🌱
⁉️ نقش اراده انسان، در چگونگی سرنوشت او
آیا سرنوشت انسان به دست خودش است یا محکوم به جبر تاریخ می باشد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
با توجه به آیات قرآن انسان سرنوشت خاصى از پیش تعیین شده ندارد و تحت تأثیر «جبر تاریخ» و «جبر زمان» و «محیط» نیست،
بلکه عامل سازنده تاریخ و زندگى انسان دگرگونى هائى است که در روش، اخلاق و فکر و روح او، به اراده خودش پیدا مىشود.
جبر مادى که انسان را بازیچه دست غرائز تغییر ناپذیر و اصل وراثت مىداند و یا جبر محیط که او را محکوم چگونگى اوضاع اقتصادى و شرایط تولید مىداند، از نظر مکتب اسلام و قرآن بى ارزش و نادرست است.
انسان آزاد است و سرنوشت خود را به دست خویش مىسازد. انسان زمام سرنوشت و تاریخ خود را در دست دارد که براى خود افتخار و پیروزى مىآفریند.
اوست که خود را گرفتار شکست و ذلت مىسازد، درد او خود اوست و دواى او به دست خودش،
تا در وضع او دگرگونى پیدا نشود و با خودسازى خویشتن را عوض نکند، تغییرى در سرنوشتش پیدا نخواهد شد!
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۶۰
#جبر #اختیار
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ حرمت شراب حتی قطرهای از آن؟!
«حرمت شراب» به خاطر اجتناب از «ضرر جسمی و یا زوال عقل» انسان است، ولی شراب «منافعی» هم دارد؛ با نوشیدن «مقدار کمی» هم به منافع آن می رسیم، هم از ضررهایش در امان هستیم. حال چرا شراب «مطلقا» حرام است؟!
.
.
.
⭕ پاسخ:
آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است بلکه در بعضى از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسى آن را حلال بداند در صورتى که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر (صلى الله علیه و آله) مى باشد کافر است.
از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:«حَرَّمَهَا لِأَنَّهَا أُمُّ الْخَبَائِثِ وَ رَأْسُ کُلِّ شَرٍّ یَأْتِی عَلَى شَارِبِهَا سَاعَةٌ یُسْلَبُ لُبُّهُ وَ لَا یَعْرِفُ رَبَّهُ وَ لَا یَتْرُکُ مَعْصِیَةً إِلَّا رَکِبَهَا وَ لَا حُرْمَةً إِلَّا انْتَهَکَهَا وَ لَا رَحِمٌ مَاسَّةٌ إِلَّا قَطَعَهَا وَ لَا فَاحِشَةٌ إِلَّا أَتَاهَا»
(خداوند شراب خواری را حرام کرد برای اینکه ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسى که شراب مىخورد، عقل خود را از دست مىدهد و در آن موقع خدا را نمىشناسد و از هیچ گناهى باک ندارد. احترام هیچ کس را نگه نمىدارد و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمىکند و از زشتیهاى آشکار رو نمىگرداند).
بنابراین شارع مقدّس شراب را حرام کرده است چون سبب از بین رفتن عقل آدمى مى شود و او را از همه چیز باز مىدارد و مفاسد فراوان دیگرى به دنبال دارد.
حال اگر شخصى به مقدار بسیار کم و مثلا با قطره چکان یک قطره شراب در دهان خویش بچکاند، چه حکمى دارد؟ چرا باز هم نظر فقها بر تحریم آن است؟ اگر فلسفه حرمت شراب آن اثرات سوء است، مقدار کم شراب که دارای چنین اثراتی نیست، بنابراین چرا باید حرام باشد؟
جواب این است که نوشیدن این مقدار - هر چند هیچ یک از مفاسد بالا را ظاهرا ندارد - جایز نیست. چرا که مصالح و مفاسد احکام (واجبات و محرّمات) در بسیارى از موارد جنبه عمومى و به صورت صد درصد ندارد، بلکه از این نظر مانند قوانین بشرى است که از یک فلسفه غالبى نشأت مى گیرد.
مثلا، فلسفه تحریم شراب، فساد عقل و وقوع نزاع و بغض و دور شدن از ذکر خداست؛ ولى با این حال ممکن است در فرد یا در افرادى به هنگام خوردن شراب مخصوصا به مقدار کم این آثار ظاهر نشود.
به یقین این موضوع دلیل بر حلال بودن شراب براى آنان نخواهد بود چرا که موضوع تحریم «شراب به طور مطلق» است و حکمت و علّتِ آن جنبه غالبى دارد.
یعنی مصرف مشروبات الکلی در «غالب افراد» اثر منفی دارد و از طرفی غالب افراد اهل نگه داشتن «اندازه» و رعایت «مقدار کم» نیستند.
برداشتن حرمت از مقدار کم شراب به افراد ضعیف الایمان چراغ سبز میدهد که حریم این قانون الهى را بشکنند؛ چون یک نفر مىگوید: «با چند قطره»، دیگرى «با یک استکان»، سومى «با یک لیوان» و نفر چهارم مدعى مىشود که اگر «یک بطرى شراب» هم بخورد مست نمىشود و دیگر قابل کنترل نخواهد بود.
[چرا که این «مقدار کم»، «معیاری» ندارد و هر کسی با توجّه به وضع خودش این «مقدار» را تعیین می کند، که نتیجه آن شرابخواری در «مقدارهای متفاوت» و قبح زدایی از آن است.]
لذا براى این که بتوان کنترل کرد، کم و زیاد آن حرام شده است. نتیجه این سهل گیری سست شدن قانون الهی و همه گیر شدن پدیده زشت می خوارگی خواهد بود.
در روایات متعدّدى نیز آمده است: «ما اسْکَرَ کَثیرُهُ فَقَلیلُهُ حَرامٌ»؛ (آنچه که مقدار زیادش باعث مستى شود، مقدار کمش هم حرام است).
[بنابراین، حلال دانستن] مقدار کم آن که ظاهرا مفاسد شراب خوارى را ندارد، موجب سوء استفاده مىگردد، و برخى از مردم به این بهانه که فلان مقدار از شراب تأثیرى در ما نمىگذارد به شراب خوارى مىپردازند و به این بهانه این قانون الهى غالبا نقض مىشود.
🌻
📕 احکام پزشکی، ص۲۲۸
#شراب
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ تهاجم وهابیت بر ضد مذهب اهل بیت (ع)
انگیزه وهابیت از تهاجم بر ضد مذهب اهل بیت (علیهم السلام) چیست؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
یکى از انگیزههاى تهاجم وسیع وهابیت بر ضدّ مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، ترس و وحشت آنان از گسترش فرهنگ برخاسته از قرآن در میان جوانان و دانشمندان تحصیل کرده و استقبال آنان از این مکتب نورانى مطابق با سنّت راستین محمّدی (صلى الله علیه وآله) است.
مثلاً دکتر عصام العماد، فارغ التحصیل دانشگاه «الإمام محمّد بن سعود» در ریاض و شاگرد بن باز (مفتى اعظم سعودى) و امام جماعت یکى از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلّغین وهّابیّت در یمن که کتابى نیز در اثبات کفر و شرک شیعه تحت عنوان: «الصلة بین الإثنى عشریّة و فرق الغلاة» نوشته است، با آشنایى با یکى از جوانهاى شیعه، با فرهنگ نورانى تشیّع آشنا شده و از فرقه وهّابیّت دست مىکشد و به مذهب شیعه مشرّف مىگردد.
آن گاه از قول شیخ عبدالله الغُنیمان استاد «الجامعة الإسلامیّة» در مدینة منوّره نقل مىکند: «وهّابیان به یقین دریافتهاند، تنها مذهبى که در آینده، اهل سنّت و وهّابیّت را به طرف خود جذب خواهد کرد، همان مذهب شیعه امامى است».
آقاى شیخ ربیع بن محمّد، از نویسندگان بزرگ سعودى مىنویسد: «و از جمله امورى که تعجبم را از این جهت زیاد کرده این است که برادرانى از ما و از آن جمله فرزندان یکى از علماى بزرگ و مشهور در مصر و هم چنین طالبان علمى که مدتى طولانى با ما در حلقههاى علم مجالست داشتهاند، و نیز برخى از برادرانى که ما حسن ظنّ به آنها داشتیم، این راه و روش را دنبال کردهاند، و این راه جدید همان "تشیع" است. و به طبیعت حال، من از اولین لحظه درک کردم که این برادران را همانند دیگر افراد در عالم اسلام، پرتوهاى نورانیت انقلاب اسلام مبهوت کرده است».
شیخ محمّد مغراوى از دیگر نویسندگان مشهور وهّابى مىگوید: «بعد از انتشار مذهب دوازده امامى در شرق عالم اسلامى، بر جوانان در کشورهاى مغرب ترسیدم...».
دکتر ناصر بن عبدالله بن على قفارى استاد دانشگاههاى مدینه مىنویسد: «و به طور جزم به سبب کوشش هایى که بزرگان دوازده امامى انجام دادهاند، عدّهاى از جوانان مسلمان، شیعه شدهاند. و هر کسى کتاب "عنوان المجد فی تاریخ البصرة و نجد" را مطالعه کند، این امر او را به وحشت مىاندازد که برخى از قبایل، تماماً شیعه شدهاند».
جالبتر از اینها، سخن شیخ مجدى محمّد على محمّد نویسنده بزرگ وهّابى است که مىگوید: «یکى از جوانهاى اهل سنّت با حالت حیرت نزد من آمد. انگیزه حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یک شیعه به وى رسیده است و این جوان سنّى تصوّر کرده که شیعیان، ملائکه رحمت و شیر بیشه حق مىباشند».
🌻
📕 سلفی گری و پاسخ به شبهات، ص۱۹۹
#وهابیت #اهل_بیت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ حجت خداوند، واسطه فیض الهى
وجود حجت خدا بر روی زمین چه ضرورتی دارد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
بسیارى از دانشمندان (به پیروى احادیث اسلامى) وجود پیامبر و امام (علیه السلام) را در جامعه انسانیت و یا در کل عالم هستى به وجود «قلب» در مجموعه بدن انسان تشبیه مى کنند.
مى دانیم هنگامى که قلب مى تپد خون را به تمام عروق مى فرستد، و تمام سلول هاى بدن را تغذیه مى کند.
از آن جا که امام معصوم به صورت یک انسان کامل و پیشرو قافله انسانیّت، سبب نزول فیض الهى مى گردد و هر فرد به مقدار ارتباطش با پیامبر و امام از این فیض بهره مى گیرد؛
باید گفت همان گونه که وجود قلب براى انسان ضرورى است وجود این واسطه فیض الهى نیز در کالبد جهان انسانیّت ضرورت دارد.
اشتباه نشود پیامبر و امام از خود چیزى ندارند که به دیگران بدهند هر چه هست از ناحیه خداست، امّا همان گونه که قلب واسطه فیض الهى براى بدن است، پیامبر و امام نیز واسطه هاى فیض خدا براى انسان ها از تمام قشرها و گروه ها هستند.
ما دارای خالق هستیم و بدون علت آفریده نشده ایم بلکه آفریدگاری داریم که ما را با تدبیر آفریده است. و این خالق ما حکیم است یعنی فاعلی است که افعالش هدفمند و غایتمند است.
بنابر این اگر انسانها در دستیابی به کمال به راهنمایی نیاز داشته باشند خداوند دریغ نخواهد کرد و اگر امکان ارتباط همگانی با خدا نباشد نمایندگانی را به عنوان حجت هایش خواهد فرستاد تا واسطه بین او و خلقش شوند زیرا او مجرد است که منزه از ماده و جسم و لوازم جسمی می باشد بلکه از هر نقیصه ای حتی امکان، مبری است.
شکی نیست که اگر بنا باشد موجودی متعالی و مجرد به نیاز ما انسانها توجه کند و ما را راهنمایی کند ما مخلوقاتش نمی توانیم او را مشاهده کنیم و نمی توانیم با او مباشرت و ملامست داشته باشیم و نیازهایمان را در یک رویارویی جسمانی با او در میان نهیم.
ارتباط با مجرد نیازمند تجرد است و البته شکی نیست که همگان در جاده تجرد قدم نمی نهند بلکه برخی از انسان ها در جاده تجرد گام خواهند نهاد و این راه را خواهند پیمود.
اینان شایستگی خواهند داشت تا با تعلیم و تادیب الهی، سفیر خداوند و نماینده میان خدا و مردم باشند اینان حجت در زمین و واسطه انسانها با خدایند.
تا هر وقت که انسانی باشد چنین نیازی باقی است پس در هر زمانی به وجود حجت نیاز است و زمین از حجت خالی نخواهد شد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:... خداوند تبارک و تعالی امام را به پیشوایی خلقش منصوب کرده و بر روزی خواران اهل جهانش حجت قرار داده و با رشته ای الهی تا آسمان کشیده که فیوضات خدا از او منقطع نشود و آنچه نزد خداست جز از طریق وسائل او به دست نیاید. (اصول کافی، ج۱، ص۲۹۱)
🌻
📕 ۵۰ درس اصول عقائد براى جوانان، ص۲۳۷
#امام #حجت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ تفاوت نه تبعیض
آنچه در خلقت وجود دارد «تفاوت» است نه «تبعیض». «تبعیض» آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان، بین اشیاء فرق گذاشته شود، ولی «تفاوت» آن است که در شرایط نامساوی، فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت، مربوط به گیرنده.
با یک مثال ساده، مطلب روشن میشود: اگر دو ظرف را که هر کدام ظرفیت ده لیتر آب دارند در مقابل شیر آب قرار دهیم و در یکی ده لیتر آب بریزیم و در دیگری پنج لیتر، در اینجا تبعیضی صورت گرفته است، منشأ اختلاف، نیرویی است که آب را(در ظرف ها)خالی میکند؛
و اما اگر دو ظرف داشته باشیم یکی به ظرفیت ده لیتر و دیگری به ظرفیت پنج لیتر و هر دو را در دریا فرو بریم، باز هم اختلاف هست، اما منشأ اختلاف، تفاوتی است که خود آن دو ظرف از نظر گنجایش و استعداد دارند، نه دریا و نیروی فشار آب.
مثال دیگر: اگر یک معلّم به دانش آموزانی که همه در یک درجه هستند و کار آنها یکسان است نمرههای مختلفی بدهد، این تبعیض است؛
ولی اگر معلّم، همه را به یک دیده بنگرد و همه را یک جور تعلیم دهد و یک جور امتحان کند و سؤالات امتحانی که طرح میکند برای همه یکسان باشد، آنگاه برخی از شاگردان او به خاطر کم هوشی، یا به خاطر ساعی نبودن، از عهده امتحان بخوبی یا اصلًا برنیایند و برخی دیگر از شاگردان به علّت استعداد قوی و کار خوب، سؤالات امتحانی را کاملًا جواب بدهند، و معلّم به هر کدام آنها بر طبق جوابهای امتحانی نمره بدهد که قهراً مختلف خواهد بود، در اینجا تفاوت رخ داده نه تبعیض.
عدالت این نیست که معلم، همه نمرهها را جمع کند و بعد بین همه دانش آموزان بطور مساوی قسمت کند؛ عدالت این است که به هر کدام آنچه را که استحقاق دارد بدهد. در اینگونه موارد، فرق گذاشتن، عین عدالت و مساوات است، و فرق نگذاشتن، عین تبعیض و ظلم.
.
⭕ اما راز تفاوتها در چیست و چرا خداوند از آغاز، همه را یکسان نیافریده است؟
راز تفاوتها یک کلمه است:
«تفاوت موجودات، ذاتی آنها میباشد و لازمه نظام علت و معلول است».
در حکمت الهی، این بحث، تحت عنوان «کیفیت صدور موجودات از ذات باری» مطرح میگردد. موضوع بحث این است که:
آیا اراده خدا بطور جدا جدا به آفرینش موجودات تعلّق میگیرد؟ مثلا اراده میکند و آقای «الف» را میآفريند؛ اراده دیگری میکند و آقای «ب» را میآفريند و اراده سومی میکند و فرضا شیء «ج» را خلق میکند؛ و همین طور هر چیزی را با ارادهای جداگانه و مخصوص به آن چیز خلق میکند؟ یا آنکه همه اشیاء را با یک اراده واحد و بسیط ایجاد مینماید؟
آنچه را که دلائل دندان شکن عقلی و براهین قاطع فلسفی اثبات میکند و شواهدی از قرآن کریم نیز بر درستی آن هست، نظریه دوم است.
به موجب این نظریه، همه جهان، از آغاز تا انجام، با یک اراده الهی بوجود میآید، یعنی بینهایت چیز بوجود میآید و همه با اراده خدا بوجود میآید ولی نه با ارادههای جدا جدا، بلکه فقط با یک اراده، آن هم یک اراده بسیط، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ * وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر، ۴٩ و۵٠)
«البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم! / و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن!»
.
⭕ اما درباره مسئله جبر و افعال اختیاری انسان باید گفت:
همانطوری که هیچ حادثه طبیعی بدون علت طبیعی رخ نمیدهد، افعال اختیاری انسانها نیز بدون اراده و اختیار انسان رخ نمیدهد.
قانون خدا در مورد انسان این است که آدمی دارای اراده و قدرت و اختیار باشد و کارهای نیک یا بد را خود انتخاب کند.
اختیار و انتخاب، مقوّم وجودی انسان است. انسان غیر مختار محال است؛ یعنی این که فرض شده انسان است و غیر مختار، فقط فرض است نه حقیقت؛
و اگر انسان نباشد مکلّف نیست؛ مثل این است که گاو یا الاغی سر در خم شراب ببرد و بنوشد. پس قضا و قدر الهی که انسان را خواسته است، مختار بودن او را نیز خواسته است.
🌻
📕 مجموعه آثار شهید مطهری، ص١٢۵ و١۴٢
#جبر #اختیار
⁉️ @PorsemanShia