❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_و_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور آدم عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
📜روي أن آدم عليه السلام لما هبط إلى الأرض لم ير حواء، فصار يطوف الأرض في طلبها، فمر بكربلاء، فاعتل وأعاق ، وضاق صدره من غير سبب، وعثر في الموضع الذي قتلفيه الحسين عليه السلام، حتى سال الدم من رجله ، فرفع رأسه إلى السماء، وقال: إلهي! هلحدث مني ذنب آخر فعاقبتني به، فإني طفت جميع الأرض ما أصابني سوء مثل ماأصابني في هذه الأرض؟ فأوحى الله إليه: يا آدم! ما حدث منك ذنب، ولكن يقتل فيهذه الأرض ولدك الحسين عليه السلام ظلما، فسال دمك موافقة لدمه ، فقال آدم: يا رب! أيكون الحسين نبيا؟ قال: لا، ولكنه سبط النبي محمد، فقال: ومن القاتل له؟ قال: قاتلهيزيد ، فقال آدم: فأي شيء أصنع يا جبرئيل؟ فقال: العنه يا آدم، فلعنه أربع مرات، ومشى خطوات إلى جبل عرفات ، فوجد حواء هناك.
📚الطريحي، المنتخب، 1/ 48/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 84؛ الدربندي، أسرارالشهادة،/ 80؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 242- 243؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 260؛ البحراني، العوالم، 17/ 101؛ دانشيار، حول البكاء،/ 5- 6
📝ايضا روايت كرده اند كه: چون حضرت آدم عليه السلام به زمين آمد، به طلب حضرت حوا بر دور زمين مىگرديد، تا آن كه در صحراى كربلا عبور كرد. چون داخل آن صحرا گرديد، افواج حزن و اندوه رو به او آورد. چون به مقتل حسين رسيد، پايش به سنگى برآمد و خون از قدمهايش جارى گرديد. پس سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: «پروردگارا! در جميع زمين گرديدم. اندوه و المى كه در اين زمين به من رسيد، در هيچ زمينى نديدم.»
حقتعالى به او وحىكرد كه: «در اين زمين، برگزيده من حسين، شهيد خواهد شد. خواستم كه تو در اذيت واندوه او شريك باشى و خون تو بر اين زمين ريخته شود، چنانچه خون او در اين زمين ريخته خواهد شد.»
آدم گفت: «پروردگارا! او كيست؟ آيا پيغمبر توست؟»
حق تعالى وحى كرد كه: «پيغمبر من نيست، وليكن فرزند زاده پيغمبر من است و برگزيده من است.»
آدم گفت: «پروردگارا! كشنده او كيست؟»
حق تعالى به او وحى كرد: «كشنده او يزيد است كه اهل آسمانها و زمين اورا لعنت مىكنند.»
پس آدم مكرر اورا لعنت كرد و از آن زمين بيرون رفت.
📚مجلسى، جلاء العيون،/ 548
در بعضى مؤلفات اصحاب مرسلا رسيده كه چون آدم صفى هبوط يافت و در زمين حوا را نديد، در طلب او به طى مراحل پرداخت. چون عبورش به زمين كربلا افتاد، بى آن كه خطبى حادث شود و حادثهاى فرا رسد، به اندوهى بزرگ درافتاد، و سينه اش تنگى گرفت و لغزشى در وى پديد شد و خون از پاى او بر دميد. آدم سر به سوى آسمان كرد.
وقال: «إلهي! هل حدث مني ذنب آخر فعاقبتني به، فإني طفت جميع الأرض وما أصابني سوء مثل ما أصابني في هذه الأرض».
عرض كرد: «اى پروردگار من! آيا مرتكب گناهى ديگر شده ام، و اينك مرا كيفر خواهى كرد؟ زيرا كه من تمام ارض را طواف كردم، و به چنين حادثه اى گرفتار نشدم.»
پس خداى بدو وحى فرستاد:
«يا آدم! ما حدث منك ذنب، ولكن يقتل في هذه الأرض ولدك الحسين ظلما، فسال دمك موافقة لدمه».
يعنى: «اى آدم! جرم و جريرتى به تازه از تو باديده نشده، بلكه فرزند تو حسين در اين ارض كشته مىشود و او مظلوم خواهد بود. اينك خون تو به موافقت خون او سيلان يافت.»
عرض كرد: «حسين پيغمبرى است؟»
خطاب آمد كه: «پيغمبر نيست، لكن فرزند پيغمبر، محمدبن عبدالله است.»
عرض كرد: «قاتل كيست؟» خطاب آمد: «يزيد كه ملعون اهل آسمانها و زمينهاست.»
آدم روى با جبرئيل آورد كه: «رأى چيست؟» گفت: «اورا لعن كن.»
پس آدم چهار كرت اورا لعن كرد و راه پيش داشت، و در جبل عرفات حوا را بيافت.
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 270- 271
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور نوح عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
📜وروي أن نوحا عليه السلام لما ركب في السفينة طافت به جميع الدنيا، فلما مرت بكربلاءأخذته الأرض، وخاف نوح الغرق، فدعا ربه وقال: إلهي! طفت جميع الدنيا وما أصابنيفزع مثل ما أصابني في هذه الأرض، فنزل جبرئيل، وقال: يا نوح! في هذا الموضعيقتل الحسين عليه السلام سبط محمد خاتم الأنبياء وابن خاتم الأوصياء. فقال: ومن القاتل له يا جبرئيل؟ قال: قاتله لعين أهل سبع سماوات وسبع أرضين، فلعنه نوح أربع مرات، فسارت السفينة حتى بلغت الجودي واستقرت عليه.
📚الطريحي، المنتخب، 1/ 48- 49/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 84؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 80؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 243؛ البحراني، العوالم، 17/ 102؛ دانشيار، حول البكاء،/ 6
📜وإن نوحا عليه السلام ركب في السفينة وطافت به جميع الدنيا، فلما مرت السفينة بكربلاءأخذته إلى الأرض وخاف نوح من الغرق؛ فدعا ربه وقال: إلهي! هل حدث مني ذنب؟ فإني طفت جميع الدنيا، فما أصابني فزع مثل ما أصابني في هذه الأرض، فنزل إليهجبرئيل وقال له: يا نوح! في هذا الموضع يقتل الحسين سبط محمد خاتم الأنبياء وابنخاتم الأوصياء، قال: ومن القاتل له يا جبرئيل؟ قال: قاتله لعين أهل السماوات السبعوالأرضين السبع، فلعنه نوح عليه السلام أربع مرات، فسارت السفينة حتى بلغت الجوديواستقرت عليه.
📚الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 260
📜 و حضرت نوح چون بر كشتى سوار شد و كشتى به كربلا رسيد، موجى به هم رسيد و كشتى مشرف بر غرق شد. نوح را ترس و بيم و المى عظيم عارض شد. گفت: «پروردگارا! در هيچ زمينى به من نرسيد آنچه در اين زمين رسيد.»
پس جبرئيل نازل شد و گفت: «اى نوح! اين موضعى است كه در اين موضع شهيد خواهد شد فرزند زاده خاتم انبيا و فرزند بهترين اوصيا.»
نوح گفت: «پروردگارا! كشنده او كه خواهد بود؟»
به او وحى رسيد كه: «يزيد كه ملعون است در آسمانها و زمين.»
پس نوح مكرر اورا لعنت كرد، تا كشتى از غرق نجات يافت و بر جودى قرار گرفت.
📚مجلسى، جلاء العيون،/ 548
📝 نيز در خبر است كه: چون نوح عليه السلام بر سفينه سوار شد، بر جميع ارض طواف همى داد. چون خواست بر زمين كربلا عبور دهد، زمين كشتى او را مأخوذ داشت، و نوح از آفت غرق در مخافت افتاد. پس خداى را بخواند،
📜وقال: «إلهي! طفت جميع الدنيا وما أصابني فزع مثل ما أصابني في هذه الأرض».
عرض كرد: «اى پروردگار! من در جميع دنيا طواف كردم. در هيچ موضع چنان بيمناك نشدم كه در اين منزل خوف و خشيت مرا فرو گرفت.»
اين وقت جبرئيل فرود شد و گفت: «اى نوح! اين موضعى است كه سبط خاتم انبيا و پسر خاتم اوصيا كشته مىشود.»
نوح فرمود: «قاتل او كيست؟»
گفت: «قاتل او لعين اهل هفت آسمان و هفت زمين است.»
نوح چهار كرت اورا لعن كرد. پس كشتى او از مهلكه برست و بىآفت برفت تا بر جبل جودى نشست.
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 271- 272
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور ابراهیم عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
إخبار جبرئيل عليه السلام النبي إبراهيم عليه السلام بمقتل الحسين عليه السلام في كربلاء
📜وروي أن إبراهيم مر في أرض كربلاء وهو راكب فرسا، فعثرت به وسقط إبراهيم عليه السلام وشج رأسه وسال دمه، فأخذ في الاستغفار، وقال: إلهي! أي شيء حدث مني؟ فنزل إليه جبرئيل، وقال: يا إبراهيم! ما حدث منك ذنب، ولكن هنا يقتل سبط خاتمالأنبياء، وابن خاتم الأوصياء، فسال دمك موافقة لدمه. قال: يا جبرئيل! ومن يكونقاتله؟ قال: لعين أهل السماوات والأرض ، والقلم جرى على اللوح بلعنه بغير إذنربه. فأوحى الله تعالى إلى القلم أ نك استحققت الثناء بهذا اللعن، فرفع إبراهيم عليه السلام يديه ولعن يزيد لعنا كثيرا وأمن فرسه بلسان فصيح، فقال إبراهيم لفرسه: أي شيءعرفت حتى تؤمن على دعائي ؟ فقال: يا إبراهيم! أنا أفتخر بركوبك علي؛ فلما عثرتوسقطت عن ظهري عظمت خجلتي، وكان سبب ذلك من يزيد.
📚الطريحي، المنتخب، 1/ 49/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 84- 85؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 80- 81؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 243؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 260- 261؛ البحراني، العوالم، 17/ 102؛ دانشيار، حول البكاء،/ 6- 7
📝وابراهيم روزى سواره بهصحراى كربلا گذشت. اسب آنحضرت به سر درآمد، و از اسب درگرديد و سر مباركش بر سنگى آمد و خون جارى شد. پس شروع به استغفار كرد و گفت: «خداوندا! چه گناه از من سر زده است كه مستوجب اين عقوبت و تأديب شدم؟»
پس جبرئيل نازل شد و گفت: «اى ابراهيم! گناهى از تو صادر نشده است و ليكن اين موضعى است كه نور ديده محمد مصطفى، و فرزند پسنديده على مرتضى در اين زمين كشته خواهد شد به جور. و خدا خواست كه تو نيز در بليه با او موافقت نمايى و خون تو نيز در اين زمين ريخته شود.»
ابراهيم گفت: «يا جبرئيل! كه خواهد بود قاتل او؟»
جبرئيل گفت: «يزيد پليد كه اهل آسمانها و زمين و لوح و قلم او را لعنت مىكنند.»-
- پس ابراهيم سر برداشت و آن ملعون را لعن بسيار كرد. حق تعالى اسب ابراهيم را به سخن درآورد و هر لعنى كه ابراهيم مىكرد، او آمين مىگفت. ابراهيم به آن اسب خطاب كرد كه: «تو چرا آمين مىگويى بر لعن آن پليد؟»
گفت: «براى آن كه به شومى آن لعين، تو را بر زمين زدم و از تو خجالت كشيدم.»
📚مجلسى، جلاء العيون،/ 549
📝و هم در خبر است كه: ابراهيم خليل عليه السلام را در طى طريق سفر، اراضى كربلا فراز آمد. چون مقتل حسين عليه السلام را خواست به زير پى در سپارد، اسبش به سر در رفت، و ابراهيم از پشت اسب به روى زمين افتاد، و سرش بشكست، و خون بدويد، و زبان به استغفار بگشاد.
وقال: «إلهي! أي شيء حدث مني»؟
گفت: «اى پروردگار! از من چه گناه آمد؟»
هم در اين هنگام جبرئيل فراز آمد و گفت: «اى ابراهيم! از تو هيچ گناهى حديث نگشته. همانا در اين محل مقتول مىشود سبط خاتم الانبيا، و پسر خاتم الاوصيا. خون تو به موافقت خون او روان شد.»
فرمود: «اى جبرئيل! كشنده او چه كس است؟»
قال: «لعين أهل السماوات والأرضين، والقلم جرى على اللوح بلعنه بغير إذن ربه، فأوحى الله تعالى إلى القلم أ نك استحققت الثناء بهذا اللعن».
گفت: «قاتل او، ملعون اهل آسمانها و زمينهاست و قلم بر لوح اعظم، لعن او را نگاشت، بى آن كه از خداى اذن گيرد. و خداوند قلم را وحى فرستاد كه به نگارش اين لعن، مستحق ثنا و ستايش گشتى.»
پس ابراهيم دست برداشت و چند كه توانست، قاتل اورا لعن فرستاد. و اين هنگام اسب آن حضرت استوار بايستاد. اين وقت ابراهيم عليه السلام روى به اسب خويش آورد.
فقال: «أي شيء عرفت حتى تؤمن على دعائي»؟
يعنى، «كدام چيز موجب شناس تو گشت كه آمين گفتى؟»
اسب به سخن آمد.
فقال: «يا إبراهيم! أنا أفتخر بركوبك علي، فلما عثرت وسقطت، عظمت خجلتي، وكان سبب ذلك من يزيد لعنه الله تعالى».
گفت: «اى ابراهيم! افتخار من آن است كه تو بر پشت من سوار مىشوى. چون به سر درآمدم و تو از پشت من درافتادى، بزرگ شد خجلت و شرمسارى من. و سبب آن يزيد بود كه خداوندش ملعون دارد.»
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 272- 273
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور اسماعيل عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
معرفة إسماعيل عليه السلام بشهادة الحسين عليه السلام بسبب غنمه
📜وروي أن إسماعيل عليه السلام كانت أغنامه ترعى بشط الفرات، فأخبره الراعي أ نهالا تشرب الماء من هذه المشرعة منذ كذا يوما ، فسأل ربه عن سبب ذلك؟ فنزلجبرئيل عليه السلام، وقال: يا إسماعيل! سل غنمك، فإنها تجيبك عن سبب ذلك ، فقال: لملا تشربين من هذا الماء؟ فقالت بلسان فصيح: قد بلغنا أن ولدك الحسين عليه السلام سبط محمد يقتل عطشانا، فنحن لا نشرب من هذه المشرعة حزنا عليه، فسألها عنقاتله؟ فقالت: يقتله لعين أهل السماوات والأرضين والخلائق أجمعين، فقال إسماعيل: اللهم العن قاتل الحسين.
📚الطريحي، المنتخب، 1/ 49/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 85؛ الدربندي، أسرارالشهادة،/ 81؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 243- 244؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 261؛ البحراني، العوالم، 17/ 102- 103؛ دانشيار، حول البكاء،/ 7
📝 و حضرت اسماعيل چون گوسفندان اورا در كنار فرات مىچرانيدند، راعى به او خبر داد كه: «گوسفندان چند روزاست كه در موضعى چرا مىكنند وهر چند ايشان را به كنار آب مىبرم، آب نمىآشامند.»
پس اسماعيل با حق تعالى مناجات كرد و سبب اين حالت را از پروردگار خود سؤال نمود. جبرئيل نازل شد و گفت: «اى اسماعيل! سبب اين حالت را از گوسفندان خود سؤال كن.»
چون سؤال كرد، گوسفندان به زبان فصيح گفتند كه: «به ما خبر رسيد كه فرزند تو حسين، جگرگوشه پيغمبر آخر الزمان، در اين زمين با لب تشنه شهيد خواهد شد. پس ما به سبب حزن و اندوه بر آن حضرت، از اين آب نخورديم و خواستيم كه در تشنگى با او موافقت كنيم.»
اسماعيل از ايشان پرسيد: «كه قاتل او خواهد بود؟»
گفتند: «يزيد پليد كه آسمانها و زمينها و جميع خلق خدا اورا لعنت مىكنند.»
اسماعيل گفت: «خداوندا! لعنت كن كشنده حسين را.»
📚مجلسى، جلاء العيون،/ 549
📜و نيز از صناديد روات رسيده كه: گوسفندان اسماعيل عليه السلام را در كنار شط فرات علف چرا مىدادند. شبان اغنام در خدمت اسماعيل عليه السلام به عرض رسانيدند كه اين گوسفندان هرگز در اين مشرعه آب نخورده اند و نمىخورند. اسماعيل از خداوند سؤال كرد كه: «سبب چيست؟»
جبرئيل نازل گشت و گفت: «اى اسماعيل! از اغنام پرسش كن تا تو را پاسخ گويند.»
اسماعيل عليه السلام گوسفندان را حاضر ساخت.
فقال لها: «لم لا تشربين من هذا الماء»؟
يعنى، «از براى چيست كه از اين آب نمىخوريد؟»
به زبان فصيح به سخن آمدند و گفتند:
«قد بلغنا أن ولدك الحسين سبط محمد يقتل هنا عطشانا، فنحن لا نشرب من هذه المشرعة حزنا عليه».
گفتند: «به ما رسيده كه فرزند تو حسين، سبط محمد، در اين موضع تشنه كشته مىشود. لاجرم ما از اين مشرعه، به سبب آن حزن كه از وى داريم، هرگز آب نخوريم.»
اسماعيل پرسيد كه: «قاتل او كيست؟»
گفتند: «لعين اهل آسمانها و زمينها و تمامت خلايق روى زمين.»
فقال إسماعيل: «اللهم العن قاتل الحسين عليه السلام».
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 273- 274
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور موسی عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
اطلاع موسى عليه السلام على شهادة الحسين عليه السلام
📜وروي أن موسى كان ذات يوم سائرا ومعه يوشع بن نون، فلما جاء إلى أرض كربلاءانخرق نعله، وانقطع شراكه، ودخل الحسك في رجليه وسال دمه، فقال: إلهي! أيشيء حدث مني؟ فأوحى الله إليه : أن هنا يقتل الحسين، وهنا يسفك دمك موافقةلدمه، فقال: رب ! ومن يكون الحسين؟ فقيل له : هو سبط محمد المصطفى ، وابن عليالمرتضى، فقال: ومن يكون قاتله؟ فقيل: هو لعين السمك في البحار، والوحوش فيالقفار، والطير في الهواء، فرفع موسى يديه ولعن يزيد ودعا عليه وأمن يوشع بن نونعلى دعائه، ومضى لشأنه.
📚الطريحي، المنتخب، 1/ 49- 50/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 85؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 81؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 244؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 261؛ البحراني، العوالم، 17/ 103؛ دانشيار، حول البكاء،/ 7
📝 روزى حضرت موسى عليه السلام با وصى خود يوشع بن نون، به صحراى كربلا رسيدند. چون داخل آن صحرا شدند، بند نعلين موسى گسيخته شد و پاى مباركش به خار و خاشاك مجروح گرديد. پس گفت: «خداوندا! سبب اين حالت چيست؟»
حق تعالى به او وحى كرد كه: «در اين زمين ريخته خواهد شد، خون برگزيده من حسين. خواستم كه خون تو نيز در اين زمين ريخته شود.»-
📜حكي أن موسى بن عمران رآه إسرائيليا مستعجلا وقد كسته الصفرة واعترى بدنهالضعف وحكم بفرائصه الرجف، وقد اقشعر جسمه، وغارت عيناه ونحف، لأنه كان إذادعا ربه للمناجاة يصير عليه ذلك من خيفة الله تعالى، فعرفه الإسرائيلي وهو ممن آمنبه، فقال له: يا نبي الله! أذنبت ذنبا عظيما، فاسأل ربك أن يعفو عني، فأنعم وسار، فلماناجى ربه، قال له: يا رب العالمين! أسألك وأنت العالم قبل نطقي به، فقال تعالى: ياموسى! ما تسألني أعطيك، وما تريد أبلغك. قال: ربي! إن فلانا عبدك إسرائيلي أذنبذنبا ويسألك العفو، قال: يا موسى! أعفو عمن استغفرني إلاقاتل الحسين، قال موسى: يا رب! من الحسين؟ قال له: الذي مر ذكره عليك بجانب الطور. قال: رب ! ومنيقتله؟ قال: تقتله امة جده الباغية الطاغية في أرض كربلاء، وتنفر فرسه، وتحمحم، وتصهل، وتقول في صهيلها: الظليمة الظليمة من امة قتلت ابن بنت نبيها، فيبقى ملقىعلى الرمال من غير غسل ولا كفن، وينهب رحله، وتسبى نساءه في البلدان، ويقتلناصروه ، وتشهر رؤوسهم مع رأسه على أطراف الرماح، يا موسى! صغيرهم يميتهالعطش، وكبيرهم جلده منكمش، يستغيثون ولا ناصر، ويستجيرون ولا خافر. قال: فبكى موسى وقال: يا رب! ما لقاتليه من العذاب؟ قال: يا موسى! عذاب يستغيث
- موسى گفت: «خداوندا! حسين كيست؟»
خدا وحى كرد به او كه: «فرزند زاده محمد مصطفى و فرزند دلبند على مرتضى است.»
گفت: «پروردگارا! كشنده او كيست؟»
حق تعالى به او وحى كرد كه: «كشنده او كسى است كه ماهيان دريا و وحشيان صحرا و مرغان هوا او را لعنت مىكنند.»
پس حضرت موسى عليه السلام دست به دعا برداشت و بر قاتلان آن حضرت لعنت بسيار كرد. و يوشع آمين گفت.
📚مجلسى، جلاء العيون،/ 550
📜منه أهل النار بالنار، لا تنالهم رحمتي ولا شفاعة جده، ولو لم تكن كرامة له لخسفتبهم الأرض، قال موسى: برئت إليك اللهم منهم وممن رضي بفعالهم. فقال سبحانه: يا موسى! كتبت رحمة لتابعيه من عبادي، واعلم أ نه من بكى عليه وأبكى أو تباكىحرمت جسده على النار.
📚الطريحي، المنتخب،/ 290- 291/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 85- 86؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 308؛ البحراني، العوالم، 17/ 595- 596
📜في نبذة من أحاديث فيها آداب المآتم سيما في التاسوعاء والعاشوراء، وفيها فضلالنفقة في محبته، وأن مصيبتها أعظم المصائب: روي في مقتل الشيخ طريح النجفي أ نه فيمناجاة موسى عليه السلام وقد قال: يا رب! لم فضلت امة محمد صلى الله عليه و آله على سائر الامم؟ قالالله تعالى: فضلتهم لعشر خصال، قال موسى عليه السلام: وما تلك الخصال التي يعملونها حتىآمر بني إسرائيل يعملونها؟ قال الله تعالى: الصلاة، والزكاة، والصوم، والحج، والجهاد، والجمعة، والجماعة، والقرآن، والعلم، والعاشوراء. قال موسى عليه السلام: يا رب! وما العاشوراء؟ قال: البكاء والتباكي على سبط محمد، والمرثية والعزاء على مصيبة ولد المصطفى، ياموسى! ما من عبد من عبيدي في ذلك الزمان بكى أو تباكى وتعزى على ولد المصطفىإلا وكانت له الجنة ثابتا فيها، ومن أنفق ماله في محبة ابن بنت المصطفى نبيه طعاما وغير ذلك درهما أو دينارا إلاوباركت له في دار الدنيا الدرهم بسبعين درهما وكان معافىفي الجنة وغفرت له ذنوبه بأمري، وعزتي وجلالي ما من رجل أو امرأة سال دمع عينه في يوم عاشوراء وغيره قطرة واحدة إلاوكتبت له أجر مائة شهيد.
📚القزويني، تظلم الزهراء،/ 52/ مثله: الدربندي، أسرار الشهادة،/ 67
📝 و هم در خبر است كه موسى عليه السلام را با يوشع بن نون عبور به ارض كربلا افتاد. ناگاه نعل موسى را خرقى باديد آمد، و شراك نعل بگسست، و خارى سخت در پاى موسى خليد، و خون روان گشت.
فقال: «إلهي! أي شيء حدث مني؟ فأوحى الله تعالى إليه: أن هنا يقتل الحسين، وهنا يسفك دمه، فسال دمك موافقة لدمه».
عرض كرد: «الهى! چه گناهى از من پديدار شد كه بدين كيفر گرفتار شدم؟»
خطاب آمد كه: «خون حسين در اين موضع به خاك ريزد و خون تو به موافقت خون او جارى گشت.»
عرض كرد: «حسين كيست؟»
فقيل له: «هو سبط محمد المصطفى، وابن علي المرتضى».
عرض كرد: «قاتل او كيست؟»
خطاب آمد كه: «لعين ماهى دريا، و ملعون وحوش صحرا، و طريد طيور هوا.»
پس موسى دست برداشت و بر يزيد لعن فرستاد، و اورا به نفرين ياد كرد. اين وقت يوشع بن نون «آمين» گفت، و از آن جا به سلامت درگذشت.
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 274
📜و ديگر از كتب اخبار و احاديث فاضل مجلسى روايت مىكند كه: مردى جهود موسى بن عمران على نبينا وآله وعليه السلام را ديدار كرد، با چهرى صفرتانگيز و تنى ضعف آميز و فرائص فروتوفيده و ديدگان واپس خزيده از در عجل و شتاب مىشتافت و بر عادت بود كه هرگاه خطاب خداى را اصغا مىفرمود و از براى مناجات بيرون مىشد، از خوف و خشيت خداوند حال او بدين منوال بلكه از اين صعب تر ديدار مىگشت.
بالجمله اسرائيلى آن حضرت را بشناخت، عرض كرد: «يا نبى الله! مرتكب گناهى بزرگ شده ام، خداى را بخوان تا جرم و جريرت مرا معفو دارد.» موسى مسئلت اورا مجيب گشت و برگشت، و چون به مناجات ايستاد، عرض كرد: «اى پروردگار! از تو مسئلت مىكنم و حال آن كه تو دانائى از مكنون خاطر من از آن پيش كه بر زبان آرم.»
خطاب آمد: «اى موسى! آنچه بخواهى و اراده كنى عطا مىفرمايم.»
موسى عرض كرد: «اى پروردگار من! اينك بنده تو اسرائيلى عصيانى كرده و بزهكار شده، اكنون اميدوار به عفو و مغفرت پروردگار است.»
خطاب آمد كه: «اى موسى! مسئلت تورا با اجابت مقرون داشتم و از گناه عبد اسرائيلى درگذشتم، تو از براى هر كس طلب مغفرت كنى در حضرت ما پذيرفته است، مگر كشنده حسين بن على.»
موسى عرض كرد: «اى خداى من! كيست حسين بن على؟»
فرمود: «آن كس است كه در كوه طور تورا از وى آگهى دادم.»
عرض كرد: «اى پروردگار من! كيست قاتل او؟»
خطاب آمد: «اى موسى! از امت جد او آنان كه گمراهان و سركشانند اورا مىكشند در زمين كربلا و اسب او مىرمد و حمحمه مىنمايد و صهيل بر مىآورد و به زبان صهيل مىگويد: الظليمه الظليمه! سر گراى شد ظلم، آشكار شد ستم از امتى كه پسر دختر پيغمبر خود را مىكشند و جسدش را بىغسل و كفن بر ريگ بيابان مىافكنند و اموال و اثقالش را به نهب و غارت مىبرند و زنان و فرزندانش را اسير مىگيرند و در بلاد و امصار مىگردانند، و هر ناصر و معين كه دارند با تيغ در مىگذرانند و سرهاى ايشان را بر سر نيزهها نصب مىكنند وبر سر بازارها طواف مىدهند، صغير ايشان را تشنگى هلاك مىكند وكبير ايشان را پوست خوشيده مىگردد، و استغاثه مىنمايند و هيچ ناصر ندارند پناهنده مىشوند و هيچ پناه دهنده به دست نشود.»
چون اين كلمات به نهايت شد، موسى سخت بگريست و عرض كرد: «اى پروردگار من! سزاى كشندگان او چيست؟»
مىفرمايد: «اى موسى! عذابى بر قاتلان حسين فرود آرم كه اهل جهنم از ديدار آن به جهنم پناهنده شوند و از رحمت من و شفاعت جدا و هرگز بهره نبرند، و اگر كرم و كرامت او نبود، زمين ايشان را خسف مىكرد.»
موسى عرض كرد: «الهى! من برائت مىجويم در حضرت تو از اين جماعت و از آنان كه به كردار اين جماعت رضا دادند.»
خطاب آمد: «اى موسى! من از براى شيعيان و متابعان ايشان رحمتى بزرگ مقرر داشته ام، دانسته باش آن كسى كه بر حسين بگريد يا كسى را بگرياند يا خويشتن را به گريه بدارد، حرام مىكنم جسد اورا بر آتش جهنم.»
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيد الشهدا عليه السلام، 4/ 107- 110
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور سلیمان عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
مرور سليمان عليه السلام بالبساط على أرض كربلاء ومعرفته بشهادة الحسين عليه السلام
📜وروي أن سليمان عليه السلام كان يجلس على بساطه ويسير في الهواء ، فمر ذات يوموهو سائر في أرض كربلاء، فأدارت الريح بساطه ثلاث دورات حتى خاف السقوط، فسكنت الريح ونزل البساط في أرض كربلاء، فقال سليمان للريح: لم سكنتي ؟ فقالت: إن هنا يقتل الحسين عليه السلام. فقال: ومن يكون الحسين؟ قالت: هو سبط محمد المختار وابنعلي الكرار. فقال: ومن قاتله؟ قالت : لعين أهل السماوات والأرض يزيد، فرفعسليمان يديه ولعنه ودعا عليه وأمن دعاءه الإنس والجن، فهبت الريح وسارالبساط.
📚الطريحي، المنتخب، 1/ 50/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 86؛ الدربندي، أسرارالشهادة،/ 81؛ مثله السيد هاشم البحراني، البرهان، 4/ 50؛ المجلسي، البحار، 44/ 244؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 261؛ البحراني، العوالم، 17/ 103؛ دانشيار، حول البكاء،/ 7- 8
📝و حضرت سليمان عليه السلام روزى بر بساط خود نشسته بود. باد بساط اورا بر روى هوا مىبرد. ناگاه بساط او به صحراى كربلا رسيد. چون محاذى آن صحرا شد، باد سه مرتبه آن بساط را گردانيد و ترسيدند كه از هوا فرو ريزند. پس باد ساكن شد و بساط بر زمين فرود آمد. سليمان باد را عتاب كرد كه: «چرا مضطرب شدهاى و سبب اضطراب تو چه بود؟»
گفت: «سببش اين بود كه در اين موضع، شهيد خواهد شد نور ديده احمد مختار و فرزند گرامى على كرار.»
سليمان گفت: «قاتل او كيست؟»
باد گفت: «يزيد كه اهل آسمان و زمين اورا لعنت مىكنند.»
سليمان دست به دعا برداشت و بر قاتل آن حضرت لعنت و نفرين بسيار كرد، و آدميان و جنيان و مرغان كه همراه او بودند، همه آمين گفتند. پس از بركت آن لعنت، باد وزيد و آن بساط را از آن صحرا بيرون كرد.
📚مجلسى، جلاء العيون،/ 550
📝و نيز مروى است كه سليمان عليه السلام بر بساط خويش جاى داشت و در هوا عبور مىداد. ناگاه روزى از زمين كربلا خواست درگذرد. باد بساط اورا به دوران انداخت، چنان كه سليمان بيمناك شد تا مبادا او را به خاك افكند. اين وقت باد از هبوب بايستاد و بساط او به خاك درافتاد.
فقال سليمان للريح: «لم سكنت؟ فقالت: إن هنا يقتل الحسين».
فرمود: «اى باد! تو را چه افتاد كه ساكن گشتى؟»
گفت: «مقتل حسين بن على عليهما السلام در اينجاست.»
سليمان گفت: «حسين كيست؟»
گفت: «سبط محمد مختار، و پسر على كرار.»
گفت: «كشنده او چه كس است؟»
گفت: «لعين اهل سماوات و ارض، يزيد.»
پس سليمان دست برداشت و اورا لعن فرستاد و به دعاى بد ياد كرد. اين وقت جن و انس ايمن گشتند، و باد وزيدن گرفت و بساط، طريق سلامت سپرد.
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 274- 275
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور زکریا عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
اطلاع النبي زكريا عليه السلام على مقتل الحسين عليه السلام وحزنه لذلك
📜حدثنا محمد بن علي بن محمد بن حاتم النوفلي المعروف بالكرماني، قال: حدثناأبو العباس أحمد بن عيسى الوشاء البغدادي، قال: حدثنا أحمد بن طاهر القمي، قال: حدثنا محمد بن بحر بن سهل الشيباني، قال: حدثنا أحمد بن مسرور، عن سعد بنعبدالله القمي، قال: [...]
قلت: فأخبرني يا ابن رسول الله عن تأويل «كهيعص»، قال: هذه الحروف منأنباء الغيب، أطلع الله عليها عبده زكريا، ثم قصها على محمد صلى الله عليه و آله، وذلك أن زكريا سألربه أن يعلمه أسماء الخمسة، فأهبط عليه جبرئيل، فعلمه إياها، فكان زكريا إذا ذكرمحمدا وعليا وفاطمة والحسن سري عنه همه، وانجلى كربه، وإذا ذكر الحسين خنقتهالعبرة، ووقعت عليه البهرة، فقال ذات يوم: يا إلهي! ما بالي إذا ذكرت أربعا منهم تسليتبأسمائهم من همومي، وإذا ذكرت الحسين تدمع عيني وتثور زفرتي؟ فأنبأه الله تعالى عنقصته، وقال: «كهيعص»، «فالكاف» اسم كربلاء، و «الهاء» هلاك العترة، و «الياء» يزيد، وهو ظالم الحسين عليه السلام، و «العين» عطشه، و «الصاد» صبره.
فلما سمع ذلك زكريا لم يفارق مسجده ثلاثة أيام ومنع فيها الناس من الدخول عليه، وأقبل على البكاء والنحيب، وكانت ندبته «إلهي! أتفجع خير خلقك بولده، إلهي! أتنزلبلوى هذه الرزية بفنائه، إلهي! أتلبس عليا وفاطمة ثياب هذه المصيبة، إلهي! أتحل كربةهذه الفجيعة بساحتهما»؟! ثم كان يقول: «اللهم ارزقني ولدا تقر به عيني على الكبر، واجعله وارثا وصيا، واجعل محله مني محل الحسين، فإذا رزقتنيه فافتني بحبه، ثم فجعنيبه كما تفجع محمدا حبيبك بولده»، فرزقه الله يحيى وفجعه به. وكان حمل يحيى ستةأشهر وحمل الحسين عليه السلام كذلك، وله قصة طويلة.
📚الصدوق، كمال الدين، 2/ 454- 461 رقم 21
(1)- [راجع: «الإمام عليه السلام في تأويل القرآن، مريم: 19/ 1»]
📝امام مهدی ( سعدبنعبداللَّه روایت میکند: «به حضرت قائم آل محمّد (گفتم: تأویل کهیعص چیست»؟ فرمود: «این حروف از اخبار غیبی میباشند که خدای علیم بندهی خود حضرت زکریّا را از آنها آگاه نمود و سپس داستان آن را برای حضرت محمّد (شرح داد. جریان این قضیه بدین شرح است که حضرت زکریّا (از خدا خواست که نامهای مبارک پنج تن آلعبا را به او یاد دهد. جبرئیل به زمین هبوط کرد و آنها را به حضرت زکریّا (تعلیم داد. هر وقت حضرت زکریّا نامهای مبارک: محمّد، علی، زهرا، و حسن (را میبرد غم و اندوه وی برطرف میشد، ولی هرگاه نام مبارک حسین (را میبرد گریه راه گلوی او را میگرفت و نفس وی بشماره میافتاد! تا اینکه یک روز حضرت زکریّا (گفت: «بار خدایا! برای چیست که هر وقت من نام آن چهار نفر را میبرم غم و اندوه من برطرف میشود، ولی موقعی که نام حسین (را میبرم چشمانم اشکبار و نفسم به شماره میافتد»!؟ خدای علیم داستان شهادت امام حسین (را برای زکریّا شرح داد و فرمود: «کهیعص؛ "ک" اشاره به کربلای امام حسین (است. "ه" اشاره به شهادت عترت پاک میباشد. "ی" اشاره به نام یزید است که در حقّ حسین (ظلم کرد، "ع" اشاره به عطش حسین (و "ص" اشاره به صبر آن بزرگوار است. هنگامیکه حضرت زکریّا (این جریان را شنید مدّت سه روز از مسجد خویش خارج نشد و در آن مدّت اجازهی ورود به احدی نداد. آنگاه مشغول گریهوزاری شد، وی برای امام حسین (مرثیه میخواند و میگفت: «پروردگارا! آیا بهترین خلق خود یعنی حضرت محمّد (را دچار مصیبت فرزندش میکنی؟ بار خدایا! آیا چنین بلایی را بر در خانهی آن حضرت پیاده خواهی کرد؟ پروردگارا! آیا لباس چنین مصیبتی را به علی و زهرا (میپوشانی! بار خدایا! آیا چنین مصیبتی را نصیب آنان خواهی کرد»؟ سپس حضرت زکریّا دعاء کرد و گفت: «پروردگارا! پسری به من عطا کن که در این زمان پیری، چشم من به وی روشن شود، موقعیکه این پسر را به من عطا کردی مرا شیفتهی محبّت وی بگردان، سپس مرا دچار مصیبت او بکن همچنانکه حضرت محمّد (حبیب خود را دچار مصیبت فرزند خواهی کرد! آنگاه خدا حضرت یحیی (را به زکریّا عطا کرد و او را دچار مصیبت وی نمود». مدّت حمل حضرت یحیی (شش ماه بود و مدّت حمل امام حسین (نیز شش ماه بود.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۱۰ بحار الأنوار، ج۱۴، ص۱۷۸/ الاحتجاج؛ ج۲، ص۴۶۳
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در تلگرام
@qoranvamamhoosein
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور عیسی عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
مرور عيسى عليه السلام والحواريين بكربلاء وإخبار الأسد إياهم بمقتل الحسين عليه السلام
📜وروي أن عيسى عليه السلام كان سائحا في البراري ومعه الحواريون، فمروا بكربلاء، فرأوا أسدا كاسرا قد أخذ الطريق، فتقدم عيسى إلى الأسد وقال له: لم جلست فيهذا الطريق و لا تدعنا نمر فيه ؟ فقال الأسد بلسان فصيح: إني لم أدع لكم الطريقحتى تلعنوا يزيد قاتل الحسين. فقال عيسى: ومن يكون الحسين؟ قال: سبط محمدالنبي الامي، وابن علي الولي؛ قال: ومن قاتله ؟ قال: قاتله لعين الوحوش والذئاب والسباع أجمع، خصوصا أيام عاشوراء، فرفع عيسى عليه السلام يديه ، ولعن يزيد، ودعاعليه، وأمن الحواريون على دعائه، فتنحى الأسد عن طريقهم ومشوا لشأنهم.
📚الطريحي، المنتخب، 1/ 50/ عنه: القزويني، تظلم الزهراء،/ 86- 87؛ الدربندي، أسرار الشهادة،/ 81؛ مثله المجلسي، البحار، 44/ 244- 245؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 262؛ البحراني، العوالم، 17/ 103- 104؛ دانشيار، حول البكاء،/ 8
📝و حضرت عيسى عليه السلام در صحرا چون با حواريان سياحت مىنمود، به صحراى كربلا عبور فرمود. چون داخل آن صحرا شد و خواست كه از آن صحرا بيرون آيد، شيرى بر سر راه ايشان آمد. عيسى فرمود:
«اى شير! چرا سر راه بر ما گرفته اى؟»
شير به امر خداوند قدير به سخن آمد و به زبان فصيح گفت: «نمىگذارم از اين صحرا بيرون روى تا لعنت كنى بر قاتل حسين.»
عيسى گفت: «حسين كيست؟»
گفت: «فرزند زاده نبى امى، و فرزند على ولى.»
عيسى گفت كه: «كشنده او كيست؟»
شير گفت: «يزيد است كه وحشيان و درندگان همه او را لعنت مىكنند؛ خصوصا در ايام عاشورا.»
پس عيسى دست به دعا برداشت و يزيد را لعنت كرد و حواريان آمين گفتند، و شير دور شد و ايشان از آن زمين بيرون رفتند.
📚مجلسى، جلاء العيون،/ 550- 551
📝و نيز در خبر است كه عيسى عليه السلام را با حواريون گذر به اراضى كربلا افتاد. ناگاه شرزه شيرى را نگريستند كه طريق را بر مجتازان مسدود ساخت. عيسى عليه السلام پيش شد.
وقال له: «لم جلست في هذا الطريق ولا تدعنا نمر فيه»؟
فرمود: «از چه روى درين راه نشسته اى و بر روندگان راه بسته اى و نمىگذارى ما درگذريم؟»
آن شير به فصيح تر زبانى به سخن آمد و گفت:
«إني لم أدع لكم الطريق حتى تلعنوا يزيد قاتل الحسين».
يعنى، «نمىگذارم شما درگذريد، الا آن كه يزيد را كه كشنده حسين است، لعن كنيد.»
عيسى فرمود: «حسين چه كس باشد؟»
قال: «سبط محمد النبي الامي، وابن علي الولي».
فرمود: «قاتل او كيست؟»
عرض كرد: «قاتل او ملعون وحوش بيابانها، و درندگان صحراها، خاصه در روزهاى عاشورا است.»
پس عيسى دست برداشت و لعن كرد بر يزيد، و نفرين فرستاد بر او. اين وقت شير از طريق كنارى گرفت، و حواريون ايمن شدند و به جانب مقصود عبور دادند.
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 275
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
✨💫 مرور أميرالمؤمنين عليه السلام بأرض كربلاء 💫✨
إخبار أمير المؤمنين عليه السلام بحضور عيسى عليه السلام والحواريون في أرض كربلاء
وإخبارهم بشهادة الحسين عليه السلام فيها
📜ثم سار [علي عليه السلام] حتى نزل بدير كعب، فأقام هنالك باقي يومه وليلته. وأصبح سائراحتى نزل بكربلاء، ثم نظر إلى شاطئ الفرات وأبصر هنالك نخيلا، فقال: يا ابن عباس! أتعرف هذا الموضع؟ فقال: لا يا أمير المؤمنين، ما أعرفه، فقال: أما إنك لو عرفتهكمعرفتي لم تكن تجاوزه حتى تبكي لبكائي؛ قال: ثم بكى علي رضى الله عنه بكاء شديدا، حتىاخضلت لحيته بدموعه وسالت الدموع على صدره، ثم جعل يقول: أواه! ما لي ولآلأبي سفيان! ثم التفت إلى الحسين رضى الله عنه، فقال: اصبر أبا عبدالله! فلقد لقي أبوك منهم مثلالذي تلقى من بعدي.
قال: ثم جعل علي رضى الله عنه يجول في أرض كربلاء كأ نه يطلب شيئا، ثم نزل ودعا بماء، فتوضأ وضوء الصلاة، ثم قام، فصلى ما شاء أن يصلي والناس قد نزلوا هنالك من قربنينوى إلى شاطئ الفرات، قال: ثم خفق برأسه خفقة، فنام وانتبه فزعا، فقال: يا ابنعباس! ألا أحدثك بما رأيت الساعة في منامي؟ فقال: بلى يا أمير المؤمنين، فقال: رأيترجالا بيض الوجوه، في أيديهم أعلام بيض، وهم متقلدون بسيوف لهم، فخطوا حول هذهالأرض خطة، ثم رأيت هذه النخيل وقد ضربت بسعفها الأرض، ورأيت نهرا يجريبالدم العبيط، ورأيت ابني الحسين وقد غرق في ذلك الدم وهو يستغيث فلا يغاث، ثم إنيرأيت أولئك الرجال البيض الوجوه الذين نزلوا من السماء وهم ينادون: صبرا آل الرسولصبرا! فإنكم تقتلون على أيدي أشرار الناس، وهذه الجنة مشتاقة إليك يا أبا عبدالله، ثم تقدموا إلي، فعزوني وقالوا: أبشر يا أبا الحسن، فقد أقر الله عينك بابنك الحسين غدا يوم يقوم الناس لرب العالمين، ثم إني انتبهت؛ فهذا ما رأيت، فو الذي نفس علي بيده، لقد حدثني الصادق المصدق أبو القاسمأني سأرى هذه الرؤيا بعينها في خروجي إلىقتال أهل البغي علينا، وهذه أرض كربلاء الذي يدفن فيها ابني الحسين وشيعته وجماعةمن ولد فاطمة بنت محمد، وأن هذه البقعة المعروفة في أهل السماوات تذكر بأرضكرب وبلاء ، وليحشرن منها قوم يدخلون الجنة بلا حساب.
ثم قال: يا ابن عباس! اطلب لي حولها صيران الظباء، فطلبها ابن عباس، فوجدها، ثم قال: يا أمير المؤمنين! قد أصبتها، فقال علي رضى الله عنه: الله أكبر! صدق الله ورسوله.
ثم قام علي رضى الله عنه يهرول نحوها حتى وقف عليها، ثم أخذ قبضة من بعر الظباء فشمها، فإذا لها لون كلون الزعفران، ورائحة كرائحة المسك، فقال علي رضى الله عنه: نعم، هي هذهبعينها؛ ثم قال: أتعلم ما هذه يا ابن عباس؟ قال: لا يا أميرالمؤمنين، فقال: إن المسيحعيسى ابن مريم قد مر بهذه الأرض ومعه الحواريون، فشم هذا البعر كما شممته، وأقبلتإليه الظباء حتى وقفت بين يديه، فبكى عيسى وبكى معه الحواريون وهم لا يدرون لماذايبكي عيسى عليه السلام، فقالوا: يا روح الله! ما يبكيك؟ ولماذا اختلست ها هنا؟ فقال لهم: أتعلمون ما هذه الأرض؟ قالوا: لا يا روح الله، فقال: هذه أرض يقتل عليها فرخالرسول أحمد المصطفى وفرخ ابنته الزهراء قرينة الطاهرة البتول مريم بنت عمران، ثمضرب بيده عيسى إلى بعر الظباء، فشمه وقال: يا معشر الحواريين! هذا بعر الظباء علىهذا الطيب لأ [نه] كان [من] حشيش هذه الأرض؛ ثم مضى عيسى ابن مريم صلواتالله عليه، وقد بقيت هذه البعرات إلى يومنا هذا من ذلك الدهر، حتى أ نها قد اصفرتلطول الزمان عليها، فهذه أرض الكرب والبلاء.
قال: ثم بكى علي رضى الله عنه، وقال: يا رب عيسى! لا تبارك في قاتل ولدي والعنه لعناكثيرا، ثم اشتد بكاء علي وبكى الناس معه حتى سقط على وجهه وغشي عليه؛ ثم أفاق، فوثب، فصلى ثماني ركعات، وسلم من كل ركعتين، فكلما سلم جعل يتناول منذلك البعر، فيشمه، ويقول: صبرا أبا عبدالله، صبرا يا ثمرة رسول اللهوريحانة حبيبالله، ثم أخذ كفا من ذلك البعر، فصره في ثوبه وقال: لا يزال هذا مصرورا أبدا أو يأتيعلي أجلي، ثم قال: يا ابن عباس! إذا رأيتها من بعدي وهي تسيل دما عبيطا، فاعلم أنأبا عبدالله قد قتل. قال ابن عباس: فو الله لقد كنت أشد تحافظا لها بعد علي بن أبي طالبوأنا لا أحلها عن طرفي.
📚ابن أعثم، الفتوح، 2/ 462- 465
📝 ابنعباس گويد: در سفر صفين خدمت امير المؤمنين عليه السلام بودم. چون به نينوا در كنار فرات رسيد، به آواز بلند فرياد زد: «اى پسر عباس! اين جا را مىشناسى؟»
گفتم: «يا امير المؤمنين! نه.»
فرمود: «اگر چون منش مىشناختى، از آن نگذشتى تا چون من گريه كنى.»
و چندان گريست كه ريشش خيس شد و اشك بر سينهاش روان شد. و با هم گريه كرديم و مىفرمود: «واى واى! مرا چه كار با آل ابو سفيان، چه كار با آل حرب، حزب شيطان و اولياى كفر! صبر كن اى ابا عبدالله كه پدرت بيند آنچه را تو بينى از آنها.»
سپس آبى خواست و وضوى نماز گرفت و تا خدا خواست نماز كرد. سپس سخن خود را باز گفت و بعد از نماز و گفتارش چرتى زد و بيدار شد و گفت: «يابن عباس!»
گفتم: «من حاضرم.»
فرمود: «خوابى كه اكنون ديدم برايت بگويم؟»
گفتم: «خواب ديدى، خير است ان شاء الله.»
گفت: «در خواب ديدم گويا مردانى فرود آمدند از آسمان با پرچمهاى سفيد وشمشيرهاىدرخشان به كمر و گرد اينزمين خطى كشيدند. و ديدم گويا اين نخلها شاخههاى خود را با خون تازه به زمين زدند. و ديدم گويا حسين فرزند و جگرگوشهام در آن غرق است و فرياد مىزند و كسى به دادش نمىرسد. و آن مردان آسمانى مىگويند: صبر كنيد اى آلرسول! شما بهدست بدترين مردم كشته شويد و اين بهشت است اى حسين كه مشتاق توست. و سپس مرا تسليت مىگويند و گويند: اى ابوالحسن! مژده گير كه چشمت را در روز قيامت روشنكرد. وسپس به اينوضع بيدار شدم. و بدان كه جانم به دست اوست، صادق مصدق ابو القاسم احمد برايم باز گفت كه من آن را در خروج براى شورشيان بر ما خواهم ديد. اين زمين كرب و بلاست كه حسين با هفده مرد از فرزندان من و فاطمه در آن به خاك مىروند و آن در آسمانها معروف است و به نام زمين كرب و بلا شناخته شده است، چنانچه زمين حرمين (مكه و مدينه) و زمين بيتالمقدس ياد شوند.»
پس از آن فرمود: «يابن عباس! برايم در اطراف آن پشك آهو جستوجو كن كه به خدا دروغ نگويم و دروغ نشنوم. آنها زرد رنگند و چون زعفرانند.»
ابن عباس گويد: آن را جستم و گرد هم يافتم و فرياد زدم: يا امير المؤمنين! آنها را يافتم، به همان وضعى كه فرمود به من. على عليه السلام فرمود: خدا و رسولش راست گفتند، و برخاست و به سوى آنها دويد و آنها را برداشت وبوييد وفرمود: «همان خود آنهاست. ابنعباس! مىدانى اينپشكها چيست؟ اينها را عيسى بن مريم عليه السلام بوييده و اين براى آن است كه به آنها گذر كرده با حواريون و ديده آهوها اين جا گرد هم مىگريند. عيسى با حواريون خود نشستند و گريستند و ندانستند براى چه گريه مىكنند و چرا نشستند. حواريون گفتند: اى روح خدا و كلمه او! چرا گريه مىكنيد؟ فرمود: شما مىدانيد اين چه زمينى است؟ گفتند: نه. گفت: اين زمينى است كه در آن جگرگوشه رسول احمد و جگرگوشه حره طاهره بتول، همانند مادرم را مىكشند و در آن به خاكى سپرده شود كه خوشبوتر از مشك است، چون خاك سليل شهيد است و خاك پيغمبران و پيغمبرزادگان چنين است. اين آهوان با من سخن گويند و مىگويند، در اين زمين مىچرند به اشتياق تربت نژاد با بركت و معتقدند كه در اين زمين در امانند. سپس دست به آنها زد و آنها را بوييد و فرمود: اين پشك همان آهوان است كه چنين خوشبوست به خاطر گياهش. خدايا آنها را نگه دار تا پدرش ببويد و تسلى جويد.»
فرمود: «تا امروز ماندهاند و به طول زمان زرد شدند، اين زمين كرب و بلاست.»
و فرياد كشيد: «اى پروردگار عيسىبن مريم! بركت به كشندگان حسين مده و به يارى كنندگان آنان و خاذلان او.»
و با آن حضرت گريستم تا به رو در افتاد و مدتى از هوش رفت و به هوش آمد و آن پشكها را در رداى خود بست و به من گفت: «تو هم در ردايت ببند.»
و فرمود: «يابن عباس! هرگاه ديدى خون تازه از آنها روان شد، بدان كه ابوعبدالله در آن زمين كشته شده و دفن شده.»
ابن عباس گويد: من آنها را بيشتر از يك فريضه محافظت مىكردم و از گوشه آستينم نمىگشودم تا در اين ميان كه در خانه خوابيده بودم، به ناگاه بيدار شدم. ديدم خون تازه از آنها روان است و آستينم پر از خون تازه است. من گريان نشستم و گفتم: به خدا حسين كشته شد. على در هيچ حديث و خبرى كه به من داده، دروغ نگفته و همان طور بوده، چون رسول خدا به او خبرها داده كه به ديگران نداده. من در هراس شدم و سپيدهدم بيرون آمدم و ديدم گويا شهر مدينه يكپارچه مه است و چشم جايى را نبيند. و آفتاب برآمد و گويا گرفتگى كسوف داشت و گويا ديوارهاى مدينه خون تازه بود. من گريان بر نشستم و گفتم: به خدا حسين كشته شد.
و از گوشه خانه آوازى شنيدم كه مىگويد: «صبر كنيد خاندان رسول، كشته شد فرخ نحول، روح الامين فرود شد با گريه و زارى.»
سپس به فرياد بلند گريست و من هم گريستم. در آن ساعت كه دهم ماه محرم بود، بر من ثابت شد كه حسين را كشتند و چون خبر او به ما رسيد، چنين بود و من حديث را به آن ها كه با آن حضرت بودند، گفتم و گفتند: «ما در جبهه جنگ آنچه شنيدى، شنيديم و ندانستيم چه خبر است و گمان كرديم كه او خضر است.»
📚كمره اى، ترجمه امالى،/ 597- 600
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#مقام_امام_حسین_در_نزد_خدا_و_انبیاء
#لعن_و_برائت
📜عن يحيى بن يمان، عن إمام لبني سليم، عن أشياخ لهم قالوا: غزونا بلاد الروم، فدخلنا كنيسة من كنائسهم، فوجدنا فيها مكتوبا:
أيرجو معشر قتلوا حسينا شفاعة جده يوم الحساب
قالوا: فسئلنا: منذ كم هذا في كنيستكم؟ فقالوا: قبل أن يبعث نبيكم بثلاثمائةعام.
📚الصدوق، الأمالي،/ 131 رقم 6/ عنه: المجلسي، البحار، 44/ 224؛ البحراني، العوالم، 17/ 110- 111؛ القزويني، تظلم الزهراء،/ 76؛ مثله الفتال، روضة الواعظين، 1/ 193- 194؛ الجزائري، الأنوار النعمانية، 3/ 240
📜قال: أخبرنا عبيدالله، قال: حدثنا أبي، قال: حدثنا محمد بن علي بن عفان العامريبالكوفة، قال: حدثنا أبو سعيد التغلبي، قال: حدثنا علي بن يمان عن إمام لبني سليم، عن أشياخ له غزوا بلاد الروم، قالوا: وجدنا في كنيسة من كنائس الروم مكتوبا:
أيرجو معشر قتلوا حسينا شفاعة جده يوم الحساب
قال: قلت للروم: متى كتب هذا في كنيستكم؟ قالوا: قبل أن يبعث نبيكم بثلاثمائةعام.
📚الشجري، الأمالي، 2/ 84
📝 امام بنى سليم از عدهاى بزرگان آن ها نقل كرده كه گفتند: در بلاد روم جهاد كرديم و به يكى از كليساهاى آن جا وارد شديم. در آن جا اين نوشته را يافتيم: اميد دارند گروهى كه حسين را كشتند به شفاعت جدش در روز حساب.
پرسيديم: «از كى اين نوشته در كليساى شماست؟»
گفتند: «از سيصد سال پيش از اين كه پيغمبر شما مبعوث شود.»
📚كمره اى، ترجمه امالى،/ 131
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein