•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :521
مورخ:5/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال #ترشی_فلفل درست کردم توش گوجه زدم جاریم قه قه بهم خندید 😐
ولی اونقدر خوشمزه بود و یه کاسه خوردو جیکشم درنیومد 😐😂
حالا امسال زنگ زده آبجی آبجی تورو خدا دستور ترشی فلفل پارسالتو بده فرشاد دیوونم کرده میگه درست کن!😕
الکی میگه ها خودش دلش میخواد
فرشاد بهونس منم یه #دستور الکی دادم بهش 🤣😏🌶🍅
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
ولی به شما میگم قایمکی بیاد اینجا👆🏻
.
مادرشوهر در جوانی همسرشون از دست داده بود برا همین با ما زندگی میکرد چند وقتی بود یهو قهقه های بلندی میزد من اولش فکر میکردم به تلویزون نگاه میکنه ولی اینحور نبود واقعا من خوف میکردم میترسیدم مخصوصا شبها که قهقه میزد کم کم این رفتار بر همسرم اثر کرد اونم یهو قهقه میزد من دیگه نتوستم بمونم شبی که میخاستم فرار کنم دیدم مادرشوهرم و شوهرم .....https://eitaa.com/joinchat/3378708844C983cd10b9d
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :522
مورخ:6/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند ماهی بود به دلیل مشکلات مالی از شهرستان اومده بودم تهران و توو یه مغازه ای کار میکردم که با یه خانوم چهل ساله به نام شیوا آشنا شدم و همیشه از اخلاق بد شوهرش تعریف میکرد و میگفت خوش به حال خانومتون که همچین شوهر خوش اخلاق و چشم پاکی گیرش اومده.
خونشون چسبیده به مغازه،طبقه چهارم بود و چند دفعه ای ازم خواست که خریداشو براش ببرم بالا و هر دفعه پنجاه هزار تومن بابت اینکه کمکش میکردم بهم میداد.
یه روز توو ایتا بهم پیام داد و یه لیست خوراکی نوشته بود که آقا رضا بیزحمت لیست و آماده کنید بیارید طبقه بالا امشب مهمان داریم دستم بنده.خریدارو توو چند تا پلاستیک گذاشتم رفتم طبقه چهارم تا زنگ درو زدم، در باز شد و...
😱👇🔥❤️🔥
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
زندگیمو بخاطر حیله زنانه از دست دادم☝️🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :523
مورخ:6/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بزن رو آدمه ببین چی گوش میده😳🤩
بکوب روش برات پلی بشه👇🏻😍🙊
╭━━━━━╮♪♪♪♪♪
┃╱▔▔▔╲┃┈┈┈┈┏━━┓
▉╰╯╰╯▕▉┈┈┈┈┗┳━╯┓
▕╰━━╯▕▂▂▂┈┈▕┗▅━╯
╭╰╮╭━╯╮┈▕╲┈▕▕▕┈
╰╮┃┃╭━╯┈┈▏▔▔▕▕┈
╱┃┃┃┃▕┈┈┈▏▔▔▔▕┈
╲▂╱╲▂╱▔▔▔▔▔▔▔▔┈
بی جنبه ها نزنن بی زحمت🤦🏻♀❌☝️🏻
جـــــــرعت داری بــــــزن رو جغده🤣😈👇🏻
╱╲_____╱╲
▏╭━━╮ ╭━━╮▕
▏┃_ ┃┃ ┃▕
▏┃👁┃┃👁┃▕
▏╰━━╯ ╰━━╯▕
╲🪶 👅 🪶╱
╱🪶🪶🪶🪶╲
▏🪶🪶🪶🪶▕
▏🪶🪶🪶🪶▕
╲╱╲🪶🪶╱╲╱
_╱▕▔▔▏╲_
بـــرگـــــــــــااااااام😱☝️🏻
بچـــــــــــه مچه نیاد 🔞
گسترده تبلیغاتی رادین
بزن رو آدمه ببین چی گوش میده😳🤩 بکوب روش برات پلی بشه👇🏻😍🙊 ╭━━━━━╮♪♪♪♪♪ ┃╱▔▔▔╲┃┈┈┈┈┏━━┓ ▉╰╯╰╯▕▉┈┈┈┈┗
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :524
مورخ:6/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
نگاهم افتاد به آیینه سفره عقد و خودم و نیما رو که داخلش دیدم لبخند عمیقی روی لبم نشست ، تا چند دقیقه دیگه من و نیما برای همیشه مال هم دیگه میشدیم ، باورم نمیشد بعد از این همه سختی بالاخره به هم رسیدیم …
با صدای عاقد به خودم اومدم
-عروس خانم برای بار سوم میپرسم آیا بنده وکیلم ؟
به محض اینکه خواستم دهنم رو باز کنم و جواب بله رو بدم در اتاق باز شد و مادر نیما با خشم وارد شد و گفت :
-تمومش کنید ، من دختری رو برای پسرم نمیگیرم که گذشته ای مثل این خانم داشته باشه
نمیفهمیدم چه اتفاقی افتاده نگاهم به دختر خاله نیما افتاد که داشت با پوزخند عجیبی نگاهم میکرد … فهمیدم همه چی زیر سر خودشه و بالاخره کارش رو کرد و بعد …
😱😱👇👇❤️🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/499975030Cb5116ff2e8
❌باورم نیست سرگذشت زندگیم آنقدر تلخ باشه☝️😢
گسترده تبلیغاتی رادین
نگاهم افتاد به آیینه سفره عقد و خودم و نیما رو که داخلش دیدم لبخند عمیقی روی لبم نشست ، تا چند دقیقه
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :525
مورخ:6/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
با اولین دیدار، متوجه نگاههای زیرچشمی کوروش شدم و به همسرم گفتم که با او رفت و آمد نکند اما او قبول نکرد!😔
کوروش هر روز به دیدن شوهرم میآمد و من هم که دیدم رابطه برادرانهای دارند سعی کردم خوشبین باشم و خیال بد نکنم
رفته رفته رابطه صمیمانه شد کوروش بی پروا تر از قبل نگاهم میکرد و هم صحبتم میشد. هربار که به چشمانم خیره میشد از ترس قلبم به تپش میافتاد تا جایی که کمکم...❤️🔥🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/2805924589C5429167b83
ماجرایی که زندگی منو دگرگون کرد👆😔💔