👌شما عددی نیستید که ما از شما هراسی داشته باشیم ، همین امشب دیدید که چندین مطلب از کانالتان را پاسخ گفتیم ، اگر بخواهیم بساط کل مطالبتان را چند روزه جمع کرده و همه را پاسخ می گوییم ، اما کم کم پیش می رویم تا شما هم از نان خوردن نیفتید ❗️😊
❕مطالب و اشکالات تازه و نو مطرح کنید ، عموم مطالب تکراری است . ما هستیم تا پاسخ وطن فروشانی چون تو را بدهیم و لذتی که از این کار می بریم وصف ناشدنی است .
#وجود_روح_پاسخ_به_یک_شبهه
🤔#پرسش
❔یک سوال دارم در مورد وجود روح در بدن ، چون اساسا وجود روح قابل اثبات نیست و درواقع اگر ثابت بشه که روح وجود ندارد جهان پس از مرگ هم بی معنی میشود
❕دانشمندان با یک ازمایش ساده وجود نداشتن روح(اختیار) رو براحتی اثبات میکنند،به اینصورت که کاسه سر فردی را با بی حسی موضعی برمیدارند،سپس در حالی که فرد کاملا هوشیار و تمام حواس او کار میکنند،بخشهایی از مغز او را تحریک میکنند،سپس این فرد بدون اینکه از خودش اختیاری داشته باشد بیکباره صحبت میکند و یا با تحریک جای دیگر مغز دستش را تکان میدهد،این ازمایش بدرستی ثابت میکند که روح وجود ندارد،در نتیجه میتوان گفت که جهان بعد از مرگ هم وجود نخواهد داشت،کما اینکه وجود روح و یا وجودجهان بعد از مرگ قابل اثبات نیستن،پاسخ شما برای اثبات وجود روح و یا جهان بعد از مرگ چگونه است؟لطفا با ترتیب دادن یک ازمایش وجود روح را اثبات کنید،نه صرفا مطالب فلسفی پیچیده و غیر قابل درک ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در اين كه انسان با سنگ و چوب بى روح فرق دارد شكى نيست، زيرا ما به خوبى احساس مى كنيم كه با موجودات بى جان و حتّى با گياهان تفاوت داريم، ما مى فهميم، تصور مى كنيم، تصميم مى گيريم، اراده داريم، عشق مى ورزيم متنفر مى شويم، و ...
❕ولى گياهان و سنگها هيچ يك از اين احساسات را ندارند، بنابراين ميان ما و آنها يك تفاوت اصولى وجود دارد، و آن چيزى است كه روح انسانى مى ناميم.
🔸نه مادى ها و نه هيچ دسته اى ديگر هرگز منكر اصل وجود «روح» و «روان» نيستند و به همين دليل همه آنها روانشناسى (پسيكولوژى) و روانكاوى (پسيكاناليزم) را به عنوان يك علم مثبت مى شناسند .
❕آنجا كه سخن از ارتباط روح با جسم است تأثير متقابل اين دو در يكديگر بيان مىشود نام «روان» بر آن مى گذاريم و آنجا كه پديدههاى روحى قطع نظر از جسم مورد بحث قرار مىگيرند نام روح را به كار مى بريم.
🔸خلاصه اينكه هيچكس انكار نمى كند كه حقيقتى به نام روح و روان در ما وجود دارد. اکنون بايد ديد جنگ دامنه دار ميان «ماترياليستها» از يكسو و «فلاسفه متافيزيك و روحيون» از سوى ديگر در كجاست؟
👌پاسخ اين است كه: دانشمندان الهى و فلاسفه روحيون معتقدند غير از موادى كه جسم انسان را تشكيل مى دهد، حقيقت و گوهر ديگرى در او نهفته است كه از جنس بدن مادی نيست اما بدن آدمى تحت تأثير مستقيم آن قرار دارد.
❕به عبارت ديگر، روح يك حقيقت ماوراى طبيعى است كه ساختمان و فعاليت آن از ساختمان و فعاليت جهان ماده جداست، درست است كه دائماً با جهان ماده ارتباط دارند. ولى ماده و يا خاصيت ماده نيست!
❕در صف مقابل، فلاسفه مادى قرار دارند: آنها مى گويند: ما موجودى مستقل از ماده بنام «روح» يا نام ديگر سراغ نداريم، هرچه هست همين ماده جسمانى و يا آثار فيزيكى و شيميائى آن است.
🔸ما دستگاهى به نام «مغز و اعصاب» داريم كه بخش مهمى از اعمال حياتى ما را انجام مى دهند، و مانند ساير دستگاههاى بدن مادى هستند و تحت قوانين ماده فعاليت مى كنند . روح و پديده هاى روحى چيزى جز خواص فيزيكى و فعل و انفعالات شيميايى سلولهاى مغزى و عصبى ما نمى باشد.
🔸چنان که در پرسش هم آمده است ، مادىها براى اثبات مدعاى خود و اينكه روح و فكر و ساير پديده هاى روحى همگى مادى هستند، يعنى از خواص فيزيكى و شيميائى سلولهاى مغزى و عصبى مى باشند شواهدى آورده اند مثلا می گویند ؛
👌«به آسانى مى توان نشان داد كه با از كار افتادن يك قسمت از مغز يا سلسله اعصاب يك دسته از آثار روحى تعطيل مى شود». مثلًا آزمايش شده كه اگر قسمتهاى خاصى از مغز كبوتر را برداريم نمى ميرد، ولى بسيارى از معلومات خود را از دست مى دهد، اگر غذا به او بدهند مى خورد و هضم مى كند و اگر ندهند و تنها دانه را در مقابل او بريزند نمى خورد و از گرسنگى مى ميرد؟
❕همچنين در پاره اى از ضربه هاى مغزى كه بر انسان وارد مى شود، و يا به علل بعضى از بيمارى ها، قسمتهايى از مغز از كار مى افتد، ديده شده كه انسان قسمتى از معلومات خود را از دست مى دهد. افرادی را می بینیم که بر اثر يك ضربه مغزى در يك حادثه تمام حوادث گذشته زندگى خود را فراموش كرد، حتى مادر و خواهر خود را نمى شناخت! هنگامى كه او را به خانه اى كه در آن متولد و بزرگ شده بود بردند كاملًا براى او ناآشنا بود!! اينها و نظاير آن نشان مى دهد كه رابطه نزديكى در ميان «فعاليت سلولهاى مغزى» و «پديده هاى روحى» وجود دارد.
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕اشتباه بزرگى كه دامنگير مادى ها در اينگونه استدلالات شده اين است كه «ابزار كار» را با «فاعل كار » اشتباه كرده اند. براى اينكه بدانيم چگونه آنها ابزار را با كننده كار اشتباه كرده اند، اجازه دهيد يك مثال بياوريم (دقت كنيد).
❕از زمان «گاليله» به اين طرف تحولى در مطالعه وضع آسمانها پيدا شد. گاليله ايتاليائى به كمك يك عينك ساز، موفق به ساختن دوربين كوچولوئى شد ولى البتّه گاليله بسيار خوشحال بود و شب هنگام كه به كمك آن به مطالعه ستارگان آسمان پرداخت، صحنه شگفت انگيزى در برابر چشم او آشكار گرديد كه تا آن روز هيچ انسان ديگرى نديده بود، او فهميد كشف مهمى كرده است و از آن روز به بعد كليه مطالعه اسرار جهان بالا به دست انسان افتاد!
👌تا آن روز انسان شبيه پروانه اى بود كه فقط چند شاخه اطراف خود را مى ديد، اما هنگامى كه دوربين را به چشم گرفت، مقدار قابل ملاحظه اى از درختان اطراف خود را در اين جنگل بزرگ آفرينش نيز مشاهده كرد.
🔸اين مسأله به تكامل خود ادامه داد تا اينكه دوربينهاى بزرگ نجومى ساخته شد كه قطر عدسى آنها چندين متر بود. آنها را بر فراز كوههاى بلند كه در منطقه مناسبى از نظر صافى هوا قرار داشت نصب كردند، اين دوربينها كه مجموع دستگاه آنها گاهى به اندازه يك عمارت چند طبقه مى شد عوالمى از جهان بالا را به انسان نشان داد كه چشم عادى حتّى يك هزارم آن را نديده بود.
❕حال فكر كنيد اگر روزى تكنولوژى بشر اجازه ساختمان دوربينهايى به قطر يكصد متر با تجهيزاتى به اندازه يك شهر دهد، چه عوالمى بر ما كشف خواهد شد؟! اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه اگر اين دوربينها را از ما بگيرند به طور قطع بخشى يا بخشهايى از معلومات و مشاهدات ما درباره آسمانها تعطيل خواهد شد، ولى آيا بيننده اصلى، ما هستيم يا دوربين است؟!
❔آيا دوربين و تلسكوپ ابزار كار ماست كه بوسيله آن مى بينيم و يا فاعل كار و بيننده واقعى است؟!
❕در مورد مغز نيز هيچكس انكار نمى کند كه بدون سلولهاى مغزى انجام تفكر و مانند آن ممكن نيست، ولى آيا مغز ابزار كار روح است؟ يا خود روح است؟!
👌كوتاه سخن اينكه: تمام دلائلى كه مادى ها در اينجا آورده اند، فقط ثابت مى كند كه ميان سلولهاى مغزى و ادراكات ما، ارتباط وجود دارد. ولى هيچكدام از آنها اثبات نمى كند كه مغز انجام دهنده ادراكات است نه ابزار ادراك (دقت كنيد).
❗️و از اينجا روشن مى شود اگر جسم مرده چيزى نمى فهمد، به خاطر اين است كه ارتباط روح آنها با بدن از بين رفته، نه اينكه روح، فانى شده است، درست همانند كشتى يا هواپيمائى كه دستگاه بى سيم آن همه از كار افتاده است، كشتى و راهنمايان و ناخدايان كشتى وجود دارند اما ساحل نشينان نمى توانند با آنها رابطه اى برقرار سازند، زيرا وسيله ارتباطى از ميان رفته است.
👌یکی از دلائل که براى استقلال روح مى توان ذكر كرد، مسئله وحدت شخصيت در طول عمر آدمى است. ما در هر چيز شك و ترديد داشته باشيم در اين موضوع ترديدى نداريم كه «وجود داريم». «من هستم» و در هستى خود ترديد ندارم، و علم من به وجود خودم به اصطلاح «علم حضورى» است، نه علم «حصولى» يعنى من پيش خود حاضرم و از خودم جدا نيستم.
❕به هر حال، آگاهى ما از خود از روشنترين معلومات ماست، و احتياج به استدلال ندارد اين از يكسو.
👌از سوى ديگر اين «من» از آغاز تا پايان عمر يك واحد بيشترى نيست، «من امروز» همان «من ديروز» همان «من بيست سال قبل» مىباشد. «من از كودكى تاكنون يك نفر بيشتر نبوده ام» من همان شخصى هستم كه بوده ام و تا آخر عمر نيز همين شخص خواهم بود، نه شخص ديگر، البتّه درس خوانده ام، با سواد شده ام، تكامل يافته ام، و باز هم خواهم يافت، ولى يك آدم ديگر نشده ام، و به همين دليل همه مردم از آغاز تا پايان عمر مرا يك آدم مىشناسند، يك نام دارم، يك شناسنامه دارم و ...
❕اكنون حساب كنيم و ببينيم اين موجود واحدى كه سراسر عمر ما را پوشانده چيست؟ آيا ذرات و سلولهاى بدن ما و يا مجموعه سلولهاى مغزى و فعل و انفعالات آن است؟ اينها كه در طول عمر ما بارها عوض مى شوند و تقريباً در هفت سال يكبار تمام سلولها تعويض مى گردند، زيرا مى دانيم در هر شبانه روز ميليونها سلول در بدن ما مى ميرد، و ميليونها سلول تازه جانشين آن مىشود، همانند ساختمانى كه تدريجاً آجرهاى آن را برون آورند، و آجرهاى تازهاى جاى آن كار بگذارند، اين ساختمان بعد از مدتى بكلى عوض مىشود، اگر چه مردم سطحى متوجه نشوند، و يا همانند استخر بزرگى كه از يك طرف آهسته آهسته آب وارد آن مىشود، و از طرف ديگر خارج مىگردد، بديهى است بعد از مدتى تمام آب استخر عوض مىشود، اگر چه افراد ظاهربين توجه نداشته باشند و آن را به همان حال ثابت ببينند.
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌به طور كلى هر موجودى كه دريافت غذا مى كند و از سوى ديگر مصرف غذا دارد تدريجاً «نوسازى» «تعويض» خواهد شد.
❕بنابراين يك آدم هفتاد ساله تقريباً ده بار تمام اجزاى بدن او عوض شده است، روى اين حساب اگر همانند مادى ها انسان را همان جسم و دستگاههاى مغزى و عصبى و خواص فيزيك و شيميائى آن بدانيم بايد اين «من» در 70 سال ده بار عوض شده باشد و همان شخص سابق نباشد در حالى كه هيچ وجدانى اين سخن را نخواهد پذيرفت.
🔸از اينجا روشن مى شود كه غير از اجزاى مادى، يك حقيقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد كه همانند اجزاى مادى تعويض نمى شود و اساس وجود ما را همان تشكيل مى دهد و عامل وحدت شخصيت ما همان است.
👌البته بعضى تصور مى كنند سلولهاى مغزى عوض نمى شوند و مىگويند: در كتابهاى فيزيولوژى خوانده ايم كه تعداد سلولهاى مغزى از آغاز تا آخر عمر يكسان است؛ يعنى هرگز كم و زياد نمى گردد، بلكه فقط بزرگ مى شوند، اما توليد مثل نمى كنند، و به همين جهت اگر ضايعه اى براى آنها پيش بيايد قابل ترميم نيستند، بنابراين ما يك واحد ثابت در مجموع بدن داريم كه همان سلولهاى مغزى است؟ و اين حافظ وحدت شخصيت ماست.
👌امّا اين اشتباه بزرگى است، زيرا آنها كه اين سخن را مى گويند، دو مسأله را با يكديگر اشتباه كرده اند، آنچه در علم امروز ثابت شده اين است كه سلولهاى مغزى از آغاز تا پايان عمر از نظر تعداد ثابت است، و كم و زياد نمى شود. نه اينكه ذرات تشكيل دهنده اين سلولها تعويض نمى گردد، زيرا همانطور كه گفتيم سلولهاى بدن دائماً غذا دريافت مى كنند، و نيز تدريجاً ذرات كهنه را از دست مى دهند، همانند همان استخر آبى كه از يكسو آب به آن مىريزد و از سوى ديگر آب از آن خارج مىشود، پس از مدتى از محتويات آن به كلى تعويض مى گردد، اگر چه مقدار آب ثابت مانده است، بنابراين سلولهاى مغزى نيز عوض مى شوند.
👌دليل ديگرى كه مى تواند ما را به استقلال روح و مادى نبودن آن رهنمون گردد اين است كه در پديده هاى روحى خواص و كيفيتهايى مى بينيم كه با خواص و كيفيتهاى موجودات مادى هيچگونه شباهت ندارد، زيرا:
اولًا: موجودات «زمان» مى خواهند و جنبه تدريجى دارند.
ثانياً: با گذشت زمان فرسوده مى شوند.
ثالثاً: قابل تجزيه به اجزاء متعددى هستند.
❕ولى پديده هاى ذهنى داراى اين خواص و آثار نيستند، صحنه هايى كه مثلًا از زمان كودكى در ذهن ما نقش بسته با گذشت زمان نه كهنه مى شود و نه فرسوده، و همان شكل خود را حفظ كرده است، ممكن است مغز انسان فرسوده شود ولى با فرسوده شدن مغز خانه اى كه نقشه اى از بيست سال قبل در ذهن ما ثبت شده فرسوده نمى گردد و از يك نوع ثبات كه خاصيت جهان ماوراى ماده است برخوردار است.
👌روح ما نسبت به نقشها و عكسها خلاقيت عجيبى دارد و در يك آن مى توانيم بدون هيچ مقدمه اى هرگونه نقشى را در ذهن ترسيم كنيم، كرات آسمانى، كهكشانها و يا موجودات زمينى، درياها و كوهها و مانند آن، اين خاصيت يك موجود مادى نيست، بلكه نشانه موجودى وراء مادى است.
به علاوه ما مى دانيم مثلًا 2+/ 2/ 4 شكى نيست كه طرفين اين معادله را مىتوانيم تجزيه كنيم يعنى عدد دو را تجزيه نماييم، و يا عدد چهار را، ولى اين «برابرى» را هرگز نمى توانيم تجزيه كنيم و بگوييم برابرى دو نيم دارد و هر نيمى غير از نيم ديگر است، براى يك مفهوم غيرقابل تجزيه است يا وجود دارد و يا وجود ندارد هرگز نمى توان آن را دو نيم كرد.
❕اينگونه مفاهيم ذهنى قابل تجزيه نيستند و به همين دليل نمى توانند مادى باشند زيرا اگر مادى بودند، قابل تجزيه بودند، و باز به همين دليل روح ما كه مركز چنين مفاهيم غير مادى است نمى تواند مادى بوده باشد بنابراين مافوق ماده است (دقت كنيد).
📚پیام قرآن ج 5 ص 221
👌ادله نقلی و عقلی دیگری نیز حاکم است که از ذکر آن خود داری می کنیم ، از آنچه گفته شد به دست می آید که انسان دارای حقیقت دیگری به نام روح است که با مرگ بدن از بین نمی رود و تا روز قیامت باقی می ماند و مغز و سلسله اعصاب تنها ابزار کار روح هستند نه خود روح .
🔸در رابطه با دلائل عقلی وجود قیامت ، در گذشته دلائلی اقامه کرده ایم ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/3675
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😊شیرین نجفی #ادمین_دوم_آمد_نیوز می گوید کارم شده گریه کردن و خیلی می ترسم 😊
❕ان شاء الله در آینده نه چندان دور حال و روز سایر معاندان #جیره_خوار هم گریه کردن می شود.
#این_است_عذاب_الهی
#قنوت_در_نماز_توهم_تناقض_در_گفتار_معصومین
🤔#پرسش
❔تناقضات معصومین شیعه دلیلی دیگر بر بی دروپیکر بودن مذهب جعلی تشیع
▪️أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَن ِالْقُنُوتِ قبل الرکوع أَوْ بَعْدَهُ قَالَ لَا قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ.
▫️در مورد قنوت از معصوم سوال شده و ایشان گفت:منظور تو خواندن قنوت قبل از رکوع یا بعد از رکوع است؟ ایشان گفت:خواندن آن نه قبل از رکوع و نه بعد از آن صحیح نیست
🖋در روایت معتبر فوق مشاهده کردیم معصوم شیعه میگوید خواندن قنوت نه بعد از رکوع و نه قبل از آن صحیح نیست ولی در این روایت:[باسناده، عن الحسين بن سعيد عن القاسم بن محمّد الجوهرى عن أبان بن عثمان عن إسماعيل الجعفى و معمر بن يحيى عن أبى جعفر قال: القنوت قبل الركوع، و ان شئت فبعده].▫️امام باقر میگوید:👈🏿خواندن قنوت قبل از رکوع است و اگر خواستی بعد از آن بخوان👉🏿...در حدیث اول میگوید صحیح نیست و در حدیث دوم میگوید صحیح است.. کجای دنیا این حجم از تناقضات یافت میشود ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌قنوت در نماز ، نزد شیعه مستحب است . در فتوای مراجع شیعه آمده است ؛
« در تمام نماز های واجب ( یومیه ) و مستحب ،پیش از رکوع رکعت دوم ، مستحب است ، قنوت بخوانند »
📚توضیح المسائل مراجع ، بنی هاشم ، ج 1 ص 603
❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« قنوت در هر نمازی ( مستحب ) است »
📚الفقیه ج 1 ص 316
🔸صفوان جمال می گوید ؛
« پشت سر امام صادق علیه السلام ، هر زمانی که نماز خواندم دیدم که در هر نمازش قنوت می خواند ، چه نماز جهری و چه غیر جهری ( و اخفاتی )»
📚وسائل الشیعه ج 6 ص 261
❕در فلسفه گرفتن قنوت از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمود ؛
« اگر سائل بگويد چرا دعاء ( مقصود دعاهايى است كه مستحب است قبل از تكبيرة الاحرام و در خلال تكبيرات افتتاحيه ششگانه بخوانند به شرحى كه در كتب فقهيّه و ادعيه مذكور است ) در ركعت اوّل نماز پيش از قرائت حمد خوانده مىشود ولى در ركعت دوّم قنوت بعد از قرائت حمد و پيش از ركوع خوانده مى شود؟
❕در جواب گفته مى شود: حقّ تعالى دوست دارد ايستادن براى او و قيام براى عبادتش با تحميد و تقديس و رغبت و خشيت افتتاح و آغاز گردد و در پايان عمل و عبادت را با مثل همين خاتمه داد لذا ركعت دوّم كه خاتمه عمل است را با خواندن قنوت كه مشتمل بر تحميد و تقديس و رغبت و خشيت است به پايان مى رسانند.
🔸و جهت ديگرش آن است كه در نماز جماعت گاه باشد كه مأموم در ركعت دوّم امام را درك مى كنند آن هم بعد از خواندن قرائت حال امام پيش از رفتن به ركوع وقتى قنوت خواند به مقدار خواندن قنوت قيام طولانى شده و شخص با اقتداء به امام ركوع را در ركعت دوّم درك مىكند و بدين ترتيب هر دو ركعت از او فوت نمى شود. »
📚عیون الاخبار ج 2 ص 106
❕معاند می گوید اگر قنوت در هر نمازی مستحب است پس این روایت چه می شود که عبد الملک بن عمرو می گوید ؛
« از امام صادق علیه السلام در مورد قنوت سوال کردم که قبل از رکوع است یا بعد از رکوع ، امام علیه السلام فرمود نه قبلش است و نه بعدش »
📚التهذیب ج 2 ص 91
👌پاسخ روشن است . در ذهن راوی این نکته تداعی شده بود که قنوت واجب است و سوال کرد که این قنوت ( واجب ) قبل از رکوع است یا بعد از رکوع . امام علیه السلام پاسخ داد قنوت ( به صورت وجوبی ) نه قبل از نماز است و نه بعد از نماز ، ( آنچه است قنوت استحبابی ، آن هم قبل از رکوع است ).
📚مختلف الشیعه ج 1 ص 97
🔸چنان که امام رضا علیه السلام فرمود ؛
« اگر خواستی قنوت بگیر و اگر خواستی قنوت نگیر و اگر جو تقیه بود ، قنوت نگیر »
📚التهذیب ج 2 ص 91
👌امام رضا علیه السلام صراحتا با تعبیر « اگر خواستی قنوت بگیر و اگر خواستی نگیر » می فهماند که گرفتن قنوت لازم و ضروری و واجب نیست ، امام صادق علیه السلام هم برای نفی توهم وجوب می گوید قنوت وجوبی نه قبل از رکوع است و نه بعد از رکوع .
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❔سوال دیگری که ممکن است مطرح شود این است که اگر قنوت قبل از رکوع است ، چگونه امام باقر علیه السلام اجازه داده بعد از رکوع هم قنوت انجام گیرد چنان که فرمود ؛
« قنوت قبل از رکوع است و اگر خواستی می توانی بعد از رکوع هم بگیری »
📚التهذیب ج 2 ص 92
👌اما در سند این روایت « قاسم بن محمد جوهری » است که مجهول بوده و توثیقی ندارد و واقفی مسلک هم است ، بنابراین این راوی ضعیف است و روایتش هم مورد اعتماد نیست .
📚رجال نجاشی ص 315_ رجال علامه حلی ص 247
👌از سوی دیگر ، روایت مذکور صراحتا می گوید قنوت قبل از رکوع است ، اما اگر قبل از رکوع ، قنوت فراموش شود ، انسان می تواند بعد از رکوع قنوت را قضاء کند . شیخ طوسی این احتمال را در مورد روایت داده است که در مورد قضاء قنوت است .
📚وسائل الشیعه ج 6 ص 267
👌معاندین بی سواد توجه کنند که روایاتی که به نظرشان متضاد به نظر می رسد ، تفسیر و توضیح دارد و هیچ گونه تناقضی در میان گفتار امامان علیهم السلام وجود ندارد ، چنان که امام #صادق علیه السلام فرمود ؛
« حدیث من حدیث پدر من و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیر مومنان و حدیث امیر مومنان حدیث رسول خدا و حدیث رسول خدا #حدیث خداوند است»
📚الکافی ج1 ص131
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht.