#شیطان
#عبودیت
#صراط_مستقیم
شخصی می گفت توده ای و از حزب کمونیست بودم، آنموقع بین دخترها بودم و اصلا مشکلی نداشتم ولی الآن که مستبصر شدم و از راهم برگشته و مسلمان شدم، با صدای پایی، دلم می لرزد.
استادمان به او گفت: آن زمان شیطان سواره بود و تو پیاده، الآن برعکس است و چون با ارزش شدی، همان طور که دزد اشیاء با ارزش را می دزدد نه بادمجون و دمپایی کهنه را، و شیطان هم شاه دزدان است، می خواهد اشیاء قیمتی تو را به هر نقشه ای بدزدد.
سوال: شیطان چه چیزی دزدی می کند؟
قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ(اعراف، ۱۶)
ترجمه:
ﺍﺑﻠﻴﺲ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺑﺪﻳﻦ ﺳﺒﺐ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺳﺎﺧﺘﻲ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺁﺩﻣﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻲ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻣﻲ ﻧﺸﻴﻨﻢ ﺗﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺳﺎﺯم.
سوال: صراط مستقیم چیست؟
وَأَنِ اعْبُدُونِي هَٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ (یس، ۶۱)
ترجمه: ﻣﺮﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ، ﺭﺍﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ.
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#تن_و_من
ما یک «تن» داریم و یک «من»
«تن» از خاک است و «من» از افلاک
با مرگ، «تن» از «من» جدا می شود.
«تن» به خاک می رود و «من» به افلاک
پس برای پروراندن «من» تلاش کنیم نه برای پروار کردن «تن»
خداوند متعال می فرماید:
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (انشقاق، ۶)
ترجمه:
ﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻮ ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺗﻠﺎﺷﻲ ﻭﺻﻒ ﺑﺎﻳﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺍﻱ، ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺑﻪ ﻟﻘﺎء ﻭ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺭﺳﻴﺪ.
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
نیاز به #الگو و الگو های قرآنی ۱
شاید شما هم مثل خیلیهای دیگر بعد از شنیدن قهرمان شدن یک ورزشکار، جایزه گرفتن بازیگر یک فیلم خوب، موفق شدن کسب و کار یک مدیر جوان، و معروف شدن یک نویسنده، فکرهایی از این دست به ذهنتان برسد: «اون شرایط و استعدادش رو داشت»؛ «اگر شانس نداشت اینطور نمیشد»؛ «این استثناست!»؛ «حتماً حمایت میشده!».
درست است… هرکس با شرایط و محدودیتهای متفاوتی بزرگ میشود و پرورش پیدا میکند؛ اما قهرمان بودن تنها مدال آوردن، معروف شدن و پولدار شدن نیست. قرار نیست همه ما قهرمان المپیک یا برنده نوبل و اسکار باشیم؛ یا حتی آنقدر پول داشته باشیم که ماشین های پارک شده در پارکینگ خونهمان مثل جعبه مدادرنگی باشد. بنابراین دنیا در کنار المپیک، پارالمپیک را نیز قرار داد که محدودیت ها و نواقص جلوی راه افراد معلول را برای قهرمانی نگیرد.
هر کسی میتواند و باید قهرمان زندگی خودش باشد. به مجموعه ای از شرایط و توانایی هایش در زندگی فکر کند؛ من چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟ وضعیت فعلی خودش رو بشناسد؛ چه مسائلی در زندگی با قدرت من قابل تغییر هست؟ هدفمند باشد و برای رسیدن به هدفش با توانایی ها و موقعیت هایی که دارد تلاش کند.
در این میان الگو داشتن و دیدن افراد موفق بسیار تأثیر گذار است و چه خوب است همانطور که خیاط، بنا، نقاش و ... در کارهایشان از الگو و نمونه تبعیت می کنند تا کارهایشان درست انجام شود، ما نیز برای بندگی از الگو هایی که قرآن در اختیار ما قرار داده است استفاده کنیم.
الگوی قرآنی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#الگوی_قرآنی ۲
خداوند متعال در قرآن کریم الگوهای خوب و بد زیادی را معرفی کرده است که یکی از آنها حضرت #آسیه سلام الله علیها است که به عنوان الگوی خوب معرفی شده است.
وَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قٰالَتْ رَبِّ اِبْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي اَلْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِينَ ﴿التحريم، 11﴾
و خدا برای مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامی که گفت: پروردگارا! برای من نزد خودت خانه ای در بهشت بنا کن ومرا از فرعون وکردارش رهایی بخش ومرا از مردم ستمکار نجات ده.
📌نکته های آیه
✅ یک زن می تواند به جایی برسد که الگوی اهل ایمان شود و سرمشقی برای مردان و زنان باشد.
✅خانواده ای که از زن و مرد تشکیل شده است، به نسبت مرد به چهار دسته فرض می شود:
1- مرد به خدا ایمان دارد و به مکتب عمل می کند.
2- مرد به خدا ایمان دارد ولی به مکتب عمل نمی کند.
3- مرد به خدا ایمان ندارد.
4- مرد خودش را خدا می داند. فَقٰالَ أَنَا رَبُّكُمُ اَلْأَعْلىٰ ﴿النازعات، 24﴾ و گفت: من پروردگار بزرگ تر شما هستم.
زن می تواند در خانه ای زندگی کند که مرد آن خانه ادعای خدایی داشته باشد ولی ایمان خودش را به شکل تمام و کمال حفظ کند
✅انسان نباید تحت تأثیر شرایط بد قرار بگیرد و خدا را رها کند، بلکه باید در برابر ستم ها و ظلم ها مقاومت کند.
✅یکی از راههای تحمل مشکلات، مناجات با خداوند است که حضرت آسیه 4 چیز از خداوند می خواهد:
1- خدا خانه ای در بهشت برای او فراهم کند.
2- این خانه در جوار قرب الهی باشد.
3- خداوند او را از فرعون و کردار شرک آلود نجات دهد.
4- خداوند او را از دست قوم ستمکار رهایی بخشد.
📎نتیجه
در هر شرایط و زمان و مکانی می توان خدا محور و پایبند به توحید بود.
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#چرا_بودن و #چگونه_بودن ۱
آنچه ما دنبال آن هستیم و آن را دنبال می کنیم جواب به این پرسش است که:
در دنیا چگونه باید باشیم؟
اما گامی عقب تر و مهم تر از آن این است که چرا باید باشیم و چرا خداوند ما را خلق کرده است و برای چه به دنیا آمدیم؟
تا چرا بودن ما حل نشود، چگونه بودن حل نمی شود.
زمان کوتاهی در زندگی وجود دارد که باید این سوال مهم را بدست آوریم چرا که: ناگاه بانگ برآمد که خواجه مرد!!!
📎علت آمدن در دنیا چیست؟ تا علت مشخص نشود....
🐄🐫🐑حیوانات از ما بهتر زندگی می کنند.
چرا؟؟؟
چون لباسشان همراهشان است.
غذایشان کنارشان است.
وجدان ندارند.
ازدواج و تولید مثل بدون دردسر و...
خداوند متعال در قرآن کریم از زبان پیامبرش می فرماید:
📖وَ قَالَ الرَّسولُ يَرَب إِنَّ قَوْمِى اتخَذُوا هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُوراً(الفرقان، 30)
یک بار گفته می شود: کان عنده مهجورا (آن را ترک می کنند.)
و یک بار این طور گفته می شود که: اتخَذُوا هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُوراً (گرفتند ترک شده.)
فرق این دو عبارت این است که گاهی مسخره می کنند و گاهی به سخره می گیرند.
گاهی بازی می کنند و گاهی به بازی می گیرند
گاهی قرآن را ترک می کنند و گاهی با اینکه قرآن در دستانشان است آن را ترک می کنند.
📌قرار شد با قرآن ببینیم و حرکت کنیم نه به قرآن ببینیم و حرکتی نباشد و در مقام عمل ترکش کنیم.
پس...
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#چرا_بودن و #چگونه_بودن ۲
پس...
اگر چرا بودن مشخص نشود، قرآن کتاب بازی است متأسفانه
چرا بودن
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
وَ إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَئكَةِ إِنى جَاعِلٌ فى الأَرْضِ خَلِيفَةً (بقره، 30)
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»
این آیه می فرماید انسان خلیفه و جانشین خداوند است و می تواند به بالاترین مرتبه در خدایی شدن برسد مانند مقام پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله که به بالاترین مرتبه رسیدند، یعنی مرحله « فَكانَ قَاب قَوْسينِ أَوْ أَدْنى» (النجم، 9) تا [فاصلهاش] به قدرِ [طول] دو [انتهاى] كمان يا نزديكتر شد.
به غیر از دو مورد که ازلیت و استقلال در صفات باشد، همه موارد را خداوند به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم داده است و پیامبر به آن رسیده است.
چه کسانی به این مرحله می رسند؟
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#چرا_بودن و #چگونه_بودن ۳
رسیدن به این مرحله شأنیت همه انسان هاست تا جایی که: « يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُه» (الکافی، ج1، ص39) با دیدن آنها به یاد خدا بیافتند.
✅اولین شرط برای رسیدن به این مقام بندگی و عبودیت است
همانطور که اولین قدم تبلیغی پیامبران دعوت به #عبودیت و #بندگی بوده است: « يَأَيهَا النَّاس اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» (بقره، 21) اى مردم، پروردگارتان را پرستش كنيد.
📌در تشهد می خوانیم پیامبر صلی الله علیه و آله نیز اول عبد بود و بعد به مرحله رسالت رسید و ما نیز به آن شهادت می دهیم.
اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه
بندگی چیست؟
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d ُ
#حکایت زیبا از #بندگی
📚خواجه ابومنصور، وزیر سلطان طغرل، مردی دانا و لایق، قوی النفس و با شخصیت و خداپرست و درستکار بود. او در انجام وظایف دینی مراقبت کامل داشت.
معمولا همه روزه پس از ادای فریضه صبح مدتی روی سجاده می نشست و ادعیه و اذکاری می خواند. پس از آن که آفتاب طلوع می کرد جامعه وزارت را می پوشید و به دربار می رفت.
روزی سلطان طغرل، وزیر را قبل از طلوع آفتاب احضار کرد.
مأمورین به منزل وی رفتند و او را در حال خواندن دعا دیدند. امر پادشاه را ابلاغ نمودند، ولی وزیر به گفته آنان توجهی نکرد و همچنان به خواندن ادعیه ادامه داد. مأمورین بی اعتنایی او را بهانه کردند و به عرض رساندند که وزیر نسبت به اوامر پادشاه احترام نمی کند و با این سخن، سلطان طغرل را به سختی خشمگین کردند.
وزیر پس از فراغت از عبادت سوار شد و به دربار آمد. به محض ورود، شاه با تندی به وی گفت: چرا دیر آمدی؟
وزیر در کمال قوت نفس و اطمینان خاطر عرض کرد:
ای پادشاه، من بنده خداوندم و چاکر سلطان طغرل! تا از بندگی خدا فارغ نشوم نمی توانم به وظایف چاکری پادشاه قیام نمایم.
گفتار محکم و پر از حقیقت وزیر، شاه را سخت تحت تأثیر قرار داد و دیده اش را اشک آلود کرد. به وزیر آفرین گفت و سفارش کرد که همواره به این روش ادامه بده و بندگی خدا را بر چاکری ما مقدم بدار، تا از برکت آن امور، کشور همواره بر نظم صحیح استوار بماند.
📌قال علی علیه السلام:
ذوالشرف لا تبطره منزلة نالها و ان عظمت کالجبل الذی لا تزعزعه الریاح؛
حضرت علی علیه السلام می فرمود:
مرد با شرف اگر در جامعه به بزرگترین مقام و پایه نایل شود، هرگز خود را نمی بازد و از مسیر فضیلت خارج نمی شود. او مانند کوه پابرجاست که وزش بادها قادر نیست به حرکتش درآورد و متزلزلش نماید.
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#چرا_بودن و #چگونه_بودن ۴
📌 #بندگی_چیست؟
✅بندگی به معنای نظارت و کنترل بر جهت ها و محرک ها می باشد.
اختلاف آدمها به بند بودن آنهاست و ذات آدمی به بندگی است.
🤔ما بند چه هستیم؟ بند خدا یا بند شهوت و مال و لذت های زود گذر دنیا؟
📎یکی از مواردی که می توانیم میزان بندگی خود را با آن بسنجیم، نماز است.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ شَيْءٍ وَجْهٌ وَ وَجْهُ دِينِكُمُ الصَّلَاة» (الکافی، ج3، ص270) هر چیزی وجه و چهره ای دارد و چهره دین، نماز است.
📢 نماز نمای کار است.
📚داستان
شخصی عارفی تعریف می کرد که استاد ما در آسمان می پرد، عارف گفت: مگس هم در هوا می پرد. آن شخص گفت: استاد ما روی آب را می رود. عارف گفت: قورباغه هم روی آب می رود. عارف گفت بگو نمازش چگونه است؟
«قرآن»کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#چرا_بودن و #چگونه_بودن ۵
✅کسی که به صورت کامل بندگی کند «النَّفْس الْمُطمَئنَّةُ» (فجر، 27) می شود
و جایش نزد خداوند است که:
« ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً» (فجر، 28) خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد.
✅چگونه می شود به نفس مطمئنه رسید؟
خداوند متعال خودش جواب این سوال را داده است، آنجا که می فرماید:
« الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ تَطمَئنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئنُّ الْقُلُوب» (رعد، 28) همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد.
✅و مصداق کامل ذکر خود قرآن است
« إِنَّا نحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لحَافِظونَ» (حجر، 9) بىترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كردهايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.
ما فقط قرآن را «ورد» می کنیم نه «ذکر» که با قلب ارتباط دارد.
نتیجه:...
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#ماه_رجب
#دستور_العمل
✏️ آیةاللّه قاضی در متن وصیت نامه خود به شاگردانش، نکاتی را درباره ماه رجب مطرح کرده است:
📌 آگاهانه وارد ماه رجب شوید
📌 قبل از شروع ماه رجب توبه کنید
با شروط لازم و نمازهایی که برای توبه وارد شده که مقصود همان دستور توبه ای است که حضرت رسول(ص) در ماه ذوالقعده دادند.
📌 در ماه رجب نمازهای واجب را در بهترین اوقات خودش انجام دهید.
📌 نوافل شب را هیچ چاره ای نیست مگر آن که آن ها را به جا آورید.
📌 #قرآن را تلاوت کنید ولی تند تند نه، آرام آرام بخوانید و با بهترین صوتی که دارید.
📌 زیارت اهل قبور بروید، نه هر روز، و در روز زیارت کنید نه در شب
@askdin_com
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#داستان_مهدوی
📚با رفتن خواستگار و پدر و مادرش، غم و غصّه شدیدی به دلم نشست و با افکار پریشان به داخل اتاق برگشتم، روی همان فرش پوسیده که از ترس آبرو، پتو روی آن انداخته بودیم نشستم و با صدای آرام، خدیجه همسرم را که در آشپزخانه بود صدا زدم.
خدیجه که از حال و روزم خبردار بود با چشمانی پر از اشک به طرفم آمد و گفت: به دلش نشسته ولی باز هم سکوت کرده و چیزی نمی گوید.
گفتم: یک موقع به خاطر جهیزیه و این حرف ها، جواب منفی ندهد! هرجوری شده جهیزیه ای آبرومند برایش تهیه میکنم، تو هم گریه نکن زن! امیدت به خدا باشد.
خدیجه با پشت دست، اشک را از روی صورتش پاک کرد و گفت:
از کجا میخواهی بیاوری، ما که خرج خودمان را هم با زحمت در میآوریم.
خیلی ناراحت بودم، فشار شدیدی بر قلبم وارد میشد، طفلکی هانیه، خواستگار قبلی را هم به خاطر همین مسأله رد کرد ولی ما متوجه نشدیم و فکر کردیم طرف را نپسندیده. با این حال وقتی خدیجه نگران چیزی میشد، دیگر حال و روز خودم برایم مهم نبود. برای اینکه فضا را عوض کنم با چهره ای ظاهراً شاد به خدیجه گفتم حالا پاشو برو چند استکان چای بریز بیار، فکر این مسائل را هم نکن توکلت به خدا باشد.
او به آشپزخانه رفت ولی خود من هم کمتر از او فکرم مشغول نبود. منتها خیلی بروز نمی دادم. به هر حال وقتی مطمئن شدم که دخترم با این وصلت موافق است، جواب مثبت را به خواستگارش دادیم ولی از آنها تا زمان عروسی، مهلتی گرفتیم تا بتوانیم مقداری جهیزیه آماده کنیم.
هوای گرم بندر لنگه، تاب و توان را از آدم میبرد ولی مجبور بودم در این گرما اضافه کاری کنم تا با پس انداز مختصری که از این راه به دست میآورم، گوشه ای از جهیزیه دخترم را تهیه کنم. هربار که احساس میکردم گرما تاب و توان را از من گرفته و حال کار کردن ندارم، چهره غمگین هانیه جلوی چشمانم نمایان میشد و انگیزه مرا برای کار کردن، حتی در گرمای بالای ۴۰ درجه بندر، بیشتر میکرد. همسرم نیز در خانه مشغول گلدوزی و خیاطی شده بود تا با دستمزد کمی که از این بابت میگیرد کمک حالم باشد.
وقتی اصرار هانیه برای کار کردن در بیرون خانه فایده ای نداشت او هم همکار مادرش شد و بیشتر کارهای خانه را انجام میداد.
۱۰ ماه گذشت تا اینکه مقداری پول جمع کردیم، مقداری هم از رفقا قرض کردم و با عیال و دخترم راهی بازار شدیم.
با خوشحالی مغازهها را میگشتیم، قیمتها را بالا پایین میکردیم تا یک جنس خوب با قیمت مناسب پیدا کنیم.
بعد از ساعتها گشتن، یخچال و فرشی به سلیقه هانیه خریدیم. از مغازه فرش فروشی به مغازه کمد فروش رفتیم و با هزار چک و چونه، کمدی ساده و ارزان خریدیم. هانیه و مادرش به بازار پلاستیک فروشی رفتند تا چند تکه جنس پلاستیکی تهیه کنند. من از آنها جدا شدم تا وانت باری بگیرم و وسایل خریداری شده را که در مغازه امانت گذاشته بودیم به خانه ببرم.
وقتی از مغازه کمد فروشی بیرون آمدم، چشمم به وانت آبی رنگی خورد که آن طرف خیابان پارک کرده بود. شخصی هم با دستمال قرمز رنگی که دور گردنش نمایان بود کنار ماشین ایستاده بود.
به سراغش رفتم، خیلی دندان گردی نکرد و قیمت پیشنهادی من را قبول کرد. با دستمالش که گهگاهی به صورت و پیشانیش میکشید دستی به شیشه جلوی وانت کشید و خیلی تیز سوار شد، عقب عقب آمد تا به مغازه کمد فروشی رسید. بعد از بار زدن کمد، سراغ یخچال
و فرش رفتیم، خیلی خوشحال بودم که لااقل چند قلم جنس برای دخترم گرفته ام.
بعد از چند دقیقه به منزل رسیدیم، راننده اصرار کرد که در را باز کنم تا وسایل را داخل حیاط ببریم، من هم از این پیشنهاد خوشحال شدم چرا که هیچ کس را برای کمک کردن نداشتم.
از ماشین پیاده شدم، کلید را از جیب شلوارم در آوردم. تا در را باز کردم صدای گاز ماشین، پاهایم را سُست کرد، هرچه داد زدم محلی نگذاشت و تا میتوانست سرعت ماشین را زیاد کرد و از محل دور شد. چشمانم سیاهی رفت، دیوارها دور سرم میچرخیدند، روی زمین نشستم و مات و مبهوت به آخر کوچه خیره شدم. قدرت هیچ کاری را نداشتم، با زحمت بدن بی حسم را داخل حیاط بردم و با بی حالی گوشه ای افتادم.
بعد از مدّتی، صدای ماشینی توجّهام را جلب کرد. گوشه چشمی به نیمه باز در انداختم، یک تاکسی بود که هانیه و مادرش از آن پیاده شدند واز صندوق عقب ماشین، مقداری وسایل پلاستیکی بیرون آوردند. با دیدن حال زار من، وسایل پلاستیکی از روی دست خانمم به زمین ریخت، از دیدن من با این وضعیت، وحشت کرده بودند و هرچه میگفتند چه شده، چرا روی زمین نشسته ای... پاسخی برایشان نداشتم.
هانیه سراسیمه رفت تا آب قندی برایم بیاورد. مانده بودم باید چه
کار کنم. مدّتها جان کندن در آفتاب گرم بندر لنگه، مدّتها سوزن زدن شبانه روزی خدیجه و هانیه، همه را نیست و نابود میدیدم.
در یک آن، یاد حرف شیعیان افتادم، آنها میگفتند...
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
👆👆👆
#داستان_مهدوی
می گفتند ما امامی داریم که یکی از القاب او مغیث (فریادرس) است. رو به آسمان کردم، مضطرانه گفتم: خدایا! اگر شیعیان راست میگویند و امامشان واقعاً مغیث است پس بگو، به فریاد من برسد و اگر فریادرس به داد من برسد و مرا از این مشکل رها کند، من هم به او معتقد میشوم.
اینها را گفتم و با تمام وجود فریاد زدم«یا مغیث! یا مغیث! » آب قند را که هانیه آماده کرده بود خوردم، حالم بهتر شده و دست و پایم کمی جان گرفته بود. آمدم از جایم بلند شوم که صدای ترمزِ ماشینی مرا به سمت در کشاند. قبل از رسیدن به در، صدای زنگ در بلند شد.
به محض باز کردن در، همان راننده را دیدم که سرش را پایین انداخته بود و با دستمال قرمزش ور میرفت.
نگاهی به ماشین انداختم، دیدم وسایل، سالم سرجایشان هستند.
دستش را گرفتم، ترسیده بود. گفتم: کاری با شما ندارم فقط بیا داخل و توضیح بده چرا برگشتی؟
با ترس و دلهره وارد حیاط شد و کنار ایوان نشست وگفت:
راستش ما کارمان همین است، بار خوبی که به تورمان میخورد، نقشه میکشیم و در اوّلین فرصت که صاحب بار از ماشین پیاده میشود، گاز ماشین را میگیریم و فرار میکنیم.
وقتی بار شما را دزدیدم، با سرعت به خانه رفتم، رسید دم در خانه، از ماشین پیاده شدم و در حیاط را باز کردم تا ماشین را داخل حیاط ببرم. وقتی سوار ماشین شدم در حیاط بسته شد.
چون عجله داشتم و میترسیدم که شما مرا تعقیب کرده باشید با عصبانیت از ماشین پیاده شده و درها را مجدداً کامل باز کردم و به محض سوار شدن به ماشین، باز هم در بسته شد. دفعه سوّم هم این اتفاق افتاد ولی دفعه چهارم، انگار یک نفر پشت در ایستاده و درها را محکم میببندد. پیاده شدم و پشت در را نگاه کردم، کسی نبود.
ترسیده بودم، این در تا به حال یک بار هم خود به خود بسته نشده بود، بادی هم نمی آمد که بگویم در را باد میببندد.
گفتم این آقا که بارش را دزدیدهام یا جادوگر است یا به بالا وصل است که خدا این قدر هوایش را دارد. پشیمان شدم و بار را آوردم.
تا این را گفت گرمی قطرات اشک را روی گونهام احساس کردم، همانجا تصمیم خود را برای شیعه شدن گرفتم ولی از ترس فامیل، هیچ کسی را از این ماجرا با خبر نکردم جز خدیجه و هانیه.
----------
📌نقل از آیة اللَّه العظمی تبریزی رحمه الله، مجله انتظار، ج ۵.
📌کتاب مجموعه داستان امید آخر از حسن محمودی.
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#چرا_بودن و #چگونه_بودن ۶
نتیجه:
آمدیم تا با عنوان خلیفة اللهی بندگی کنیم و برای رسیدن به مقصد و چگونه زندگی کردن باید از رهنمود های قرآن استفاده کنیم و از استعدادهای خودمان در این را بهره بگیریم.
در این را بی اعتنایی به قرآن مساوی با پوچی و نداری است
📌« لَستُمْ عَلى شىْءٍ حَتى تُقِيمُوا ... مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ» (مائده، 68) تا [هنگامى كه] به آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است عمل نكردهايد بر هيچ [آيين بر حقّى] نيستيد.
یعنی ارزش ما در سایه عمل کردن به قرآن است.
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#حـــڪایت
#رزق
📌هارون الرشيد به بهلول گفت: مي خواهي كه وجه معاش تو را متكفل شوم و مايحتاج تو را از خزانه مقرر سازم تا از فكر آن آسوده شوي؟
📌بهلول گفت: اگر سه عيب در اين كار نبود، راضي مي شدم
🌹اول آنكه تو نمي داني به چه محتاجم، تا آن را از براي من مهيا سازي
🌹دوم اينكه نمي داني چه وقت احتياج دارم تا در آن وقت، وجه را بپردازي
🌹سوم آنكه نمي داني چقدر احتياج دارم تا همان مقدار بدهي
📌ولي خداوند تبارك و تعالي كه متكفل است اين هر سه را مي داند آنچه را محتاجم ،وقتي كه لازم است و به قدري كه احتياج دارم مي رساند
📌ولي با اين تفاوت كه تو در مقابل پرداخت اين وجه، با كوچكترين خطايي ممكن است مرا مورد خشم و غضب خود قرار دهي.
✅خداوند متعال می فرماید:
مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ(الذاریات، ۵۷ و ۵۸)
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺯﻗﻲ ﻣﻲ ﻃﻠﺒﻢ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻏﺬﺍ ﺩﻫﻨﺪ.
ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻭ ﻣﻘﺘﺪﺭ ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ.
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#پناهندگی_به_خدا ۱
📚پناهندگی به خداوند متعال
هر انسانی در زندگی برای خود ملجأ و پناهگاهی دارد که هنگام رویارویی با مشکلات و سختی ها و ناگواری ها به او پناه می برد تا بتواند دردهایش را یا التیام دهد و یا درمان کند.
حال این پناهگاه ها به نسبت افراد متفاوت است برخی به خانواده و اقوام پناهده می شوند و عده ای پشتوانه خود را شهرت و دارایی می دانند و شماری نیز به کارهایی چون سیگار کشیدن و گوش دادن موسیقی برای تسکین دردها روی می آورند.
اما در جامعه مومنانه پناه و پناهگاه فقط خداست و بس.
✅چون:
📌 ۱. غنی مطلق اوست و همه به او محتاجند.(فاطر، 15)
📌 ۲.مالک همه و تدبیر عالم به دست اوست.(ناس، 2)
📌 ۳. سلطنت و حکومت حقیقی برای اوست.(ناس، 3)
📌 ۴. معبود یگانه فقط اوست و عبد جز مولایش مأمنی ندارد.(ناس، 4)
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#پناهندگی_به_خدا ۲
✅سوال:
چه زمانی باید به خدا پناه ببریم؟
در چه کاری باید به خدا پناه ببریم؟
در جواب این سوال مهم باید گفت که برای پناه بردن به خدا زمان خاصی وجود ندارد و اینطور نیست که برای مشکل ویژه ای به خدا پناه ببریم و در کاری خاص فقط پناهنده به درگاه او شویم.
خداوند از باب نمونه فقط یک امر را در آیه ای بیان کرده که:
📌 فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (نحل، ۹۸)
ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻏﻮﺍﮔﺮﻱ ﻫﺎﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥِ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﻫﺪ.
این مورد از باب نمونه است و الا در همه موارد و شئون زندگی باید به خدا پناه برد.
اما در این میان برخی چیزها مهمتر است که باید به آنها توجه کرد و پناه بردن به خدا در این موارد اهمیت بیشتری دارد.
خداوند متعال به آنها در قرآن اشاره کرده است.
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
✅علامه حسن زاده آملی :
🔹کسی که شب با #خدا خلوتی ندارد و اُنس با او ندارد، این در دوستی اش دروغگوست. این #گناه که نمی گذارد با خدا خلوت کنیم و نماز شب بخوانیم چیست؟ برای بنده و جنابعالی که نباید قمار و دزدی باشد، نیّت خلاف نمی گذارد ما نماز شب بخوانیم، و هرکس باید مطابق مقام و موقعیت و تحصیل و غیره ببیند آن چیست که از او توفیق شب زنده داری و #نماز_شب خواندن را گرفته است؟
📌خواندن و تلاوت #قرآن نیز همین طور است. روزی چقدر تلاوت قرآن داریم؟ اگر این توفیق را نداریم باید علت آن را بدست آوریم.
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#پناهندگی_به_خدا ۳
✅مهمترین مواردی که باید به خداوند متعال پناه برد:
1- پناه بردن به خدا از #شیطان
📌 وَ إِمَّا يَنزَغَنَّك مِنَ الشيْطنِ نَزْغٌ فَاستَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ(آل عمران، 200)
و اگر از شيطان وسوسهاى به تو رسد، به خدا پناه بَر، زيرا كه او شنواى داناست.
و آیات دیگری مانند: آل عمران، 36- نحل، 98- مؤمنون، 97 و 98- فصلت، 36- ناس، 1.
📚در ماجرای داستان حضرت و آدم علیه السلام شیطان با تأکید های فراوان قسم یاد کرد که از خیر خواهان شما هستم و این درخت، درخت بقاء است، کلامش دروغ بود و قصد دشمنی با حضرت آدم علیه السلام را داشت، آنجا که فرمود:📢
📌وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ(اعراف، ۲۱)
ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺟﺪّ ﻭ ﺟﻬﺪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻗﻄﻌﺎً ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻴﺮﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ.
✅اما بعد از آن ماجرا و مهلت خواستن از خداوند، دشمنی خود را آشکارا به زبان آورد و گفت:📢
📌قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(ص، 82)
ﺍﺑﻠﻴﺲ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻋﺰّﺕ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﻗﻄﻌﺎً ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﺍﻫﻪ ﻣﻲ ﻛﺸﺎﻧﻢ.
📌آنجا که صحبت از خیر خواهی و دوستی بود، جز دشمنی کاری انجام نداد، اینجا که به عزت خداوند متعال قسم یاد کرده چه می کند؟؟؟
در مقابل این دشمن سرسخت و مستکبر و لجوج غیر خدای عزیز پناهگاهی وجود دارد؟
با کدام به زیبایی ها می رسیم؟
سنایی زیبا سرود که:
📎شیطان اگر که همسفرت شد یقین بدان
🖇با او به هیچ نقطه ی زیبا نمی رسی
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#پناهندگی_به_خدا 4
✅مهمترین مواردی که باید به خداوند متعال پناه برد:
2- پناه بردن به خدا از #جهل
وَ إِذْ قَالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَ تَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الجْاهِلِينَ(67)بقره
و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: «خدا به شما فرمان مىدهد كه: ماده گاوى را سر ببريد»، گفتند: «آيا ما را به ريشخند مىگيرى؟» گفت: «پناه مىبرم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم.»
و آیات دیگری مانند: سوره هود، 47- غافر، 56- دخان، 20.
✅جهل گاهی در مقابل #عقل است که به آن بی عقلی و بی خردی و حماقت می گویند.
و گاهی در مقابل #علم است که شخص بدون علم و آگاهی جولان می دهد.
جهل در هر دو مورد نا پسند است چرا که در مرتبه اول باید سبب بندگی خدا شود (بحار، ج۱، ص۱۱۶) و در گام دوم باید
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند.
📌امام رضا علیه السلام فرمودند:
« صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ »(کافی، ج۱، ص۱۱) دوست هر انسانی عقل او و دشمنش جهل اوست .
📌حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز فرمودند:
الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ؛
نادانى سرآمد همه بدى هاست.
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#حکایت
🔹ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺍﻧﮕﺮﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺷﻨﯿﺪﻩﺍﻡ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺸﺎﻥ ﺩﻫﯽ، ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﻭﯾﺸﻢ ...
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ ﻧﺬﺭِ ﮐﻮﺭﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﺭ ﻧﯿﺴﺘﯽ ...!
ﭘﺲ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺗﺎﻣﻠﯽ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﺍﯼ ﺧﻮﺍﺟﻪ ، ﮐﻮﺭ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩِ ﺧﺪﺍﯼ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ و ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﮔﺪﺍﺋﯽ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ ...!
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪ ... ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻭﯼ ﺷﺘﺎﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻮﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺩﻫﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ ...
#ﺧﻮﺍﺟﻪ_ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ_ﺍﻧﺼﺎﺭﯼ
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#پناهندگی_به_خدا 5
✅مهمترین مواردی که باید به خداوند متعال پناه برد :
📌 3- پناه بردن به خدا از #فحشا
وَ رَوَدَتْهُ الَّتى هُوَ فى بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الأَبْوَب وَ قَالَت هَيْت لَك قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبى أَحْسنَ مَثْوَاى إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظلِمُونَ(23)یوسف
و آن [بانو] كه وى در خانهاش بود خواست از او كام گيرد، و درها را [پياپى] چفت كرد و گفت: «بيا كه از آنِ توام!» [يوسف] گفت: «پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نيكو داده است. قطعاً ستمكاران رستگار نمىشوند.»
و سوره مریم آیه 18.
📌 4- پناه بردن به خدا از #ظلم
قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلا مَن وَجَدْنَا مَتَعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذاً لَّظلِمُونَ(79)یوسف
گفت: «پناه به خدا، كه جز آن كس را كه كالاى خود را نزد وى يافتهايم بازداشت كنيم، زيرا در آن صورت قطعاً ستمكار خواهيم بود.»
📌 5- پناه بردن به خدا از #متکبر
وَ قَالَ مُوسى إِنى عُذْت بِرَبى وَ رَبِّكم مِّن كلّ مُتَكَبرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الحْسابِ(27)غافر
و موسى گفت: «من از هر متكبّرى كه به روز حساب عقيده ندارد، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه بردهام.»
📌 6- پناه بردن به خدا از #شرّ و پلیدی
قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَقِ مِن شرّ...( فلق، 1 تا 5)
بگو: «پناه مىبرم به پروردگار سپيده دم، از شرّ...»
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#پناهندگی_به_خدا ۶
📎پناه بردن به غیر خدا
سوال:
📢حال اگر به غیر خداوند متعال پناه ببریم آیا برای ما ثمره ای دارد و درد انسان درمان می شود؟
📌خداوند متعال نمونه ای در قرآن می فرماید که اگر به غیر خداوند پناه ببرید، هر چند آن پناهگاه نسبت به شما وسعت بیشتری در انجام عمل داشته باشد، مانند جنیان، جز افزایش و ازدیاد سرکشی چیزی نصیب انسان نمی شود.
📌 وَ أَنَّهُ كانَ رِجَالٌ مِّنَ الانسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الجْن فَزَادُوهُمْ رَهَقاً (جنّ، 6)
و مردانى از آدميان به مردانى از جنّ پناه مىبردند و بر سركشى آنها مىافزودند.
و اگر هم در دنیا مشکلشان حلّ شود باید دانست که ما #سفر_ابد در پیش داریم و آنچه در قیامت از انسان دستگیری می کند، فقط خداوند است و بس.
📌 استَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتىَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُم مِّن مَّلْجَإٍ يَوْمَئذٍ وَ مَا لَكُم مِّن نَّكيرٍ(شوری، 47)
پيش از آنكه روزى فرارسد كه آن را از جانب خدا برگشتى نباشد، پروردگارتان را اجابت كنيد. آن روز نه براى شما پناهى و نه برايتان [مجال] انكارى هست.
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#پناهندگی_به_خدا ۷
#داستانی زیبا
📌باید یقین داشته باشیم فط ملجأ و مأوی و پناهگاه، درگاه الهی است.
در مورد 118 سوره توبه شان نزول ديگرى نقل شده كه خلاصهاش چنين است :
📚 سه نفر از مسلمانان به نام كعب بن مالك و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه از شركت در جنگ تبوك ، و حركت همراه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) سرباز زدند ، ولى اين به خاطر آن نبود كه جزء دار و دسته منافقان باشند ، بلكه به خاطر سستى و تنبلى بود ، چيزى نگذشت كه پشيمان شدند .
هنگامى كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) از صحنه تبوك به مدينه بازگشت ، خدمتش رسيدند و عذر خواهى كردند ، اما پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) حتى يك جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نيز دستور داد كه احدى با آنها سخن نگويد . آنها در يك محاصره عجيب اجتماعى قرار گرفتند ، تا آنجا كه حتى كودكان و زنان آنان نزد پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) آمدند و اجازه خواستند كه از آنها جدا شوند ، پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) اجازه جدائى نداد ، ولى دستور داد كه به آنها نزديك نشوند .
فضاى مدينه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد كه مجبور شدند براى نجات از اين خوارى و رسوائى بزرگ ، شهر را ترك گويند و به قله كوههاى اطراف مدينه پناه ببرند از جمله مسائلى كه ضربه شديدى بر روحيه آنها وارد كرد اين بود كه كعب بن مالك مىگويد روزى در بازار مدينه با ناراحتى نشسته بودم ديدم يك نفر مسيحى شامى سراغ مرا مىگيرد ، هنگامى كه مرا شناخت نامهاى از پادشاه غسان به دست من داد كه در آن نوشته بود اگر صاحبت ترا از خود رانده به سوى ما بيا ، حال من منقلب شد گفتم اى واى بر من كارم به جائى رسيده است كه دشمنان در من طمع دارند !
خلاصه بستگان آنها غذا مىآوردند ، اما حتى يك كلمه با آنها سخن نمىگفتند .
مدتى به اين صورت گذشت و پيوسته انتظار مىكشيدند كه توبه آنها قبول شود و آيهاى كه دليل بر قبولى توبه آنها باشد نازل گردد ، اما خبرى نبود .
در اين هنگام فكرى به نظر يكى از آنان رسيد و به ديگران گفت : اكنون كه مردم با ما قطع رابطه كردهاند ، چه بهتر كه ما هم از يكديگر قطع رابطه كنيم (یقین پیدا کردند که جز خدا پناهی نیست و باید دست به دامن خداوند شد.)
آنها چنين كردند به طورى كه حتى يك كلمه با يكديگر سخن نمىگفتند ، و دو نفر از آنان با هم نبودند ، و به اين ترتيب سر انجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پيشگاه خداوند ، توبه آنان قبول شد و اين آیه نازل گرديد .( تفسير نمونه، ج 8، ص 170)
وَ عَلى الثَّلَثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتى إِذَا ضاقَت عَلَيهِمُ الأَرْض بِمَا رَحُبَت وَ ضاقَت عَلَيْهِمْ أَنفُسهُمْ وَ ظنُّوا أَن لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلا إِلَيْهِ ثُمَّ تَاب عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّاب الرَّحِيمُ(توبه، 118)
«قرآن» کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d