eitaa logo
کانال پرسمان دینی
853 دنبال‌کننده
45 عکس
13 ویدیو
81 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢ترس و اولياء خدا 💢 آيا اولياء خدا ؛ مي ترسند؟ @Porseman_channel ابتدا بايد بيان نمود كه ما سه نوع خوف و ترس داريم. 1- خوف طبيعى. 2- خوف مذموم. 3- خوف ممدوح. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 خوف طبيعي ازحالات نفس است و اين حالت براى حفظ جان از حوادثى چون بيمارى، تصادف، دور شدن از منطقه خطر، چگونگى مواجهه با حيوانات درنده، زلزله، رعد و برق، سيل، بادهاى خطرناك، به كار گرفته مىشود. نمونه اين ترس درقرآن در مورد پيامبراني چون ابراهيم ع 📗سوره هود/70 📘ذاريات/28 حضرت داود ع 📒ص/22 حضرت موسي ع 📚سوره طه/21/68 📙نمل/10 📕قصص/25/31 درقرآن ذكر شده است. ⭕️اما تفصيل مطلب درمورد موسي ع: همه ترس ها، مثل هم نيستند و بايد بين آنها تفكيك قائل شويم. بعضى از ترس ها بد هستند و در شأن اولياء اللَّه نمى باشند ولى بعضى ترس ها طبيعى بوده، بد نيستند. ترس از عصاى اژدها شده، مذموم نيست. شما تصور كنيد بدون هيچ آمادگى قبلى، در مقابل شما، عصا تبديل به يك موجود خطرناك شود. هر انسانى بنا بر طبيعت اوليه اش، مى ترسد و جا مى خورد. اين ترس، نشانه ضعف ايمان نيست مثل اين كه كسى يك باره جلوى انسان بپرد. حال اگر اين انسان از اولياى خدا باشد و بترسد، آيا براى او كسر شأن و نقص است؟ بالاخره بشر است و مقتضاى بشر بودن او هم اين است كه از چيزهايى بترسد چه به خاطر سيستم عصبى باشد و چه به جهت خلقيات انسان. این اثر طبیعت و سرشت آدمی است که وقتی به منظره‌ای ترسناک آن هم بی‌سابقه برمی‌خورد که هیچ راهی به نظرش نمی‌رسد، مگر فرار کردن و قهراً پا به فرار می‌گذارد. مخصوصاً کسی که هیچ سلاحی برای دفاع ندارد، عصایی که هم تنها سلاح او بود، خود به آن صورت هول‌انگیز درآمده، قبلاً هم از ناحیه خدا دستوری نگرفته بود، که اگر عصایت اژدها شد، ‌فرار مکن، و در جای خود بایست؛ بلکه تنها این دستور رسیده بود که «الق عصاک»؛ عصایت را بینداز و او هم امتثال کرد و معلوم است که فرار از خطرهای بزرگ آن هم از کسی که دافع و چاره‌ای جز فرار ندارد، جزو ترس‌های مذموم و ناپسند نیست تا کسی موسی را به داشتن آن مذمت کند. ⭕️اما آيه 62 سوره يونس به نظر برخي ، اين آيه «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»، مربوط به قيامت و آخرت است. تفسير ديگر اينكه: آيه شريفه «لا خوف عليهم» را عام بگيريم و مقيد به آخرت نكنيم به اين معنى كه اولياى الهى از آن ترس و خوفى كه پيروان شيطان هميشه و همواره با آن درگير مى باشند، در امان هستند مؤيد اين تفسير، آيه 175 سوره آل عمران مى باشد «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» «در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مى ترساند پس اگر مؤمنيد، از آنان مترسيد و از من بترسيد». 👇👇👇👇 در اين آيه، به خوبى معلوم مى شود كه يك ترس پوشالى است كه پيروان شيطان به انواع و اقسام آن گرفتارند ترس از سختى و گرفتارى ها ترس از دست دادن مقام ترس از انتقاد مردم ترس از فقر و... ولى خداى متعال مى فرمايد: از من بترسيد زيرا همه چيز در قدرت من است و خدا اين ترس ها را از دوستانش برداشته است و مى فرمايد: كسانى كه تحت ولايت الهى قرار گرفتند، ترسى بر ايشان نيست و اين منافاتى ندارد با اين كه اولياى خدا در لحظاتى، به خاطر طبيعت بشرى، دچار ترس شوند و لحظه اى كه موسى از ديدن اژدها ترسيد، تحت ولايت الهى نيز قرار داشت و به همين دليل به آرامش و اطمينان رسيد. 👌در نتيجه، ترس اولياى الهى از عوامل طبيعى و مزاحمت هاى دنيايى، مقطعى و زودگذر است و آرامش و اطمينان آنها، به لطف و امداد الهى، هميشگى و پايدار است. طبق اين توضيح، آيه «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» مربوط به دنيا نيز مى شود ولى مراد از خوف و حزن، خوف و حزنى است كه منشأ شيطانى دارد نه منشأ طبيعى يا الهى. @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢مدت زندان امام كاظم ع💢 @Porseman_channel حضرت امام موسى بن جعفر(عليه‌السلام) معروف به «كاظم» ، «باب الحوائج» و «عبد صالح» در روز يكشنبه 7 صفر سال 128 قمرى در روستاى «ابواء» (روستایی در بين مكّه و مدينه) متولّد گرديد. نام مادر آن حضرت، حميده است. آن حضرت در 25 رجب سال 183 قمرى، در زندان هارون الرّشيد عبّاسى در بغداد، در 55 سالگى به دستور هارون مسموم گرديد و به شهادت رسيد. مرقد شريفش در كاظمين، نزديك بغداد، زيارت‌گاه شيفتگان حضرتش مى‌باشد . آن حضرت با چهار تن از خلفای عباسی هم‌زمان بود که عبارتند از: 1. «منصور عباسی»: آن حضرت حدود ۹ سال با منصور عباسی هم‌زمان بود و منصور به ظاهر متعرض آن حضرت نشد. 2. «مهدی عباسی»: در دوره مهدی عباسی آن حضرت مدت کوتاهی در زندان به سر برد. مهدی عباسی در آغاز خلافت متعرض امام هفتم نمی‌شد، ولی فعالیت‌های آن حضرت را کنترل می‌کرد. او که در اثر محبوبیت عمیق پیشوای هفتم در جامعه اسلامی، حکومت خود را در خطر می‌دید، دستور بازداشت امام را صادر کرد، پیشوای هفتم مدت کوتاهی در زندان بغداد بود، ولی طولی نکشید که مهدی روی پاره‌ای از ملاحظات سیاسی امام را آزاد کرد.[1] 3. «هادی عباسی»: آن حضرت در دوران «هادی عباسی» آزاد بودند و به زندان برده نشد.در دوره «هادی عباسی» هم آن حضرت آزاد بود، هر چند حکومت او بیش از یک سال طول نکشید و در این یک سال فشارهایی به حضرت وارد گردید. 4. «هارون الرشید»: بیشترین مدت زندانی شدن امام هفتم(علیه‌السلام) در دروه هارون بوده است. در سال ۱۷۹ (هـ.ق) هارون برای استحکام خلافت خود به منظور دستگیر کردن امام کاظم(علیه‌السلام) به حج رفت. هارون، فضل بن ربیع را فرستاد و او حضرت را در بین دو نماز دستگیر کرد و به بصره برد و زندانی کرد.[2] با توجه به این‌که شهادت آن حضرت در سال ۱۸۳(هـ.ق) بوده، بنا بر گزارش «علامه مجلسی» مدّت حبس آن حضرت در دروه هارون بیش از چهار سال نبوده است. ⭕️دلیل اختلاف نظر مورخان در مدت زندان: در مـورد مـدت زمانی که امام کاظم(علیه‌السلام) در زندان بوده است، بین مورخین اختلاف وجود دارد که ناشى از اختلاف در تـاريـخ بـازداشـت و تـاريـخ شـهـادت آن حـضـرت مـى‌بـاشـد. اگـر تاريخ بازداشت امام(علیه‌السلام) سـال 179 و شـهـادتـش سـال 183 بـاشـد، دوران زندانی بودن حضرت چـهـارسـال خـواهـد بـود. ولى چـنـان‌چـه تـاريـخ بـازداشـت حضرت را سـال 177 بـدانـيـم، آن‌گونه كه ابن جوزى در تذكرة الخواص ذكر كرده است، مدت زمان زندانی حضرت شش سال خواهد بود.[3] از سـوى ديـگـر، بـعضى از مورخان مثل ابن شهرآشوب در مناقب[4] و مسعودى در مـروج الذهـب[5] تـاريـخ شـهـادت امـام كـاظـم(علیه‌السلام) را سـال 186 ذكـر كـرده‌انـد. بـا ايـن حـسـاب، مـدت زمانی‌که حضرت در زنـدان بوده است، هـفـت يـا نـه سـال خـواهـد شـد. بـنـا بـر نـقـل ابـن‌جـوزى كـه تـاريـخ بـازداشـت را سـال 177 و زمـان شـهـادت را سـال 188 مـى‌دانـد ، مـدت بـازداشـت يـازده سال خواهد. حاصل آن‌که با توجه به این که اکثریت قریب به اتفاق منابع دسته اول شیعه و اهل سنت شهادت حضرت را در سال 183 (هـ.ق) ثبت کرده‌اند و از سوی دیگر گزارش‌های تاریخی زمان بازداشت و زندانی شدن ایشان را در سال 179 (هـ.ق) دانسته‌اند، این گزارش تقویت می‌شود که امام کاظم(علیه‌السلام) حدود چهار تا پنج سال بیشتر در زندان نبوده است.[6] ....................................................... [1]. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، 183. [2]. مجلسی، جلاء العیون، ص ۸۹۹. [3]. تذكرة الخواص، ص314. [4]. المناقب، ج4 ، ص324. [5]. مـروج الذهـب ، ج3 ، ص355. [6]. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 104؛ مصباح المتهجد، ص 566؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۱۵؛ تاریخ یعقوبی، یعقوبیج 2، ص415؛ مقاتل الطالبيين، ج2، ص79؛ تاریخ النبی والآل، ص111. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا حفظ نظام از اوجب واجبات می باشد؟ @Porseman_channel نظام و حکومت اسلامی از آرمانها و آرزوهای یک رهبر اسلامی است و بلکه وظیفه پیامبران و اولیاء الهی بوده است. ضامن اجرای بسیار بلکه همه احکام الهی مرهون تشکیل و حفظ نظام اسلامی است و بدون تشکیل و حفظ آن؛ احکام الهی بستر و موضوع و محل مناسبی برای تحقق نمی یابند. غرض اصلی از ارسال رسل و انزال کتب هدایت و ارشاد نوع بشر و پیاده نمودن دستورات و فرامین الهی در سطح هر چه گسترده تر می باشد و این نمیشود مگر با تشکیل و حفظ نظام اسلامی.... بله برای تشکیل یک نظام اسلامی شرائط و مقدماتی وجود دارد که در صورت مفقود بودن آن ؛بالطبع حکومت اسلامی تشکیل نمیشود . لیکن وقتی شرائط (ازجمله آن مطالبه مردم وآمادگی و تشنگی مردم می باشد)مهیا شده و حکومت تشکیل شدلازم و ضروری است که این حکومت حفظ شود. ما وقتی تاریخ اسلام را تورق می کنیم می بینیم که پیامبرص با وجود آمادگی و عطش مردم یثرب تشکیل حکومت دادند و موجب انسجام و اتحاد بین قبائل یثرب شده مدینه الرسول را تاسیس کردند و وقتی حکومت تشکیل شد با جان و خون دل ؛در صدد حفظ آن برآمدند و حتی خود و عزیزانی چون امیرمومنان ع که جانشان بودند در جهاد و جنگهای متعدد شرکت کردند ...چرا؟ تا نظام و حکومت اسلامی که تشکیل داده بودند را حفظ کنند. و در این راه حتی از حمزه سید الشهدا و جعفر طیار و بسیاری از اصحاب و یاران شان گذشتند و در راه اعتلاء این حکومت و حفظ آن خون پاک این عزیزان ریخته شد. می بینیم جهاد با آن احکام و شرائطش تشریع شد و آیات جهاد در قرآن ذکر شد برای جنگ نماز خوف تشریع شد و چه خونها که ریخته نشد و چه سختیها و مرارتها که متحمل نگشت... در حکومت امیر مومنان ع نیز وقتی با مطالبه و تشنگی مردم و بیعت اختیاری و مشتاقانه مردم تشکیل گشت. حضرت خود در جمل و نهروان و صفین جنگیدند در جنگی که احتمال شهادت بود. و همچنین فرزندان معصوم شان حسنین ع ....چرا؟ برای حفظ حکومت اسلامی که تشکیل داده بودند و در این راه از یاران بسیار مخلص و خاص خود نیز گذشتند و اویس و عمارها را برای حفظ حکومت خود دادند. و در نهایت در این مسیر در مسجد به شهادت رسیدند.البته که برای حفظ حکومت بود وگرنه با فتنه جمل و نهروان و صفین عقب نشسته و خود و دیگران را در معرض شهادت قرار نمی دادند. میبینیم که امام حسن و حسین ع نیز تا پای جان در این مسیر حرکت کردند و در واقع امام حسین ع برای تشکیل حکومت دوباره اسلامی و احیاء حکومت و نظام اسلامی قیام کردند. همه این شواهد قطعی تاریخی حاکی از شدت اهتمام معصوم به تشکیل حکومت و اوجب بودن حفظ آن است. و با نگاه اجمالی به سیره این معصومین ع به هیچ وجه ؛ محلی برای استبعاد و تشکیک و دو دلی نداریم که حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است و برفرض اگر یک امام معصوم هم اگر جان خود را در این مسیر فدا کند؛بیراهه نبوده و وجیه می باشد. و امام زمان ع نیز در این مسیر قدم میگذارند و با اقدام به تشکیل و حفظ نظام اسلامی حتی آماده جانبازی در این مسیر نورانی خواهند بود. پس کلام امام راحل قدس الله نفسه الزکیه در این مورد واضح و بلااشکال تبیین میگردد که فرمودند: اين يك تكليف الهى است براى همه كه اهمّ تكليفهايى است كه خدا دارد؛ يعنى، حفظ جمهورى اسلامى از حفظ يك نفر- و لو امام عصر باشد- اهميتش بيشتر است؛ براى اينكه امام عصر هم خودش را فدا مىكند براى اسلام. همه انبيا از صدر عالَم تا حالا كه آمدند، براى كلمه حق و براى دين خدا مجاهده كردند و خودشان را فدا كردند. 📚 صحيفه امام، ج15، ص: 366 @Porseman_channel 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به چه کسی صدقه بدهیم؟ @Porseman_channel همیشه افراد خیّر و کسانی دست بخیر دارند سوال میکنند که ما که صدقه می دهیم و کمک به دیگران میکنیم ؛ اولویت با صدقه دادن به چه کسانی است؟ وقتی به قرآن نگاه میکنیم خداوند در قرآن از دادن خمس و زکات به عنوان صدقه واجب یاد کرده است 📖توبه102-104و60 📖انفال41 🔴و باید تذکر داده شود که این صدقه اولویت بر هر صدقه ای دارد . باید احیاء شود. متاسفانه صدقات مستحبی ما را از صدقات واجب غافل نموده است که یک آسیب جدی می باشد. صدقات واجب (خمس و زکات و کفارات و رد مظالم و اداء نفقات واجب)برهر صدقه ای مقدم می باشند. اما در بین صدقات مستحبی نیز باید دقت در اولویتها کرد اولویت با خویشاوندان و رحم است لاصدقه و ذو رحم محتاج (ثواب کامل)صدقه نیست با وجود اینکه در خویشاوندان محتاج وجود دارد 📚من لا يحضره الفقيه / ج2 /ص 68 و صدقه به همسایگان بعد از خویشاوندان توصیه شده است 📚کافی ج2ص668 صدقه به فقیری که اهل خویشتنداری است و ابراز نمیکند؛ نیز جزء اولویتهای صدقه می باشد 📖بقره273 👌"عمرو بن جموح" پیر مرد بزرگ و ثروت مندی بود. به پیامبر (ص) عرض کرد: از چه چیز صدقه بدهم و به چه کسانى؟ آیه نازل شد که ای پیغمبر بگو: "در خیر و نیکى (و هر گونه سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مىکنید، براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان، اگر فقیر باشند و مستمندان و واماندگان در راه باید باشد". 📚منهج الصادقين فى إلزام المخالفين / ج1 ص 452 @Porseman_channel 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍁🍁🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان ای 💢نحوه برخورد با افراد متکبر💢 @Porseman_channel علت تکبر در دیگران هر چه باشد وظیفه ما این است که عیوب دیگران را نادیده گرفته و رفتار شایسته و مناسب از خود نشان دهیم، زیرا پیامبر خدا فرمود: «حسنُ الاخلاقِ نصفُ الدین» خلاق شایسته نصف دین است. بنابراین در برابر افراد متکبر و مغرور نباید آن چنان بی‌تفاوت باشیم که آنها هر کاری خواستند انجام دهند و فکر کنند که کارشان درست بوده است. یعنی با سکوت خود باعث تشویق فرد متکبر نشویم. از سوی دیگر ما نیز حق نداریم که در برابر رفتار و برخوردهای نادرست دیگران رفتار و پاسخ نادرست از خود نشان دهیم، یعنی نمی‌توانیم با افرادی که مغرور و متکبر هستند، برخورد منفی از خود نشان دهیم. زیرا همانگونه که غرور تکبر اخلاق زشت و ناپسند هستند، برخورد منفی با دیگران و مقابله به مثل نمودن نیز در اینگونه موارد نتیجه منفی بدنبال دارد. به طور کلی وظیفه ما این است که در تعامل و برخورد با دیگران حتی افرادی که مشکل اخلاقی دارند، رفتار بزرگوارانه از خود نشان دهیم، خداوند در مورد پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: و لو کُنت فظّاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک فاعفُ عنهم و استغفرلهم» اگر بداخلاق و سخت دل بودی (یعنی اگر با مردم رفتار نادرست از خود نشان می‌دادی و یا حتی رفتارهای نادرست دیگران را پاسخ منفی می‌دادی) مردم از اطراف تو پراکنده می‌شدند. در سیره عملی ائمه اطهار موارد بسیاری مشاهده می‌شود که نشانه بارز سعه صدر و رحمت و محبت آنان است. حتی در برابر افراد متکبر ومغرور نیز اینگونه رفتار می‌نمودند و همین برخورد شایسته باعث می‌شد که افراد مغرور و متکبر متوجه رفتار نادرست خود شده و پشیمان شوند. علی ـ علیه‌السّلام ـ در توصیف پیامبر اسلام می‌فرماید: «کان الینهُم عریکتة» پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نرم‌خوترین مردمان بود. هر توصیفی که از خلق و خوی و رفتار پیامبر اکرم شده است، در عین حال سفارشی است که به همه مؤمنان می‌شود تا رفتار خود را مشابه رفتار پیامبرشان قرار دهند و در برخورد با افراد حتی افراد مغرور و متکبر مانند ایشان عمل کنند. با توجه به این مطالب باید شما در برخورد با افراد مغرور و متکبر این نکات را رعایت نمایید: ۱. اخلاق زشت و برخورد نادرست دیگران دلیل نمی‌شود که ما هم برخورد نادرست از خود نشان دهیم. ۲. در اسلام اخلاق شایسته، عفو و گذشت و تواضع جایگاهی ویژه‌ای دارد. بنابراین در تعامل با دیگران این اصول را باید رعایت نمایید. 3. برخورد شایسته و مناسب شما با افراد مغرور و متکبر باعث می‌شود آنان به اشتباه خود متوجه شده و دست از آن کار بردارند، هر چند که طول بکشد. ۴. افرادی که مغرور و متکبر هستند خودشان را برتر و بهتر از دیگران می‌دانند. بنابراین اگر می‌توانند به ایشان تبیین نمایید که هیچ فردی بدون نقص نیست و اگر ممکن است مواردی را به ایشان نشان دهید که وی در آن زمینه توانایی و مهارت کافی را ندارد. پس «خودشناسی» عامل بسیار مهم در درمان تکبر و غرور به حساب می‌آید و شما می‌توانید فردی را که متکبر و مغرور است در زمینه «خودشناسی» و دادن شناخت به او کمک کنید. ۵. علت دیگر اینکه رفتار متکبرانه و مغرورانه دیگران را نباید پاسخ منفی داد، این است که اگر شما هم مانند ایشان عمل کنید، رفتار وی تشدید می‌شود و علاوه بر آن که از نظر شرعی و اخلاقی کار درستی نیست، باعث می‌شود که ایشان در مقابل شما موضع‌گیری کند. ۶. اگر رفتار شایسته شما تأثیر مثبت نگذاشت و تذکرات شما هم اثر نکرد، یعنی فرد باز دست از رفتار و ناپسند خود برنداشت، دو راه را شما در پیش دارید: الف. اگر از دوستان نزدیک و اعضای خانواده‌تان نیست، شما می‌توانید کمتر با ایشان ارتباط و رفت و آمد برقرار کنید. این گونه برخورد ممکن است ایشان را متوجه رفتارش کند و شاید از آن دست بردار شود. اگر هم چنان این صفت زشت در وی باقی بود، برای همیشه با ایشان قطع رابطه نمایید. ب. امّا اگر این فرد از دوستان بسیار نزدیک و اعضای خانواده شما است که نمی‌توانید با ایشان قطع رابطه کنید، بهتر است به هر نحوی شده با وی کنار بیایید. در این صورت یگانه راه حل شما این است که اخلاق شایسته و سعه صدر را پیشه خویش قرار داده، با متانت و بزرگواری با ایشان برخورد نمایید. چون در برخی موارد ممکن است این گونه صفات جزء ‌شخصیت فرد شده باشد و برای اینکه بتواند آن را تغییر دهد و اصلاح نماید مدت زمان بیشتری لازم است، شما با بزرگواری و متانت بجای انتقاد و موضع‌گیری منفی به ایشان کمک نمایید تا بتواند این رفتار خود را اصلاح نماید. امیدوارم با بکارگیری راهکارهای یاد شده بتوانید در برخورد اجتماعی و روابط خانوادگی، مؤفق گردید. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢معنای متکبر بودن خدا؟💢 @Porseman_channel «کبر» نزد عالمان اخلاق، عبارت است از: حالتی که انسان خود را بالاتر از دیگری ببیند و بر این باور باشد که از دیگران برتر است. این خصیصه از بزرگ ترین صفات رذیله در انسان است.[1] «متکبر» از ماده «تکبر» به دو معنا است: یکى از آن معانی ممدوح و پسندیده است که در مورد خداوند به کار مى رود، و آن دارا بودن بزرگى و صفات پسندیده فراوان است، و دیگرى نکوهیده و مذموم است که در مورد غیر خدا به کار مى رود، و آن حالتی که انسان خود را بالاتر و برتر از دیگری ببیند و بر این باور باشد که از دیگران برتر است. و صفاتى را که ندارند به خود نسبت دهند. اولی پسندیده است و دومی در وصف عموم مردم است.[2] طبق تعریف ارائه شده از کبر و تکبر؛ تکبر صفتی از صفات خدا است؛ چون عظمت و کبریایی مختص ذات خداوند است، و هر بنده ای که تکبر کند در صفتی از صفات خدا با او به مقابله و منازعه برخاسته است. بنابر این، از آن جا که عظمت و بزرگى تنها شایسته مقام خدا است، این واژه به معناى ممدوحش تنها در باره او به کار مى رود، و هرگاه در غیر مورد او به کار رود به معناى مذموم است.[3] در حدیثى از امام صادق(ع) نقل شده است: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَنْ عِنْدَهُ الْکِبْرِیَاءُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَهُ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ کبه [أَکَبَّهُ] اللَّهُ فِی النَّارِ...». «کبریا و بزرگى رداى خداوند است و هر کس بر سر این ردا با او ستیزه و کشمکش کند، وى را در آتش سرنگون سازد».[4] مفسران قرآن کریم عموماً صفت تکبر در خدا را به عظمت و کبریایی معنا کرده اند؛ زیرا که کبریایى و عظمت و جلال مخصوص ذات بى زوال خداوند است و بزرگ تر و بالاتر از آن است که بتواند کسى در مقابل او اظهار بزرگى و منیّت نماید.[5] خداوند از آن جهت متکبر است که در نهایت کبریا، عظمت و بزرگى است، و هر پدیدهاى نسبت به ساحت او اظهار ذلت و خوارى مى نماید.[6] خلاصه این که متکبر بودن خداوند به معنای عظمت و بزرگی است؛ خداوند متکبر است؛ یعنی بلند مرتبه است. اما در انسان وقتی گفته می شود فلان شخص متکبر است؛ یعنی خود را برتر و بالاتر از دیگران می بیند و این از صفات شیطانی و رذیله اخلاقی است؛ چرا که در تعالیم دینی آمده است، انسان مؤمن باید در برابر مؤمنان و همنوعان خود متواضع باشد، نه متکبر. [1] جامع السعادات، ج 1، ص 328، معراج السعادة، ص 216، [2] المفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 696- 698، واژه «کبر». [3] ، تفسیر نمونه، ج 23، ص 554، [4] ، بحار الانوار، ج 83، ص 369، [5] مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 12، ص 244، ؛ تفسیر الکاشف، ج 7، ص 295، انوار درخشان، ج 16، ص 281، [6] انوار درخشان، ج 16، ص 281. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢درمان تکبر وخودبزرگ بينى💢 @Porseman_channel 1. خودشناسى اگر انسان ضعفهاى خود را بشناسد و بداند از چه ضعفى به اين كمال رسيده است، هرگز خودپسند نمىشود. قرآن به گونههاى مختلف از ضعفهاى انسان ياد نموده تا انسان مغرور نشود، همچون: وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفا وانسان، ضعيف آفريده شده است. امام باقر (ع) فرمود: سُدَّ سَبِيلَ الْعُجْبِ بِمَعْرِفَةِ النَّفْس ببند راه فخر فروشى را به وسيله خودشناسى. امام على (ع) فرمود: مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ مَذِرَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ قَذِرَةٌ وَ هُوَ بَيْنَ ذَلِكَ يَحْمِلُ الْعَذَرَة فرزند آدم را با خودپسندى چه كار؟ در حالى كه در آغاز آبى گنديده و در آخر كار، مردارى پوسيده و متعفّن، و بين اين آغاز و انجام، حمل كننده فضولات است. انسانى كه در نهايت ضعف است، نه طاقت بيمارى دارد و نه طاقت گرسنگى. انسانى كه در نهايت آسيب پذيرى است با نسيمى، مريض مىشود و محكوم حوادث است و نمىتواند مانع خطرات و مرگ شود، چگونه خود را بزرگ مىداند؟ كسى كه با چند سال تحصيل علم يا انجام عبادات و ... به خود مىبالد و عُجب، وجود او را فرامىگيرد، بايد به اين بينديشد كه اگر پرونده او را بررسى كنند، چند درصد از اعمال او براى رضاى خدا بوده است؟ كدام علم را فقط براى رضاى خدا آموخته است؟ اگر روى همه اين اعمالى كه به آن افتخار مىكند، خط قرمز كشيده باشند، چه خواهد كرد؟ علاوه بر اين، آنچه كه خدا به ما داده است، نزد ما امانتى است كه هر لحظه اراده كند، مىتواند آن را بگيرد. اگر عالِم دهر هم باشيم، ممكن است در يك لحظه همه علوم ما به فراموشى سپرده شود. گاهى خداوند براى ارشاد و تنبيه بنده چيزهايى را از ذهن او مىبرد كه گمان نمىكرد روزى آنها را فراموش كند. 2. ناپايدارى دنيا توجه به ناپايدارى تعلّقات دنيا، يكى ديگر از راههاى علاج بيمارى خودپسندى است. آنان كه به اولاد و اموال و مقام مغرورند، بايد بدانند كه همينها به انسان وفايى ندارند وگاهى موجب نابودى انسان مىشوند. بعد از مرگ، زن و فرزند تا قبرستان، جنازه انسان را همراهى مىكنند. از مال و ثروت به اندازه يك كفن، بيش به انسان نمىرسد و مقام و موقعيت اجتماعى نيز براى كسى باقى نمىماند، والا به ديگران نمىرسيد. امام على (ع) در اين باره فرمود: به زينتها و نعمتهاى دنيا، مغرور نشويد. رنجهاى دنيا نبايد شما را بىتاب و توان كند. چرا كه عزت و فخر دنيا پايان مىپذيرد و زيور و زينت و نعمتهاى دنيا نابود مىشود و رنجها و سختىهايش نيز به پايان مىرسد. مال و ثروت و مقام، به هر درجهاى كه باشد، نسبت به موقعيتهاى برتر بسيار ناچيز است. اگر مقايسه شود يك ملكى را به املاك و املاك را به يك شهر و يك شهر را به يك كشور و يك كشور را به جهان، معلوم مىشود كه چقدر ناچيز و بى مقدار است. 3. تاريخ گذشتگان توجه به تاريخ پيشينيان كه داراى قدرت، نعمت، عمر طولانى، جمال و مقام بودند و امروز هيچ آثارى از آنها نيست، يكى ديگر از راههاى درمان خودپسندى است. امام على (ع) در اين باره فرمود: أَوَلَيْسَ لَكُمْ فِي آثَارِ الْأَوَّلِينَ مُزْدَجَرٌ وَ فِي آبَائِكُمُ الْمَاضِينَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ أَ وَ لَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِينَ مِنْكُمْ لَا يَرْجِعُونَ وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِينَ لَا يَبْقَوْن آيا در آثار پيشينيان مايههاى هشدار نيست و در سرگذشت پدرانتان درسهاى عبرتانگيز و هشدار دهنده نيست. آيا نمىبينيد كه گذشتگانتان را بازگشت و بازماندگانتان را بقايى نيست؟ @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢چگونه از زندگى مشترك لذت ببريم؟💢 @Porseman_channel - همديگر را جزئى از وجودمان بدانيم. - به همسر خود احترام بگذاريم. - به جاى سرزنش و دعوا به دنبال علت بگرديم. - انتظارات خود را از يكديگر بيان نماييم. - به جاى خصوصيات منفى يكديگر، خصوصيات مثبت را در نظر بگيريم. - از موقعيتهاى خاص براى ايجاد علاقه استفاده نماييم. مانند سالگرد ازدواج و ... - در خانه براى يكديگر آراسته باشيم. - همسر خود را با ديگران مقايسه نكنيم. - از همسر خود تشكر و قدردانى كنيم. - به خاطر ديگران با همديگر دعوا نكنيم. - به خانوادههاى يكديگر احترام بگذاريم. - مشكلات خود را با ديگران در ميان نگذاريم. - از دادن نسبتها و القاب ناروا بپرهيزيم. - مسائل مالى را به رخ هم نكشيم. - از سخنان دستورى و تند، دورى نماييم. - تلخىهاى گذشته را فراموش كنيم. - يكديگر را درك كنيم و براى احساسات يكديگر ارزش قائل باشيم. - به طور مداوم از همسرمان انتقاد نكنيم. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢 درمان کینه و نفرت و ناراحتی💢 @Porseman_channel هنگامی که انسان غضب کند واز انتقام نا توان باشد،چاره ای ندارد جز این که غضب خود را فرو برد. این خشم و غضب به باطن بر می گردد و عقده درونی ایجاد می کند و تبدیل به کینه می شود و به آن شخص به طور دائم و مستمر در قلبش احساس سنگینی می کند. انسان باید بداند تا زمانی که کینه ای در قلب او باشد دائما اندوهناک و غمگین و گرفتار خواهد بود و در دنیا و آخرت در چنگال بی رحم عذاب خواهد ماند باید در فضیلت رفق و مدارا و عفو بیندیشد خدای تعالی می فرماید: خذ العفو و امر بالعرف یعنی ای پیامبر با امت به شیوه عفو و بخشش رفتار کن به نیکو کاری امر فرما امام صادق از نبی اکرم چنین روایت می کند آیا بهترین صفات دنیا و اخرت را به شما معرفی کنم؟ هر کس به تو ظلم کرد او را ببخش، باکسی که با تو قطع رابطه کرد وصلت کن، هرکس به تو بدی کرد به او احسان کن و هرکس تو را محروم کن به او عطا کن برای شخصی که کینه دارد بهتر آن است که رابطه اش را با شخص مورد کینه به حال قبلی خود حفظ کند و اگر بتواند برای مبارزه با نفس و مخالفت شیطان احسان و نیکی بیشتری به او روا دارد، بسیار نیکوست. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «مؤمن کینه توز نیست.»(محجة البیضاء5/317). در مورد درمان کینه و نفرت راه‌های زیادی وجود دارد که به تناسب اشخاص و با توجه به روحیات آن‌ها و شدت و ضعف کینه و نفرتی که در دل دارند متفاوت است. اما آن‌چه می‌توان به عنوان یک نسخه عمومی برای همه موارد استفاده کرد شامل مراحلی است که به برخی از آن‌ها به طور خلاصه اشاره می‌شود. 1. تأمل در عملی که موجب کینه شده است. اگر عمل شخصی که از او کینه به دل گرفته‌اید را مورد بازبینی قرار ده از دو حالت خارج نیست. یا عمل او مورد رضای خداوند بوده و شما تحمل کار الهی را نداشته‌اید به طور مثال عمل خلافی را در محل کار انجام داده‌اید مانند رشوه گرفتن و همکارتان شرح ماوقع را برای رئیس اداره بیان کرده و شما مورد مؤاخذه قرار گرفته‌اید و همین عامل سبب کینه شما از همکارتان را فراهم آورده است و یا پسر یا دختری که روابط مخالف شرعی را با جنس مخالف خود برقرار کرده و دوست او ماجرا را برای والدین او تعریف کرده است که وی را نصیحت کنند. در این موارد باید گفت که عیب متوجه خود انسان کینه توز است و باید ظرفیت خود را در پذیرش حقایق بالا ببرد و شرح صدر نسبت به تکالیف شرعی و دستورات اسلامی پیدا کند و نه تنفر از دوست و همکار و اگر کاری که سبب کینه شده عملی مخالف شرع بوده و با ضوابط اسلامی سازگاری ندارد به طور مثال شخصی به خواهر و یا بستگان دیگر انسان حرفی خارج از ضوابط اسلامی بزند و شخص شنیده و کینه او را به دل گرفته است. در این صورت باید گفت در چنین مواردی جای کینه نیست بلکه جای برخورد اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد و فرو خوردن خشم در این‌جا از مکرهای ابلیس می‌باشد که از آن به بی‌غیرتی تعبیر می‌شود. 2. تأمل در نتیجه کینه‌ورزی: شخص کینه توز باید بداند که هر چه این صفت رذیله در قلب وی استمرار پیدا کند وی در غم و اندوه بسر برده و در دنیا و آخرت آزار و عذاب می‌کشد. و به دلیل عدم ابراز حالت خود دچار بیماری‌های مختلف روانی و روحی می‌گردد. ‌ 3. تأمل در نتیجه بخشش و عفو به جای کینه و تنفر: برای شخص کینه توز، در صورت توانایی و قدرت دو امکان وجود دارد. اول آن‌که حق خود را بدون کم و زیاد در صورت محق بودن بازگیرد که این عدل می‌باشد و اگر به ناحق باشد ظلم می‌باشد. دوم آن‌که به او نیکی کرده و او را ببخشد که این فضل است. امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌نماید که ایشان کسی را که در مقابل ستمی که به او شده گذشت کند و به کسی که از او بریده بپیوندد و به کسی که با او بدی کرده نیکی کند را بهترین مخلوقات در دنیا و آخرت دانسته است. 4. مطالعه در سیره اهل بیت و الگوهای اسلامی: دقت در زندگی اهل بیت به عنوان انسان‌های کامل می‌تواند ما را در یافتن راه صحیح در مواجهه با مشکلات یاری رساند. 5. توجه به مقام انسانی و خلیفةاللهی وی و نحوه تعامل خداوند با انسان‌ها: این نکته را نباید از نظر دور داشت که انسان به عنوان اشرف مخلوقات از اهمیت ویژه‌ای نسبت به سایر موجودات برخوردار است و از طرفی انسان باید همان توقعی که از خداوند نسبت به اعمال بد خود دارد را در رابطه با ارتباط خود نسبت به اعمال دیگران داشته باشد. بدون شک هیچ کس از خداوند توقع رعایت عدالت را نسبت به اعمال خود ندارد چه رسد به ظلم. اگر دوست دارید که خدای متعال لغزش های شما را ببخشد, شما نیز نسبت به لغزش دیگران اهل بخشش باشید. نتیجه آن‌که رعایت همین نکات، تاثیر بسیاری در تعدیل انسان دارد. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢تربیت فرزند💢 در پست قبلی ضرورت فرزندصالح بیان شد و بیان شد که همه طالب آن هستند و انکاری در ضرورت و اهمیت آن وجود ندارد. فرزندی که حسینی و مهدوی باشد و به عنوان سرباز امام زمان ع ؛ در خدمت خانواده و والدین باشد. فرزندامام زمان پسندی باشد... (من سعاده الرجل الولد الصالح) از خوشبختی شخص داشتن فرزند صالح می باشد. الکافی ج۶ص۳ ( الولد الصالح ریحانه من ریاحین الجنه) فرزند نیک گلی از گلهای بهشت است‌. الفقیه ج۳ص۴۸۱ اما پاسخ این سوال 👇👇👇 💢گام اول برای داشتن فرزندصالح💢 @Porseman_channel # اول برای داشتن فرزند صالح ؛ اینست که باید خود در دوران فرزندی ؛ فرزند خوبی برای والدین خود بود. فرزند خوب برای والدینت باشی؛ متوقع فرزند خوب برای خودت باش... ( بروا آبائکم یبرکم ابنائکم) عیون الحکم ص۱۹۵ از زمان فرزندی شروع میشود لاید فرزندخوبی باشی تا برایت فرزند خوب باشند والا آن توقع بی جایی خواهد بود... @Porseman_channel باید این دغدغه که میخواهم نسل صالح داشته باشم با اصلاح رفتار و اعمال و گفتار خود برای والدین در دوران تجرد ؛ شروع کرد. برای داشتن فرزند صالح خودباید فرزند صالحی برای والدین خود بود... قبل از ازدواج باید تمهیدات صالح شدن فرزند خود در آینده را فراهم نمود و به فکر بود.... کسی عاق والدین است نباید توقع اطاعت از فرزندانش را داشته باشد.... ازمکافات عمل غافل مشو گندم ازگندم بروید جو ز جو 👇👇👇👇 درباغ لاله روید و درشوره زار خس باید باغ بودتا انتظار روییدن گل لاله داشت... اگر فرزند ناخلف و ناصالح داریم باید به عقب برگردیم و نگاه دقیق و درستی به خاطرات دوران فرزندی خودداشته باشیم..... @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان 💢فرق توبه با استغفار چیست؟💢 @Porseman_channel توبه در لغت به معناى رجوع و در اصطلاح به معناى پشیمانى از گناه و برگشتن از معصیت است، ولى استغفار در لغت به معناى طلب پوشاندن و مستور کردن و در اصطلاح به معناى درخواست آمرزش از خداست. پس این دو از نظر معناى لغوى و اصطلاحى، کاملاً متفاوتاند. اما کار برد این دو واژه در آیات و روایات: بعضى از آیات قرآن، بیانگر جدایى و ناهمگونى معناى توبه و استغفار مىباشد، مانند: « وَیا قَوْمُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهُ » اما در مواردى، استغفار به جاى توبه به کار رفتهاست که چه بسا وحدت معنایى و همگونى را نشان مىدهد، انند: « وَلَوْأَنَّهُمْ اًّذْظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جائُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِیماً » . سخن اصلى آیه درباره استغفار است، ولى از آخر آن، توبه استفاده مىشود، زیرا اگر استغفار به معناى توبه نبود، در آخر آیه مىگفت: « لَوَجَدُوا اللهَ غَفُاراً رَحِیماً » اما این مورد را مىتوان این گونه توجیه کرد: اگر استغفار به جاى توبه به کار رفته، به خاطر آن است که استغفار گونهاى از اظهار توبه و ندامت مىباشد، یا از آن جهت است که انسان پس از پشیمانى کامل، از خداوند درخواست بخشش و عفو مىکند، پس این دو ملازم یکدیگرند یا یکى از دیگرى پیش مىافتد، مقدّم ولى یکى نیستند. پس به حسب کاربرد هم مىتوان گفت که استغفار و توبه دو مقوله جدا از هم مىباشند. تفاوتهاى اساسى استغفار و توبه 1- بین توبه و استغفار، نسبت عموم و خصوص مِنْ وجه است، زیرا از جهت اینکه عزم برترک گناه از ارکان یا شرایط توبه است، اما شرط استغفار نیست، پس استغفار اعم از توبه است. از سوى دیگر استغفار وابسته به لفظ است اما در توبه نیاز به لفظ خاصى نیست، پس توبه اعم از استغفار است. در جایى که توبه و ندامت با استغفار اظهار شود و با عزم برترک گناه توأم گردد، هم استغفار است و هم توبه. 2- استغفار نوعى دعا است، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: « استغفار جامعترین دعاها است» . در حالى که توبه، از مقوله دعا به شمار نمىرود. 3- توبه تنها از شخص تائب (توبه کننده) صورت مىگیرد و نیابت بردار نیست اما استغفار (طلب آمرزش) از طرف دیگرى به نحوه نیابت نیز ممکن است، همانطور که یعقوب براى فرزندانش استغفار کرد و یا فرشتگان براى مؤمنان و پیامبر و اولیاى الهى براى پیروان خود طلب مغفرت و بخشش مىکنند. 4- استغفار یک عمل مستحبى محسوب مىشود، اما توبه واجب و فریضه است. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢فرق علم و عقل💢 علم و عقل چه فرقی با هم دارند؟ @Porseman_channel این دو واژه در عرف و قرآن و کلام اهل بیت ع کاربرد بسیاری دارند و با توجه و بررسی آن دو در منابع مذکور می بینیم که در تعالیم اسلامی این دو با هم متفاوت هستند و کاملا نگاه تفکیکی وجدا از هم دارند. علم به معنای سواد می باشد علم یعنی سواد یعنی معلومات و یافته های علمی...عالم یعنی کسی که درس خوانده مطالعه کرده و معلوماتی کسب و در رشته خاص یا چند رسته علمی متبحر و ماهر وعالم شده است. درواقع علم دانستن و کسب معلومات می باشد. لیکن چنین نیست که هر عالمی ؛ عاقل هم باشد. عقل در روایات اخلاقی و قرآن ،نه بمعنای علم و آگاهی است بلکه مقابل جهل است می بینیم که در کتاب شریف کافی کتاب عقل و جهل دارد نه کتاب علم و جهل . چراکه عقل بالاتر از علم است و عاقل در قرآن و احادیث اخلاقی اهل بیت ع کسی که راه بهشت و رستگاری را و هدف از خلقتش را یافته است. نه که مجموعه ای معلومات را در ذهن خود تلنبار کرده باشد.و مثل حماری که کتاب حمل میکند حمال اصطلاحات باشد. بلکه مرد عمل است و به بصیرت و هوشیاری لازم رسیده است که راه و چاه هدایت و گمراهی را می شناسد درآیه 67 📖سوره بقره جاهل به کسی اطلاق شده که مسخره کننده دیگران است و دانیم که یک علامه هم میتواند دیگران را مسخره کند و لذا در آموزه قرآن یک علامه ای که مسخره کننده است جاهل می باشد. پس علم با جهل جمع میشود ولی عقل با جهل جمع نمیشود و ضد هم است. اى على خرد چيزى است كه بوسيله آن بهشت بدست آيد و جستجوى خوشنودى رحمان به آن شود. 📚بحار الأنوار؛ جلد 74ص64 کتاب شریف اصول کافی ؛ کتاب عقل و جهل دارد وبر مبنای روایات معصومین ع ؛ جنود و لشکریان عقل و جهل را شمرده است 📚الكافي ج1، ص 21 فرهنگ قرآن فریاد می زند که ولو علم ارزش بسیار والایی دارد و قابل مقایسه با دیگر مفاهیم نیست 📖مجادله11 📖زمر9 لیکن در عین حال در برابر عقل کم می آورد و جایگاه ضعیف و رتبه کمتری دارد یک بیسواد عاقل برتر از عالم بی عقل است چراکه عالم بی عقل آتش به دنیا می زند و بااختراع بمب و تسلیحات کشتار جمعی موجبات کشتار مردم بی گناه را فراهم میکند وعالم بی عقل مثل دزد با چراغ است و مست شمشیر به دست که مخرب تر عمل خواهد نمود. وحتی ایمان بدون عقل میشود بلعم باعورا، میشود 📖اعراف176 عابدی که از خداالاغی میخواهد تا چمن موجود در جزیره را بخورد... میشود اهل کتابی که منکر حقانیت پیامبرندو تسبیه به حمار شده اند 📖جمعه 5 یا به کسانی که علم دارند و عقل ندارد تعبیر چهارپا در قرآن آمده است 📖فرقان44 پس قرآن برای علم با عقل جایگاه ویژه ای قائل شده است و جهل را در مورد عقل به کاربرده نه در مقابل علم... @Porseman_channel 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا