eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ادامه 👇 ❕ابى مطر مى‏ گويد ؛ « هنگامى كه ما خدمت على (عليه السلام) در مسجد نشسته بوديم مردى آمد و به حضرتش عرض كرد: وضوى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را به من نشان بده، حضرت قنبر را صدا زد و فرمود كوزه‏ اى از آب بياور، سپس دست و صورتش را سه بار شست و انگشت در دهان كرد (و مسواك نمود) و سه بار استنشاق كرد و (صورت و) دست‏ها را سه بار شست و يك بار سر و پاها را تا برآمدگى پشت پا مسح نمود» 📚کنزالعمال ج 9 ص 448 ❕بسر بن سعید می گوید ؛ « عثمان به محلّ جلوس آمد، آب وضو خواست و مضمضه و استنشاق كرد (در دهان و بينى گرداند) سپس صورتش را سه بار و دست‏ها را هر كدام سه بار شست و سر و پاها را سه بار مسح كرد و بعد گفت: پيامبر را ديدم اين گونه وضو مى‏ گرفت (سپس از حاضران كه جماعتى از صحابه رسول خدا بودند، تصديق خواست و گفت) آيا همين طور است اى حاضران؟ همه گفتند: آرى!» 📚مسند احمد ج 1 ص 67 ❕رفاعه مى ‏گويد از رسول خدا شنيدم كه مى‏ فرمود نماز هيچ يك از شما صحيح نيست تا وضو را آن گونه كه خداوند متعال دستور داده انجام دهد: صورت و دست‏ها را تا مرفق بشويد و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح نمايد». 📚سنن ابن ماجه ج 1 ص 156 👌از ابى مالك اشعرى نقل شده كه به قوم خود گفت ؛ « جمع شويد تا نمازى همچون نماز رسول خدا براى شما بخوانم، هنگامى كه اجتماع كردند، گفت: آيا در ميان شما از كسى از غير شما هست؟ گفتند: نه، مگر يكى از خواهرزاده‏ هاى ما (كه شوهرش از قبيله ديگر است) گفت: خواهر زاده نيز جزء قبيله محسوب مى‏شود (اين تعبير نشان مى‏دهد كه نظام حاكم مانع از اين بوده كه نماز يا وضوى رسول خدا آنچنان كه بوده- به دلايل سياسى- توضيح داده شود) در اين هنگام ظرف آبى خواست و وضو گرفت، مضمضه و استنشاق كرد و صورتش را سه بار شست، همچنين دست‏ها را سه بار، و سر و پشت پاها را مسح كرد، سپس با آنها نماز خواند». 📚مسند احمد ج 5 ص 342 👌 آنچه در بالا آمد تنها بخش كوچكى از رواياتى است كه در كتب معروف اهل سنّت، به وسيله راويان معروف نقل شده است. جهت آگاهی از سایر روایات اهل سنت در لزوم مسح پاها رجوع شود به کتاب ؛ 📚«الانصاف فى مسائل دام فيها الخلاف»، ج 1، ص 56- 95 👌در روایات فراوانی از روایات شیعه نیز دستور به مسح پاها داده شده است چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « گاهی ممکن است که هفتاد و شش سال از عمر فردی گذشته باشد اما خداوند حتی یک نماز هم از او قبول نکند زیرا ( پاها ) را ( در وضو )میشوید در حالی که خداوند دستور به مسحش داده است » 📚الکافی ج 3 ص 31 🔸امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « جبرئیل حکم مسح پاها را از جانب خداوند نازل کرد » 📚التهذیب ج 1 ص 63 ❕روایات لزوم مسح پاها در کتب تشیع بسیار فراوان است ، جهت آگاهی رجوع شود ؛ 📚وسائل الشیعه ج 1 ص 418 باب 25_ مستدرک الوسائل ج 1 ص 318 باب 23_ بحار الانوار ج 77 ص 239 ❕البته در روایاتی ، مانند روایتی که وهابی به آن استناد کرد ، سخن از شستن پاها به میان آمده است ، این روایات موافق عقیده اهل سنت و از باب تقیه وارد شده است ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « روایتی را اخذ کن که حکمش موافق با کتاب و سنت و مخالف با اهل سنت است و روایتی که مخالف کتاب و سنت و موافق با اهل سنت است را ترک کن » 📚الکافی ج 1 ص 67 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌به عنوان نمونه ، در مورد روایات تقیه ای ماجرا، على بن يقطين را یاد آور میشویم. او در دربار عباسيان بوده و به امر امام كاظم علیه السلام ، به رتق و فتق امور كشور و كمك‏هاى پنهانى به شيعيان مشغول بوده ‏است. اين كمك‏ها، از چشم جاسوسان و سخن ‏چينان حسود، پوشيده ‏نماند و آنان را كه از موقعيت و كاردانى و محبوبيت ابن يقطين ناخرسند بودند، به سعايت از او نزد هارون الرشيد كشاند. در همين زمان، او درباره چگونگى وضو و اختلاف در آن، از امام كاظم سؤال‏ مى ‏كند و امام براى حفظ جان و موقعيت او، مطابق با فتواى اهل‏سنّت نظر مى ‏دهد و بدين صورت، جان او را نجات‏ مى‏ دهد . ❕على بن يقطين نامه به موسى بن جعفر عليه السّلام نوشت كه اگر صلاح بدانيد بخط شريف خود تكليف مرا در كيفيت وضوء ساختن مرقوم فرمائيد تا ان شاء اللَّه‏ تعالى بر طبق آن رفتار كنم؟ ❕حضرت در پاسخ نامه ‏اش مرقوم فرمود: آنچه در باره اختلاف در وضو نوشته بودى فهميدم، و آنچه من به تو دستور دهم در اين باره اين است كه (ابتداء) سه بار آب در دهان بگردانى و سه بار آب در بينى كشى، و سه بار روى خود را بشوئى و آب را بلابلاى موهاى صورت برسانى، و دستان خود را از سر انگشتان تا مرفق بشوئى، و همه سر را مسح كنى و رو و توى گوشهايت دست بكشى و پاهاى خود را تا بلندى مفصل سه بار بشوئى، و به جز آنچه نوشتم به كيفيت ديگرى وضو را انجام ندهى، و از اين دستور تخلف نكنى! 👌 چون نامه بعلى بن يقطين رسيد، از آنچه آن حضرت مرقوم فرموده بود و همه شيعه در باب وضو بر خلاف آن گويند در شگفت شد ولى با خود گفت: مولا و آقاى من داناتر است به آنچه دستور داده و من نيز فرمانبردار اويم، و هم چنان كه حضرت دستور فرموده بود وضوء ميساخت و با همه شيعه بخاطر امتثال دستور آن بزرگوار در اين باره مخالفت ميكرد، تا اينكه پيش هارون از على بن يقطين سعايت و بدگوئى كردند، و به او گفتند: او مردى است به مذهب رافضيان و با تو مخالف است، هارون به برخى از نزديكان خود گفت: در باره على بن يقطين نزد من زياد حرف ميزنند، و او را متهم بمخالفت با ما و ميل بسوى مذهب رافضيان كرده ‏اند، و من در انجام خدمتش نسبت بخود تقصير و كوتاهى نديده ‏ام و بارها او را آزمايش كرده و نشانه از اين تهمتها كه به او زنند در او نديده ‏ام، و ميخواهم به وسيله سر از كار او درآوردم بطورى كه خود او هم نفهمد كه مجبور شود از من پرهيز كرده تقيه نمايد . ❕به او گفتند: اى امير المؤمنين رافضيان در مسأله وضو با سنيان اختلاف دارند و اينان سبك وضو ميگيرند و پاها را نمى ‏شويند، پس چنانچه نفهمد از كيفيت وضو گرفتنش او را آزمايش كن، هارون گفت: آرى اين راهى است كه از اين راه مذهب او آشكار شود، سپس چندى او را بحال خود واگذاشت، آنگاه او را بكارى در خانه خود واداشت تا اينكه هنگام نماز شد، و على‏ بن يقطين معمولا در اطاقى خلوت براى وضو و نماز ميرفت، پس هارون وقت نماز پشت ديوارى ايستاد بطورى كه على بن يقطين را ميديد ولى على بن يقطين او را نميديد، پس آب براى وضو خواست، و سه بار آب در دهان گردانده و سه بار در بينى كشيد، و سه بار روى خود را شسته و لابلاى موهاى صورت را آب رسانده، و از سر انگشتان تا مرفق را سه بار شست و همه سرش را مسح كرد و گوشها را دست كشيد و پاهاى خود را سه بار شست و هارون در تمام اين احوال او را نگاه ميكرد، و چون ديد كه على بن يقطين چنين كرد خود دارى نتوانست و آمد خود را بعلى بن يقطين نشان داده و آواز داد: اى على بن يقطين دروغ گويد هر كس كه بپندارد تو رافضى هستى، و از آن پس وضع او در پيش هارون نيكو شد . ❕ پس از اين جريان بدون سابقه (نامه‏ نگارى از طرف على بن يقطين) نامه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام به او رسيد كه اى على بن يقطين از اين ساعت به بعد چنانچه خداوند دستور فرموده وضوء بگير، روى خود را براى وجوب يك بار بشوى و بار ديگر براى شاداب شدن بشوى و دستهاى خود را دو بار همچنان از مرفق بشوى، و پيش سر را با روى دو پا با زيادى آب وضو مسح كن، زيرا آنچه بر تو ترسيده ميشد از بين رفت، و السلام.» 📚ارشاد مفید ، ج 2 ص 227 👌بنابراین روایات مسح پا چون موافق با قرآن و سنت پیامبر است مورد عمل است و روایت شستن چون مخالف قرآن و سنت و موافق عقاید اهل سنت است ، از روی تقیه صادر شده است تا جان شیعیان و حتی خود امامان مورد گزند اهل سنت قرار نگیرد . Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht
🤔 ❔سوال مسابقات بین المللی آی کیوی اسلام ❗️ 🔰نام اولین فضاپیمای جهان چه بود ❔ ❔براق؟ یعفور؟ وستوک1؟ یوفر؟ عفیر؟ آپولو ؟ ❗️لطفا در مورد توضیح دهید ؟ یعنی چه که اولین فضاپیما بوده ❕ 💠💠 👌خدا مركب سريع السيرى كه متناسب سفر فضايى پیامبر بوده است ( معراج پیامبر ) در اختيار پيامبرش گذارده است، و او را از نظر خطراتى كه در اين سفر وجود داشته زير پوشش حمايت خود گرفته، اين مركب چگونه بوده است و چه نام داشته؟ براق؟ يا مركب ديگر؟ در هر حال مركب مرموز و ناشناخته ‏اى است از نظر ما؟ 📚تفسیر نمونه ج 12 ص 19 ❕در احاديث شيعه و سنى براى سفر پيامبر گرامی به آسمانها نام مركبى به عنوان «براق» ديده‏ مى‏ شود . «براق» از ماده «برق» است، علماى حديث مى‏ گويند علت اين نام گذارى شايد اين بوده كه مركب مزبور بسيار سريع، مانند برق! حركت مى ‏كرده است. 🔸جالبتر اين كه در توصيف اين مركب فضائى در پاره‏ اى از احاديث وارد شده كه «خطاه مد بصره»! يعنى هر قدم او به اندازه مقدار ديد او بوده است، و با توجه به اينكه رؤيت اشياء به وسيله «نور» صورت مى ‏گيرد، و طول زمانى كه براى ديدن هر چيز لازم است برابر با سرعت سير نور است، از اين حديث استفاده مى‏ شود كه مركب مزبور سرعتى «نزديك» به سرعت سير نور داشته است . 📚معراج ، مکارم شیرازی ، ص 53 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ « حق تعالى براق را مسخّر من گردانيد و آن بهتر است از دنيا و آنچه در دنيا است، و آن حيوانى است از حيوانات بهشت نه بسيار بلند است و نه بسيار كوتاه، و روى آن مانند روى آدميان است و سم آن مانند سم اسبان است و دمش مانند دم گاو است، از درازگوش بزرگتر و از استر كوچكتر است، زينش از ياقوت سرخ است و ركابش از مرواريد سفيد است، و هفتاد هزار مهار دارد از طلا و دو بال دارد مكلّل و مزيّن به مرواريد و ياقوت و زبر جد و الوان جواهر، و در ميان دو ديده ‏اش نوشته شده است: «لا اله الا اللّه وحده لا شريك له، محمد رسول اللّه» و از جميع حيوانات خوش رنگتر است، و اگر خدا او را رخصت دهد در يك رفتار دنيا و آخرت را مى ‏گردد و طى مى ‏كند » 📚عیون الاخبار ج 2 ص 32 _ احتجاج ج 1 ص 111 👌و فرمود ؛ « در روز قيامت من بر براق سوار خواهم شد و روى او مانند روى انسان است و گونه او مانند گونه اسب است و يالش از مرواريد بافته است و گوشهايش از زبرجد سبز است و ديده‏هايش مانند ستاره زهره مى ‏درخشد و بدنش را شعاعى هست مانند شعاع خورشيد تابان و از سينه او به جاى عرق مرواريد غلطان جارى است و خلقتش در هم پيچيده است و دستها و پاهايش بلند است و نفسى دارد مانند نفس آدميان كه سخن مى ‏شنود و مى ‏فهمد » 📚حیاه القلوب ج 3 ص 720 _ خصال یک جلدی ، ص 203 ❕امام محمد باقر عليه السّلام فرمود ؛ « جبرئيل براق را براى حضرت رسول آورد از استر كوچكتر و از درازگوش درازتر و گوشهايش پيوسته در حركت بود و ديده ‏هايش در سم دستهايش بود و به قدر آنچه ديده ‏اش مى ‏ديد يك گام مى‏ گذاشت، و چون به كوهى مى ‏رسيد دستهايش كوتاه مى ‏شد و پاهايش دراز مى ‏شد، و چون از بلندى به نشيب مى‏ آمد دستهايش دراز مى‏ شد و پاهايش كوتاه مى ‏شد، و موهاى يالش بلند و بسيار بود و از جانب راست آويخته بود و دو بال از پى سر داشت‏ » 📚کافی ج 8 ص 376 ❕امام صادق عليه السّلام فرمود ؛ « در شب معراج جبرئيل براق را براى محمد آورد و آن حضرت سوار شد و به بيت المقدس رفت و در آنجا ديد آنكه را ديد از برادران خود از پيغمبران، و چون برگشت از معراج اصحاب خود را خبر داد كه: من در اين شب به معراج رفتم و وارد بيت المقدس شدم و بر براق سوار شدم و علامت راستى گفتار من آن است كه در عرض راه به قافله ابو سفيان رسيدم كه از شام مى ‏آمدند و بر سر فلان آب فرود آمده بودند و شتر سرخى از ايشان گم شده بود و از پى آن مى‏ گرديدند و آن قافله نزد طلوع آفتاب داخل خواهند شد و شتر سرخى در جلوى آن قافله خواهد بود، پس بعضى از كافران قريش بر سبيل استهزاء گفتند: طرفه سوار تندروى است كه در يك شب به شام مى‏ رود و برمى ‏گردد ...جبرئيل صورت شام را در برابر آن حضرت بازداشت و هرچه مى ‏پرسيدند حضرت نظر مى ‏كرد و جواب ايشان مى ‏فرمود تا آنكه همه جوابها را مطابق آنچه مى ‏دانستند شنيدند و ايمان نياوردند از ايشان مگر اندكى، پس حق تعالى اين آيه را فرستاد «نفع نمى‏ بخشد آيات و معجزات و ترسانندگان جماعتى را كه ايمان نياوردند» ( یونس 101) 📚کافی ج 8 ص 364 👌در گذشته مفصلا در مورد معراج و هدف از آن و شبهات در این رابطه ، مباحثی داشته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2269 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2270 @Rahnamye_Behesht
#پاسخی_به_عقیل_هاشمی_مجری_شبکه_وهابی_کلمه 👌او که از پیروان ابن تیمیه است مدعی شده آخوندها در مسائل اعتقادی عاجزند❗️ ❕ذهبی عالم بزرگ اهل سنت ، شرح حال او و سایر پیروان ابن تیمیه را در نامه ای که خطاب به امامشان ، ابن تیمیه نوشت چنین توصیف می کند ؛ « ای بیچاره ، آنان که از تو متابعت می کنند در پرتگاه زندقه ، کفر و نابودی قرار دارند . مگر نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده ، گوشه گیر ، سبک عقل ، عوام ، دروغ گو ، کودن ، بیگانه ، فرو مایه ، مکار ، خشک ، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند؟ اگر سخنان مرا قبول نداری آنان را امتحان کن » 📚الاعلان بالتوبیخ،سخاوی، ص77 _ تکمله السیف الصقیل، شیخ محمد زاهد کوثری، ص218 ❗️اینان با توصیفی که ذهبی از آنها می کند مدعی اند آخوندها در مسائل اعتقادی عاجز هستند ❕❕ @Rahnamye_Behesht
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد سند نهج البلاغه را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2273
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد « خر مگس بودن غیر شیعیان » را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2274
🤔 ❔برام یه سوال پیش اومده . همیشه به ما گفته میشه که به خدا توکل کنیم تا آرامش داشته باشیم تا خداوند مارو حفظ کنه از طرفی میبینیم مثلا کودکانی چه در جنگ چه در قحطی که یاوری جز خدا ندارن اونطور کشته میشن و وقتی میپرسیم چرا گفته میشه که انسان مختاره وقدرت های استکباری این بلا رو سرشون اوردن حالا سوال اینه که اگه من توکل کنم از کجا معلوم که همون قدرتها منو نابود نکن (باوجود توکلم) امیدوارم منظورم رو کامل رسونده باشم ❗️❗️ 💠💠 👌در بسيارى از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و سرگذشت انبيا و اوليا و صالحان و در كتب علماى اخلاق و ارباب سير و سلوك روى مسئله توكّل به عنوان يك فضيلت مهمّ اخلاقى كه بدون آن نمى‏ توان به مقام قرب الهى رسيد، ياد شده است. ❕منظور از توكّل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زيرا «توكّل» از مادّه «وكالت» به معنى انتخاب وكيل نمودن و اعتماد بر ديگرى كردن است، بديهى است هر قدر وكيل توانايى بيشتر و آگاهى فزون‏تر داشته باشد شخص موكّل احساس آرامش بيشترى مى‏كند، و از آنجا كه علم خدا بى پايان و تواناييش نامحدود است هنگامى كه انسان توكّل بر او مى ‏كند آرامش فوق‏ العاده احساس مى‏ كند، در برابر مشكلات و حوادث مقاوم مى‏ شود، و از دشمنان نيرومند و خطرناك نمى ‏هراسد، در سختيها خود را در بن بست نمى‏ بيند و پيوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مى‏ دهد. ❕انسانى كه بر خدا توكّل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمى‏ كند بلكه به اتّكاى لطف خدا و علم و قدرت بى پايان او خود را پيروز و فاتح مى ‏بيند و حتّى شكست‏هاى مقطعى او را مأيوس نمى‏ سازد. هرگاه توكّل به مفهوم صحيح كلمه در جان انسان پياده شود به يقين اميد آفرين، نيروبخش و باعث تقويت اراده و تحكيم مقاومت و پايمردى است. 📚اخلاق در قرآن ، مکارم شیرازی ، ج 2 ص 249 🔸امام صادق عليه السلام فرمود ؛ «توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى‏ كنند». 📚الکافی ج 2 ص 65 ❕يعنى قلبى كه كانون توكّل بر خداست هم احساس بى نيازى از ماسوى اللَّه مى‏ كند و هم احساس عزت و قدرت، چرا كه تكيه بر قدرتى كرده كه بالاتر از همه چيز است، تكيه‏ گاهى بى نياز از همه كس و همه چيز و قدرتى شكست ناپذير. 🔸جابر بن يزيد جُعفى مى ‏گويد هيجده سال در خدمت امام باقر عليه السلام بودم هنگامى كه مى‏ خواستم از محضرش خارج شوم با او وداع كردم و گفتم سخن سودمندى به من بفرماييد، فرمود: اى جابر! بعد از هيجده سال باز هم تقاضاى اندرزى مى ‏كنى؟ عرض كردم: «آرى شما اقيانوس بى پايانى هستيد كه هيچ كس به قعر آن نمى ‏رسد». 🔸امام عليه السلام فرمود ؛ به شيعيانم سلام برسان و بگو ميان ما و خداوند متعال خويشاوندى نيست و تنها وسيله تقرّب به او اطاعت است .( وبگو بر خداوند توکل کنند ) چه كسى از خدا (از روى ايمان و اخلاص) چيزى خواسته است كه به او نداده؟ يا توكّل بر او كرده و كفايت امر او ننموده؟ يا به او اعتماد كرده، و او را رهايى نبخشيده است؟» 📚بحارالانوار ج 78 ص 183 ❕حال سوال این است که ما می بینیم افرادی را که در عین حال که توکل بر خداوند داشته اند ، باز هم گرفتار مشکلات و گرفتاری ها و سختیها هستند ، در حالی که قرار بود با توکل بر خداوند دیگر چنین مشکلاتی نباشد ❗️ 👌پاسخ این سوال از دو جنبه است ؛ 1⃣افرادی اگر چه توکل بر خداوند کرده اند ، اما با برداشت ناصواب از توکل ، از سعی و تلاش دست کشیده اند و گمان کرده اند که خداوند حتی بدون سعی و تلاششان ، امور آنان را سامان می دهد لذا گرفتار انواع مشکلات و سختی ها هستند . ❕مفهوم توكّل، ترك استفاده از اسباب و وسايل عادى نمی باشد. در حديث معروفى مى‏ خوانيم ؛ مرد عربى در حضور پيامبر شتر خود را رها كرد و گفت ؛ «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ!» پيامبر اكرم فرمود: «اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ؛ شتر را پايبند بزن و توكّل بر خدا كن»! (با توكّل زانوى اشتر ببند). 📚المحجه البیضاء ج 7 ص 426 ❕روى همين جهت آيات قرآن و تاريخ پيامبر پر است از تعبيراتى كه نشان مى ‏دهد مؤمنان تا آنجا كه امكان دارد بايد از اسباب عادى استفاده كنند، و اين كار هيچ منافاتى با توكّل ندارد، در يك جا مى‏ فرمايد: «هر نيرويى را در اختيار داريد براى مقابله آماده‏ كنيد و از اسبهاى ورزيده فراهم سازيد تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد» ( انفال 60) 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕قرآن در كيفيّت نماز خوف در ميدان جنگ مى‏ فرمايد: «... وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اسْلِحَتَهُمْ ...؛ (حتّى هنگامى كه گروهى از مؤمنان در پشت جبهه مشغول نماز هستند و گروهى در ميدان مشغول نبرد) نمازگزاران بايد وسايل دفاعى و سلاحهاى خود را به هنگام نماز زمين نگذارند». ( نساء 102) 👌به اين ترتيب حتّى در حال نماز بايد مراقب استفاده از اسباب عادى بود، چه رسد به حالات ديگر، بنابراين اين گونه كارها هرگز با روح توكّل منافات ندارد. ❕شخص پيامبر اكرم هنگامى كه مى ‏خواست از مكّه به مدينه هجرت كند هرگز آشكارا و بدون نقشه و برنامه، با گفتن «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ» حركت نكرد، بلكه براى اغفال دشمن از يك سو دستور داد على عليه السلام در بسترش تا به صبح بخوابد، و از سوى ديگر شبانه به طور مخفى از مكّه بيرون آمد و از سوى سوّم به جاى اينكه به طرف شمال يعنى به طرف مدينه حركت كند موقّتاً به سوى جنوب و غار ثور آمد و در آنجا دو سه روزى پنهان گشت و هنگامى كه دشمن مأيوس شد مكّه را دور زد و به طرف مدينه حركت فرمود، در حالى كه مرتّباً از بيراهه مى‏رفت، شبها حركت مى‏ نمود و روزها مخفى بود تا به دروازه مدينه رسيد. 📚فروغ ابدیت ص 410 ❕بنابراين روح توكّل كه تمام وجود پيامبر را پر كرده بود مانع از اين نشد كه از اسباب ظاهرى لحظه‏ اى غفلت كند. 🔸مشيّت خداوند بر اين قرار گرفته كه در اين جهان مردم براى رسيدن به مقصود از اسباب و وسايل موجود كمك بگيرند، همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق عليه السلام آمده است: « اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه همه چيز مطابق اسباب جريان يابد، به همين جهت براى هر چيزى سببى قرار داده است». 📚الکافی ج 1 ص 183 👌بنابراين بى اعتنايى به عالم اسباب نه تنها توكّل نيست بلكه به معنى بى اعتنايى به‏ سنّت‏هاى الهى است، و اين با روح توكّل سازگار نيست ، انسان باید نهایت سعی و تلاش خود را بکند و آنجا که قدرت ندارد به خداوند واگذار کند و یقین به پیروزی داشته باشد . اکثر مشکلات و گرفتاری ها به خاطر همین ترک سعی و تلاش و مواظبت های لازم است که با روح توکل در تضاد است . 2⃣افرادی هم هستند که در عین حال که بر خداوند توکل کرده وسعی و تلاش لازم را هم اجرایی می کنند ، اما باز هم گرفتار مشکلات و سختی ها هستند . اینان نیز باید توجه کنند که « توکل » به ما می گوید پیروز نهایی متوکلین هستند ، و مشکلات و سختی های موقت ، مقدمه ای برای پیروزی نهایی آنان است . ❕در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فر ماید ؛ « بعضی از بندگان من افرادی هستند که اصلاح امر آنها جز به غنا و گستردگی زندگی و صحت بدن نمی شود ، از این رو امر دین آنها را به وسیله آن اصلاح می کنم ، و بعضی از بندگانم هستند که امر دین آنها جز با نیاز و مسکنت و بیماری اصلاح نمی شود ، لذا امر دین آنها را با آن اصلاح می کنم و آنان را به وسیله آن می آزمایم » 📚الکافی ج2 ص60 ❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « از مرد مسلمان در شگفتم! خداوند عز و جل براى او حكمى نمى‏ كند، جز اين كه برايش خير است: اگر با قيچى‏ ها بريده شود، برايش خير است، و اگر پادشاه مشرق و مغرب شود، [باز هم‏] برايش خير است. » 📚الکافی ج 2 ص 62 ❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « براى من مهم نيست كه نيازمند يا بيمار يا ثروتمند گردم؛ زيرا خداوند عز و جل مى ‏فرمايد: «براى مؤمن، جز آنچه خير او در آن است، انجام نمى‏ دهم». 📚بحار الانوار ج 71 ص 151 ❕كسى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السلام پرسيد ؛ آيه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» مفهومش چيست؟ امام فرمود: «لِلتَّوَكُّلِ دَرَجَاتٌ؛ توكّل درجاتى دارد» سپس افزود: «یكى از آنها اين است كه در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام مى‏ دهد به او اعتماد كنى و راضى باشى، و بدانى خداوند در خير و نظارت بر امور تو فروگذار نمى ‏كند، و نيز بدانى كه حاكميّت در همه اينها از آن اوست، و كار خود را به او واگذارى و بر او توكّل كنى» 📚بحار الانوار ج 75 ص 336 👌از این روایات استفاده می شود که مفهوم اصلی توکل واگذاری امر به خداوند است و انسان با توکل بر خداوند باید بداند پیروز و سعادمتند واقعی اوست و هر آنچه خداوند برای او رقم می زند خیر و صلاح او است که یا آثار این خیر و صلاح و پیروزی در دنیا خودش را نشان می دهد ، یا در آخرت جلوه می کند ، لذا می بینیم ، حسين بن على سيدالشهدا عليه السلام بعد از مبارزات فراوان وقتى از اسب بر زمين قرار گرفتند عرض كردند ؛ «راضى هستم بقضاء و حكم تو، تسليمم براى امر تو، نيست معبودى به غير از تو اى فرياد رسد فريادكنندگان‏ » 📚ینابیع الموده ج 3 ص 82 Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد « روایت هفتاد و سه فرقه و فرقه ناجیه » را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2275
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد دلیل بر « وجود روح » را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1507 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1613
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد نزول سنگی از آسمان بر سر فردی که از قبول ولایت علی علیه السلام امتناع ورزید را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2276
🌸نظر یکی از کاربران در مورد کانال 🌸
🤔پرسش ❓آیا راست است که گاهی وحی بر پیامبر قطع می شد و مشرکین پیامبر را مسخره می کردند که خدایش او را رها کرده و پیامبر محزون می شد تا جایی که قصد خودکشی داشت❕❕ 💠پاسخ💠 👌در این شکی نیست که مدت زمانی وحی بر پیامبر گرامی نازل نمیشد و اصطلاحا مساله انقطاع وحی پیش آمد . 🔶ابن عباس می گوید: « پانزده روز گذشت و وحی بر پیامبر نازل نشد . مشرکان گفتند پرودگار محمد او را رها کرده است و دشمن داشته اگر راست می گوید ماموریت او از سوی خدا است باید وحی به طور مرتب بر او نازل می شد در این هنگام بود که سوره ضحی نازل شد» 📚مجمع البیان ج10 ص504 ❗️خداوند جهت پاسخ به مشرکین این آیات را نازل کرد؛ « قسم به روز در آن هنگام که آفتاب بر آید و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد که خداوند تو را هرگز وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است...» 🔶ضحی 1 تا 3 🗯در بعضی از روایات آمده است که جمعی از مسلمانان به پیامبر عرض کردند که چرا بر شما وحی نمی شود؟ 🔶حضرت پاسخ دادند: « چگونه وحی بر من نازل شود در حالی که شما مفاصل انگشتان خود را پاکیزه نمی کنید و ناخنهای خود را نمی گیرید» 📚بحار الانوار ج18 ص255 👌البته این روایت نمی تواند تمام علت برای فلسفه انقطاع وحی باشد بلکه می توان گفت: ❕« هدف از انقطاع وحی آن بود که روشن شود که پیامبر هر چه دارد از ناحیه خدا دارد و حتی در نزول وحی از خود اختیاری ندارد . هر زمان خدا بخواهد وحی قطع می شود و هر زمان بخواهد برقرار می گردد و شاید انقطاع وحی به همین منظور بود تا پاسخی باشد به آنها که از پیامبر تقاضای معجزات اقتراحی و بر طبق میل خود داشتند یا به او پیشنهاد می کردند که فلان حکم یا فلان آیه را تغییر ده و او می فرمود من در این امور اختیاری ندارم » 📚تفسیر نمونه ج27 ص100 ❕در برخی روایات جعلی اهل سنت آمده است که پیامبر گرامی پس از انقطاع وحی محزون می گشت و قصد خود کشی می کرد تا آن که جبرئیل می آمد و پیامبر را از خود کشی کردن مانع می شد. 👌بخاری در صحیح خود از عایشه نقل می کند: « وحی بر پیامبر نازل نمی شد و پیامبر شدیدا محزون می گشت تا جایی که تصمیم می گرفت خود را از بالای کوه بر زمین بیفکند . هر زمان به لبه کوه نزدیک می شد تا خود را پرت کند جبرئیل در برابرش ظاهر می شد و می گفت تو پیامبر خدا هستی . پیامبر از این سخن آرامش می گرفت و از قصد خود کشی منصرف می شد .باز اگر انقطاع وحی رفع نمی شد پیامبر جهت خود کشی به بالای کوه می رفت تا خود را پرت کند و جبرئیل می آمد و با گفتن این که تو پیامبر خدا هستی او را مانع می شد» 📚صحیح بخاری ج10 ص359 ناشر جمهوریه مصر العربیه 🔴ما این روایت را مردود و جعلی می دانیم که با عصمت پیامبر منافات دارد و به هیچ عنوان قابل اعتنا نمی باشد . راوی آن است که متهم به کذب و دروغگویی است . 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « سه تن بودند که پیوسته بر پیامبر دروغ می بستند که آنان ابوهریره و انس بن مالک و زن بودند » 📚الخصال ج1 ص190 👌علامه مجلسی تصریح می کند که منظور از زنی که بر پیامبر دروغ می بست است . 📚بحار الانوار ج2 ص217 Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht
👌پاسخ شبهه پراکنی معاند که می گوید « خدا توسط غارنشینان برای توضیح رعد و برق اختراع شد » و توضیح مفصل تر این اشکال را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2277
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد دلیل شرعی دریافت خمس توسط مراجع و دلیل وجوب خمس و نحوه مصرف آن را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2222 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2225
🤔 ❔فلسفه جشن گرفتن شب چیست ❗️نظر اسلام در این رابطه چیست ❕❕ 💠💠 👌یکی از عقاید ایرانیان باستان ، اعتقاد به الوهیت خدای و نور و خورشید بوده است . ❕در کتاب اسلام و عقائد و آراء بشری چنین آمده است؛ « طبق تحقیق بسیاری از دانشمندان ، ایرانیان باستان معتقد به تعدد بودند و مهمترین خدایان آنها ، اگنی یا الهه آتش ، و دیگری الهه طبیعت و رعد و برق و یا الهه نور و و وارونا یا الهه آسمان و اناهیتا یا الهه آب بوده است ...» 📚اسلام و عقاید و آراء بشری ص385 ❕ایرانیان باستان ، شب اول را به عنوان شب یلدا تعظیم می کردند زیرا معتقد بودند که در آن شب الهه میترا و خورشید حیات دوباره می گیرد و گویی از نو می شود . 👌 می نویسد ؛ « واژه یلدا سریانی و به معنای میلاد است ، از آنجایی که ایرانیان شب یلدا را شب تولد ( الهه ) می دانستند ، آن را با تلفظ سریانی اش پذیرفته اند » 📚لغت نامه دهخدا ، واژه یلدا ❕مراسم شب یلدا از منظر اسلام به این گونه جلوه می کند که اگر آن مراسم به همراه اعتقاد به الوهیت میترا و الهه خورشید و تاثیر استقلالی آن همراه باشد ، بی شک عملی است که فرد را از دایره اسلام خارج می کند ، اما اگر تنها به عنوان جشن گرفتن طولانی ترین شب سال ، و دید و بازدید و رحم به این بهانه صورت گیرد ، بی اشکال است . 👌مفسر نامی ، جوادی می نویسد ؛ « از سنت های شب یلدا ، شب نشینی و دید و بازدید و صله رحم است ، چنان که بهره گیری علمی از فرصت آن با طرح مسائل علمی و تاریخی ، خواندن اشعار به ویژه شعر حافظ و تفال به اشعار حافظ و ...سنت دیگر آن است ، مناسب است مومنان در چنین فرصت هایی با زوایای زندگی و سیره معصومان در جهت رشد و کمال معنوی و علمی آشنا شوند » 📚مفاتیح الحیاه ، ص758 ❕اگر چه برخی استدلال می کنند که تعظیم این شب پسندیده نیست ، زیرا ریشه این تعظیم و تکریم بازگشت می کند به عمل ایرانیان باستان و اعتقاد باطل آنان به الهه و خورشید ، و در روایات آمده است که مسلمان نباید خود را به ملحدین و منحرفین تشبیه کند و اعمال اختصاصی آنها را انجام دهد . 👌امام علیه السلام فرمود : « خداوند به یکی از پیامبران خود چنین وحی کرد که به مومنین بگو لباس دشمنانم را نپوشند و غذای انها را نخورند و راه و روش ایشان را نپیمایند که اگر چنین کنند همانند دشمنان من خواهند بود» 📚الفقیه،صدوق،ج 1 ص 252 📚وسایل الشیعه ،ج 4 ص 385 🔶علی علیه السلام فرمود ؛ « هر کس خود را شبیه قوم خاصی بسازد ، از آن قوم می شود » 📚مستدرک الوسائل ج17 ص440 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❓نظر اسلام در مورد فال و فال گیری چیست❕آیا فال حافظ و قهوه و ...اعتبار دارد❕❕ 💠پاسخ💠 🔶منظور از فال در ادبیات عرب این است که انسان حادثه ای را نشان پیروزی و موفقیت و پیشامد خیر بداند .مثلا بگوید که چون فلان نوزاد در روز میلاد یکی از معصومان به دنیا آمده است آینده خوبی دارد و یا صبحگاهان که از منزل خارج می شود وقتی با انسان صالح و درستکاری برخورد کرد بگوید این نشان می دهد که امروز کارهای ما رو به راه خواهد بود . ❕این گونه فال نیک زدن مورد تایید اسلام است . 🗯حضرت علی فرمود: « فال نیک زدن حق است» 📚نهج البلاغه حکمت 400 🗯پیامبر گرامی فرمود: « فال نیک بزنید آن را خواهید یافت» 📚پیام امام امیر المومنین ج15 ص267 🔶در غرر الحکم آمده است که حضرت علی فرمود: « فال نیک بزن تا پیروز شوی » 📚غرر الحکم ح1857 ❕پیامبر گرامی فرمود: « خداوند فال نیک را دوست دارد» 📚بحار الانوار ج74 ص165 👌وقتی انسان تفال به خوبی می زند اثر روانی قابل توجهی در او به وجود می آید و او را امیدوار به آینده خوب می سازد و اراده او را برای ادامه کارها تقویت می کند و به او شجاعت و استقامت می بخشد و این اثر روانی قابل انکار نیست و سبب پیشرفت و پیروزی می شود . ❕البته اگر فال نیک با توکل بر خدا همراه باشد اثر معنوی غیر قابل انکار دارد . بنابراین اعتقاد به تاثیر فال نیک به آن معنا که گفتیم یک امر خرافی تلقی نمی شود. 🔶آنچه که جزو خرافات است و با توحید منافات دارد فال بد زدن است . 🔶حضرت علی فرمود: « فال بد حق نیست و جزو خرافات است» 📚نهج البلاغه حکمت 400 🔶پیامبر گرامی فرمود: « فال بد زدن نوعی شرک است» 📚مسند احمد ج1 ص389 🔷زیرا مفهومش این است که غیر خدا را در سرنوشت خود موثر و شریک بدانیم و این نوعی شرک است . 🔶وفرمود: « کسی که اراده سفری کند و از منزل به سوی مقصد حرکت کند ولی پرنده ای را ببیند و به فال بد بگیرد و به خانه برگردد به آنچه بر محمد نازل شده کافر گردیده است» 📚کنزالعمال ج10 ص114 👌زیرا پریدن پرنده ای را در سرنوشت خود موثر دانسته به گونه ای که او را از حرکت به سوی مقصد باز داشته است . 🔶در روایت دیگر آمده است : « پیامبر فال نیک را دوست می داشت و از فال بد متنفر بود» 📚بحار الانوار ج92 ص2 🔶امام صادق فرمود: « فال چنان است که صاحبش به آن معتقد شود .اگر آسانش گیرد ( فال نیک بزند ) آسان است و اگر سختش گیرد ( فال بد بزند ) سخت است و اگر چیزی نگیرد چیزی نخواهد بود» 📚الکافی ج8 ص197 ❕و در روایات بیان شده است که کفاره فال بد زدن توکل بر خداوند است و هرگاه فال بد زدید با توکل بر خدا به فال بد توجه نکنید و اثر فال بد با توکل از بین می رود چنان که پیامبر گرامی فرمود: « کفاره فال بد زدن توکل بر خداست» 📚وسائل الشیعه ج11 ص362 👌فال حافظ و فال قهوه اعتبار شرعی ندارد اما اگر تفال به آنها از جهت فال نیک زدن باشد به اعتبار فال نیک خوب است و اگر فال بد زده شود به هیچ عنوان معتبر تلقی نمیشود اگر چه ترک فال زدن به قهوه پسندیده است . Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht
🤔 شیخ الطائفــة الطوسی در التبیان، قاضی عبدالعزیز ابن البرّاج، امین‌الاسلام طبرسی، قطب‌الدین راوندی، یحیی‌بن‌سعید الحلّی و ابن‌فهد حلی را وظیفۀ و آنکه او را به اقامۀ حد بگمارد (یعنی منصوب ) منحصر دانسته‌اند. ابن ادریس باصراحت و جزئیات بیشتری، در زمان غیبت را تشریح کرده است. او به سود این ادعای اجماع مسلمانان از یک‌سو و اجماع ازسوی‌دیگر استناد می‌کند. ابن ادریس معتقد است این و تنها با اجماعی در مقابل آن یا با آیات قرآن یا با سنت متواتر شکسته می‌شود و چنین توانی ندارند. به نظر وی، قول به اقامۀ حدود توسط فقها در عصر غیبت، مستندی جز ندارد. ❔ یکی از کانال های معاند نظام در جواب شما که درباره ی مجازات محاربین اغتشاشات آبان ماه پاسخ نوشته بودید ، ردیه ای نوشته و تحدی کرده است که هیچ کدام از علمای طرفدار نظام نمی‌توانند جواب این متن را بدهند حال میخواهم بدانم آیا جوابی بر ردیه ای آقا دارید ؟ در کل نظرات شما در مورد ردیه این آقا میخواستم مثل همیشه مستند و مستدل بدانم ❗️❗️❗️ 💠 💠 👌فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت ، به نیابت از امام علیه السلام ، می توانند به اجرای حدود و تعزیرات بپردازند و این حقی است که از جانب امامان به آنان واگذار شده است . 🔸«حفص بن غياث» می گوید ؛ ❕« سألت ابا عبد اللّه عليه السّلام من يقيم الحدود؟ السّلطان؟ او القاضى؟ فقال: اقامة الحدود الى من اليه الحكم». «من از امام صادق عليه السّلام سؤال كردم كه چه كسى مى ‏تواند اقامه حدود كند، سلطان يا قاضى؟ امام عليه السّلام فرمود: هر كس كه حکم در دست اوست». 📚الفقیه ج 4 ص 71 👌در این روایت ، کسی که حکم به دست اوست ، مامور اجرای حدود معرفی شده است ، در روایت دیگری ، چنین فردی ، فقیه جامع الشرایط معرفی شده است . ❕امام ‏صادق علیه السلام پس از آنكه در پاسخ به عمربن حنظله رجوع به حاكمان طاغوت را در موارد منازعه در قرض و ميراث حرام دانسته، در جواب اين پرسش كه شيعيان در اين موارد چه كنند، فرمود ؛ « در اختلافات و شكايات، به فردى از شما كه حديث ما را روايت مى ‏كند و در حلال وحرام ما مى‏ نگرد و احكام ما را مى‏ شناسد، مراجعه كنيد و او را به قضاوت و داورى ‏بپذيريد؛ چراكه من چنين فردى را بر شما قرار دادم. پس اگر به حكم ما قضاوت كرد و از او نپذيرفتند، حكم الهى را كوچك شمرده و ما را رد كرده‏ اند و هركس حكم ما را مردود داند، حكم الهى را مردود دانسته و چنين كسى در حد شرك به خداست‏ » 📚الکافی ج 1 ص 67 👌در این روایت از فقیه به عنوان حاکم و آنکه حکم به دست اوست یاد شده است . ❕لذا شیخ مفید می نویسد ؛ « اقامه حدود بر عهده حاكم اسلامى است كه خداوند او را منصوب كرده و ايشان ائمه هدى از اهل بيت حضرت محمد مى‏ باشند و يا اميران و حاكمانى كه امامان براى اين كار نصب كرده‏ اند و آنان اعمال نظر در اين مسئله را به فقهاى شيعه واگذار كرده ‏اند. درصورتى‏ كه شرايط اين كار براى آنها ممكن باشد، ... تا اينكه فرمود: پس بر آنان لازم است حدود را اقامه نمايند و دست سارقان را قطع كند و زناكار را شلاق بزنند و قاتل را بكشند. و اين كارها همچنين براى كسى [فقيه ى‏] كه حاكم غاصب او را براى اين كار نصب نموده و يا او را براى حكومت از طرف خود بر عده ‏اى از مردم معين كرده نيز واجب و متعين است. پس بر او لازم است كه اقامه حدود كند و احكام را جارى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و با كفار جهاد كند و با كسانى كه‏ فاجر و مستحق جهاد هستند، جهاد كند و بر مردان مؤمن واجب است او را بر انجام اين امور يارى كنند.» 📚مقنعه 810 👌فقیه بزرگوار حمزة بن عبد العزيز ديلمى ملقب به سلّار مى‏ گويد ؛ « [امامان معصوم‏] اقامه حدود و برپايى احكام الإهى را [كه از شؤون ولايت سياسى است‏] به فقيهان شيعه واگذار كرده‏ اند و از مردم خواسته‏ اند كه براى انجام اين مهم به يارى فقيهان [جامع الشرايط] بشتابند » 📚 المراسم العلوية و الاحكام النبوية ص 261. ❕علامه حلی نیز می آورد ؛ « حق اقامه حدود از آن امام معصوم عليه السّلام و يا كسى است كه از سوى آن حضرت مأذون باشد. در زمان غيبت اين حق از آن فقهاى شيعه است و حكومت ميان مردم در صورت ايمنى از ظالمان و نيز تقسيم زكات و خمس و افتا، از آن فقهاست». 📚قواعد الاحكام، ج 1، ص 525 و 526 🔸ادامه 👇
🔸 ادامه 👇 ❕شیخ طوسی نیز می گوید ؛ « اقامه حدود الهى جز براى حاكم زمان كه از ناحيه خداوند تعيين شده يا شخصى كه امام معصوم عليه السّلام او براى اين امر نصب فرموده، جايز نيست. اگر كسى اجراى حدود را از جانب ظالم عهده دار شد، بايد براساس مذهب حق و كامل اجراى حدود كند و معتقد باشد كه آن را از جانب امام زمان انجام مى ‏دهد و نيز حكومت در ميان مردم و قضاوت بين دو طرف دعوا جز براى كسى كه حاكم حق عليه السّلام به او اذن داده، جايزه نيست و ائمه عليه السّلام اين امر را به فقهاى شيعه واگذار كرده‏ اند». 📚 النهایه ص 300 ❕شهید اول هم می نویسد ؛ « در زمان غيبت اجراى حدود و تعزيرات براى فقيه جامع الشرايط افتا نافذ و جايز مى ‏باشد و بر مردم لازم و واجب است كه در اين كار او را يارى و تقويت كنند» 📚الدروس ج2 ص 47 ❕ابن فهد حلى در مورد اقامه حدود مى‏ گويد ؛ «بر عهده فقهاست كه بر عموم مردم حدود را جارى كنند و اين عقيده شيخ و ابن يعلى است و علامه هم آن را اختيار نموده و دليل اين مسئله را قبلا گفته‏ ايم و به دليل روايت عمر بن حنظله ..». 📚المهذب البارع همان، ج 2، ص 328. 🔸شهید ثانی هم می گوید ؛ « برای فقهاء در زمان غیبت جایز است که اقامه حدود کنند » 📚الروضه البهیه ج 2 ص 417 ❕ ❗️صاحب جواهر که کتاب فقهیش دائرة المعارف در فقه شیعه است پس از بحث گسترده درباره ی اجرای حدود در عصر غیبت تصریح میکند که بین علمای شیعه اجماع وجود دارد به اینکه فقها در صورت تمکن میتوانند در عصر غیبت حدود را اجرا کنند ؛ 📚جواهرالکلام، ج21، ص394 👌ما اگر بخواهیم کلام سایر علمای شیعه را در این زمینه بیان کنیم ، سخن به درازا می کشد ، جهت اطلاع به کتب ذیل رجوع کنید ؛ 📚تذکره الفقهاء ج 1 ص 495_ ارشاد الاذهان ج 1 ص 353_ تحریر الاحکام ج 1 ص 58_ تبصره المتعلمین ص 114_ جامع المقاصد ج 2 ص 375_ روض الجنان ص 290_ ذخیره المعاد ج 2 ص 309 _ کشف الغطاء ج 2 ص 420 و .... ❕ از آنچه گفتیم کذب شبهه افکن که با نسبت های دروغینی که به برخی از علما داد ،روشن می شود که بزرگان و اکثریت علمای شیعه قائل هستند که ولایت بر اجرای حدود در عصر غیبت ، با فقیه جامع الشرایط است که این سخن مستند و دلیل روایی هم دارد . 🔸فقیه ارجمند ، مکارم شیرازی نیز در این رابطه که اجرای حدود در عصر غیبت با فقیه جامع الشرایط است ، این سه تحلیل را ارائه می دهد ؛ 1⃣« با تأمل در علتهای تشریع حدود که از حکم عقل و روایات بر می آید میتوان به این نتیجه رسید که حدود باید در عصر غیبت اجرا شود، مثلا اجرای حد زنا برای جلوگیری از شیوع فساد و فحشا میباشد واجرای حد شرب خمر برای نهی از شرب آن می باشد واجرای حد سرقت برای حفظ اموال می باشد و روشن است که این علل در عصر غیبت وجود دارد و با ترک حدود مفاسد عظیم در جامعه ایجاد میشود،چگونه میتوان حدود را تعطیل کرد در حالی که علتهای آن باقی است . 2⃣ادله ی اجرای حدوددر قران وذروایات مطلق است و مقید به زمان خاصی نشده است وظاهر آنها وجوب اقامه ی حدود در تمام زمانها میباشد . 3⃣روایاتی که تصریح می کند فقیه در عصر غیبت نائب امام است، عام میباشد که یکی از موارد این نیابت اجرای حدود است . 📚انوار الفقاهه ، کتاب البیع ، ص 435 Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht
👌پاسخ شبهه پراکنی معاند در مورد عصمت علی علیه السلام و انتخاب منذر به استانداری را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/463
👌پاسخ شبهه پراکنی معاند را که با استناد به منابع اهل سنت مدعی است که واقعه غدیر مربوط به شکایت سپاهیان یمن از علی علیه السلام بوده و بر امامت حضرت دلالتی ندارد را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2278
🤔 ❕بر اساس احادیث صحیح، حسن، و موثّق منابع شیعه؛ وقت نماز مغرب، هنگام غروب آفتاب است. مانند اهل‌سنت وجماعت. این درحالی‌ست که امروزه شیعیان، مغرب را هنگام ذهاب حمره مشرقیه (٢٠دقیقه بعد از غروب) می‌دانند. پانزده حدیث معتبر (صحیح، حسن وموثّق) از منابع شیعه، مبنی بر اینکه «وقت نماز مغرب، هنگام غروب خورشید است» فرستادیم. که البته تعداد احادیث، بیش از این‌ها بود. و ما به همین اکتفا کردیم. این احادیث توسط علمای شیعه، تصحیح سندی شده. (به مرآة العقول و ملاذ الأخيار و.. رجوع شود) به‌نظر شما چرا شیعیان با وجود این احادیث صحیح در منابع‌شان، همچنان برخلاف اهل‌سنت نماز مغرب را می‌خوانند؟! و تا برطرف‌شدنِ حمره مشرقیه (یعنی ٢٠دقیقه بعد غروب)، صبر می‌کنند!! جالب‌تر اینجاست که هیچ حدیث صحیحی برای «ذهاب حمره مشرقیه» در منابع‌شان ندارد! ⁉️ واقعاً با این‌وجود، چرا سنّت پیغمبر و اهل‌بیت را زیر پا می‌گذارند!؟ 💠💠 👌اکثریت علمای شیعه به پیروی از روایات اهل بیت علیهم السلام ، معتقدند که وقت نماز مغرب زمانی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود از بین برود و از بالای سر انسان عبور کند . 📚جواهر الکلام ج 7 ص 109 _ جامع المدارک ج 2 ص 245 _ تنقیح الصلاه ، ج 1 ص 240 🔸امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « وقت مغرب زمانی است که سرخی طرف مشرق ( پس از غروب آفتاب ) از بین برود » 📚الکافی ج 3 ص 278 _ التهذیب ج 2 ص 29 ❕راوی می گوید ؛ « با امام رضا علیه السلام در سفر بودم ، دیدم که ایشان نماز مغرب را زمانی می خواندند که سیاهی از مشرق ایجاد می شد ( و سرخی مشرق از بین می رفت )» 📚التهذیب ج 2 ص 29 _ الاستبصار ج 1 ص 265 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « من دوست دارم که نماز مغرب را زمانی بخوانم که در آسمان ستاره ببینم ( و سرخی طرف مشرق از بین رفته باشد )» 📚وسائل الشیعه ج 4 ص 176 👌و می فرمود ؛ « من ابا الخطاب را امر کردم که نماز مغرب را زمانی بخواند که سرخی طرف مشرق از بین برود » 📚التهذیب ج 2 ص 259 👌امام کاظم علیه السلام به یکی از یاران خود ، برای بیان وقت نماز مغرب نوشت ؛ « منتظر بمان تا سرخی طرف مشرق از بین برود » 📚الاستبصار ج 1 ص 264 ❕جالب آن است که اهل سنت نقل کرده اند که ابن عباس نماز مغرب را تا از بین رفتن سرخی طرف مشرق و پیدا شدن ستارگان تاخیر می انداخت و این عمل را به عنوان سنت پیامبر بیان می کرد . 🔸عبداللَّه بن شقيق نقل مى ‏كند ؛ ❕« روزى ابن عباس پس از عصر بر ما خطبه خواند، تا آنكه خورشيد غروب كرد و ستاره ‏ها آشكار شدند و مردم مى ‏گفتند: نماز، نماز. مردى از بنى ‏تميم نزد او آمد و با قاطعيت مى‏ گفت: نماز، نماز. ابن عباس گفت: اى بى ‏مادر، آيا به من سنت مى ‏آموزى؟ سپس گفت: رسول خدا را ديدم كه ظهر و عصر را و مغرب و عشاء را با هم مى‏ خواند. 🔸عبداللَّه بن شقيق گويد ؛ در دلم از اين سخن ترديدى پيش آمد. پيش ابوهريره رفتم و پرسيدم، او سخن ابن عباس را تصديق كرد. » 📚صحیح مسلم ج 1 ص 491 👌مطابق این نقل ، ابن عباس مدعی است که به سنت پیامبر عمل می کند و نماز مغرب را تا هنگام پیدا شدن ستارگان و از بین رفتن سرخی طرف مشرق تاخیر می انداخت و بین نماز مغرب و عشاء جمع می کرد ، ابن عباسی که اهل سنت از او به عنوان دانشمند امت یاد می کنند ؛ 📚سنن نسائی ج 5 ص 51 👌معاند مدعی است که اگر وقت نماز مغرب ، از بین رفتن سرخی طرف مشرق است ، چرا در نقل هایی امامان فرموده اند ، وقت نماز مغرب ، پنهان شدن قرص آفتاب است ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « وقت نماز مغرب زمانی است که خورشید غروب کند و قرص آن غائب شود » 📚الکافی ج 3 ص 279 👌در حالی که اهل بیت علیهم السلام مقصودشان از پنهانی قرص خورشید ، از بین رفتن سرخی طرف مشرق است که وقتی آن سرخی از بین رود ، یقین می شود که خورشید غروب کرده است ، چنان که امام باقر علیه السلام فرمود ؛ «زمانی که سرخی طرف مشرق از بین برود ، آنگاه است که خورشید از شرق و غرب زمین ، پنهان شده است ( و آنگاه است که وقت نماز مغرب می شود )» 📚الکافی ج 3 ص 278 _ التهذیب ج 2 ص 29 _ وسائل الشیعه ج 4 ص 176 ❕لذا امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « دلیل بر غروب خورشید ، از بین رفتن سرخی طرف مشرق است » 📚فقه الرضا ص 7_ بحار الانوار ج 83 ص 66 👌بنابراین ، اگر در روایاتی امامان اهل بیت علیهم السلام گفته اند وقت نماز مغرب غروب خورشید است ، خودشان تصریح کرده اند که غروب خورشید زمانی یقینی می شود که سرخی طرف مشرق از بالای سر انسان بگذرد ، و همان هنگام است که یقین به غروب خورشید و دخول وقت نماز مغرب حاصل می شود . Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht
👌پاسخ شبهه پراکنی معاند در مورد قضاوت علی علیه السلام و علم غیب ایشان را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2279
👌پاسخ پرسش کاربر در مورد اختیار انسان و نسبت افعال انسان با خداوند را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2280
‌🤔 ❔مقبره در كربلا، مقبره‌ا‌ی خالی از جسد ❕محل خاكسپاری سر و بدن حسين ابن علی امام سوم شيعيان طبق گفته مورخين : در باره محل خاسپاری سر حسين بن علی و بدنش بين نويسندگان و تاريخ نويسان مشهور و معتبر عرب عقايد گوناگون وجود دارد، ۶ عقيده رايج در اين مورد به شرح زير است..... 💠💠 👌بدن شریف امام حسین علیه السلام ، توسط امام سجاد و کمک قبیله بنی اسد ، در جایگاه کنونی مدفن امام علیه السلام در کربلا ، دفن شد که تفصیل قضیه را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/7353 ❕در باره محل دفن سر مبارک امام حسین علیه السلام هم اقوال متعددی مطرح شده است که قول صحیح آن است که سر مبارک در کربلا ، به بدن شریف ملحق شد و توسط امام سجاد علیه السلام دفن شد . 🔸شیخ صدوق به نقل از فاطمه دختر امام على عليه السلام می آورد ؛ « على بن الحسين عليه السلام همراه زنان، [از شام‏] بيرون آمد و سر حسين عليه السلام را به كربلا باز گرداند. » 📚امالی صدوق ص 231 _ روضه الواعظین ص 212_ بحار الانوار ج 45 ص 140 ❕سید بن طاووس می نویسد ؛ « در باره سر حسين عليه السلام، روايت شده كه باز گردانده شدو در كربلا به همراه پيكر شريفش كه درودهاى خدا بر او باد دفن گرديد و عمل فرقه شيعه [در زيارت كربلا] هم مطابق همين ديدگاهِ مورد اشاره است.» 📚الملهوف ص 225 _ مثیر الاحزان ص 107 ❕علامه مجلسی هم می نویسد ؛ « مشهور در ميان علماى شيعه، اين است كه سر امام حسين عليه السلام با بدنش دفن شده و امام زين العابدين عليه السلام آن را به كنار جسد، برگردانده است.» 📚بحار الانوار ج 45 ص 145 🔸سید مرتضی هم می گوید ؛ « روايت شده كه سر مبارك امام عليه السلام، پس از برده شدن به شام، برگردانده شد و با جسد شريفش در كربلا، دفن گرديد. » 📚رسائل الشریف المرتضی ج 3 ص 130 _ اعلام الوری ج 1 ص 477 ❕فتّال نيشابورى نيز مى‏ نويسد ؛ « امام على بن الحسين عليه السلام همراه با زنان، سر امام حسين عليه السلام را به كربلا بازگرداند». 📚روضه الواعظین ص 192 ❕ ابن شهر آشوب نيز در مناقب، اعاده سر مطهر امام حسين عليه السلام را به بدنش ذكر كرده است. 📚مناقب ، ج 4 ص 85 ❕عالم بزرگ اهل سنّت سبط بن جوزى نيز مى‏ نويسد ؛ « قول مشهورتر آن است كه سر مبارك آن حضرت به كربلا آورده شد و در كنار پيكر مطهرش دفن گرديد». 📚تذکره الخواص ص 150 ❕شبلنجى عالم بزرگ اهل سنت نيز مى‏ نويسد ؛ «اماميه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسين عليه السلام سر مطهر آن حضرت به بدنش در كربلا ملحق شد». 📚نور الابصار ج 2 ص 44 ❕قرطبی و مناوی و ابن حجر عسقلانی ، از بزرگان اهل سنت هم همین مطلب را بیان می کنند ؛ 📚التذکره ، قرطبی ، ج 2 ص 245_ فیض القدیر ، مناوی ، ج 1 ص 205 _ الهمزیه فی مدح خیر البریه ، ص 271 ❕ابوریحان بیرونی در الاثار الاباقیه می نویسد ؛ «در روز بیستم صفر سر امام حسین را به بدن ملحق کردند تا با پیکرش به خاک سپرده شود و زیارت اربعین نیز در این روز است .اهل حرم حسین هم دربازگشت از شام با آن سر بودند» 📚الاثار الباقیه ص422 ❕نكته قابل توجه ديگر آن كه در روايات متعددى آمده است كه آسمان و زمين چهل روز پس از شهادت امام حسين عليه السلام بر آن حضرت گريستند؛ 📚بحار الانوار ج 45 ص 206 ❕ ممكن است اين غم و اندوه آسمان و زمين كه از روز شهادت سالار شهيدان اتفاق افتاد، تا روزى كه سرها به‏ بدن‏ها ملحق شد، ادامه داشت و پس از چهل روز كه اين كار انجام شد، كائنات قرار و آرام يافتند . 👌البته در برخی از نقل ها آمده است که سر مبارک امام حسین علیه السلام ، توسط یکی از وابستگان پیامبر گرامی ( امام سجاد علیهما السلام) در نجف اشرف دفن شد ، لذا در نقل های متعددی ، زیارت راس الحسین و خواندن دو رکعت نماز زیارت ، در کنار مدفن امام علی علیه السلام توصیه شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 14 ص 399 باب 32 👌میان این دو نقل تضادی نیست ، زیرا چنین جمع می شوند که امام سجاد علیه السلام ، پس از آوردن سر مبارک از شام ، مدتی در کوفه توقف داشته و سر مبارک را کنار مدفن علی علیه السلام دفن کردند و پس از آن سر را به کربلا برده و به جسد مطهر امام علیه السلام ملحق کردند ، چنان که صاحب جواهر می نویسد ؛ « امکان دارد که سر مبارک مدتی در نجف دفن شدند ، سپس به کربلا منتقل شدند » 📚جواهر الکلام ، ج 20 ص 93 Poorseman.ir @Rahnamye_Behesht