#رفتن_عقل_از_پیامبر_اسلام
🤔#پرسش
❔یقول شیخ محمد حسن النجفی فی کتاب جواهر الکلام ؛
فی خبر المعراج عن العلل ( کتاب صدوق ) بسند جید الی ان قال : فنظرت ( نبینا محمد ) الی شیء ذهب منه عقلي
جناب نجفی در کتاب جواهر الکلام می گوید که در کتاب علل الشرائع صدوق بسند جید ( خوب ) امده که رسول خدا در معراج گفت :
هنگامی که به شی ء ای نگاه کردم عقل از سرم پرید ( حواسم پرت شد )
(نقد عصمت مطلق پیامبر) ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌تعبیر پریدن عقل در روایت مورد استناد معاند ، به معنای حالت غش و بیهوشی است که بر پیامبر گرامی در معراج واقع شد ، آن هم زمانی که عجائب قدرت خداوند را مشاهده کرد ، چنان که در ادامه روایت آمده است که پیامبر گرامی اذکاری را گفتند و کم کم حالت غش و بیهوشی ایشان برطرف شد ، ادامه روایت ، روشن ترین دلیل بر آن است که مقصود از ذهاب عقل ، غش و بیهوشی است ، نه حواس پرتی و ... که معاند در صدد اثبات آن است .
👌اصل روایت چنین است ؛
« ثُمَّ طَأْطِئْ يَدَيْكَ وَ اجْعَلْهَا عَلَى رُكْبَتَيْكَ فَانْظُرْ إِلَى عَرْشِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَظَرْتُ إِلَى عَظَمَةٍ ذَهَبَتْ لَهَا نَفْسِي وَ غُشِيَ عَلَيَّ فَأُلْهِمْتُ أَنْ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ لِعِظَمِ مَا رَأَيْتُ فَلَمَّا قُلْتُ ذَلِكَ تَجَلَّى الْغَشْيُ عَنِّي حَتَّى قُلْتُهَا سَبْعاً أُلْهِمَ ذَلِكَ فَرَجَعْتُ إِلَى نَفْسِي كَمَا كَانَتْ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ فِي الرُّكُوعِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ فَقَالَ ارْفَعْ رَأْسَكَ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَنَظَرْتُ إِلَى شَيْءٍ ذَهَبَ مِنْهُ عَقْلِي فَاسْتَقْبَلْتُ الْأَرْضَ بِوَجْهِي وَ يَدَيَّ فَأُلْهِمْتُ أَنْ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ لِعُلُوِّ مَا رَأَيْتُ فَقُلْتُهَا سَبْعاً فَرَجَعْتُ إِلَى نَفْسِي كُلَّمَا قُلْتُ وَاحِدَةً مِنْهَا تَجَلَّى عَنِّي الْغَشْيُ فَقَعَدْتُ فَصَارَ السُّجُودُ فِيهِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ وَ صَارَتِ الْقَعْدَةُ بَيْنَ السَّجْدَتَيْنِ اسْتِرَاحَةً مِنَ الْغَشْيِ وَ عُلُوِّ مَا رَأَيْتُ فَأَلْهَمَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَالَبَتْنِي نَفْسِي أَنْ أَرْفَعَ رَأْسِي فَرَفَعْتُ فَنَظَرْتُ إِلَى ذَلِكَ الْعُلُوِّ فَغُشِيَ عَلَيَّ فَخَرَرْتُ لِوَجْهِي وَ اسْتَقْبَلْتُ الْأَرْضَ بِوَجْهِي وَ يَدَيَّ وَ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ فَقُلْتُهَا سَبْعاً ثُمَّ رَفَعْتُ رَأْسِي فَقَعَدْتُ قَبْلَ الْقِيَامِ لِأَثْنِيَ النَّظَرَ فِي الْعُلُوِّ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَتْ سَجْدَتَيْنِ وَ رَكْعَةً وَ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ الْقُعُودُ قَبْلَ الْقِيَامِ قَعْدَةً خَفِيفَةً ثُمَّ قُمْتُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ اقْرَأِ الْحَمْد »
❕« ( ندا آمد ) ، دو دستت را پايين آور و بر دو كاسه زانوهايت قرار بده و پس از آن به عرش من بنگر. رسول خدا فرمود، به بزرگى عرش نگريستم روحم طيران كرد و حالت غش بر من عارض شد پس الهام شدم به اين كه بگويم ، سبحان ربى العظيم و بحمده، به خاطر آن عظمتى كه ديده بودم، بارى وقتى اين كلام را گفتم حالت غش از من بر طرف شد تا جايى كه آن را هفت بار گفتم (البته نسبت به هفت بار نيز الهام شدم) ، به نفس و روحم مراجعه نموده و همان طورى كه قبلا بودم، گرديدم و به همين جهت گفتن سبحان ربى العظيم و بحمده در ركوع مشروع گرديد، بعد حق عزّ و جل فرمود: سر را بردار من سر برداشتم نظرم به چيزى افتاد كه 👈عقل از سرم پريد👉 پس بلافاصله با صورت و دو دست به زمين رفته و الهام شدم كه بگويم: سبحان ربى الاعلى و بحمده و اين به خاطر علو و بلندى چيزى بود كه ديدم: 👈ذكر مزبور را هفت بار گفتم و هر بار كه مى گفتم اندكى به حال آمده و حالت غش از من دور مى شد 👉بارى پس از اتمام هفت بار نشستم، پس در سجود گفتن: سبحان ربى الاعلى و بحمده و نيز نشستن بين دو سجده كه حضرت آن را به منظور 👈استراحت از غش و علو و بزرگى 👉آنچه ديده بودند انجام دادند مشروع گرديد. سپس پروردگارم به من الهام فرمود و خواست كه سر را بالا كنم، پس سر را بالا كرده و آن علو و بلند مرتبگى را كه ديدم 👈حالت غش به من دست داد👉 پس به رو افتاده و صورت و دستهايم را رو به زمين قرار داده و گفتم سبحان ربى الاعلى و بحمده، اين ذكر را هفت بار گفتم و سپس سر را بلند كرده و پيش از آنكه بايستم نشستم تا دو باره به علو و بلند مرتبگى حضرتش نظر افكنم، و به خاطر همين دو سجده از يك ركعت جعل گرديد و نيز به همين جهت نشستن خفيف پيش از برخاستن مشروع شد بارى پس از آن ايستادم، حق عزّ و جل فرمود: يا محمّد سوره حمد را بخوان ... »
📚علل الشرایع ، ج 2 ص 316 _ وسائل الشیعه ج 5 ص 467
🔸ادامه 👇