eitaa logo
شیعه پاسخ
6.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
275 ویدیو
61 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت: shiapasokh.com shiapasokh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔مطلب زير بخشي از سخنان اقاي دکتر حسن روحاني هست که در تاريخ چهارشنبه 23 مهر 1399 به نقل از ايشان در پايگان اطلاع رساني رياست جمهوري بارگزاري شده است.  "وقتی برخی از اصحاب امام حسن آمدند با زبان معترضانه که چرا قبول کردید و چرا صلح کردید؟ چرا در برابر طرف مقابل پیمان را امضا کردید؟ حضرت فرمود: "انی رأیت هوی معظم‌الناس علی الصلح"، گفت؛ جامعه اسلامی که شما 10 نفر نیستید شما 20نفری که اینجا پیش من آمدید دنیای اسلام نیستید من در مسجد برای مردم سخنرانی کردم و دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح می‌خواهند و وقتی مردم این را می‌خواهند صلح را انتخاب می‌کنم.... به موقع باید بایستیم و بجنگیم به موقع باید صلح کنیم. " https://www.alef.ir/news/3990727001.html 💠💠 👌مطابق تصریحات روشن و قطعی امام حسن ع ، علت صلح ایشان با معاویه ملعون ، تنها کمی یار و یاور بوده است نه آنکه بگویند چون اکثر مردم طالب صلح بودند ، من هم صلح کردم . لذا امام ع بارها می فرمود که اگر یارانی بر علیه معاویه داشتم ، در نبرد با او درنگ نمی کردم . ❕امام ع در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود ؛ « من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب مى شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمان هاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند. » 📚الاحتجاج ، ج 2 ص 291 _ بحار الانوار ج 44 ص 147 👌و می فرمود ؛ «در شگفتم از مردمى که نه دین دارند و نه شرم و حیا. واى بر شما معاویه به هیچ یک از وعده هایى که در برابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. اگر من با معاویه بیعت کنم، وظایف شخصى خود را بهتر از امروز مى توانم انجام بدهم، ولى اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهد گذاشت آیین جدم پیامبر را در جامعه اجرا کنم. به خداسوگند (اگر به علت سستى و بی وفایى شما) ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوش و شادمانى نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت ها و آزارها خواهید شد. هم اکنون گویى به چشم خود مى بینم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده و درخواست آب و نان خواهند کرد؛ آب و نانى که از آن فرزندان شما بوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت». آنگاه امام ع افزود ؛ «اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى مى کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذارنمی کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است....». 📚جلاء العیون ، مجلسی ، ص 434 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « در آن موقعى كه امام حسن عليه السّلام با معاويه اجتماع كرده بود بر فراز منبر رفت و پس از اينكه حمد و ثناى خدا را بجاى آورد فرمود ؛ ❕ايها الناس! معاويه گمان ميكند من او را لايق مقام خلافت ميدانم، و خويشتن را براى اين مقام برازنده نميدانم، در صورتى كه معاويه دروغ ميگويد ... بخدا قسم ميخورم اگر مردم با من بيعت ميكردند و از من اطاعت و مرا يارى مى‏ نمودند آسمان قطرات باران خود را براى آنان فرو ميريخت و زمين بركات خود را براى ايشان خارج مى ‏نمود. اى معاويه! براى چه به مقام خلافت طمع نمودى!؟ در صورتى كه پيغمبر اعظم اسلام فرموده: هيچ امتى هرگز مردى را كه از وى عالمتر وجود داشته باشد امير خود قرار نميدهد مگر اينكه وضع آنان رو به انحطاط خواهد رفت تا اينكه آن امت به قهقرا برگردند و به ملت گوساله پرستان ملحق شوند.و حال آنكه بنى اسرائيل حضرت هارون را از دست دادند و در اطراف گوساله گرد آمدند، در صورتى كه آنان ميدانستند هارون خليفه حضرت موسى است. ❕ اين امت هم على بن ابي طالب را از دست دادند، در صورتى كه شنيدند پيامبر به حضرت على بن ابى طالب ميفرمود: تو براى من نظير هارون هستى براى موسى، با اين تفاوت كه پيامبرى بعد از من نخواهد بود.پيغمبر اكرم نيز از دست قوم خود فرار كرد، در صورتى كه آنان را به سوى خدا دعوت ميكرد تا اينكه بجانب غار فرار نمود. اگر پيامبر خدا يارانى ميداشت از دست ايشان فرار نميكرد. 👈 اى معاويه! اگر من هم يارانى ميداشتم با تو صلح و سازش نمى ‏كردم. 👉 📚الاحتجاج ، ج 2 ص 289 _ کتاب سلیم بن قیس ج 2 ص 938 👌و می فرمود ؛ «به درستى كه معاويه با من منازعه كرد در امرى كه مخصوص من بود، و من سزاوار آن بودم، چون ياورى نيافتم دست از آن برداشتم ...» 📚منتهی الامال ، ج 1 ص 547 👇ادامه 👇