته دیگرى راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند و از اطاعت حقّ برتافتند)؛ «فَلَمّا نَهَضْتُ بِالاَمْرِ نَکَثَتْ طائِفَة، وَ مَرَقَتْ اُخْرى، وَ قَسَطَ آخَرُونَ». این سه گروه ـ همان گونه که غالب شارحان نهج البلاغه یا همه آنان گفته‌اند ـ به ترتیب: اشاره به آتش افروزان «جنگ جمل، نهروان و صفّین» است. آتش افروزان جنگ جمل (طلحه و زبیر که از وجود عایشه براى تحریک مردم بهره گرفتند) به عنوان «ناکثین» یعنى پیام شکنان، ذکر شده‌اند، چرا که اینها با على (علیه السلام) بیعت کردند امّا چون انتظارشان یعنى سهیم شدن در امر خلافت و امارت حاصل نشد به شهر بصره آمدند و آتش اختلاف را بر افروختند. «مارقین»، اشاره به آتش افروزان جنگ «نهروان» است، آنها همان گروه «خوارج» بودند که بعد از داستان «حکمین» در «صفّین» بر ضدّ امام (علیه السلام) برخاستند و پرچم مخالفت را برافراشتند. این واژه از ماده «مُرُوق» به معناى پرش تیر از کمان است گویى آنها قبلا در دایره حق بودند ولى به خاطر تعصّبهاى خشک و نادانى و خودخواهى، از مفاهیم اسلام و تعلیمات آن به دور افتادند. «قاسطین» اشاره به «اهل شام و لشکر معاویه» است؛ زیرا «قسط» هم به معناى عدالت و هم به معناى ظلم و طغیان و فسق آمده است. آرى آنها که با شور و شوق در هنگام بیعت با على (علیه السلام) مانند پروانگان دور شمع، جمع شده بودند، همگى تحمّل عدالت او را نداشتند؛ آن هم عدالتى که بعد از یک دوران طولانى بى عدالتى و غارت بیت المال و خو گرفتن گروهى با آن، انجام مى شد که طبعاً قبول آن براى بسیارى مشکل بود؛ به همین دلیل تنها، گروهى وفادار و مؤمن خالص بر سر پیمان خود باقى ماندند، ولى گروه‌هاى دیگر به خاطر دنیاپرستى پیمان خود را با خدا و خلیفه بر حقّش شکستند. این همان چیزى است که امام (علیه السلام) در ادامه خطبه به آن اشاره کرده و دلیل این مخالفتها را در چند جمله کوتاه به روشنى بیان مى کند؛ مى فرماید: (گویى آنها این سخن خدا را نشنیده بودند که مى فرماید: سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مى دهیم که نه خواهان برترى جویى و استکبار در روى زمین باشند و نه طالب فساد؛ و عاقبت نیک از آن پرهیزکاران است)؛ «کَاَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا کَلامَ اللهِ سُبْحانَهُ یَقُولُ: تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوّاً فِى الاَرْضِ وَ لا فَساداً، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ». (قصص، ٨٣) سپس مى افزاید: (آرى به خدا سوگند! آن را شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند، ولى زرق و برق دنیا چشمشان را خیره کرده، زینتش آنها را فریفته بود)؛ «بَلى! وَاللهِ لَقَدْ سَمِعُوها وَ وَعَوْه وَلکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیا فى اَعْیُنِهِمْ، وَ راقَهُمْ زِبْرِجُه» (١) نخست آنها را به ناآگاهانى تشبیه مى کند که مخالفتشان به خاطر جهلشان است ولى بعد از این مرحله، فراتر مى رود و با صراحت مى گوید: آنها نسبت به این حقایق، ناآگاه و بى خبر نبودند، بلکه دنیاطلبى و هواپرستى شدید ـ که مخصوصاً بعد از فتوحات بزرگ اسلامى و سرازیر شدن سیل غنائم گرانبها و عادت به زندگى مرفّه، به ویژه در عصر عثمان پدید آمده بود ـ سبب شد که دنیا را بر دین ترجیح دهند و حقیقت را به افسانه بفروشند و سراى آخرت را به ثمن بخس متاع دنیا از دست دهند. این سخن کوتاه در حقیقت، عصاره تمام تحلیلهایى است که مى توان درباره بروز جنگهاى سه گانه عصر على (علیه السلام) بیان کرد و هر چه غیر از این گفته شود شاخ و برگهاست. _____________________________ (١). به خوبى روشن است که مرجع ضمیرها در این جمله و جمله هاى بالا، طوایف سه گانه ناکثین و مارقین و قاسطین هستند که در عبارت قبل، به آنها اشاره شده، ولى مرحوم علامه بزرگوار مجلسى در بحار ترجیح مى دهد که این ضمایر به خلفاى سه گانه پیشین برگردد، ولى این احتمال بسیار بعید به نظر مى رسد. و شاید به همین دلیل مرحوم مجلسى در پایان سخن خود این احتمال را نیز مطرح مى کند که ضمیرها به جمیع کسانى که در خطبه به آنها اشاره شده است برگردد. 🌻 📕 پیام امام امیر المومنین علیه السلام‏، ج۱، ص۳۸۲ ⁉️ @PorsemanShia
🔻 پی نوشت: (۱). مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۰۷؛ طبقات الحنابله، ابویعلى، ج ۱، ص ۳۱۹؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۷۹؛ ترجمه امام على(علیه السلام)، ابن عساکر، ج ۳، ص ۶۳؛ صواعق المحرقة، ص ۱۱۸ (۲). الریاض النضرة، ج ۲، ص ۲۱۳؛ صواعق المحرقة، ص ۱۱۸؛ فتح البارى، ج ۷، ص ۵۷؛ تهذیب التهذیب، ج ۷، ص ۳۳۹ (۳). شرح ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۵ (۴). شرح ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۶ (۵). تفسیر فخر رازى، ج ۱، ص ۱۱۱ (۶). شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹ (۷). دائرة المعارف فرید وجدى، ج ۶ (۸). تقریظ الغدیر، ج ۶ (۹). فی رحاب على (علیه السلام) (۱۰). مشهد الامام على (علیه السلام) فى النجف، ص ۶ (۱۱). عبقریّة الامام على (علیه السلام)، ص ۴۳ (۱۲). علّموا اولادکم محبّة آل بیت النبى (صلى الله علیه وآله)، ص ۱۰۱ (۱۳). علّموا اولادکم محبّة آل بیت النبى (صلى الله علیه وآله)، ص ۱۰۱ (۱۴). على (علیه السلام) امام الائمة، ص ۹ (۱۵). على (علیه السلام) امام الائمة، ص ۱۰۷ 🌻 📕 اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، ص۱۳ ⁉️ @PorsemanShia
🌱 ⁉️ چگونه حضرت على عليه السلام در حال نماز توجّه به سائل داشت؟ در حالات حضرت اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم كه يك وقت در موقع نماز آنقدر مستغرق در عبادت و توجّه به خدا بود كه پيكان از پاى مباركش بيرون آوردند و متوجّه نشد، ولى در حالات آن حضرت مى خوانيم كه روزى در حال نماز توجّه به حال فقير و سائل نمود و انگشتر به او بخشيد؛ اين دو حالت چگونه با هم جمع مى شوند؟ . . . ⭕ پاسخ: بايد توجّه داشت كه ميان «خارج كردن پيكان از بدن» و «بخشيدن انگشتر به فقير» تفاوت بسيارى است؛ زيرا خارج كردن پيكان از بدن صرفاً جنبه شخصى و جسمى دارد و از مقام توجّه كامل به خداوند استغراق در ذات او دور است. ولى توجّه به حال بنده فقير و محرومى كه در مسجد پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله ناله مظلومانه سر داده و استرحام مى كند، يك عمل خدايى و قربى است و با توجّه به خدا تناسب دارد. در حقيقت او توجّه به خود نداشت، زيرا توجّه به حال بينوا توجّه به خود نيست، بلكه توجّه به خداست! به عبارت ديگر: كمك به خلق خدا و مستمندان و فقيران خود يكى از عبادات بزرگ است و با نماز كه آن هم عبادتى است بس بزرگ سنخيّت كامل دارد؛ بنابر اين جاى تعجّب نيست كه ناله سوزان و نافذ آن فقير محروم استرحام او در برابر مسلمانان، دل آگاه على عليه السلام را هنگام نماز متوجّه خود سازد، و در ضمن آن عبادت، عبادت ديگرى كه هر دو براى خدا و جلب خشنودى او بوده است انجام دهد؛ حتّى اين عمل بقدرى شايسته و ارزنده بود كه آيه اى درباره آن نازل گرديد. [۱] __________________________ [۱]: سوره مائده، آيه ۵۵ 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۱٨۵ ⁉️ @PorsemanShia
🔻 ۳) در دوران خلافت عثمان دويست تن از شخصيّت هاى بزرگ - از مهاجر و انصار - در مسجد پيامبر گرامى دور هم گرد آمده بودند و پيرامون موضوعات مختلفى بحث و گفتگو مى نمودند، تا آن جا كه سخن به فضايل قريش و سوابق مهاجرت آنان كشيده شد و هر تيره اى از قريش به شخصيّت هاى برجسته خود افتخار مى نمود. در طول اين جلسه كه از نخستين ساعات روز برگزار شده بود و تا ظهر ادامه داشت و شخصيّت هايى در آن سخن مى گفتند، اميرمؤمنان عليه السلام فقط به سخنان مردم گوش مى داد و سخنى نمى فرمود. در اين موقع ناگهان جمعيّت به حضرت روى آورده، درخواست نمودند كه زبان به سخن بگشايد؛ امام به اصرار مردم برخاست و درباره پيوند خود با خاندان پيامبر و سوابق خدمات خود بطور گسترده سخن گفت تا آن جا كه فرمود: به خاطر داريد كه روز غدير خداوند به پيامبر مأموريّت داد كه: همان طور كه نماز و زكات و مراسم حج را براى آنان روشن كرده است، مرا پيشواى مردم قرار دهد و براى انجام همين كار، پيامبر صلى الله عليه و آله خطبه اى به شرح زير خواند و فرمود: خداوند انجام كارى را بر عهده من گذارده است و من از آن مى ترسيدم كه بعضى از مردم مرا در ابلاغ پيام الهى تكذيب كنند، ولى خداوند امر فرمود كه آن را برسانم و نويد داد كه مرا از شرّ مردم حفظ كند. هان! اى مردم! مى دانيد خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنانم، و من از خود آنان به خودشان اولى هستم؟ همگى گفتند: آرى! در اين موقع پيامبر فرمود: على! برخيز و من برخاستم؛ سپس رو به جمعيّت كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاه اللّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاه». در اين موقع سلمان از رسول خدا پرسيد: على بر ما چگونه ولايت دارد؟ پيامبر فرمود: «ولاؤه كولاى من كنت اولى به من نفسه فعلى اولى به من نفسه؛ ولايت على بر شما همانند ولايت من است بر شما، هركس من بر جان وى اولويّت دارم، على نيز بر جان او اولويّت دارد!» ۴) اين نه تنها على علیه السلام است كه با حديث غدير در برابر مخالفان استدلال نموده است، بلكه دخت گرامى پيامبر نيز در يك روز تاريخى كه براى احقاق حقّ خود سخنرانى مى نمود، رو به ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كرد و فرمود: آيا روز غدير را فراموش كرديد كه پيامبر به على عليه السلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاه». ۵) هنگامى كه حسن بن على عليه السلام تصميم گرفت كه با معاويه صلح كند، برخاست و خطبه اى به شرح زير ايراد نمود: خداوند اهل بيت پيامبر را به وسيله اسلام گرامى داشت و ما را برگزيد و هر نوع پليدى را از ما پاك نمود تا آن جا كه فرمود: همه امّت شنيدند كه پيامبر رو به على كرد و فرمود: تو نسبت به من بسان هارون هستى نسبت به موسى! همه مردم ديدند و شنيدند كه پيامبر دست على را در غدير خم گرفت و به مردم گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَعَلِىّ مَوْلَاه، اللّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاه». ۶) حضرت «حسين بن على عليه السلام» نيز هنگام سخنرانى در اجتماع انبوهى در سرزمين مكّه كه در ميان آنان صحابه پيامبر زياد بودند، چنين فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر در غدير خم على علیه السلام را به خلافت و ولايت برگزيد و فرمود: «حاضران به غايبان برسانند»؟ آن جمع همگى گفتند گواهى مى دهيم. علاوه بر اينها گروهى از اصحاب پيامبر مانند عمّار ياسر، زيد بن ارقم، عبداللَّه بن جعفر، اصبغ بن نباته و افراد ديگرى غير از اينها، همگى با اين حديث بر خلاف و شايستگى امام استدلال نموده اند. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۴۴ ⁉️ @PorsemanShia
. در منابع اهل سنت به اين مسئله این‌گونه پرداخته‌ شده است كه هنگامی‌که آيه مباهله نازل گرديد، پيامبر (صلی‌الله علیه واله) علي، فاطمه، حسن و حسين (علیهم السلام) را خواند و گفت: «اللهم هؤلاء اهلي» ابن كثير پس از نقل روایت حاکم نیشابوری که به نقل وی مراد از انفسنا، رسول‌الله و علي است و مراد از ابنائنا حسن و حسين و مراد از نسائنا فاطمه است، این نقل را اصح دانسته است. زمخشري میگويد: در روز مباهله، پيامبر دست حسن و حسين را گرفت و فاطمه و علي به دنبال آنان بودند. هنگامی‌که اسقف نجران اين مناظره را ديد، گفت: اي طایفه نصاري من صورت‌هايي را می‌بينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جا بركند، خداوند آن را بر خواهد كند. با آنان مباهله نكنيد كه هلاك می‌شويد و بر روي زمين تا روز قيامت يك نفر نصراني باقي نخواهد ماند. همچنين پيامبر (صلی‌الله علیه واله) در مسئله انذار اقربين هنگامی‌که پيامبر اقوام خود را دعوت كرده بود، خطاب به آنان فرمود: کدام‌یک از شما در دنيا و آخرت جانشين من می‌شويد؟ همگي امتناع ورزيدند. پيامبر به علي فرمود: تو ولي من در دنيا و آخرت هستی. ابن عباس می‌گويد: پيامبر به علي فرمود: تو بعد از من، ولي هر مرد و زن مؤمن هستی. از پيامبر‌ (صلی‌الله علیه واله) نقل‌شده كه فرمود: من شهر علمم و علي در آن است. پس هر كه بخواهد داخل شهر شود، بايد از درِ آن وارد شود. برخي شخصيت‌ها و علماي اهل سنت نيز به افضل بودن امام علي‌ (علیه‌السلام) بر صحابه اشاره نموده‌اند؛ مثلاً عمر بن خطاب از علي‌ (علیه‌السلام) به‌عنوان بهترين قاضي امت اسلامي ياد نمود؛ چنان‌كه عمر گفت: «علي اقضانا.» همچنين وي حضرت را شايسته‌ترين فرد براي خلافت دانست. او خطاب به عبدالله بن عباس گفت: اي ابن عباس! علي شايسته‌ترين افراد براي خلافت است؛ ولي قريش تاب تحمل خلافت او را ندارد. ابن ابي الحديد بعد از بيان فضايل علي‌ (علیه‌السلام) می‌گويد: «... نقول إنه كان أولى بالأمر و أحق لا على وجه النص بل على وجه الأفضلية فإنه أفضل البشر بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و أحق بالخلافة من جميع المسلمين؛ علي‌ (علیه السلام) اولي و احق به امر ولايت بود؛ از جهت افضليت، نه‌ (فقط) از جهت نص؛ زيرا كه او افضل تمام بشر، بعد از رسول خدا (ص) و احق به مقام خلافت از تمام مسلمانان بود. همچنين ابن ابى الحديد ضمن خطبه اول كتابش می‌گويد: «الحمد للَّه الّذى قدّم المفضول على الأفضل...» در بعد علمي علي‌ (علیه‌السلام) نيز افضل از ديگران بود: «ما روي عن الشعبي أنّه قال: ما أحد أعلم بکتاب اللّه بعد النبيّ من عليّ بن أبي طالب علیه‌السلام؛ هیچ‌کس داناتر از علي‌(علیه‌السلام) به کتاب خدا بعد از پيامبر (صلی‌الله عليه واله) نيست.» برخي از عالمان ديگر اهل سنت يادآوري نموده است كه اولين كسي كه «از مردان» اسلام آورد، علي‌ (علیه‌السلام) بود كه اين فضيلت مهم محسوب می‌شود: «أول الناس إسلاما في قول كثير من أهل العلم. ولد قبل البعثة بعشر سنين على الصحيح، فربّي في حجر النبيّ و لم يفارقه و شهد معه المشاهد.» لقب امیرالمؤمنین: به‌معنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، لقبی است که به اعتقاد شیعیان به حضرت علی (علیه السلام) اختصاص دارد. سدّالاَبواب: به‌معنای مسدود کردن درها، به واقعه‌ای اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام به‌فرمان خدا دستور داد جز درِ خانه امام علی (علیه السلام)، درِ همه خانه‌هایی که به مسجدالنبی باز می‌شدند، مسدود شود. برادری با پیامبر (صلی الله علیه و آله): پیامبر پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران، عقد اخوت برقرار کرد. همچنین در مدینه میان مهاجران و انصار عقد اخوت بست و هر دو بار میان خودش و امام علی عقد اخوت برقرار کرد و علی را برادر خود خواند. اولین مسلمان: بر اساس اعتقاد شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، امام علی (علیه السلام)، اولین مردی است که به پیامبر ایمان آورد. ابلاغ آیات برائت: به گزارش تفسیر نمونه تقریباً تمام مفسران و مورخان اتفاق‌ نظر دارند که هنگامی‌که سوره توبه (آیات نخستین آن) نازل شد و پیمان‌هایی را که مشرکان با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) داشتند، لغو کرد، پیامبر (ص) نخست ابلاغ این فرمان را بر عهده ابوبکر گذاشت تا هنگام حج در مکه برای عموم مردم بخواند؛ اما سپس آن را از او گرفت و به علی (علیه السلام) داد و حضرت علی در مراسم حج به مردم ابلاغ کرد. که در روایت «احمد بن حنبل» و «نسائی» تصریح شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بیان فرستادن امام علی (علیه السلام) فرمودند که این پیام می بایست از سوی من و یا شخصی از اهل بیت من به اهل مکه ابلاغ گردد. خاتم ‌بخشی: امام علی (علیه السلام) در رکوع نماز، انگشتر خود را به فقیر بخشید. این واقعه در کتب روایی شیعه و سنی نقل‌شده است. 📕 https://www.pasokhgoo.ir ⁉️ @PorsemanShia
. این منظره تأثرانگیز، قلب مهربان و آکنده از محبت آن جناب را عمیقاً لرزاند؛ چرا که آن زن برای خاموش نمودن کودکانش و مشغول نمودن آن‌ها و به خواب کردنشان، دیگی که جز آب، چیزی در آن نبود، بر اجاق نهاده بود و آن‌ها را بدین وسیله تسلّی می‌داد که پس از لحظاتی چند، غذایشان آماده خواهد شد. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام با اطلاع از وضع رقت بارِ آن گرسنگانِ بی‌پناه، به همراه قنبر خدمت‌گزار خاص خود، مقداری خرما، روغن و نان در همیانی گذاشته و به دوش کشید و به سمت منزل آن زن به راه افتاد. قنبر عرض کرد: آقایم! این کار را به من واگذارید! فرمود: نه من اولی ترم به حمل غذای بینوایانِ تهیدست. همین که به در خانه آن‌ها رسید، از آن زن اجازه خواست. زن اجازه ورود داد و در را گشود. حضرت علی علیه‌السلام شخصاً متصدی سازمان‌دهی غذا گردید و مقداری برنج، روغن و آب را در دیگ ریخت و زمانی نه چندان طولانی در انتظار آماده شدنِ غذا گذرانید. پس از حاضر شدن غذا، کودکان را برای صرف غذا فراخواند. کودکان با خوشحالی به خوردن غذا مشغول گردیدند. پس از صرف غذا، برای سرگرمی و شادمانیِ بیشتر آنان، در حالی که کودکان را دور خویش جمع کرده بود، در صحن منزل صدای گوسفند از خود درمی آورد و دور می‌زد و آن‌ها را می‌خنداند. قنبر که این منظره را به چشم خود دید، عرض کرد: مولای من، در این شب حالت غیر منتظره‌ای از شما دیدم که از علت آن آگاه نشدم و آن این بود که چرا مانند گوسفند بع بع می‌کردید، در حالی که برایم روشن بود که چرا شخصاً غذا را به شانه می‌کشیدی؛ زیرا آن برای تقرّب به خدا و تحصیل ثواب است. امام علی علیه‌السلام فرمود: زمانی که به خانه این زن وارد شدم، کودکانش از گرسنگی گریان بودند. خواستم در حال خارج شدن، علاوه بر تناول طعام، آن‌ها را خرسند و شادمان نمایم و راهی برای این عمل خداپسندانه، جز با این وسیله ندیدم؛ از این‌رو با این حالت آنان را خوشحال کردم. گزارش‌های فراوان دیگری نیز در مورد چگونگی کمک امام علی علیه‌السلام به ایتام و فقرا نقل شده است که بیان تمام آن‌ها در این نوشته امکان پذیر نیست؛ اما برخی مغرضین در صفحه‌های مجازی سعی کرده‌اند با بیان برخی شبهات در این موضوع تشکیک کنند؛ مانند شبهه‌ای که با این جمله شروع می‌شود: «چطور امام علی هر شب شیر در خانه فقرا می‌برد»؟ نویسنده این شبهه بدون ذکر اینکه در کدام کتاب موثق شیعی یا سنی این گزارش نقل شده است کلامش را ادامه داده است «ظروف یک ‌بار مصرف که نبوده تو چی می‌برده هر شب؟...» در مورد این شبهه اولاً باید گفت چنین گزارشی در هیچ کدام از منابع شیعی و سنی نقل نشده است؛ ثانیاً فرضاً که چنین گزارشی هم نقل شده باشد چه کسی گفته که بردن شیر به درب خانه فقیران نیازمند به ظرف یک ‌بار مصرف و بقیه ملزوماتی است که نویسنده این شبهه ذکر کرده است. اگر نویسنده این شبهه با تاریخ زندگانی مردم در عصر امام علی علیه‌السلام آشنا بود می‌دانست که بردن شیر با مشک به درب خانه مردم بدون هیچ مشکلی امکان پذیر بود علاوه بر اینکه در آن دوره در خانه افراد فقیر نیز ظروفی از سنگ و چوب وجود داشت که حضرت می‌توانست هنگام مراجعه به درب منزل این افراد شیر را در ظروف آن‌ها بریزند، اما در مورد فقیرانی که خانه و ظرف نداشتند امام علی علیه‌السلام با بردن یک ظرف کوچک سنگی یا چوبی می‌توانست شیر بنوشاند و بعد از آن با شستن ظرف به فقیر دیگری شیر بدهد. لذا در انتها این مطلب را متذکر شد که ای‌کاش نویسنده این شبهه به جای این قلم فرسایی کمی به عقل و منطق مراجعه می‌کرد تا بطلان چنین شبهه‌ای برایش کاملاً روشن می‌شد. نتیجه: کمک امام علی علیه‌السلام به افراد فقیر به واسطه کثرت گزارش‌هایی که در کتاب‌های معتبر شیعه و سنی نقل شده است قابل تشکیک نیست. در مورد شبهه‌ای که در این سؤال ذکر شده است باید گفت اولاً چنین مطلبی در هیچ منبع معتبر شیعی یا سنی نقل نشده است؛ ثانیاً برفرض درست بودن این گزارش مطالبی که در ادامه نوشته است به هیچ عنوان درست نیست چرا که بردن شیر با یک عدد مشک امکان پذیر است؛ در خانه افراد فقیر ظروف چوبی و سنگی موجود بود و در صورت عدم وجود ظرف نیز حضرت با بردن یک ظرف کوچک سنگی یا چوبی می‌توانست به تمام افراد شیر بدهد چرا که بعد از نوشیدن شیر توسط هر فقیری حضرت می‌توانستند ظرف را با مقدار کمی آب شستشو دهند و بعد به فقیر دیگر شیر بنوشانند. 📕 https://B2n.ir/g73844 ⁉️ @PorsemanShia
🔻 ۵. اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله در دعاى خویش مسئله یارى کردن امام على علیه السلام را مطرح می‌کنند و بر تنها گذاشتن و یارى نکردن او نفرین می‌فرستد، قرینه روشنى است بر اینکه ولایت مورد نظر، از نوع ولایت زعامت و رهبرى است، نه صرف محبت و علاقه قلبى؛ زیرا آنچه با اطاعت، نصرت و یارى همگانى تلازم دارد، پیشوایى و رهبرى امت است، نه صرف محبت و علاقه قلبى. ۶. در دعاى پیامبر صلی الله علیه وآله آمده است: «حق را همپاى او بپادار» برپایى حقیقت همراه با امام على علیه السلام و همپایى آن دو با امامت و رهبرى دینى تناسب دارد. به عبارت دیگر پیشوایى و مرجعیت دینى و سیاسى امام على علیه السلام است که می‌تواند به برپایى حقیقت همگام با آن حضرت بینجامد؛ اما صرف اینکه مردم آن حضرت را دوست داشته باشند، بدون اینکه امامت و مرجعیت دینى در کار باشد چه نسبتى با این سخن دارد؟ ۷. چنانکه گذشت پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از این حادثه فرمودند: «الله اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و خوشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السلام بعد از من» نکته مهم این است که اگر مقصود از «ولایت» محبت باشد، دیگر قید «بعد از من»، زاید است؛ زیرا محبت حضرت على علیه السلام مقید به زمان پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله نیست. معنا ندارد منظور پیامبر صلى الله علیه و آله را این بگیریم که بعد از رحلت من، على را دوست بدارید! زیرا محبت على علیه السلام با حیات پیامبر صلى الله علیه و آله قابل جمع است؛ بلکه رهبرى دینى امام على علیه السلام است که پس از آن حضرت مورد نظر است؛ زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست. ۸. در گذشته آمد که پس از سخنان پیامبر صلی الله علیه وآله و به دستور آن حضرت مردم با حضرت على علیه السلام بیعت کردند. مگر دوستى بیعت دارد؟ بیعت به معناى تعهد و التزام به فرمان بردارى و تبعیت است و حتى ابوبکر و عمر نیز با آن حضرت بیعت کردند. با وجود این چگونه می‌توان کلمه مولى در سخن پیامبر صلى الله علیه و آله رابه معناى دوستى و محبت محض انگاشت؟ ۹. اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله ولایت حضرت على علیه السلام را در کنار ولایت خود و همسنگ و همسان با آن معرفى کردند دلیل روشنى است بر اینکه نمی‌توان آن را به صرف محبت و دوستى تعریف کرد؛ بلکه مشتمل بر کامل‌ترین درجات ولایت یعنى رهبرى دینى و دنیایى است. ۱۰. در مواردى صحابه به صراحت اعلام کرده‌اند که پیامبر صلى الله علیه و آله حضرت على علیه السلام را «نصب» فرمود. شهاب الدین همدانى از عمربن خطاب چنین نقل کرده است: «پیامبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام رابه عنوان پیشوا نصب نموده و فرمودند: «من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه...»؛ «خدایا تو گواه من بر آنان هستى». عمر گفت: «اى رسول خدا! جوانى خوش سیما و نیک بوى در کنار من گفت: اى عمر! همانا پیامبر پیمانى بست که آن را نقض نمی‌کند جز کسى که منافق باشد». آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله دست مرا گرفت و فرمودند: «اى عمر! او جبرییل بود، نه انسان. او می‌خواست آنچه را که درباره على علیه السلام به شما گفتم تأکید کند». تعبیر نصب در سخن عمر کاملاً مطابق با دیدگاه شیعه است و با صرف محبت و دوستى بدون امامت و خلافت سازگارى ندارد. در این زمینه قرائن و دلایل بسیار دیگرى وجود دارد که به جهت اختصار به این مقدار بسنده می‌شود. 📕 https://B2n.ir/h14996 ⁉️ @PorsemanShia
🔻 اگر امام حسن (علیه السلام) ابن ملجم را می بخشید جامعه دچار هرج و مرج می شد. اگر امام حسن علیه السلام، ابن ملجم لعنة الله علیه را قصاص نمی کرد، ممکن بود در جامعه عده ای از مریدان امام علی علیه السلام و حامیان حکومت دست به قتل ایشان بزنند، که این کار باعث هرج و مرج در جامعه و تداوم قتل های دیگری می شد. در بحار الانوار این قضیه این گونه نقل شده: پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مردم کوفه و خویشاوندان حضرت، در فقدان امامشان به شدّت غضبناک بودند. و اگر ابن ملجم به دست مردم می افتاد، او را قطعه قطعه می‌کردند و دیگر توجهی به سفارش امام و پیامبر نمی‌کردند. لذا امام حسن (علیه‌السلام) او را در اتاقی محبوس کرد و بعد از دفن امیرالمؤمنین (علیه السلام) و بر اساس وصیت آن حضرت، یک ضربت بر ابن ملجم زد. این درحالی بود که مردم کوفه برای قصاص در صحنه حاضر بودند. مردم بدن ابن ملجم را ربودند و او را قطعه قطعه کردند و سپس بدنش را به آتش کشیدند. [۱۴] امام حسن (علیه السلام) نبخشید زیرا حکم ابن ملجم با سایر قاتلین فرق داشت علاوه بر این نکاتی که بیان شد، نکتۀ مهم دیگر این است که اصلاً حکم قاتل پیامبر و امام با قاتل سایر مردم فرق می کند. در روایتی علی علیه السلام فرمود: اگر بهبود یافتم خودم می دانم چه کار کنم. اما اگر از دنیا رفتم همان کار را با او بکنید که با قاتل پیامبر باید انجام داد. [۱۵] برای کشتن ابن ملجم امام حق انتخاب بین عفو و کشتن داشت؛ جالب است بدانید که آن حضرت در سفارشی که به فرزندشان در مورد قاتل خود دارند فرمودند: به او خوراک و آشامیدنی بدهید و نیکو از او نگهداری کنید؛ اگر بهبود یافتم که خود صاحب اختیار خویشتنم؛ اگر بخواهم او را عفو می کنم و اگر بخواهم انتقام می گیرم. [۱۶] بخشیدن ابن ملجم حکم نابودی کوفیان را امضا می کرد. چه بسا عدم قصاص ابن ملجم سبب ایجاد جنگی دیگر میان میان مردم اندک اما با وفا و مومن کوفه (و نه همه آنان) با خوارج می‌گردید که در میان مردم کوفه و نواحی اطراف آن زندگی می‌کردند. این جنگ در شرایطی که معاویه در کمین ضربه زدن و تصرف شهر کوفه بود، برای کوفیان حکم نابودی آنان را داشت. بخشیدن ابن ملجم نشانه ی ضعف حکومت امام حسن (علیه السلام) بود، برخی معتقدند: عدم عفو حضرت مجتبى (علیه السلام) و بخشیدن ابن ملجم به علت عدم مساعدت جو و منطقه اسلام در آن روز بوده است. چون با وجود توطئه‏ هاى معاویه و تمرد اهالى کوفه از ادامه جنگ و اضطراب و تشویش دولت و حکومت اسلام؛ عفو عبدالرحمن بن ملجم دلیل بر شکست و ضعف دولت حضرت مجتبى علیه السلام محسوب می‌شد، فلذا حضرت بر اساس مصلحت عامه مسلمانان قصاص را مقدم داشتند. میل أمیرالمؤمنین (علیه السلام) به عفو بر اساس کرامت نفس و گذشت شخصى خود بوده و قصاص حضرت مجتبى (علیه السلام) بر اساس صلاح عامه و حفظ دولت اسلام بوده است. این است که عامه مسلمین در مرگ آن حضرت در سوگ نشستند، چون چنین امام متحقق به حق و عادلى را از دست دادند و این مصیبت تمام شهر مکه و مدینه و خانه‏ هاى آنجا را گرفت. ------------------------------------------------ ۱. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۲۹۸ ۲. غررالحکم و دررالکلم، تمیمی آمدی، ص۳۴۱ ۳. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، نامه ۴۷، صص ۳۲۰ - ۳۲۱ ۴. نهج البلاغه، ص ۳۷۸، نامه ۲۳ ۵. سوره بقره، آیه ۱۷۹ ۶. نهج البلاغه، ص ۴۲۲، نامه ۴۷ ۷. سوره نور، آیه ۲۲ ۸. سوره بقره آیه ۱۷۸ ۹. الدرة الباهرة، ۳؛ حلوانی، نزهة الناظر، ۵۵ ۱۰. بحار الانوار، ج۷۴ ص۴۱۹؛ کنزالفوائد، ج۲ ص۱۸۲ ۱۱. بحار الانوار، ج۷۵، ص۸۹؛ الدره الباهره، ص۱۸ ۱۲. قرب الاسناد،‌ ص ۱۴۴ ۱۳. سوره مائده، آیه ۳۲ ۱۴. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۷ ۱۵. ارشاد مفید، ج ۱، ص ۲۱ و ۲۲ ۱۶. بحارالأنوار، ج ۴۲، ص ۲۳۹ ⁉️ @PorsemanShia