eitaa logo
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
10هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
50 فایل
روزانه #تفسیری کوتاه از آیات کلام‌الله مجید رو باهم مرور میکنیم (به ترتیب از اول قرآن😍) ‌ ‌🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ ☘ 💥 قسمت شصت وششم : روش تربیت ✔️راوی : جواد مجلسي راد، مهدي حس نقمي 🔸منزل ما نزديك خانه آقا ابراهيم بود. آن زمان من شانزده سال داشتم. هر روز با بچه ها داخل کوچه واليبال بازي ميکرديم. بعد هم روي پشت بام مشغول کفتر بازي بودم! آن زمان حدود 170 كبوتر داشتم. موقع اذان که ميشد برادرم به مسجد ميرفت، اما من اهل مسجد نبودم. عصر بود و مشغول واليبال بوديم. ابراهيم جلوي درب منزلشان ايستاده بود و با عصاي زير بغل بازي ما را نگاه ميکرد. در حين بازي توپ به سمت آقا ابراهيم رفت. 🔸من رفتم که توپ را بياورم. ابراهيم توپ را در دستش گرفت، بعد توپ را روي انگشت شصت به زيبائي چرخاند وگفت: بفرمائيد آقا جواد! از اينکه اسم مرا ميدانست خيلي تعجب کردم، تا آخر بازي نيم نگاهي به آقا ابراهيم داشتم، همه اش در اين فکر بودم که اسم مرا از کجا ميداند! چند روز بعد دوباره مشغول بازي بوديم. آقا ابراهيم جلو آمد و گفت: رفقا، ما رو بازي ميديد؟ گفتيم: اختيار داريد، مگه واليبال هم بازي ميکنيد؟! گفت: خُب اگه بلد نباشيم از شما ياد ميگيريم. عصا راكنار گذاشت، در حالي كه لنگ لنگان راه ميرفت شروع به بازي کرد. 🔸تا آن زمان نديده بودم کسي اينقدر قشنگ بازي کند: او هنوز مجروح بود. مجبور بود يكجا بايستد. اما خيلي خوب ضربه ميزد. خيلي خوب هم توپ ها را جمع ميکرد. شب به برادرم گفتم: اين آقا ابراهيم رو ميشناسي؟ عجب واليبالي بازي ميکنه! برادرم خنديد و گفت: هنوز او را نشناختي! ابراهيم قهرمان واليبال دبيرستان ها بوده، تازه قهرمان کشتي هم بوده! با تعجب گفتم: جدي میگي؟! پس چرا هيچي نگفت! برادرم جواب داد: نميدونم، فقط بدون که آدم خيلي بزرگيه! چند روز بعد دوباره مشغول بازي بوديم. آقا ابراهيم آمد. هر دو طرف دوست داشتند با تيم آنها باشد. بعد هم مشغول بازي شديم. چقدر زيبا بازي ميکرد. 🔸آخر بازي بود. از مسجد صداي اذان ظهرآمد. ابراهيم توپ را نگه داشت و بعد گفت: بچه ها مي آييد برويم مسجد؟! گفتيم: باشه، بعد با هم رفتيم نماز جماعت. چند روزي گذشت و حسابي دلداده آقا ابراهيم شديم. به خاطر او ميرفتيم مسجد. يکبار هم ناهار ما را دعوت کرد و كلي با هم صحبت كرديم، بعد از آن هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. اگر يك روز او را نمیديدم دلم برايش تنگ ميشد. واقعاً ناراحت ميشدم. يک بار با هم رفتيم ورزش باستاني. خلاصه حسابي عاشق اخلاق و رفتارش شده بودم. او با روش محبت و دوستي ما را به سمت نماز و مسجد كشاند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 دنیا اگرچه میزنی خود را به خواب اما نابودی صهیون تو را بیدار خواهد کرد 🎥 شعرخوانی زیبای ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 🔅السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که یک لحظه ما را فراموش نمیکنی و دستان مهربانت همیشه پشت و پناه ماست... 📚زیارت امام زمان در روز جمعه_مفاتیح الجنان ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
🔰 بهترین اثر تربیتی آغاز تمرین برای پذیریش محدودیت‌های معقول که موجب افزایش عقل است ، 👈 از هفت سا
📌یک دختر و پسر تا وقتی ازدواج نکرده‌اند... 🔹وقتی شما در یک زندگی‌جمعی با هم پیوند تشکیلاتی برقرار کردید، تازه دعوا شکل می‌گیرد . ❗️ کما اینکه یک دختر و پسر تا وقتی ازدواج نکرده‌اند فقط قربان صدقۀ هم می‌روند ؛❣ اما بعد از ازدواج، درگیری‌ها شروع می‌شود!❗️ چرا؟ چون پیش هم گیر کرده‌اند و باید از «من»‌شان بگذرند، راه فرار هم ندارند.✅ کار تشکیلاتی هم این‌طوری است که شما را گیر می‌اندازد و رشد می‌دهد. 👌✅ شماره ۷۴۱ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
4_5852679886182812768.mp3
13.39M
۶۹ 💎 قیمتی‌ترین مخلوقِ خدا، همان چیزی است که عمری فکر می‌کردیم پست‌ترین مخلوق خداست ؛ یعنی دنیا ! ※ تفاوت این دو نظریه در چیست؟ چگونه این پست‌ترین نعمت، می‌تواند قیمتی‌ترین نعمت نیز باشد؟ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 داستان ملاقات احمد بن اسحاق قمی با امام زمان علیه السلام! 🎙 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، نوع‌ مرگ‌ را‌ عوض‌ میکند... وقت‌ مرگ‌ را‌ عوض‌ نمیکند..! از مرگ‌ نترسید؛ جورۍ در زندگے حرکت‌ کنید که‌ خداوند شهادت را نصیبتان کند‌ و‌ از دنیا ببرد'! 🌹 ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بخش سوم 📌این مستند بر اساس یکی از پرونده های امنیتی سازمان اطلاعات فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در اغتشاشات سال گذشته توسط ناجی هنر ساخته شده است ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 73 . 74 . 75 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋 وَ جَعَلْناهُمْ أَئِ
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره انبیاء ( آیات 76 . 77 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋وَ نُوحاً إِذْ نادى‌ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ «76» 🦋🦋و (بياد آور ماجراى) نوح را از پيش (از ابراهيم و لوط) آن زمان كه (پروردگار خويش را) ندا كرد، پس (خواسته‌ى) او را اجابت كرديم، پس او و خاندانش را از (آن اندوه و) بلاى بزرگ، نجات بخشيديم. 📚تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 477 🕋 وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ «77» 🦋🦋و او را در برابر مردمى كه آيات (و نشانه‌هاى) ما را تكذيب مى‌كردند، يارى داديم، بدرستى كه آنان، مردم بدى بودند، پس همه‌ى آنها را غرق كرديم. 📝نکته ها👇 🔷شايد مراد از دعا و ناله‌ى حضرت نوح «ندا»، همان نفرينى باشد كه در آيه 27 از سوره‌ى نوح بدان اشاره شده است كه: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً»، پروردگارا! هيچ كافرى را بر روى زمين باقى مگذار. و شايد اين نفرين، بعد از يأس از ايمان مردم بوده است كه: «لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ» «1» اى نوح! جز آن كسانى كه به تو ايمان آورده‌اند، هرگز، كس ديگرى ايمان نخواهد آورد. از اين روى پس از 950 سال تبليغ و آن همه صبر و تحمل، سرانجام دست به دعا برداشت: فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «2» خداوندا! من مغلوب هستم، پس مرا يارى فرما. 📝پیام ها🔰 🔶1- شنيدن تاريخ ديگران و توجّه به مصائب و مشكلات آنان، انسان را صبور مى‌سازد. وَ نُوحاً إِذْ ... 🔶2- دعاى انبيا مستجاب است. «نادى‌- فَاسْتَجَبْنا» (دعا در تحولات تاريخ نقش دارد) نادى‌ ... اغرقنا 🔶3- اگر قدرتى بر تغيير جامعه‌ى فاسد نداريد، به فكر نجات خود از آنجا باشيد. فَنَجَّيْناهُ‌ ... 🔶4- زندگى در جامعه‌ى كفرآلود بلايى بسيار بزرگ است. «الْكَرْبِ الْعَظِيمِ» 🔶5- عاقبت، اهل حقّ، پيروز و اهل باطل، نابود شدنى هستند. «نَصَرْناهُ‌- فَأَغْرَقْناهُمْ» 📖«1». هود، 38. 📖«2». قمر، 10. 📚جلد 5 - صفحه 478 🔶 6- بلاها، بازتاب افكار و اعمال خود انسان‌هاست. «إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ» ------------------------------------------------- 📚 برگرفته از تفسیرنور ❤️🍃 🆔 @QURAN_SOUND114 📎 با ما همراه باشید👆
❤️وقتی کسی می‌گوید با گوش خودم شنیدم دارد تاکید می‌کند بر صحت حرفش وگرنه گفتن ندارد چون همه با گوش می‌شنوند نه با چشم. خدا می‌خواهد بگوید زبان منافق با دلش یکی نیست. می‌فرماید منافقان با زبانشان می‌گویند. 📖 آل عمران آیه ۱۶۸ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅انواع و آثار آن گناهی که باعث می‌شود با یک کلمه انسان در جهنم بشود! ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥 قسمت شصت وششم : روش تربیت ✔️راوی : جواد مجلسي راد، مهدي حس نقمي 🔸منزل ما
۱ ☘ 💥 قسمت شصت و هفتم : روش تربیت ( ۲ ) ✔️راوی : جواد مجلسي راد، مهدي حس نقمي 🔸اواخر مجروحيت ابراهيم بود. ميخواست برگردد جبهه، يک شب توي كوچه نشسته بوديم، براي من از بچه هاي سيزده، چهارده ساله در عمليات فتح المبين ميگفت. همينطور صحبت ميكرد تا اينکه با يک جمله حرفش را زد: آنها با اينکه سن و هيکلشان از تو کوچکتر بود ولي با توکل به خدا چه حماسه هایي آفريدند. 🔸تو هم اينجا نشست هاي و چشمت به آسمانه که کفترهات چه ميکنند!!! فرداي آن روز همه كبوترها را رد کردم. بعد هم عازم جبهه شدم. از آن ماجرا سال ها گذشت. حالا که کارشناس مسائل آموزشي هستم ميفهمم که ابراهيم چقدر دقيق و صحيح کار تربيتي خودش را انجام میداد. او چه زيبا امر به معروف و نهي از منكر ميکرد. ابراهيم آنقدر زيبا عمل میکرد که الگوئي براي مدعيان امر تربيت بود. آن هم در زماني كه هيچ حرفي از روش هاي تربيتي نبود. *** 🔸نيمه شعبان بود. با ابراهيم وارد کوچه شديم چراغاني کوچه خيلي خوب بود. بچه هاي محل انتهاي کوچه جمع شده بودند. وقتي به آنها نزديک شديم همه مشغول ورق بازي و شرط بندي و... بودند! ابراهيم با ديدن آن وضعيت خيلي عصباني شد. اما چيزي نگفت. من جلو آمدم و آقا ابراهيم را معرفي کردم و گفتم: ايشان از دوستان بنده و قهرمان واليبال و کشتي هستند. بچه ها هم با ابراهيم سلام و احوالپرسي کردند. بعد طوري که کسي متوجه نشود، ابراهيم به من پول داد و گفت: برو ده تا بستني بگير و سريع بيا. 🔸آن شب ابراهيم با تعدادي بستني و حرف زدن و گفتن و خنديدن، با بچه هاي محل ما رفيق شد. در آخر هم از حرام بودن ورق بازي گفت. وقتي از كوچه خارج ميشديم، تمام كارت ها پاره شده و در جوب ريخته شده بود! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 
۱ ☘ 💥 قسمت شصت وهشتم  : برخورد صحیح ( ۱ ) ✔️راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸از خيابان 17 شهريور عبور ميکرديم. من روي موتور پشت سر ابراهيم بودم. ناگهان يک موتورسوار ديگر با سرعت از داخل کوچه وارد خيابان شد. پيچيد جلوي ما و ابراهيم شديد ترمز کرد. جوان موتور سوار که قيافه و ظاهر درستي هم نداشت، داد زد: هُو! چيکار میکني؟! بعد هم ايستاد و با عصبانيت ما را نگاه کرد! همه ميدانستند که او مقصر است. من هم دوست داشتم ابراهيم با آن بدن قوي پائين بيايد و جوابش را بدهد. 🔸ولي ابراهيم با لبخندي که روي لب داشت در جواب عمل زشت او گفت: سلام، خسته نباشيد! موتور سوار عصباني يکدفعه جا خورد. انگار توقع چنين برخوردي را نداشت. کمي مکث کرد و گفت: سلام، معذرت ميخوام، شرمنده. بعد هم حرکت کرد و رفت. ما هم به راهمان ادامه داديم. ابراهيم در بين راه شروع به صحبت کرد. سؤالاتي كه در ذهنم ايجاد شده بود را جواب داد: ديدي چه اتفاقي افتاد؟ با يك سلام عصبانيت طرف خوابيد. تازه معذرت خواهي هم کرد، حالا اگر ميخواستم من هم داد بزنم و دعوا كنم، جز اينکه اعصاب و اخلاقم را به هم بريزم هيچ کار ديگري نميکردم. 🔸روش امر به معروف و نهي از منکر ابراهيم در نوع خود بسيار جالب بود. اگر ميخواست بگويد که کاري را نکن سعي ميکرد غير مستقيم باشد. مثلاً دلايل بدي آن کار از لحاظ پزشکي، اجتماعي و... اشاره ميکرد تا شخص، خودش به نتيجه لازم برسد. آنگاه از دستورات دين براي او دليل مي آورد. يکي از رفقاي ابراهيم گرفتار چشم چراني بود. مرتب به دنبال اعمال و رفتار غير اخلاقي ميگشت. چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته بودند رفتار او را تغيير دهند. در آن شرايط کمتر کسي آن شخص را تحويل ميگرفت. 🔸اما ابراهيم خيلي با او گرم گرفته بود! حتي او را با خودش به زورخانه مي آورد و جلوي ديگران خيلي به او احترام ميگذاشت. مدتي بعد ابراهيم با او صحبت کرد. ابتدا او را غيرتي کرد و گفت: اگر کسي به دنبال مادر و خواهر تو باشد و آنها را اذيت کند چه مي کني؟ آن پسر با عصبانيت گفت: چشماش رو در مييارم. ابراهيم خيلي با آرامش گفت: خُب پسر، تو که براي ناموس خودت اينقدر غيرت داري، چرا همان کار اشتباه را انجام ميدي؟! 🔸بعد ادامه داد: ببين اگر هرکسي به دنبال ناموس ديگري باشد جامعه از هم ميپاشد و سنگ روي سنگ بند نميشود. بعد ابراهيم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد. حديث پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را گفت كه فرمودند: «چشمان خود را از نامحرم ببنديد تا عجايب را ببينيد.» (ميزان الحکمه، ج 10 ص 72) بعد هم دلايل ديگر آورد. آن پسر هم تأييد ميکرد. بعدگفت: تصميم خودت را بگير، اگه ميخواهي با ما رفيق باشي بايد اين كارها را ترك كني. برخورد خوب و دلايلي که ابراهيم آورد باعث تغيير کلي در رفتارش شد. 🔸او به يکي از بچه هاي خوب محل تبديل شد. همه خلافكاري هاي گذشته را كنار گذاشت. اين پسر نمونه اي از افرادي بودکه ابراهيم با برخورد خوب و استدلال و صحبت کردن هاي به موقع، آنها را متحول کرده بود.نام اين پسر هم اكنون بر روي يكي از كوچه هاي محله ما نقش بسته است! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو را ندیدن و مُردن، فقط به این معناست به باد رفت تمامِ عمرِ کوتاهم 💔 «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج» ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 🍂کاری که کرد عشق تو، تقدیرمان نکرد گریه برای دوری تو ،سیرمان نکرد... 🍂ما را ببخش اینکه غمت پیرمان نکرد دست گناه، امام زمان گیرمان نکرد...! ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
4_5861507384005888788.mp3
12.18M
۷۰ ♨️ هزار استاد و معلّم اخلاق؛ بی‌اثرنـــد اگر ؛ ما مجهز به یک اسلحه درونی نباشیم! ♨️ هزار سال عبادت و تهجد، راهمان را به آسمان باز نمی‌کنند؛ اگر در درون ما، گیرنده‌هایی با درجه حساسیت بالا وجود نداشته باشند! 💥از کدام اسلحه یا گیرنده، حرف می‌زنید؟ ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
🔔 شبهه: 📌 قرآن گفته که زنان کشتزارِ مردان هستن! واقعاً چرا قرآن این نگاهِ ابزاری رو به زنان داره⁉️🤦‍♀ ✅ پاسخ این شبهه را ببینید و به دوستان خود هدیه دهید 💡🌱 « کاری از مجموعهٔ رُنِشــا » ‌ ‌ ‌‌‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️