eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.8هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️سوال پس از شهادت حسین علیه السلام چه اتفاقاتی در عالم افتاد لطفا از کتب اهل سنت نشان دهید چون می خواهم در برابر انان احتجاج کنم تا بفهمند مصیبت حسین بسیار بزرگ بوده 💭پاسخ: 1⃣برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر: ❗️طبرای و دیگران از علمای اهل سنت روایت می کنند که عیسی بن حارث کندی می گوید: "هنگامی که حسین را شهید کردند تا هفت روز می دیدیم که برخی ستارگان با یکدیگر برخورد می کنند" 📚المعجم الکبیر ج3 ص114 📚تهذیب الکمال ج6 ص433 2⃣دیوارهای خونین پس از طلوع افتاب: ❗️طبری در تاریخ خود نقل می کند: "پس از شهادت حسین به مدت دو یا سه ماه از زمان طلوع خورشید تا بالا امدن افتاب گویی دیوارها به خون آغشته بودند" 📚تاریخ طبری ج3 ص300 📚انساب الاشراف ج1 ص428 3⃣خونین بودن آسمان : ❗️ابن عساکر و دیگران نقل می کنند: "هنگامی که حسین شهید شد آسمان خون بارید و همچنان دیده می شد که تمام اشیا و اسباب مملو از خون بود و همین باران خون در خراسان و شام و کوفه نیز باریده بود" 📚تاریخ مدینه دمشق ج14 ص229 📚تاریخ الاسلام ج5 ص16 4⃣اشک ریختن آسمان: ❗️ابن سیرین می گوید: "آسمان برای هیچ کس جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی نگریسته است" 📚سیر اعلام النبلای ج3 ص312 📚بغیه الطالب ج6 ص2634 5⃣تاریک شدن دنیا: "خلف بن خلیفه از پدرش نقل می کند: هنگامی که حسین شهید شد آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستارگان آسمان ظاهر شدند و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت" 📚تاریخ مدینه دمشق ج14 ص226 📚تهذیب التهذیب ج2 ص305 6⃣جاری شدن خون تازه از زیر سنگ ها: ❗️زهری می گوید: "در روز شهادت حسین زیر هر سنگی را بر می داشتند از زیر آن خون تازه می جوشید" 📚المعجم الکبیر ج3 ص113 📚دلایل النبوه ج6 ص471 ❗️همینطور: 7⃣جاری شدن خون از دیوار دار الاماره ابن زیاد: 📚تهذیب الکمال ج6 ص434 📚تاریخ مدینه دمشق ج14 ص229 ❗️و اتفاقات عجیب دیگر که همگان نشانه حقانیت امام حسین و بزرگی مصیبت ایشان می باشد که جهت اگاهی بیشتر از مدارک آن در کتب اهل سنت رجوع کنید: 📚فضایل الخمسه ،محقق فیروز ابادی ،ج3 ص292 به بعد https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⁉️سوال ایادرسته که میگن پیامبر بارها برای امام حسین (ع)گریه کردن.وبرای مظلومیتش درصحرای کربلا اشک ریختن? اگه درسته لطفا منبعشو بهم بدید.اگه از اهل سنت هم داشته باشین ممنون میشم 🗯پاسخ: ❗️این مطلب در منابع متعددی از روایات شیعه و سنی نقل شده است . 💎حاکم نیشابوری از علمای برجسته اهل سنت روایت می کند : ❗️"پیامبر روزی امام حسین را دیدند و شروع کردند به گریه کردن .از ایشان سوال کردند که چرا گریه می کنید؟ 💎ایشان فرمودند: "جبرییل بر من نازل شد و اطلاع داد که بزودی امتم همین فرزندم را شهید می کنند و جبرییل مقداری از تربت او را که به رنگ سرخ در آمده بود به من داد" 📚مستدرک علی الصحیحین ج3 ص176 ❗️حاکم همین مضمون را در ج4 ص398 از کتابش نقل می کند. 💭گریه کردن پیامبر گرامی بر امام حسین را دیگران از علمای اهل سنت نیز نقل کرده اند از جمله: 📚متقی هندی در کنزالعمال ج7 ص106 📚مسند احمد بن حنبل ج3 ص242 📚طبری در ذخایر العقبی ص147 📚هیثمی در مجمع الزواید ج9 ص187 📚ابن حجر در صواعق المحرقه ص115 ❗️و...که جهت اگاهی رجوع فرمایید: 📚فضایل الخمسه ،محقق فیروز آبادی ،ج3 ص272 به بعد ❗️مساله گریه کردن پیامبر گرامی بر امام حسین و خبر دادن جبرییل از شهادت ایشان در منابع متعددی از کتب شیعه نیز ذکر شده است مانند: 📚کامل الزیارات ص146 📚کشف الغمه ج2 ص270 📚الارشاد ج2 ص130 📚اعلام الوری ج1ص428 📚امالی صدوق ص191 📚مناقب ابن شهر اشوب ج2 ص209 ❗️و...که جهت اگاهی بیشتر رجوع کنید به : 📚بحار الانوار ج44 ص223 باب30 ❗️روشن است که ما نیز اگر برای حسین علیه السلام گریه و عزاداری می کنیم به پیامبر گرامی اقتدا کرده ایم همان پیامبری که خداوند در باره او می فرماید: "انچه را رسول خدا برای شما اورده بگیرید و اجرا کنید " 💎حشر 7 ❗️ومی فرماید: "برای شما در سیره پیامبر اسوه نیکویی است ( به او اقتدا کنید)" 💎احزاب21 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
سوال برخی اشکال وارد می کنند که قرآن تحت تاثیر محیط صادر شده ( محیط زدگی) واز جانب خداوند نیست مثلا قران قلب را مرکز تفکر می کند اعراف 179، حج 46 تفکر قدیم این بود که قلب مرکز تعقل است ونمی دانستند که مغز داخل جمجمه مرکز تعقل است نه قلب که یک پمپ ساده عضلانی است .محمد هم این غلط را از محیطش گرفته و به اسم خدا وارد قران کرد ♦️پاسخ 💢در تفسیر شریف نمونه بحثی مطرح شده است به عنوان :« مقصود از قلب در قرآن» ♦️و چنین می آورد: « چرا درک حقایق در قرآن به قلب نسبت داده شده است در حالی که می دانیم قلب مرکز ادراکات نیست بلکه تلمبه ای است برای گردش خون در بدن ؟ ❗️در پاسخ چنین می گوییم : «قلب» در قرآنبه معانى گوناگونى آمده است، از جمله:  1⃣به معنى «عقل و درک»، چنان که در آیه37سوره«ق» مى خوانیم: «اِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»؛ (در این مطالب، تذکر و یادآورى است براى آنان که نیروى عقل و درک داشته باشند).  2⃣ به معنى «روح و جان»، چنان که درسوره«احزاب» آیه10 آمده است: «وَ اِذْ زاغَتِ الاَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ»؛ (هنگامى که چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسیده بود).  3⃣به معنى «مرکز عواطف»، آیه12سوره«انفال» شاهد این معنى است: «سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْب»؛ (به زودى در دل کافران ترس ایجاد مى کنم). ♦️ و در جاى دیگر درسوره«آل عمران» آیه159 مى خوانیم: «فَبِما رَحْمَه مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»؛ (... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى شدند).  💢توضیح این که، در وجود انسان دو مرکز نیرومند به چشم مى خورد:  1 ـ مرکز ادراکات، که همان «مغز و دستگاه اعصاب» است و لذا هنگامى که مطلب فکرى براى ما پیش مى آید، احساس مى کنیم با مغز خویش آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار مى دهیم - اگر چه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزارى براى روح هستند -.   2 ـ مرکز عواطف، که عبارت است از همان «قلبِ» صنوبرى که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسایل عاطفى در مرحله اول، روى همین مرکز اثر مى گذارد، اولین جرقه از قلب شروع مى شود. ما هنگامى که با مصیبتى روبرو مى شویم بالوجدان فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مى کنیم و همچنان وقتى که به مطلب سرورانگیزى بر مى خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس مى کنیم (دقت کنید). ♦️درست است که مرکز اصلى «ادراکات» و «عواطف» همگى روح و روان آدمى است ولى تظاهرات و عکس العمل هاى جسمى آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم، نخستین بار در دستگاه مغز آشکار مى شود، ولى عکس العمل مسایل عاطفى از قبیل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مى گردد، به طورى که به هنگام ایجاد این امور به روشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مى کنیم. ❗️نتیجه این که: اگر در قرآن مسایل عاطفى، به قلب (همین عضو مخصوص) و مسایل عقلى، به قلب (به معنى عقل یا مغز) نسبت داده شده، دلیل آن همان است که گفته شد، و سخنى به گزاف نرفته است. از همه اینها گذشته، قلب به معنى عضو مخصوص نقش مهمى در حیات و بقاى انسان دارد، به طورى که یک لحظه توقف آن با نابودى همراه است. بنابراین چه مانعى دارد که فعالیت هاى فکرى و عاطفى به آن نسبت داده شود. 📚تفسیر نمونه ج1 ص88 به بعد ♦️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔خدا در قرآن کریم فرموده هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری را نیز عفو می کند ( شوری32) ❓در اینجا علت همه مصائب اعمال انسان ذکر شده در صورتیکه در آیات و روایات دیگر عوامل دیگری چون آزمون الهی، ترفیع درجات هم ذکر شده. ❓این تناقض ظاهری رو چگونه بایستی حل کرد؟ ❓مثلا معصومین علیهم السلام که هیچ گاه گناهی مرتکب نشده اند تا بخواهد به این دلیل مصائبی به ایشان وارد شود درحالیکه می بینیم زندگیشان سراسر رنج و سختی بوده..❕ 💠پاسخ💠 🌀خداوند می فرماید: « هر مصیبتی به شما می رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری را نیز عفو می کند» 🔷شوری 30 👌در تفسیر نمونه چنین آمده است؛ ❗️« گرچه ظاهر آیه عام است و همه مصائب را در بر می گیرد ولی مطابق معمول در عمومات استثناهایی وجود دارد مانند مصائب و مشکلاتی که دامنگیر انبیائ و ائمه معصومین می شد که برای ترفیع مقام یا آزمایش آنها بود. 👌وهمچنین مصائبی که گریبان غیر معصومین را می گیرد و جنبه آزمون دارد و یا مصائبی که بر اثر ندانم کاری ها و عدم دقت و مشورت و سهل انگاری ها در امور حاصل می شود که اثر تکوینی اعمال خود انسان است . 🔶جمع میان آیات مختلف و روایات ایجاب می کند که عموم این آیه را تخصیص بزنیم . ❗️از آنجا که مصایب و گرفتاری برای بیشتر افراد جنبه کیفری و کفاره ای دارد آیه فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است اما سایر آیات و روایات این عموم را تخصیص زده است و بیان کرده است برخی مصائب برای برخی افراد به سبب شکوفایی استعدادها یا هشدار نسبت به آینده یا آزمون الهی و یا بیداری از غرور و غفلت و مانند آن اتفاق می افتد. 📚تفسیر نمونه ج20 ص441 👌در روایتی آمده است که از امام صادق تفسیر آیه فوق را سوال کردند ایشان فرمودند: ❗️« می دانید که علی و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبی شدند آیا به خاطر اعمالشان بود در حالی که آنها اهل بیت طهارتند و معصوم هستند از گناهان❓ 🔶سپس افزود: « رسول خدا پیوسته توبه می کرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار می نمود بی آنکه گناهی مرتکب شده باشد .خداوند برای اولیائ و دوستانش مصائبی قرار می دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش بگیرند بی آنکه گناهی مرتکب شده باشند» 📚الکافی ج2 ص325 📚قرب الاسناد ص79 📚تفسیر قمی ج2 ص277 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج4 ص827 👌بنابراین امام می فرماید عمومیت آیه مذکور در مورد برخی افراد نظیر انبیا و اولیا تخصیص می خورد . 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
⁉️سوال با این که مى دانیم خداوند رحمان و رحیم است و نسبت به بندگان خود مهربان مى باشد، چرا در منابع اسلامى اعم از قرآن و حدیث وارده شده است که از خدابترسیم ؟ ترس از خداوند دادگر و مهربان چه مفهومى دارد؟ 🗯پاسخ: ❗️مى دانیم ترس بموقع و به صورت منطقى و معقول در وجود انسان یکى از نعمتهاى الهى است؛ زیرا ترس یک «عامل حفاظتى» است که انسان را در برابر بسیارى از خطرات مصون مى دارد؛ اگر انسان از عوامل خطر نمى ترسید، مثلا از درندگان، فرو ریختن سقف خانه هاى لرزان و بیمارى خطرناک نمى هراسید، دیرى نمى پایید که در کام هر خطرى فرو مى رفت و به زودى رشته زندگى او از هم مى گسست. 🔴همین ترس به انسان هشدار مى دهد که به بدن یک جذامى بدون جهت دست نزند، به لب پرتگاه نرود و در برابر خطرات احتمالى به وسایل ایمنى مجهّز گردد. ❗️اگر در این موارد و مشابه آنها ترس از ضرر و خطر در وجود انسان وجود نداشت، گروههای زیادى خیلى زود به کام نیستى کشیده مى شدند. 🗯البتّه ترس در صورتى مایه حفظ و تکامل انسان شمرده مى شود که منطقى و عقلانى باشد؛ یعنى انسان از عواملى که واقعاً خطرناک هستند بترسد ولى بطور مسلّم ترسهاى بى دلیل و غیر منطقى که از آن به «جُبن» تعبیر مى آورند، مایه عقب افتادگى و وسیله شکست و ناکامى است. ❗️ترس بى جهت آن است که انسان بدون دلیل از موضوعى بترسد و یا در موردى که باید به میدان حوادث برود، از آن فرار کند و در تمام صحنه هاى مختلف زندگى جنبه و قیافه منفى به خود بگیرد؛ این گونه ترسها مسلّماً مذموم و بیهوده و مایه عقب افتادگىد انسان است. 🗯اکنون به مساله ترس از خدابرگردیم: 🔴قرآن مجید چنین مى فرماید: «و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى باز دارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست» 📓نازعات 40 و41 ❗️در این آیه به جاى ترس از خدا، ترس از مقام خداقرار داده شده است. اکنون ببینیم مقصود از ترس از «مقام» خداچیست؟ 🗯مقصود همان مقام عدالت و دادگرى اوست؛ ⁉️آیا عدالت خداترس آور و وحشتناک است؟ ❗️ جواب این سوال روشن است؛ آنها که حسابشان پاک است، از عدالت خداوند ترس ندارند؛ امّا آنها که پرونده تاریکى دارند، مسلّماً از عدالت او مى ترسند؛ زیرا اگر خداوند با بندگان بزهکار خود بر اساس عدالت و دادگرى رفتار کند، باید آنان را مطابق پرونده هاى سیاه خودشان به کیفرهاى سخت محکوم سازد. آیا چنین موضوعى ترسناک و وحشتناک نیست؟ 🗯از این بیان نتیجه مى گیریم که مقصود از ترس خداوند ترس از مقام عدالت او ، ترس از گناه و اعمال زشت خویشتن است؛ اینهاست که باید انسان از آنها بترسد و هر کجا ترس از خدامطرح است، مقصود همین است و بس. ❗️امیرمومنان در یکى از سخنان خود به این حقیقت اشاره مى کند و مى فرماید: «شایسته است هر فردى فقط از عمل ناشایست خود بترسد» 📚نهج البلاغه ،کلمات قصار شماره 82 ⁉️ممکن است سوال شود که هر گاه مقصود از جمله «ترس از خدا» ترس از گناه و اعمال ناشایست است، پس چرا اولیا و پیشوایان معصوم با این که در برابر گناه معصوم بوده و هرگز گناهى از آنان سر نمى زده، بیش از همه از خدامى ترسیدند؟ ❗️پاسخ این سوال چندان پیچیده نیست؛ زیرا بیم آنان از یک رشته «ترک اولى» بود که به هیچ وجه گناه محسوب نمى شود؛ ولى انتظار از آنان این است که آنها را نیز انجام ندهند. انتظاراتى که از آنان هست از دیگران نیست؛ چه بسا ممکن است عملى براى نوع افراد مباح و مشروع و حتّى عبادت شمرده شود، ولى همان عمل براى کسانى که در سطح عالى قرار دارند نسبت به موقعیّت و مقامى که به دست آورده اند، لغزش محسوب گردد» 📚برگرفته از کتاب پاسخ به پرسش های مذهبی،ص667 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔یکی از کانال های ضد دین به روایاتی استدلال می کند که امام حسن زنان زیادی می گرفت و آنان را طلاق می داد خواستم ببینم این روایات صحیح است❗️❗️ 🔶امام صادق گفت: مردی به حضور امام علی رسید و گفت: حسن و حسین و عبدالله ابن جعفر از دختر من خواستگاری کردند، اکنون با تو مشورت می کنم که کدام یک از ایشان را بپذیرم.حضرت فرمود: شخصی که مورد مشورت قرار میگیرد امین است اما فرزندم حسن، طلاق دهنده زنان(طلاق) است. دخترت را به فرزندم حسین بده این کار برای دخترت خیر است. منبع: المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی ج ٢ ص ٦٠١ 🔶امام صادق گفت: امام علی در حالى كه بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود فرمود: به فرزندم حسن زن ندهيد او زياد طلاق می‌دهد. مردى از قبيله همدان برخاست و گفت: آرى، به خدا قسم ما به حسن زن ميدهيم، در حالی که او فرزند پيغمبر و على بن ابی طالب است اگر بخواهد نگه ميدارد و اگر نخواهد طلاق ميدهد. 📚الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الكافي، ج ٦ ص ٥٦، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،١٣٦٢ هـ.ش. 💠پاسخ💠 ❗️این روایات ضعیف و غیر قابل استدلال است . 1⃣روایت اول از کتاب محاسن مرحوم برقی ارسال دارد زیرا مرحوم برقی روایت را مستقیما از ابن محمود نقل می کند در حالی که بین آنها سال ها فاصله بوده است . ❗️راویانی در این بین بوده اند که از سند حدیث ساقط شده است لذا چون تمام راویان حدیث مشخص نشده است روایت می شود مرسل و بدون سند کامل و روشن است که روایت مرسل ضعیف بوده و قابل استدلال نیست. 2⃣روایت دوم از کتاب کافی نیز ضعیف است . ❗️در سند آن حسن بن محمد بن سماعه قرار دارد که از بزرگان و متعصبان واقفیه بوده و از دشمنان امام رضا علیه السلام محسوب می شده است. 📚رجال نجاشی ص40 ❗️محمد بن زیاد بن عیسی نیز در سند حدیث قرار دارد که راوی به این نام در مجامع رجالی توثیق نشده است و مجهول است . 📚مستدرکات رجال الحدیث ج7 ص101 ❗️این مضامین و نسبت ها به امام حسن از ناحیه دشمنان ایشان ایجاد شده است و به هیچ عنوان صحت ندارد .جهت آگاهی بیشتر به نمایه زیر رجوع فرمایید https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2120 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
⁉️سوال ایا راسته که امام حسن دارای زنان زیادی بود و هر روز زنی می گرفت و طلاق می داد 🗯پاسخ: ❗️امام حسن از جهات مختلف دارای شخصیتی برجسته و صفاتی ممتاز داشت وهیچگاه از یاد خدا غافل نمی شد و چندین بار تمام اموال خود را در راه خداوند انفاق کرد و بارها با پای پیاده حج می گذارد و ... 📚بحار الانوار ج43 ص331 باب 16 ❗️با توجّه به این حقایق، قابل قبول نیست که شخصى داراى چنین اخلاق و رفتار و چنین زندگى که در سراسر عبادت و کوشش در راه خداست آن چنان که بعضى از مورّخان مبالغه جو نوشته اند علاقه و توجّه خارج از حدّ متعارف به مساله ازدواجو زناشویى از خود نشان دهد. 🗯از شواهد زنده این موضوع، تعداد فرزندان آن حضرت است که طبق نوشته مورّخان، اگر آن حضرت همسران زیادى اختیار کرده بود، لازمه اش این بود که فرزندان زیادى هم داشته باشد در صورتى که چنین نیست؛ بالاترین رقم را در مورد فرزندان امام مجتبى ابن جوزى نوشته است که 23 نفر مى باشد. 📚تذکره ص214 ❗️یعقوبى فرزندان آن حضرت را هشت نفر; 📚تاریخ یعقوبی ج2 ص216 ❗️ابن شهر آشوب سیزده پسر و یک دختر; 📚مناقب ج4 ص29 ❗️و مرحوم شیخ مفیدکه در این گونه مباحث بیش از دیگران دقّت و تحقیق داشته، تعداد فرزندان آن حضرت را جمعاً پانزده نفر (اعم از دختر و پسر) مى داند. 📚اعلام الوری ص212 ❗️صاحب کتاب «العدد» که بنا به نقل مرحوم علاّمه مجلسى همسران زیادى براى آن حضرت نوشته است، در عین حال فرزندان حضرت مجتبى را بیش از پانزده نفر ننوشته است. 📚بحار الانوار ج44 ص173 ❗️بدین ترتیب طبق تصریح مورّخان، امام مجتبى حدّاکثر بیش از بیست و سه فرزند نداشته است و این نشان مى دهد که موضوع تعدّد زوجات آن حضرت به آن صورت که در پاره اى از کتاب ها به چشم مى خورد کاملا بى اساس است. 🗯در زمان ما نیز کسانى یافت مى شوند که این اندازه اولاد داشته باشند بدون آن که زنان زیادى بگیرند و احتمال این که آن حضرت همسران زیادى داشته ولى عقیم بوده اند و یا به علل دیگرى فرزندى به دنیا نیاورده اند نیز بسیار ضعیف است و این گونه احتمالات در بررسى موضوعات و مسایل تاریخى فاقد ارزش مى باشد. ⁉️آیا با توجّه به این تعداد فرزندان، دروغ بودن نسبت صدها همسر به امام حسن روشن به نظر نمى رسد؟ و آیا با توجّه به این سند تاریخى، نباید گفت که این گونه اخبار دروغین، ساخته و پرداخته عمّال بنى امیّه است که در جعل اخبار سابقه فراوانى داشتند؟ ❗️ و ما نباید دانسته و ندانسته در مسیر این گونه اخبار مجعول قرار گرفته و با نقل آنها به دشمنان خاندان پیامبر(علیه السلام) کمک کنیم! 🔴علاوه بر این مورّخانى که تعداد زنان حضرت امام مجتبى را زیاد نوشته اند، از تعیین نام آنها و یا نام قبیله آنها فرومانده اند و فقط چند تن از دانشمندان به ذکر نام همسران معدودى اکتفا کرده اند که ما ذیلا به نحوه تزویج آنها اشاره خواهیم کرد. ❗️خنده آورتر آن که برخى از محدثّان که به نحو مبالغه آمیزى ده ها همسر به آن حضرت نسبت داده اند، نوشته اند که پس از شهادت حضرت، همه آن زنها، پاى برهنه در تشییع جنازه امام شرکت کردند. ❗️بى پایگى این سخن از آن جا پیداست که شرکت زنان، آن هم پاى برهنه در میان نامحرمان، معلوم نیست از نظر اسلام تا چه پایه درست است؟ ⁉️اگر چنین چیزى در محیط مدینه صورت مى گرفت; آیا فقهاى اهل تسنّن که همواره دنبال دستاویزى جهت خرده گیرى از اهل بیتمى گشتند، آن را به باد انتقاد نمى گرفتند؟ ❗️بعلاوه، زنانى که به واسطه طلاق از شوهران خود جدا مى شوند، از نظر عاطفى نه تنها هیچ گونه همبستگى با شوهران سابق خود ندارند، بلکه درباره آنها به شدّت دچار افکار منفى مى شوند; بنابر این چگونه قابل قبول است زنانى که پیوند ازدواج آنها مدّتى پیش قطع شده بود، در تشییع جنازه شرکت کنند؟ ⁉️آیا این موضوع ثابت نمى کند که تعداد همسران آن حضرت نیز از این قبیل است؟! ♻️حلّ مساله ❗️آنچه در این زمینه به نظر مى رسد این است که اگر فرض کنیم این عددهاى بزرگ حقیقت داشته است، باید بگوییم مسلمانان آن عصر به واسطه علاقه خاصّى که به پیامبر داشتند، مى خواستند به افتخار خویشاوندى و قرابت با پیامبر نایل گردند و چون پیشواى دوّم، نوه بزرگ آن حضرت و فرزند ارشد امیرمومنان بود، گاهى دختران خود را داوطلبانه به حضرت مجتبى تزویج مى کردند و تنها به تشریفات عقد شرعى اکتفا مى نمودند. ❗️ بنابر این آنها زنان افتخارى پیشواى دوّم محسوب مى شدند که صرفاً روى جهت فوق با حضرت وصلت مى کردند. 🗯و نیز به احتمال قوى، عدّه اى از زنانى که به نام همسران آن حضرت در تاریخ ثبت شده است، زنان بى پناهى بودند که امام مجتبى تکفّل آنها را به عهده گرفته بود و براى آن که تحقیر نشوند، برحسب ظاهر آنها را تزویج مى نمود. 📚صلح الحسن ص11 📚منابع جهت مطالعه و تحقیق: 1⃣پاسخ به پرسشهای مذهبی،ص202 2⃣پیشوایان هدایت،ص41 3⃣منتهی الامال ج1 ص593 4⃣بحا
❔پرسش ❓چرا اسلام در سوره نسای حکم به جواز به همسری گرفتن زنان شوهر دار اسیر شده در جنگ می دهد❔ 🗯پاسخ؛ 1⃣اسلام نکاح زن اسیر شده از کفار را برای مسلمانان بعد از طاهر شدن رحمش‌ به گذشت مدت زمانی از شوهر اولش حلال نموده است؛ 📚وسائل الشیعه ج21 ص104 📚مستدرک الوسائل ج15 ص12 🗯گفته شده است که این حکم مشروط به این است که زن و شوهرش در یک مکان نباشند و بین آن ها فاصله باشد و اگر آن زن و شوهر هر دو با هم اسیر شوند برای غیر شوهرش حلال نخواهد بود. 2⃣این حکم تنها مربوط به زنان کفار است و در جنگ میان دو ملت مسلمان جاری نمیشود 📚وسائل الشیعه ج15 ص76 3⃣حکم جهاد در اسلام تنها جنبه دفاعی دارد.حکم بردگی گرفتن تنها مربوط به جنگی است که کافران و مشرکان برای نابود کردن جامعه اسلامی به کشور اسلامی حمله کنند و یا در صدد تهیه مقدمات آن باشند. ❗️در این صورت مسلمانان تنها حق دارند که مردان و زنان حاضر در میدان جنگ را به بردگی بگیرند نه غیر انان را آن هم تنها در صورت صلاحدید امام و جانشین امام 📚وسائل الشیعه ج15 ص64 باب18 4⃣جواز به همسر گرفتن زنان کافری که به دست مسلمانان اسیر می شدند بر اساس یک واقعیت حاکم بر جوامع آن روز بوده است؛ زیرا این زنان بخشی از نیروهای جبهه دشمن بودند که اگر آزاد می شدند، تقویت جبهه دشمن را در پی داشت. کشتن همه آنان کار بسیار بیرحمانه ای بود. هچنین به کار گرفتن آن ها در معادن و مزارع، بدون این که از حق استفاده از غرایز جنسی برخوردار باشند عواقب خطرناکی از جمله رواج فحشا در بین آن ها را به دنبال داشت . 🗯به همین دلیل اسلام به مسلمانان اجازه داده تا با شرایطی آنان را در منازل و مزارع و ... به کار بگیرند و ضمن رد و ممنوع کردن هر گونه تجاوز و سوء استفاده جنسی ، به مسلمانان اجازه داده است در صورت تمایل با شرایط خاصی با آنان روابط زناشویی مشروع داشته باشند و با رسمیت بخشیدن به این نحوه روابط زناشویی ، تعهدات متقابلی را در طرفین ایجاد کرده است که در سلامت اخلاقی طرفین و جامعه اثرات مثبت بسیار دارد. 👌در تفسیر نمونه چنین آمده است؛ «اسلام تنها دریک مورد اجازه برده گیری میدهد وآن هم در مورد اسیران جنگی است آن هم هرگز جنبه الزامی ندارد. 👌در آن روز زندانهایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت وراهی جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها ونگه داری به صورت برده نداشت. ❗بدیهی است هنگامی که چنین شرایطی تغییر کند هیچ دلیلی ندارد که امام مسلمین حکم بردگی را درباره اسیران بپذیرد می تواند آنها را از طریق منت یا فدیه آزاد کند .زیرا اسلام پیشوای مسلمین را دراین امر مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند 📚تفسیر نمونه،ج21 ص412 🗯علامه طباطبایی چنین می اورد: «عمده اسباب برده گیری سه چیز بود 1 جنگ 2 زور وقلدری3 داشتن ولایت ابوت وشوهری وامثال ان ❗️اسلام تنها برده گیری در جنگ را امضا کرد آن هم تنها در جنگ هایی معتبر دانست که بین مسلمین و کفار اتفاق افتد که در این صورت مسلمین می توانند اسیر کافر را استرقاق نمایند نه جنگهایی که بین خود مسلمین رخ می دهد ❗️جهت این امضا کردن ومعتبر شمردن برده گیری اسرای جنگی این است که به طور کلی دشمن محارب هدفی جز نابودی انسانیت واز بین بردن نسل بشری و ویران ساختن ابادی ها ندارد وفطرت بشر بدون هیچ تردیدی چنین کسی را محکوم به زوال دانسته وبر هر کسی واجب می داند که اینگونه دشمن های بشریت را جزو مجتمع بشری به شمار نیاورده وانان را مستحق تمتع از مزایای حیات وتنعم به حقوق اجتماعی نداند ونیز حکم می کند بوجوب از بین بردن انان ویا دست کم اسیر کردنشان » 📚ترجمه تفسیر المیزان ج6 ص498 5⃣این اجازه محدود را هم اسلام به آن جهت داد تا مشرکان به حمله بر کشورهای اسلامی ترغیب نشوند و در صدد از بین بردن اسلام نباشند و این حکم به نوعی عامل بازدارنده برای آنها بوده است. 6⃣فتوحاتی که در زمان خلفا صورت گرفت و اسارت هایی که توسط انان محقق شد به هیچ وجه بر اساس تعالیم اسلامی نبوده است و کارهای انان را نباید معیار اسلام دانست. 👌پرسش و پاسخ های مرتبط؛ 1⃣چرا اسلام قانون بردگی را به یک باره از بین نبرد و مورد تایید قرار دارد❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/3660 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/3661 2⃣چرا امامان برای خود برده داشتند❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/2357 3⃣چرا در اسلام حجاب برای زنان برده واجب نیست❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/4889 4⃣آیا فتوحات و اسارت هایی که در زمان خلفا صورت گرفت مورد تایید اسلام است❓ https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/3773 ⭕️پرسمان اعتقادی https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔بنده پاسخ شما را در مورد برنامه اسلام برای آزادی تدریجی بردگان مطالعه کردم ❗️صحیح است که اسلام برای آزادی بردگان داشته اما چرا اجازه برده گیری را به مسلمین داد ❕چرا به اسارت گرفتن در اسلام جایز بوده است ❗️❗️ 💠💠 👌بله آخرين ايرادى را كه ممكن است در موضوع بردگى بر اسلام بگيرند اين است كه درست است اسلام برنامه براى آزادى بردگان ترتيب داده؛ ولى معلوم نيست چرا اسلام وسيله ‏اى براى ايجاد بردگى بدست مردم مى‏ دهد، و اجازه مى ‏دهد اسيران جنگى را سربازان مسلمان به عنوان «برده» خريد و فروش كنند؟! 👌اين آخرين چيزى است كه ممكن است به ما بگويند اما اگر در قضاوت عجله نكنيم و با دقت مطلب را مورد بررسى وتحليل قرار دهيم آن هم حل خواهد شد. ولى در هر حال بايد دانست كه اين ايراد را دول امروز و كسانى كه طرفدار و يا مقلد و پيرو آنها هستند حق ندارند بكنند؛ زيرا معامله ‏اى كه فاتحين آنها با اسيران جنگى خود مى ‏نمايند، و مطالبى كه عدّه ‏اى از آنها پس از آزاد شدن از طرز رفتار دول فاتح نقل مى‏ كنند روشن مى‏ سازد كه اين اسارت بدترين نوع بردگى خشونت ‏آميز است گو اين‏كه حاضر نيستند اين كلمه را در چنين مواردى بكار برند؛ از جمله اين‏كه دول فاتح پس از جنگ جهانى دوّم كارى بر سر ملل مغلوب آوردند كه راستى بردگى در برابر آن صد شرف داشت . ❕در هر حال در اين‏جا به دو نكته بايد توجه داشت ؛ 1⃣براى پى بردن به وضع اسراى جنگى در اسلام؛ بايد ديد اسلام با چه اشخاصى مى ‏جنگد و حدود مقرّرات جهاد در اسلام چيست، بطور خلاصه بايد گفت: جهاد در اسلام افراد بى‏ ايمانى است كه حاضر به هيچ‏گونه سازش با قوانين الهى و حق و عدالت نيستند، و در برابر هيچ منطقى سر تسليم فرود نمى ‏آورند و درصدد نابودی اسلام و مسلمین هستند ، زيرا روشن است كه اسلام به خاطر يك سلسله اغراض سياسى خاص يا منافع اقتصادى با كسى نمى ‏جنگد، اختلافات نژادى و منطقه‏ اى و تزاحم و اصطكاك منافع مادى ملت‏ها در اسلام مجوز جنگ نيست، جهاد در اسلام به صورت «حق» و «باطل»، و «عدالت» و «ظلم» و در مسير آزادى انسانها است. 🔸اگر مقرّرات جهاد اسلامى درست و به دقت رعايت شود كسانى كه در جبهه مخالف قرار دارند طبعاً كسانى خواهند بود كه حاضر به هيچ گونه سازش با حق نيستند و اجراى اصول عدالت اسلامى را با منافع خود مى ‏بينند، و از آشفتگى اجتماع و گمراهى مردم پشتيبانى مى‏ كنند و خلاصه: يك موجود ضد بشرى و طرفدار جهل و فساد خواهند بود. ❕و اگر در زمان اين مقرّرات درست رعايت نمى‏ شده و افرادى را به ظلم و ستم برده و بنده مى‏ ساختند، مربوط به اسلام نيست، زيرا بحث ما درباره قوانين اسلامى و آثار اجتماعى آن است. 🔸تمام اشتباه مخالفين ما در همين جاست كه مجوز جنگ را در اسلام چيزى شبيه آنچه در ميان دول متخاصم از اغراض سياسى و اقتصادى است، دانسته‏ اند. در حالى كه اين طور نيست و در اسلام بر اساس و پايه ديگرى استوارست كه با توجّه به آن، افراد مغلوب و اسير، اشخاص صالح و درست و صحيح العملى نخواهند بود. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 2⃣موضوع مهم و قابل توجّه اين‏جاست كه بر خلاف آن‏چه بعضى خيال مى‏ كنند، حكم بردگى درباره اسيران جنگى يك حكم اجبارى نيست، بلكه اين موضوع بسته به صلاحديد پيشواى مسلمان‏هاست. زيرا پس از آن‏كه جنگ خاتمه پيدا كرد سربازان موظّفند تمام اسيران را تحت الحفظ به نزد پيشواى اسلام بياورند (هيچ‏كس حق كشتن آنها را ندارد!) او يكى از سه موضوع را، با در نظر گرفتن مصالح و شرايط زمان و مكان، درباره آنها اجرا مى ‏كند يا دستور مى‏ دهد آنها را بدون قيد و شرط آزاد كنند يا اگر صلاح دانست در مقابل پرداخت دستور آزادى آنها را صادر مى‏كند.و يا اگر مصلحت اقتضا كند حكم به «استرقاق» و بنده بودن آنها مى‏نمايد. همان طور كه ملاحظه مى‏ شود حكم استرقاق يك حكم الزامى نيست و كاملًا «قابل انعطاف» است و در صورتى كه مقتضى باشد به كلى مى ‏توان از آن چشم پوشيد. 📚مسالک ج 1 کتاب جهاد فصل مربوط به اسران جنگی 👌مطابق تصريح دانشمندان اسلامى، حكومت اسلامى حتماً بايد آنچه صلاح به حال مسلمان‏هاست از اين سه موضوع انتخاب كند. يعنى اگر در يك زمان اوضاع و احوال محيط ايجاب كند كه اسيران جنگى به صورت برده درآيند. يعنى مثلًا تربيت و اصلاح آنها جز به اين راه نشود و زندان و بازداشتگاه به صورت كنونى براى نگهدارى اسيران وجود نداشته باشد اين حكم اجرا خواهد شد. اما اگر با در نظر گرفتن شرايط زمانى و مكانى ضرورتى احساس نگردد و زيان داشته باشد (همانند زمان ما) بطور الزام بايد از آن صرف ‏نظر كرد و يكى از دو حكم ديگر كه اقرب به صلاح است اجرا شود).و با توجّه به اين معنا جاى ايرادى در مورد اسيران جنگى اسلامى باقى نخواهد ماند. 📚اسلام و آزادی بردگان ص 13 ❕خلاصه آنکه اسلام تنها دریک مورد اجازه برده گیری میدهد وآن هم در مورد اسیران جنگی است آن هم هرگز جنبه الزامی ندارد. 👌در آن روز یعنی زمان پیامبر گرامی زندانهایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان و راهی جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها ونگه داری به صورت برده نداشت. ❗بدیهی است هنگامی که چنین شرایطی تغییر کند مانند زمان ما ، هیچ دلیلی ندارد که امام مسلمین حکم بردگی را درباره اسیران بپذیرد می تواند آنها را از طریق منت یا فدیه آزاد کند .زیرا چنان که گذشت ، اسلام پیشوای مسلمین را دراین امر مخیر ساخته تا با در نظر مصالح اقدام کند 📚تفسیر نمونه،ج21 ص412 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔برخی از معاندان می گویند خداوند و پیامبر اسلام به همسران خودش بزرگترین را کرد و آنها را از ازدواج کردن پس از خودش نهی کرد ❕با این که برخی از آنان چون عایشه جوان بودند ❗️براستی حکم حرمت ازدواج با همسران پیامبر چه دارد ❕ 💠💠 👌حرمت ازدواج با همسران پیامبر گرامی اسلام پس از وفات ایشان ، مساله ای است که مورد قرآن قرار گرفته است و می فرماید ؛ « شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید و نه هرگز همسران او را بعد از او به خود در آورید که این کار نزد خدا عظیم است » ( احزاب 53) ❕در شان نزول آیه نقل شده است ؛ « زمانی که ابو سلمه و خنیس بن حذاقه از دنیا رفتند و پیامبر اسلام با همسران آنها ، ام سلمه و حفصه ازدواج کرد ، طلحه و عثمان می گفتند آیا محمد با زنان ما پس از فوت ما ازدواج کند اما ما پس از فوت او با همسرانش ازدواج نکنیم ، به خدا سوگند می خوریم که پس از پیامبر با همسران او ازدواج می کنیم ، طلحه قصد ازدواج با و عثمان قصد ازدواج با ام سلمه را داشت که خداوند آیه فوق را نازل کرد » 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 4 ص 486 ❕این مضمون را علمای اهل هم نقل کرده اند ؛ 📚الدر المنثور ج 5 ص 214 ❔در اينجا سؤالى پيش مى‏ آيد كه چگونه خداوند همسران پيامبر را كه بعضى به هنگام وفات او نسبتا جوان بودند از حق انتخاب همسر ساخته است؟ 👌پاسخ اين سؤال با توجه به فلسفه اين تحريم روشن است زیرا ؛ 1⃣چنان كه از شان نزول آيه دانستيم، بعضى به عنوان انتقام‏ جويى و توهين به ساحت پيامبر چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه مى‏ خواستند ضربه ‏اى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند. 2⃣اگر اين مساله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبر را بعد از او در اختيار خود گرفته‏ اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از درون خانه پيامبر و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد (دقت كنيد). ❕اين خطر هنگامى ملموس‏تر مى ‏شود كه بدانيم گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند. از جمله كسانى را كه بعضى از اهل سنت در اينجا نام برده ‏اند طلحه است که اسناد آن بیان شد . ❕خداوندى كه بر اسرار نهان و آشكار آگاه است براى بر هم زدن اين توطئه زشت يك حكم قاطع صادر فرمود و جلو اين امور را به كلى گرفت، و براى تحكيم پايه ‏هاى آن به همسران پيامبر لقب ام المؤمنين داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خويش است ، با توجه به آنچه گفته شد روشن مى‏ شود كه چرا پيامبر لازم بود از اين محروميت استقبال كنند؟ ❕در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح مى‏ شود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشيد، به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليتهاى سنگينى نيز همراه دارد، بدون شك همسران پيامبر افتخار عظيمى از طريق ازدواجشان با پيامبر كسب كردند، داشتن چنين نياز به چنين فداكارى هم دارد. 👌به همين دليل اغلب زنان پيامبر بعد از او در ميان امت اسلامى بسيار محترم مى‏ زيستند، و از وضع خود بسيار و خشنود بودند، و آن محروميت را در برابر اين افتخارات ناچيز مى‏ شمردند. 📚تفسیر نمونه ج 17 ص 404 ❕ پاسخ به دیگری ؛ 🔰اوّلًا ؛ زنان پيامبر با آغوش باز از اين مسأله استقبال كرده و در بين مؤمنين عظمت خاصى پيدا كردند و به عنوان «امّهات المؤمنين» خوانده مى‏ شدند و در هيچ جا ديده نشده است كه از اين حكم الهى گلايه ‏اى داشته باشند، پس وقتى خود، افتخار بدانند و راضى باشند، نمى‏ توانيد از آنها دفاع كنيد. اين سخن را كسى مى ‏گويد كه زن را در مورد علايق جنسى بشناسد و شخصيّت او را در علايق جنسى بداند. 🔰ثانياً: بعضى انسانها در يك شرايط اجتماعى قرار مى ‏گيرند كه بايد از خود فداكارى نشان بدهند. اگر زنان پيامبر آزاد بودند كه ازدواج كنند، مورد بهره‏ بردارى سوء افراد ديگر قرار مى‏ گرفتند كه‏ مى‏ شد، احترام پيامبر از بين برود و مفسده ‏اى در درون جامعه اسلامى ايجاد گردد، و لذا بايد براى حفظ حرمت پيامبر و حفظ حريم جامعه اسلامى چنين فداكارى داشته باشند. در جائى كه شوهر مرحوم مى ‏شود و زن براى بزرگ كردن بچّه‏ هاى خود شوهر نمى‏ كند و فداكارى مى ‏كند، و عقلا او را مدح مى ‏كنند، پس در اينجا كه همسر پيامبر به خاطر حفظ فداكارى مى‏ كند، قطعاً پسنديده و مورد ستايش است. 📚کتاب النکاح ، ، ج 2 ص 107 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA