eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
ـ🍃⃟🌹᭄•🍃⃟🌹᭄•🍃⃟🌹᭄• ـ🌹•🍃⃟🌹᭄• ـ🍃⃟🌹᭄• ـ🌹 ـ🍃⃟ ـ᭄• 🍃 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🍃 🌺با توجه به این که در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم ، کانال پرسمان اعتقادی ضمن دعوت از آحاد مردم برای شرکت پر شور در این انتخابات و برگزیدن فرد اصلح برای تصدی این منصب ، برخی از پرسش های پاسخ داده شده مرتبط با این موضوع را تقدیم می کند؛ 1⃣عده ای از مومنین قصد شرکت در انتخابات را ندارند ❗️دلیل شرعی بر لزوم شرکت در انتخابات است؟ مراجع بر چه اساسی شرکت در انتخابات را لازم می دانند؟ 🗯 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1969 2⃣آیا حدیث انتخاباتی از امام صادق علیه السلام صحت دارد که امام می گوید وقتی بین انتخاب دو حاکم شک و تردید داشتید به عادل ترین و صادق ترین و با تقوا ترین آنها رای دهید و اگر در این صفات مساوی بودند به کسی رای دهید که مخالفان و دشمنان به آنها تمایل دارند؟ 🗯 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3452 3⃣آیا از لحاظ آیات و روایات ، مردم حق انتخاب رییس جمهور را دارند؟ 🗯 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3124 4⃣ملاک های رییس جمهور اصلح از لحاظ روایات ❗️ 🗯 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1968 5⃣چرا زنان نمی توانند رییس جمهور شوند ❗️ 🗯 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2057 ┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅ 🌷 لینک دسترسی به این مجموعه در پیام‌رسان تلگرام : 🍀https://t.me/Rahnamye_Behesht/13731 ᭄• 🍃⃟ 🌹 🍃⃟🌹᭄• 🌹•🍃⃟🌹᭄• 🍃⃟🌹᭄•🍃⃟🌹᭄•🍃⃟🌹᭄•
🤔 ❓معیار تقصیر در نماز و روزۀ مسافر، یک روز راه است، نه هشت فرسخ... تبیین ملاک تقصیر از نگاه استاد اکبرنژاد: ⬅️ در بحث تقصیر نماز و روزه، از آیات قرآنی و قرائن اطراف آن غفلت شده است. 🔹واژۀ «سفر» در قرآن در فضای عسر و حرج تعریف شده است؛ در حالی که این موضوع با معیار هشت فرسخ ناسازگاری دارد. 🔹در روایات نیز «هشت فرسخ» همراه ملاک «مسیرة یوم» آمده است. در موارد زیادی «ثمانیة فراسخ» تطبیق برای مسیرة یوم است. 🔹اصل عقلی «کلیت و شمول» می گوید وقتی روایات برای موضوعی دو ملاک معرفی کردند، ملاکی اصل خواهد بود که فرازمانی و فرامکانی باشد و ملاک دیگر تطبیقی بر آن زمان خاص خواهد بود. 🔹ملاک اصلی برای تقصیر نماز و روزه، یک روز راه است نه هشت فرسخ؛ هشت فرسخ تطبیق یک روز راه در زمان صدور روایت بوده است که ترابری عمومی با شتر بود. 📌 این برداشت بر اساس متد اجتهاد است نه ادعاهای بی ضابطه روشنفکری ❗️❗️ 💠💠 👌در روایات ما با صراحت , ملاک شکسته شدن نماز را هشت فرسخ راه معرفی کرده اند . ❕عبداللَّه بن يحيى كاهلى گوید : «انّه سمع الصادق (ع) يقول في التقصير في الصلاة: بريد في بريد أربعة و عشرون ميلًا؛ " از امام صادق (ع) شنيده شد كه در باره كوتاه شدن نماز فرمود: يك بريد در يك بريد، يعنى بيست و چهار ميل ( هشت فرسخ ) ». 📚تهذیب الاحکام ج ٣ ص ٢٠٧ ❕در روايت فضل بن شاذان از امام رضا (ع) آمده است که حضرت كه در نامه‏اى به مأمون فرمود: "و التقصير في ثمانية فراسخ و مازاد، و إذا قصّرت أُفطرت؛ " نماز در هشت فرسخ و بيش از آن كوتاه و شکسته مى‏شود و زمانى كه نماز كوتاه باشد روزه نيز افطار مى‏شود.» 📚عیون الاخبار ج ٢ ص ١٢٣ ❕در روايت محمد بن مسلم از امام باقر از پدرشان از پيامبر (ص) آمده است كه فرمود :" التقصير يجب في بريدين " " نماز را در دو بريد ( هشت فرسخ ) بايد كوتاه و شکسته خواند. " 📚وسائل الشیعه ج ٨ ص ٤٥٥ 👌در روايت عيص بن القاسم از امام صادق ع كه در باره كوتاه شدن و شکسته شدن نماز فرمود «حدّه أربعة و عشرون ميلًا؛ " حدّ كوتاه شدن نماز، بيست و چهار ميل ( هشت فرسخ ) است». 📚تهذیب الاحکام ج ٤ ص ٢٢١ ❕راوی می گوید : " قلت لابى عبداللَّه (ع): أدنى ما يقصّر فيه المسافر الصلاة؟ قال: بريد ذاهباً و بريد جائياً " "به امام صادق ع عرض كردم كمترين حدّى كه مسافر بايد نمازش را كوتاه بخواند چيست؟ فرمود: يك بريد برود و برگردد. ( چهار فرسخ برود و برگردد ) » 📚تهذیب الاحکام ج ٣ ص ٢٠٨ 👌در روایت دیگر , راوی می گوید : "سمعت أباعبداللَّه يقول: يقصّر الرجل الصلاة في مسيرة اثنى عشر ميلًا " " از امام صادق شنيدم كه فرمود: مسافر بايد نمازش را در مسير دوازده ميلى ( چهار فرسخ رفت و آمد ) كوتاه بخواند.» 📚تهذیب الاحکام ج ٣ ص ٢٠٨ ❕در روایت دیگر , امام باقر ع فرمود : " التقصير في بريد و البريد أربعة فراسخ " "نماز در يك بريد، كوتاه خوانده مى‏شود و بريد چهار فرسخ است. " 📚الکافی ج ٣ ص ٤٣٢ ❕زراره می گوید : «قال: سألت أبا عبداللَّه (ع) عن التقصير، فقال: بريد ذاهب و بريد جائي "از اباعبداللَّه (ع) در باره كوتاه شدن نماز پرسيدم، فرمود: در يك بريد رفت و يك بريد برگشت.» 📚الفقیه ج ١ ص ٤٤٩ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌می بینیم که این روایات با صراحت , حد شکسته خواندن نماز را در هشت فرسخ می داند یا در چهار فرسخ رفت و آمد که مجموعا می شود هشت فرسخ . ❕از آنجایی که در زمانهای گذشته ملاک مشخصی برای اندازه گیری مسافت و هشت فرسخ در غالب سفرها وجود نداشته است , امامان علیهم السلام با توجه به هشت فرسخ , سیر زمانی را ملاک شکسته خواندن نماز قرار می دادند و می فرمودند اگر با شتر در طول یک روز در سفر بودید , باید نماز را شکسته بخوانید , چون شتر در طول یک روز , هشت فرسخ را طی می کند . بنابراین ملاک همان هشت فرسخ است و مسیر طی شده در طول یک روز با شتر , نشانه ای بر پیموده شدن هشت فرسخ و لزوم شکسته خواندن می باشد . ❕بر همین اساس می بینیم که سماعة می گوید : " سألته عن المسافر في كم يقصّر الصلاة؟ فقال: في مسيرة يوم و ذلك بريدان و هما ثمانية فراسخ "؛ " در باره مسافر از امام ع پرسيدم كه در چه مسافتى نماز كوتاه مى‏شود؟ فرمود: در مسير يك روز كه دو بريد است و دو بريد هشت فرسخ است.» 📚تهذیب الاحکام ج ٣ ص ٢٠٧ 👌می بینیم که امام ع می گوید که چون مسیر طی شده با شتر هشت فرسخ است , لذا در مسیر یک روز باید نماز را شکسته خواند , چون در این مسیر هشت فرسخ مصداق پیدا می کند و آنچه هم که مهم است همین هشت فرسخ می باشد . ❕در روایت دیگر آمده است : "انّ التقصير لم يوضع على البغلة السفواء و الدابّة الناجية و انّما وضع على سير القطار». " كوتاه شدن نماز بر اساس سير قاطر تندرو يا حيوان سريع السير وضع نشده است، بلكه براساس سير قطار شتران وضع شده است. " 📚الفقیه ج ١ ص ٤٣٦ ❕یعنی چون شتران در طول یک روز , هشت فرسخ را طی می کنند لذا مسیر پیموده شده توسط شتر در طول یک روز , ملاک تقصیر است چون در این صورت هشت فرسخ مصداق پیدا می کند , اما چون مسیر طی شده توسط اسب ها و سایر حیوانات تیز رو در طول یک روز بیشتر از هشت فرسخ است , لذا طی مسیر آنها ملاک قرار نگرفته است . 👌گفته شد که هشت فرسخ که حدودا پنجاه کیلومتر می شود , عسر و حرجی ندارد که نماز شکسته شود , در حالی که همان اندازه مسافت هم در حد خودش عسر و حرج دارد , اگر چه این عسر و حرج نسبت به مسافت صد کیلومتر مثلا کمتر است , اما مطابق روایات , خداوند این لطف و هدیه را برقرار کرده که در سفر , نماز شکسته خوانده شود , اگر چه سفری که می رویم زیاد عسر و حرج نداشته باشد , ما نیز موظفیم که این هدیه الهی را بپذیریم . ❕پیامبر گرامی فرمود : « خداوند عز و جل بر بیماران امتم و مسافران آن با افطار در سفر و شکسته خواندن نماز تصدق و لطف کرده است .آیا شادی شما در این است که صدقه الهی را به او باز گردانید ( و مطابق حکم خداوند رفتار نکنید)» 📚الکافی ج4 ص127 ❕پیامبر گرامی فرمود : « خداوند به من و به امت من هدیه ای داده است که به هیچ یک از امت های گذشته نداده است و آن افطار در سفر و شکسته خواندن نماز است . هر کس مطابق آن رفتار نکند , هدیه خداوند را رد کرده است» 📚وسائل الشیعه ج 8 ص 521 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓آیا در فقه شیعه مشروبات الکلی حلال است؟ ✍امامان شیعه و اصحابشون نبیذ(شراب خرما) می خوردند و حکم به حلال بودن آن داده اند نبیذ چیست؟ نبیذ یک نوشیدنی الکلی است که از آب و خرما و شیره پخته شده خرما درست میشود ❗️❗️ 💠💠 👌چنان که راغب در کتاب مفردات خویش تصریح کرده است , اصطلاح نبیذ به دو معنا به کار می رود : 1⃣به مطلق نوشیدنی که از کشمش و خرما تهیه شده است , یعنی نوشیدنی که مسکر و مست کننده نیست . 2⃣به نوشیدنی مخصوص و مسکر و مست کننده ای که تحت عنوان شراب خرما و کشمش از آن یاد می شود : " النَّبِيذُ: التّمرُ و الزّبيبُ الملقَى مع الماء في الإناء، ثمّ صار اسما للشّراب المخصوص " 📚مفردات ألفاظ القرآن، ص: 788 ❕آن نبیذ مخصوص و مست کننده را چنین توضیح می دهند : "مقدارى خرما يا كشمش را در ظرفى كه مقدارى‏آب درآن بود مى‏ريختند و چند روزى مى‏گذاشتند، و سپس مى‏نوشيدند هرچند رسماً شراب نبود، ولى بر اثر گرمى هوا مواد قندى آن تبديل به الكل خفيفى مى‏شد." 📚لغات در تفسیر نمونه ص ٥٧٨ 👌نبیذ به معنای دوم , در روایات ما حرام روشن و بین معرفی شده است که در جهت ترویج حرمت آن جای هیچ تقیه ای نیز نمی باشد , چنان که امام صادق ع فرمود : " در ترک نبیذ تقیه نیست ( و باید بدون هر گونه تقیه استعمال آن را کنار گذاشت "" قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَيْسَ فِي تَرْكِ النَّبِيذِ تَقِيَّةٌ. " 📚وسائل الشیعه ج ٢٥ ص ٣٥١ ❕امام باقر ع فرمود : رسول الله نبیذ و هر مسکر و مست کننده ای را حرام اعلام کرده است " " حَرَّمَ النَّبِيذَ وَ كُلَّ مُسْكِر " 📚بصائر الدرجات ج ١ ص ٣٨١ ❕ از امام سجاد عليه السّلام پرسيدند از نبيذ ? فرمود : "مردمى نوشيدند و مردم خوبى آن را حرام دانند و گواهى آنان كه بگواهى خود شهوات خود را كنار زدند پذيراتر است از گواهى آنان كه بگواهى خود شهوات خود را به ميان كشيدند " "سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع عَنِ النَّبِيذِ فَقَالَ قَدْ شَرِبَهُ قَوْمٌ وَ حَرَّمَهُ قَوْمٌ صَالِحُونَ فَكَانَ شَهَادَةُ الَّذِينَ دَفَعُوا بِشَهَادَتِهِمْ شَهَوَاتِهِمْ أَوْلَى أَنْ تُقْبَلَ مِنَ الَّذِينَ جَرُّوا بِشَهَادَتِهِمْ شَهَوَاتِهِم‏ " 📚الاحتجاج ج ٢ ص ٣١٥ 👌بنابراین نبیذ مسکر حرام مطلق است , امامان ع تصریح می کردند که نبیذ به معنای اول و غیر مسکر حلال است اما نبیذ به معنای دوم و مسکر , حرام است که معاند بدون توجه به این نکته مدعی شده است که آن بزگواران نبیذ مسکر را حلال می دانند . ❕راوی می گوید : "شنيدم مردى به امام صادق (ع) مى‏گفت: نبیذ چه حكمى دارد؟ ابو مريم از اين نبیذ مى‏نوشد و مى‏گويد شما فرموده‏ايد بنوشد؟ ابو عبد الله گفت: ابو مريم درست گفته است. ابو مريم پرسيد: اگر در خمره آب، كشمش و خرما بريزند، چه صورت دارد، و من گفتم: حلال است. ابو مريم از من نپرسيد كه نوشيدن مسكرات چه صورت دارد. امام صادق گفت: من در مورد شراب، از هيچ قدرتى تقيه ندارم. رسول خدا صلوات الله عليه گفته است: هرگونه شراب مستى‏آور، حرام است. و هر شرابى كه بسيار آن مستى بياورد، اندك آن حرام است. آن مرد پرسيد: قربانت شوم. اين نوشیدنی كه رخصت فرموده‏اى تا ابو مريم بياشامد، چگونه مشروبى است؟ ابو عبد الله گفت: پدرم ابو جعفر باقر به خادم مى‏فرمود يك قدح بياورد و قدرى كشمش در آن بريزد و با دقت بشويد و بعد كشمش را در ظرف بزرگترى بريزد دو سه برابر تا چهار برابر آن آب بيفزايد. پدرم اول شب‏ كشمش را در آب مى‏انداخت و فرداى آن مى‏نوشيد و اول صبح كشمش را در آب مى‏انداخت و شبانه مى‏نوشيد. پدرم به خادم مى‏فرمود تا هر سه روز يكبار، ظرف شربت را تميز بشويد تا جدار داخلى ظرف ژله نگيرد و باعث تخمير نشود. اگر نبیذ حلال مى‏خواهيد، نبیذ حلال همين است " "سَمِعْتُ رَجُلًا وَ هُوَ يَقُولُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي النَّبِيذِ فَإِنَّ أَبَا مَرْيَمَ يَشْرَبُهُ وَ يَزْعُمُ أَنَّكَ أَمَرْتَهُ بِشُرْبِهِ فَقَالَ صَدَقَ أَبُو مَرْيَمَ سَأَلَنِي عَنِ النَّبِيذِ فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّهُ حَلَالٌ وَ لَمْ يَسْأَلْنِي عَنِ الْمُسْكِرِ قَالَ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ الْمُسْكِرَ مَا اتَّقَيْتُ فِيهِ أَحَداً سُلْطَاناً وَ لَا غَيْرَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ وَ مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ فَقَلِيلُهُ حَرَامٌ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا النَّبِيذُ الَّذِي أَذِنْتَ لِأَبِي مَرْيَمَ فِي شُرْبِهِ أَيُّ شَيْ‏ءٍ هُوَ فَقَالَ أَمَّا أَبِي ع فَإِنَّهُ كَانَ يَأْمُرُ الْخَادِمَ .... فَإِنْ كُنْتُمْ تُرِيدُونَ النَّبِيذَ فَهَذَا النَّبِيذُ " 📚الکافی ج ٦ ص ٤١٥ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓علی بن ابی‌طالب زنان را تحقیر می‌کرد. او در نامه‌ای خطاب به عایشه در جریان جنگ جمل می‌نویسد: ▫️متن عربی: كتب إلى عائشة: أما بعد، فإنّك خرجت غاضبة... تطلبين أمرا كان عنك موضوعا، ما بال النساء و الحرب و الإصلاح بين الناس؟!تطلبين بدم عثمان! و لعمري لمن عرّضك للبلاء و حملك على المعصية أعظم ذنبا من قتلة عثمان!و ما غضبت حتى أغضبت، و ما هجت حتى هيّجت، فاتّقي اللّه و ارجعي إلى بيتك! ▪️ترجمه فارسی: علی خطاب به عایشه نوشت: خارج شدی و خدا و رسولش را خشمگین ساختی. عملی را انجام دادی که خداوند آن را از تو نخواسته است؛ زنان را با جنگ و اصلاح بین مردم چه کار؟! قصد تو خونخواهی برای عثمان است؟ قسم به جان خودم آنکه تو را در معرض این بلا قرار داد و بر نافرمانی خداوند وادارت کرد گناهش باید نزد تو بزرگ‏تر از گناه قاتل عثمان باشد. پس از خدا بترس و به خانه‌‏ات برگرد. 📚منبع: موسوعة التاريخ الاسلامي؛ الشيخ یوسفی، ج ۴، ص ۵۸۹. ❗️❗️ 💠💠 👌آنچه در كلمات مولا على عليه السلام در اين سخن و در بعضى خطبه‏ها و كلمات قصار نهج البلاغه وارد شده مورد بحث و گفتگو از ناحيه بعضى قرار گرفته كه آيا مفهوم اين سخنان و خطبه‏ها زن ستيزى نيست؟ ❗️ ولى هر گاه ما به شأن ورود اين خطبه‏ها و مسائل تاريخى مقارن آن بنگريم خواهيم دانست كه اين تعبيرات هرگز درباره همه زنان نيست، بلكه اشاره به گروه خاصى ( چون عایشه ) دارد كه سرچشمه مفاسدى در داخل اجتماع مى‏شدند. مخصوصاً با توجّه به اينكه بخشى از سخنان مولا على عليه السلام در اين باره در حین و بعد از جنگ جمل بيان شده است. ❗️سردمدار جنگ جمل، همان جنگى كه بنا به روايتى هفده هزار قربانى از مسلمانان گرفت : 📚تاريخ اليعقوبي: ج ٢ ص ١٨٣ ؛ تاريخ الإسلام للذهبي: ج ٣ ص ٤٨٤ 👌 زن بود كه آتش‏افزور يا يكى از آتش افروزان جنگ هم او بود. ❕بنابراين نظر مولا به اين گونه زنان است. به بيان ديگر سخنان مولا به صورت موجبه كليه نيست، بلكه موجبه جزئيه است. 📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏9، ص: 696 👌زنانی چون عایشه اند که صلاحیت اصلاح بین مردم را ندارند , و " ال " موجود بر کلمه " النساء " در متن مورد استناد معاند , برای عهد و ناظر به چنین زنانی است , زیرا چنین زنانی به خاطر دوری از توجه به آخرت و روی آوردن به دنیا و قدم گزاردن در مسیر ناصواب , نه تنها اصلاحی به بار نمی آورند بلکه موجب وخیم تر شدن اوضاع می شوند , چنان که در نقلی آمده است هنگامى كه خبر شورش عايشه به على عليه السلام رسيد، فرمود: 👌 «به خدا سوگند، مى‏دانم آن زن شتر سوار، گِرِهى نمى‏گشايد و از گردنه‏اى نمى‏گذرد و به منزلى فرود نمى‏آيد، مگر به سوى گناه، تا خود و كسانى را كه به همراه اويند، در مَهلكه‏اى قرار دهد كه يكْ سومِ آنان كشته شوند، يك سوم آنان فرار كنند و يك سوم بازگردند» " «وقَد وَاللّهِ عَلِمتُ أنَّهَا الرّاكِبَةُ الجَمَلَ؛ لا تَحُلُّ عُقدةً، ولا تَسيرُ عَقَبَةً، ولا تَنزِلُ مَنزِلًا إلّا إلى مَعصِيَةٍ، حَتّى تُورِدَ نَفسَها ومَن مَعَها مَورِدا يُقتَلُ ثُلُثُهُم، ويَهرُبُ ثُلُثُهُم، ويَرجَعُ ثُلُثُهُم»." 📚الإرشاد: ج 1 ص 246 👌در ذیل در این رابطه بیشتر توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1954 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓اعتراف امام صادق به عدم داشتن علم غيب و روسياهى آخوندهاى شيعه ❗️ در صفحه ١٥٠ از جلد اول معتبرترين كتاب حديث شيعيان يعنى اصول كافى روايتى آمده است بدين مضمون: ابو بصير میگويد به امام صادق عرض كردم: خدا خواسته و اراده كرده و مقدر نموده و حكم فرموده‌؟ فرمود: آرى، عرض كردم و دوست هم داشته است، فرمود: نه گفتم: چگونه خواسته و اراده كرده و مقدر نموده و حكم فرموده ولى دوست نداشته است‌؟ امام صادق گفت: اينچنين به ما رسيده است! جمله، هکذا خرج الینا به معناى، اين چنين بما رسيده است ميباشد که در حقيقت ثابت میکند جعفر صادق، پاسخ سوال شخص مقابل را معطوف به آنچه در روايات به وی رسیده است می كند. نتيجه اينكه جعفر صادق نه علم غيبى داشته است و نه حتى اطلاعاتى درمورد آن موضوع امام دانشمند شيعيان در مقابل يك سئوال ساده ميخكوب شد، حال مقايسه كنيد با ادعاى مضحك آخوندها در مورد علم جعفر صادق ❗️❗️ 💠💠 👌روایت فوق ناظر به بحث قضاء و قدر الهی است که گاه خداوند به واسطه عملکرد ناصواب بنده برایش چیزی را مقدر می کند که ناپسند است اما چون بنده با اختیار خود شایسته همان تقدیر ناپسند است , همان را برایش مقدر می کند , پس چون مقدرات بندگان به حسب اختیارشان و عملکرد خوب و بدشان تقدیر می شود , چنین نیست که مثلا آنچه که به واسطه عملکرد بد بنده از تقدیر بد برایش مقدر شده است , مورد پسند خداوند هم باشد , زیرا خداوند دوست ندارد که بندگانش مقدرات بدی برایشان رقم بخورد اما عملکرد ناصواب بنده این تقدیر بد را اقتضاء دارد , اهلبیت علیهم السلام این مطلب را در بیانات متنوعی ترسیم کرده اند , چنان که در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2112 👌از سوی دیگر , اهلبیت علیهم السلام مامور بودند که با مردم به اندازه سطح عقل و فهمشان سخن گویند , چنان که امام صادق عليه السلام فرمود : " رسول خدا هرگز با بندگان خدا با ژرفاى عقل خود، سخن نگفته است. رسول خدا فرموده است: «ما گروه پيامبران، فرمان گرفته‏ايم كه با مردم به اندازه عقل‏هايشان سخن گوييم». "ما كَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله العِبادَ بِكُنهِ عَقلِهِ قَطُّ. قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: إنّا مَعاشِرَ الأَنبِياءِ امِرنا أن نُكَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدرِ عُقولِهِم. " 📚الكافي: ج ١ ص ٢٣ ❕امام سجاد ع فرمود : " اما حقّ نصيحت‏خواه: حق او آن است كه ... با او به كلامى سخن بگويى كه عقلش تاب تحمّل آن را دارد؛ زيرا براى هر عقلى ترازى از سخن است كه [فقط] آن را مى‏فهمد و از آن مى‏پرهيزد. " " أمّا حَقُّ المُستَنصِحِ: فَإِنَّ حَقَّهُ أن ... تُكَلِّمَهُ مِنَ الكَلامِ بِما يُطيقُهُ عَقلُهُ؛ فَإِنَّ لِكُلِّ عَقلٍ طَبَقَةً مِنَ الكَلامِ يَعرِفُهُ و يَجتَنِبُهُ. " 📚تحف العقول ص ٢٦٩ ❕محمد بن عبيد می گوید : " خدمت امام رضا عليه السلام رسيدم. به من فرمود: «به عبّاسى بگو از سخن گفتن درباره توحيد و جز آن، اجتناب كند، و براى مردم آن را بر مى‏تابند، بگويد، و از آنچه انكار مى‏كنند، دست شوييد. و هرگاه تو را از توحيد بپرسند، همان سخن خداوند عز و جل را بازگو كن: «بگو: او خدايى است يكتا؛ خداى بى‏نياز و تكيه‏گاه نيازمندان. نه كسى را زاد، و نه از كسى زاييده شد، و او را هيچ همتايى نباشد». و هرگاه از تو از چگونگى [خداوند] بپرسند، همان سخن خداوند عز و جل را به آنان بگو: «چيزى به‏سان او نيست». و هرگاه از تو از صفت شنيدن خدا پرسش كنند، همان گونه كه خداوند عز و جل فرموده، بگو: «او شنواى آگاه است». پس به مردم چيزى بگو كه آن را بر مى‏تابند» 📚التوحید صدوق ص ٩٥ ح ١٤ . 👌در روایت مورد استناد معاند هم , از آنجایی که مخاطب امام صادق ع , قدرت تجزیه و تحلیل عقلی مساله را نداشت , امام ع برای پاسخ به او تنها به دلیل نقلی و آنچه که از سنت پیامبر و ائمه سابق در این رابطه حکایت شده است و مورد قبول مخاطب هم بود بسنده کرد , و به اندازه سطح درک و فهم و پذیرش مخاطب با او سخن گفت : "قوله عليه السلام: هكذا خرج إلينا، أي هكذا وصل إلينا من النبي و آبائنا الأئمة صلوات الله عليهم، و لما كان فهمه يحتاج إلى لطف قريحة، و كانت الحكمة تقتضي عدم بيانه للسائل اكتفى عليه السلام ببيان المأخذ النقلي عن التبيين العقلي. " 📚مراه العقول ج ٢ ص ١٥٦ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❕علم امام معصوم شیعیان ❓حنان بن سدير می گويد: امام صادق به من فرمود: ابن شبرمه از من پرسيد: درباره قسامه‌اى كه در مسأله خون جارى مى‌شود، چه مى‌گويى‌؟ من او را به آن‌چه كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله انجام داد، پاسخ دادم. ابن شبرمه گفت: به نظرت اگر پيامبر چنين نمى‌كرد، حكم اين مساله چه بود؟ به او گفتم: من عمل پيامبر خدا را به تو خبر دادم و اما عملى كه آن حضرت انجام نداد، از آن بى‌اطلاعم. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 24 صفحه : 187 ❗️❗️ 💠💠 👌قسامه در جایی است كه قرائن و امارات دلالت كند بر اينكه كسى قاتل است ولى خود او اقرار نكند و دو شاهد عادل هم كه هنگام قتل حاضر باشند و شهادت دهند نباشد, امّا سابقه دشمن و تهديد و آلت قتال در دست قاتل و خون‏آلوده بودن جامه و امثال آن موجود باشد كه در عصر ما بدان اعتماد مى‏كنند و موافق آن حكم قتل مى‏دهند امّا در شرع دليل قتل نيست بلكه لوث ناميده مى‏شود و البته مدعى يعنى ولى مقتول از آن قرائن يقين مى‏كند كه قاتل كيست. ❕امّا براى قاضى اجتماع همه آن قرائن ممكن نيست و ظن قوى حاصل مى‏شود براى وى و در قسامه مقرر است كه مدّعى و آن عده اولياى مقتول كه قاتل را مى‏شناسند پنجاه بار قسم ياد كنند كه قاتل همين شخص است چه يكى پنجاه بار قسم ياد كند يا چند تن از خويشان و كسان او با او يار شوند و به هر حال پنجاه‏ سوگند فراهم شود پس از اين سوگندها مى‏توان به آن قرائن و علائم كه موجب لوث است اعتماد كرد و حكم قصاص داد و اگر مدعيان از پنجاه قسم سرباز زده و امتناع كردند متهم كه منكر است و كسان او پنجاه بار سوگند ياد مى‏كنند كه او قاتل نيست و اگر كسى يار او نباشد خود پنجاه بار قسم مى‏خورد و اگر حاضر نشد قصاص بر وى ثابت مى‏شود. 📚شرح تبصره علامه حلی , علی محمدی , ج ٢ ص ٤٤٠ ❕در روایتی آمده است که ابو بصير گويد: " از امام صادق عليه السّلام پرسيدم كه قسامه از كجا شروع شد و آغاز آن چه وقت بود؟ فرمود: از جانب رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود پس از فتح خيبر، و آن چنين بود كه مردى از انصار از سپاه و يارانش عقب ماند، و چون به جستجوى او بازگشتند او را بحالى يافتند كه در خون خود دست و پا ميزد، انصار نزد رسول خدا آمده گفتند: يا رسول اللَّه يهوديها دوست ما را كشتند، حضرت فرمود: بايد پنجاه تن از شما حاضر شوند و سوگند ياد كنند كه يهوديان وى را كشته‏اند، گفتند: يا رسول اللَّه آيا سوگند به چيزى كه نديده‏ايم ياد كنيم؟ فرمود: پس‏ يهوديان سوگند ياد كنند، انصار گفتند: سوگند آنان را چه كسى باور مى‏كند؟ فرمود: پس من ديه دوستتان را مى‏پردازم. گويد: عرض كردم كيفيّت و حكم آن چگونه است، فرمود: خداوند عزّ و جلّ در جان شما فرمانى دارد كه آن را در هيچ حقّى از حقوق مردم نداد، براى بزرگ دانستن خون مردم، چنانچه مردى ادّعا كند كه از او ده هزار درهم يا كمتر يا بيشتر بر عهده ديگرى است، سوگندى بر ادّعاكننده نيست تا قسم ياد كند بلكه سوگند بر آن كس باشد كه بر عليه او ادّعا شده است، ولى اگر شخصى بر جماعتى خونى را ادّعا كند و آنان را متّهم بقتل كند، سوگند با مدّعى دم است پيش از متّهمان، و بر مدّعى است كه پنجاه تن بياورد تا سوگند ياد كنند كه فلانى فلان كس را كشت، در اين صورت متّهم را در اختيار اولياء مقتول گذارند، اگر ميخواهند ببخشند، و اگر مى‏خواهند بكشند، بكشند، و اگر خواستند ديه او را بستانند، و چنانچه سوگند نخورند، از جانب متّهم پنجاه تن سوگند ياد كنند كه ما او را نكشتيم و قاتل را هم نمى‏دانيم چه كسى است، پس اگر چنين كردند اهل آن قريه كه جنازه مقتول در آن يافت شده ديه او را مى‏پردازند، و اگر در بيابان و صحرا جنازه را يافتند , ديه او از بيت المال مسلمين داده مى‏شود، و همانا امير المؤمنين عليه السّلام فرموده‏اند: خون هيچ مسلمانى هدر نمى‏رود. (يا قصاص است و يا گرفتن ديه). " 📚الفقیه ج ٤ ص ١٠٠ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌روایت مورد اشکال وهابی نیز ناظر به همین بحث قسامه است که امام صادق ع تصریح می کند که سنت و عملکرد پیامبر چنین بوده است . ❕ابن شبرمه که از علما و قضات اهلسنت و منصوب خلیفه عباسی و اهل عمل به رای و قیاس و نادیده گرفتن سنت پیامبر بوده است و بارها امام صادق ع او را به خاطر عمل به رای و قیاس مورد رد قرار داده بود : "القاضي من قبل منصور الدوانيقي. كان يعمل بالقياس و الرأي. و روى عن الصادق عليه السّلام، و له كلمات معه و ردع منه له. " 📚مستدرکات رجال الحدیث ج ٨ ص ٤٩٦ 👌در قضیه مورد بحث به امام صادق ع می گوید اگر پیامبر چنین نمی کرد , تکلیف چه بود ? یعنی آیا با رای و قیاس حکمی در این رابطه جعل می کردید ? ❕امام ع می گوید من این صورت را نمی شناسم و به آن علم ندارم , یعنی هیچگاه مطابق رای و قیاس شخصی حکم نمی کنم و رای و قیاس را به حجیت و علم نمی شناسم و مطابق آن عمل نمی کنم , چنان که در روایت دیگر آمده است که امام ع در پاسخ ابن شبرمه فرمود : "ما نمى‏گوئيم: اگر رسول خدا كارى انجام داده اگر انجام نمى‏داد چه؟ " " لَا نَقُولُ لِمَا قَدْ صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ لَمْ يَصْنَعْه‏ " 📚وسائل الشیعه ج ٢٩ ص ١٥٨ 👌بنابراین اگر امام صادق ع می گوید که ما به کاری که پیامبر انجام نداده است علم نداریم , یعنی جز از سنت پیامبر تبعیت نمی کنیم و اهل رای و قیاس نیستیم و غیر سنت پیامبر را به رسمیت و شناخت و علم و آگاهی نمی شناسیم , چرا که خداوند می فرماید : "« آنچه را رسول خدا براى شما آورده (و به شما دستور داده) بگيريد (و عمل كنيد) و آنچه را نهى كرده خوددارى نماييد»." ( حشر 7) 👌و امیر مومنان ع می فرمود :« لا رای فی الدین » « رای و برداشت شخصی جایگاهی در دین ندارد » 📚المحاسن ج 1 ص 211 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓امام باقر در روايتى به صراحت ميگويد: الله به بلندى مكانى كه قرار دارد قسم ميخورد! روايت: امام باقر از زبان الله ميگويد: به عزت و جلال و شرف و بلندى ارتفاع مكان من سوگند كه هيچ بنده مؤمنى خواست مرا بر خواست خود، در يكى از امور دنيا برنگزيند، جز آن كه بى‌نيازى را در وجودش قرار دهم و همّتش را متوجه آخرت سازم و آسمان‌ها و زمين را عهده‌دار روزى‌اش گردانم و خود برايش پشت تجارت هر تاجرى هستم. : و في الصحيح، عن أبي حمزة، عن أبي جعفر قال: قال الله عز و جل: و عزتي و جلالي و عظمتي و بهائي و علو ارتفاعي، لا يؤثر عبد مؤمن هواي على هواه في شي‌ء من أمر الدنيا إلا جعلت غناه من نفسه و همته في آخرته و ضمنت السماوات و الأرض رزقه و كنت له من وراء تجارة كل تاجر : ١) اصول كافى جلد ٢ ص ٣٣٥ (لينك تصوير بالا) ٢) روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه نویسنده: محمد تقى مجلسي‌، ج: ١٢ صفحه: ١٢٨ ▪️مجلسى دو بار اين روايت را نوشته است كه در يكى ارتفاعى(بلنداى من) آمده و در ديگرى ارتفاع مكانى(بلندى مكانم) ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که خداوند از هر گونه محل و مکان منزه است و اصولًا دارا بودن محل، لازمه جسمانى بودن است، و در بحث‏هاى گذشته دانستيم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3074 ❕كه خدا نه جسم است، و نه صفات جسمانيّات را دارد، نه مكانى او را در بر گرفته، و نه زمانى بر او مى ‏گذرد، و در عين حال احاطه به تمام مكان‏ها و زمان‏ها دارد . 👌خداوند در آیات متعددی به این حقیقت تصریح کرده و می فرماید ؛ «مشرق و مغرب، از آن خداست ، پس به هر سو رو کنید، رو به خدا کرده اید. خداوند داراى قدرت وسیع و (به همه چیز) دانا است.» (بقره 115 ) «او کسى است که هم در آسمان معبود است و هم در زمین؛ و او حکیم و دانا است.» (زخرف 84 ) «...و هر جا باشید او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید بینا است.» (حدید 4 ) «هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى کنند مگر این که خداوند چهارمین آنها است، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى کنند مگر این که او ششمین آنها است، و نه تعدادى کمتر و نه بیشتر از آن هستند مگر این که او همراه آنها است هر جا که باشند.» (مجادله 7 )«ما انسان را آفریدیم و وسوسه هاى نفس او را مى دانیم، و ما به او از رگ قلب اش نزدیکتریم» (ق 16 ) 🔸امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ "خداوند والا و بلند پايه، همواره بى‏زمان و بى‏مكان بوده است و او اكنون همان سان است كه بود؛ جايى از او تهى نيست و مكانى او را [از مكانى ديگر] باز نمى‏دارد و در مكانى فرو نمى‏آيد. " "إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى كانَ لَم يَزَل بِلا زَمانٍ ولا مَكانٍ، وهُوَ الآنَ‏ , كَما كانَ لا يَخلو مِنهُ مَكانٌ، ولا يَشغَلُ بِهِ مَكانٌ، ولا يَحُلُّ في مَكان‏ " 📚توحید صدوق ص ١٧٩ 👌معاند مدعی شده است که خداوند مکان دارد و به تعبیر " ارتفاع مکانی " در روایتی استناد کرده است , در حالی که نمی داند " مکان " به معنای مقام و جایگاه نیز استعمال می شود و ارتفاع مکان خداوند یعنی والایی و بلندی مقام و جایگاه خداوند , چنان که در کتاب لغتی فرهنگ ابجدی چنین آمده است : " «هو مَن العِلْم بِمكان»: او در دانش 👈مقام و جايگاهى دارد؛ المَكَانَة- [مكن‏]: مص،- ج مَكَانَات:👈 منزلت و مقام‏👉... " 📚فرهنگ ابجدى، ، ص: 854 👌بنابراین ارتفاع خداوند , یعنی والا مقامی خداوند و ارتفاع مکانی خداوند , یعنی بلندی مقام و جایگاه خداوند به اینکه عقل و حس نمی تواند به کنه وجودی خداوند دست پیدا کند : "ارتفاع مكانه كناية عن عدم امكان الاشارة إليه بالعقول و الحواس" 📚شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج‏8، ص: 381 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓بهداشت یک امام معصوم را تف کردن وی در عبادتگاه (مسجد) نشان میدهد اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ:👈🏿 رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ اَلثَّانِيَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَتْفُلُ فِي اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ فِيمَا بَيْنَ اَلرُّكْنِ اَلْيَمَانِيِّ وَ اَلْحَجَرِ اَلْأَسْوَدِ وَ لَمْ يَدْفِنْهُ .👉🏿 الکافی جلد ۳، صفحه ۳۷۰ ترجمه فارسی : على بن مهزيار میگويد : 👈🏿امام جواد را ديدم كه در مسجد الحرام، در بين ركن يمانى و حجر الاسود آب دهان مبارک خويش را بی انداخت و آن را پنهان نكرد .👉🏿 سند روایت هم صحیح هست , تصحیح این روایت در مراه العقول مجلسی : الحديث الثالث عشر : ❗️❗️ 💠💠 👌آب دهان معصومین علیهم السلام مبارک است و مطابق روایات شیعه و سنی , در آن شفاء و برکت وجود دارد . ❕در روایتی آمده است : " شخصى از قبيله جهينه كه به خوره مبتلا شده بود و اعضايش مى‏ريخت به خدمت پیامبر آمد و از مرض خود شكايت كرد، حضرت قدحى آب گرفت و آب‏ دهان‏ خود را بر آن انداخت و فرمود: اين آب را بر بدن خود بمال، چون چنين كرد , شفا يافت و چنان شد كه گويا هرگز بلائى نداشته است. و ايضا اعرابى به خدمت آن حضرت آمد كه به برص مبتلا شده بود و آب دهان مبارك خود را بر برص او افكند، و هنوز از پيش رسول خدا برنخاسته بود كه شفا يافت. " " لَقَدْ أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ جُهَيْنَةَ أَجْذَمَ يَتَقَطَّعُ مِنَ الْجُذَامِ فَشَكَا إِلَيْهِ ص فَأَخَذَ قَدَحاً مِنْ مَاءٍ فَتَفَلَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ امْسَحْ بِهِ جَسَدَكَ فَفَعَلَ فَبَرَأَ حَتَّى لَمْ يُوجَدْ فِيهِ شَيْ‏ءٌ وَ لَقَدْ أَتَى أَعْرَابِيٌّ أَبْرَصُ فَتَفَلَ مِنْ فِيهِ عَلَيْهِ فَمَا قَامَ مِنْ عِنْدِهِ إِلَّا صَحِيحا " 📚بحار الانوار ج ١٠ ص ٤٦ ❕در ذیل روایت دیگری آمده است : "چون آن زمين سخت پيدا شد و كلنگ در آن اثر نمى‏كرد پیامبر قدح آبى طلبيد و آب‏ دهان‏ خود را در آن ريخت و به دست مبارك خود در آن موضع ريختند، به اعجاز آن حضرت چنان سست شد كه تا كلنگ مى‏زدند فرو مى‏ريخت‏ " 📚دلائل النبوة ج ٣ ص ٤١٥ _ مناقب ابن شهر آشوب ج ١ ص ١٦٠ ❕در نقل دیگر امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: "رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرا طلبيد در جنگ خيبر و ديده خود را از درد و آزار نمى‏توانستم گشود پس آب‏ دهان‏ مبارك خود را بر ديده‏هاى من ماليد و در ساعت شفا يافتم " 📚ارشاد شيخ مفيد ج ١ ص ١٢٦ ❕در روایت دیگر آمده است : "جمعى از شورى و كمى آب خود به آن حضرت شكايت كردند پس رسول خدا بر سر چاه‏ ايشان مشرف شد و آب‏ دهان‏ مبارك خود را در آن چاه انداخت، در ساعت آبش شيرين شد و جوشيد و بلند شد و اكنون معروف است آن چاه در بيرون مكه و آن را «عسيله» مى‏گويند و اهل آن چاه اين را اعظم مكرمتهاى خود مى‏شمارند و به آن فخر مى‏كنند؛ و چون قوم مسيلمه كذّاب اين را شنيدند به نزد او رفتند و گفتند: تو هم چنين معجزه‏اى براى ما ظاهر كن، او بر سر چاهى آمد كه آبش بسيار شيرين بود پس آب‏ دهان‏ نجس خود را در آن چاه ريخت، آن آب شور و تلخ شد و فرو رفت و تا حال آن چاه در يمن معروف است‏ " 📚حیاه القلوب ج ٣ ص ٥٦٤ ❕این مضمون در روایات اهلسنت هم آمده است . احمد بن حنبل نقل می کند : " صحابه براى تبرّك جستن به آب دهان پیامبر ، بر يكديگر سبقت مى‏گيرند " "و لا يبسق بساقا إلا ابتدروه " 📚مسند احمد ج ٤ ص ٣٢٣ ❕عروه می گوید : " به خدا سوگند! مشاهده كردم، هر گاه رسول خدا مى‏خواست آب دهان فرو بريزد، يكى از اصحاب، دستش را جلو مى‏آورد، آب دهان مباركش را مى‏گرفت و به صورت و اعضايش مى‏ماليد. " "فو اللّه ما تنخم رسول اللّه نخامة إلا وقعت فى كف رجل منهم فدلك بها وجهه و جلده " 📚صحیح بخاری ج ٣ ص ١٨٠ _ سنن الکبری , بیهقی , ج ٩ ص ٢١٩ 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌بنابراین اگر امام جواد علیه السلام در مسجد الحرام آب دهان مبارک را انداختند , این عملکرد موجب شرافت بیشتر آن مکان مقدس می گردد و همینطور حضرت با این عملکرد در صدد بیان عملی حکم شرعی جواز و عدم حرمت آب دهان انداختن در مسجد بوده اند , چنان که علامه مجلسی متذکر این دو نکته می شود : " قوله عليه السلام:" يتفل" لأنه كان بصاقه عليه السلام شرفا للمسجد فلا يقاس، أو كان فعله عليه السلام لبيان الجواز. " 📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏ ١٥ ص ٢٤٩ 👌به بیان دیگر : ❕ از انداختن آب دهان در مسجد , در روایاتی نهی شده است : 📚التهذیب ج ٣ ص ٢٥٦ 👌اما ارتکاب هر نهی ای برای فردی که مضطر به انجام آن شده باشد , جایز است , چنان که خداوند می فرماید : « در دین برای شما حرج و سختی قرار داده نشده است» « ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج‏ » ( حج 78 ) 👌در مواردی ممکن است به خاطر شرایط خاصی که بدن از آن متاثر می شود , انسان مضطر شود که آب دهان خود را به بیرون اندازد و امکان خروج از مسجد هم نباشد , در همچنین شرایطی آب دهان انداختن در مسجد اشکالی ندارد , و اگر امام جواد ع هم چنین کرده اند , به خاطر شرایط اضطراری و برای بیان جواز این عمل در شرایط خاص و اضطراری بوده است و هیچ گونه قصد تعمد و اهانت به مسجد هم در کار نبوده است : "أنّ البصاق حتما يكون في جانب من المسجد، لا في مكان الصلاة، و ليس بتعمّد أو بقصد الإهانة " 📚عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، ج‏23-الجوادع، ص: 390 پاورقی ) @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓یادتون هست در بحث هایی که با مسلمین راجع به حکم سنگسار به خاطر زنای محصنه داشتیم چقدر برای توجیه این حکم داد و هوار راه مینداختند که «زنای شخص متاهل باعث فساد جامعه و برکندن بنیان خانواده و از بین رفتن شرم و حیا و.... میشه!» ؟؟؟؟ اما کتب روایی همین آخوندها رو بررسی کردیم کاشف به عمل اومد که ائمه‌ی به اصطلاح معصومشون گفتن که: ➖اگه مرد متاهل با کنیز دیگران و یا با زنان یهودی و مسیحی زنا کنه سنگسار نمیشه! ➖همچنین اگه مردی زن هم داشته باشه اما زنش یهودی یا مسیحی باشه، اونوقت اگه با زنان دیگری زنا کنه بازم سنگسار نمیشه! به عبارتی زنا کردن در این حالت ها گویا باعث از بین رفتن شرم و حیا و برکندن بنیان خانواده نمیشه! حالا چرا در غیر این حالات بنیان خانواده از بیخ کنده میشه و کن فیکون میشه اما تو این حالات نمیشه، الله اعلم! : امام صادق: اگر مرد با زن یهودیه یا نصرانیه و یا کنیز زنا کند سنگسار نمی‌شود. چنانچه با داشتن کنیز و زن یهودیه یا نصرانیه، اگر با زن آزاده ای زنا کند، این زنا، زنای محصنه (که حکمش سنگسار است) محسوب نمی‌گردد و نیز اگر همسری آزاده داشته باشد و با این حال با زن یهودیه یا نصرانیه یا کنیز زنا کند، مرتکب زنای محصنه نشده است! 📓منبع: علل الشرایع / تالیف شیخ صدوق / ترجمه سید محمد جواد ذهنی تهرانی / جلد ۲ / صفحه ۶۳۷ ❗️❗️ 💠💠 👌مطابق مذهب شیعه و تصریحات بزرگان شیعه در بحث احصان , اسلام شرط نیست و مثلا مرد مسلمان متاهل حتی اگر با زن کافره زنا کند حکم زنای محصنه جاری می شود : 📚السرائر ج 3: ص 437. القواعد ج 3: ص 529. الروضة ج 9: ص 82. كشف اللثام ج 10: ص 454. ❕همینطور اگر مردی همسر کنیزی داشته باشد و زنا کند یا همسری داشته باشد و با کنیزی که بر او حلال نیست زنا کند , باز هم زنای محصنه واقع می شود , چنان که در روایتی آمده است که از امام ع پرسیدند : " مردى با داشتن كنيزك فراشى و خدمتكار كه با هر دو تماس و نزديكى مى‏كند مرتكب زنا شده، آيا بودن كنيزك نزد وى او را محصن كار قرار مى‏دهد تا زنا از قبيل زنا محصن باشد يا نه؟ حضرت فرمودند: آرى زيرا اين مرد كسى نزدش هست كه نياز به ارتكاب زنا نداشته باشد. " "سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الرَّجُلِ إِذَا هُوَ زَنَى وَ عِنْدَهُ السُّرِّيَّةُ وَ الْأَمَةُ يَطَؤُهَا تُحْصِنُهُ الْأَمَةُ وَ تَكُونُ عِنْدَهُ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّمَا ذَلِكَ لِأَنَّ عِنْدَهُ مَا يُغْنِيهِ عَنِ الزِّنَا " 📚الاستبصار ج ٤ ص ٢٠٤ 👌یا در روایت دیگر آمده است که راوی از امام رضا ع سوال کرد که مردی با کنیز همسرش که به او حلال نبوده است , زنا می کند , حکمش چیست ? ❕امام ع فرمود : آن مرد زنا کار است و حکم رجم و سنگسار بر او جاری می شود " سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ رَجُلٍ وَطِئَ جَارِيَةَ امْرَأَتِهِ وَ لَمْ تَهَبْهَا لَهُ قَالَ هُوَ زَانٍ عَلَيْهِ الرَّجْمُ. " 📚تهذیب الاحکام ج ١٠ ص ١٤ 👌و به صورت کلی , هر کسی که همسری به عقد دائم دارد و زنا کند , مشمول حکم سنگسار می شود و فرقی نمی کند که با کنیز زنا کند یا آزاد , با زن مسلمان زنا کند یا زن یهودی و مسیحی یعنی بین زن مسلمان و غیر مسلمان در این رابطه فرقی نیست . ❕راوی می گوید به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: محصن كيست؟ خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد، فرمود: "هر كس را همسرى باشد كه صبح و شام بتواند از او كام گيرد او محصّن خواهد بود. " "َ قُلْتُ مَا الْمُحْصَنُ رَحِمَكَ اللَّهُ قَالَ مَنْ كَانَ لَهُ فَرْجٌ يَغْدُو عَلَيْهِ وَ يَرُوحُ فَهُوَ مُحْصَنٌ. " 📚الکافی ج ٧ ص ١٧٩ 👌در روایت دیگر , در پاسخ به اینکه محصن کیست فرمود : " کسی که زنا می کند , در حالی که با داشتن همسر از زنا بی نیاز بوده است ""سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْصَنِ قَالَ فَقَالَ الَّذِي يَزْنِي وَ عِنْدَهُ مَا يُغْنِيهِ " 📚الکافی ج ٧ ص ١٧٨ 👌همینطور اگر فردی , زنی از زنان اهل کتاب را با شرایطی که در ذیل گفته ایم , به عقد دائم در نزد خود داشته باشد و زنا کند , به حسب آنچه که گفتیم که در تحقق زنای محصنه اسلام شرط نیست , و صرف عقد دائم کافی است , باز هم مشمول حکم سنگسار می گردد : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1477 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌در روایتی آمده است که محمد بن ابی بکر به علی ع نامه نوشت و از ایشان سوال کرد در مورد مردی که با زن یهودی و مسیحی زنا کرده بود , امام ع در پاسخ او نوشت : " اگر آن مرد همسر داشته است , سنگسارش کن و اگر همسر نداشته است , صد ضربه به او شلاق بزن و تبعیدش کن , و آن زن یهودی را که به او زنا داده است , به سوی اهل ملتش بفرست تا آنطور که می خواهند , در مورد او حکم بکنند " "أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ كَتَبَ إِلَى عَلِيٍّ ع- فِي الرَّجُلِ زَنَى بِالْمَرْأَةِ الْيَهُودِيَّةِ وَ النَّصْرَانِيَّةِ- فَكَتَبَ ع إِلَيْهِ إِنْ كَانَ مُحْصَناً فَارْجُمْهُ وَ إِنْ كَانَ بِكْراً فَاجْلِدْهُ مِائَةَ جَلْدَةٍ ثُمَّ انْفِهِ وَ أَمَّا الْيَهُودِيَّةُ فَابْعَثْ بِهَا إِلَى أَهْلِ مِلَّتِهَا فَلْيَقْضُوا فِيهَا مَا أَحَبُّوا. " 📚تهذیب الاحکام ج ١٠ ص ١٥ ❕اما اهلسنت و پیروان ابوحنیفه و مالک در احصان , اسلام و حریت را شرط می دانند و زنای با کنیز و اهل کتاب را موجب سنگسار نمی دانند یا اگر کسی زن کنیزی داشته باشد و زنا کند , می گویند مشمول حکم سنگسار نمی شوند : 📚المبسوط ج 9: ص 39 _ اللباب ج 3: ص 79، _ حلية العلماء ج 8: ص 10. _ الفقه علی المذاهب الاربعه و مذهب اهل البیت , ج 5 ص 83 ❕بر این اساس روایت مورد استناد معاند از روی تقیه و موافق با عقیده باطل اهلسنت صادر شده است , چنان که بزرگان شیعه تصریح به این نکته کرده اند : "قیل ان ذلک ( اعتبار اسلام المراه ) مذهب ابی حنیفه و اصحابه , فلا مناص من حملها علی التقیه " 📚مبانی تکمله المنهاج , خویی , ج 1 ص 203 ❕علت اصلی وجود برخی از روایات متعارض ، جو خفقان و فشاری بوده است که از ناحیه حکام جور بر اهلبیت ع حاکم بوده است و آن بزرگواران در مواردی به خاطر همین فشار ، مجبور به تقیه کردن و بیان روایات تقیه ای ، بوده اند ، چنان که مرحوم صاحب حدائق می نویسد ؛ « منشا اختلاف در اخبار و روایات ما ، تنها تقیه از مخالفین بوده است » 📚الحدائق الناضره ج 1 ص 15 ❕ به خاطر همین نکته ، در هنگام تعارض ، ما ماموریم روایتی را اخذ کنیم که مخالف عقیده اهل سنت است ، چنان که در نقلی آمده است که راوی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که ؛ « دو خبر از شما می بینیم که یکی از آنها موافق اهل سنت و دیگری مخالف عقیده اهل سنت است ، کدام خبر را اخذ کنیم ؟ امام علیه السلام فرمود آن خبری را که با اهل سنت مخالف است ، آن را اخذ کنید چرا که رشد و هدایت در آن است » 📚 الکافی ج 1 ص 68 ❕در رابطه با چرایی تقیه و مشروعیت آن از قرآن ، پاسخهای گذشته ما را مطالعه فرمایید ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6330 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/3769 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌معاند نسبت به آیه ای که در رابطه با تنظیم اسناد تجاری است اشکالی وارد کرده است که مطابق آیه شریفه , در صورتى كه شهود مركب از دو مرد باشند هر كدام مى‏توانند مستقلا شهادت بدهند اما در صورتى كه يك مرد و دو زن باشند، بايد آن دو زن به اتفاق يكديگر اداء شهادت كنند" تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند" (أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏). ( بقره ٢٨٢ ) 👌علت این مساله آن است که زنان به خاطر عواطف قوى ممكن است تحت تاثير واقع شوند، و به هنگام اداء شهادت به خاطر فراموشى يا جهات ديگر، مسير صحيح را طى نكنند، و لذا يكى، ديگرى را يادآورى مى‏كند، البته اين احتمال در باره مردان نيز هست، ولى در حدى پايين‏تر و كمتر. 📚تفسير نمونه، ج‏ 2، ص: 387 👌در ذیل در رابطه با مباحث مربوط به شهادت زنان , توضیحات بیشتری داده ایم : 💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3199 💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1230
🤔 ❓حدیث در کتاب شیعه که می گوید وحی بعد از وفات پیامبر قطع می شود نام کتاب : قرب الاسناد- ط حدیثیه نویسنده : الحمیری ابوالعباس مجلد یکم صفحه ۲۹۹ ❕نبود وحی بعد از پیامبر یعنی رد جانشینی علی ❗️❗️ 💠💠 ❕يكى از معارف مسلم در ميان علماى اسلام، وجود افراد «محدَّث» در ميان مسلمانان است. فرد «محدَث» پيامبر نيست ، ولى در عين حال، فرشتگان، با وى سخن مى گويند، و سخن آنان را مى شنود، و لذا او «محدَّث» بر وزن اسم مفعول نام گرفته است، زيرا كه فرشته با او «حديث» مى گويد. بخارى نقل مى كند كه پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) فرمود: «لَقَدْ كانَ فِيمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَنى إِسْرائِيلَ رِجالٌ يُكلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِياءَ فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمّتى مِنْهُمْ أَحَدٌ، فَعُمَر...». «در ميان پيشينيان از بنى اسرائيل، مردانى بودند كه با آنها- از عالم غيب- سخن گفته مى شد، بدون اين كه پيامبر باشند. و اگر در ميان امت من چنين فردى باشد، آن عمر بن خطاب است». 📚صحيح بخاری , ج 2، ص 194، باب مناقب عمر بن الخطاب. ❕به بیان دیگر : 👌ترديدى نيست كه فرشته وحى و يا ديگر فرشتگان با انبيا و اوليا سخن مى گويند و وحى الهى را در اختيار آنان مى گذارند، ولى سخن گفتن آنان به پيامبران اختصاص ندارد، بلكه با انسان هاى والا- هر چند نبى نباشند- نيز سخن مى گويند، و گروهى را كه فرشتگان در برابر آنها متمثل مى شوند و با آنان سخن مى گويند، «محدَّث» مى نامند. ❕كوته نظران , سخن گفتن فرشته با غير پيامبران را دور از واقعيت مى شمارند، در حالى كه قرآن كريم يادآور سخن گفتن فرشته با مادر مسيح، حضرت مريم است، آنجا كه مى فرمايد: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِينَ». «آن گاه كه ملائكه به مريم گفتند: خدا تو را برگزيده و از آلودگى پاك كرده و تو را بر زنان جهان برترى بخشيده است». ( نساء ٤٢ ) ❕سخن گفتن فرشتگان با فرد، نشانه نبوت و رسالت او نيست، بلكه نشانه ارتقاى مخاطب به قله كمال است كه به او توان شنيدن صداى فرشتگان را مى دهد. 👌از اين گذشته، قرآن كريم، سخن گفتن فرشتگان را با همسر حضرت ابراهيم، هاجر يادآور مى شود و مى فرمايد: «قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». «آيا از فرمان و اراده خدا در شگفت هستى، رحمت و بركات او بر شما خاندان [نبوت‏] باد...» ( هود ٧٣ ) 📚راهنمای حقیقت , ص 405 ❕بنابراین ارتباط با فرشتگان اختصاص به پیامبران ندارد تا وهابی مدعی شود که دیگر امامان پس از پیامبر از این ارتباط محرومند و نمی توانند جانشین پیامبر باشند , در حالی که خودشان معتقدند که این ارتباط برای غیر پیامبران و برای عمر بوده است , چنان که قسطلانی از علمای برجسته اهلسنت در ذیل حدیث مورد اشاره ما از صحیح بخاری می نویسد : " «اينكه رسول خدا فرموده است: اگر در ميان امتم كسى از آنان باشد» اين كلام و شرط را از روى ترديد نگفته است، بلكه به عنوان تأكيد فرموده است چنانكه مى‏گوئى: اگر دوستى برايم باشد او فلانى است. منظور اين نيست كه او هيچ دوستى ندارد، بلكه اختصاص دادن كمال صداقت به اوست. و هنگامى كه ثابت شد كه چنين حقيقتى در ميان غير امت اسلام وجود داشته پس بودنش در اين امت برتر، سزاوارتر خواهد بود. " " قوله " فإن يكن " للترديد بل للتأكيد كقولك : إن يكن لي صديق ففلان . إذ المراد اختصاصه بكمال الصداقة لا نفي الأصدقاء ، وإذا ثبت أن هذا وجد في غير الأمة المفضولة فوجوده في هذه الأمة الفاضلة أحرى ." 📚ارشاد الساري شرح صحيح البخاري ج 6 ص 99 . 👌و صراحتا تصریح می کنند که عمر با فرشتگان در ارتباط بوده است و فرشتگان مطالبی را به او الهام می کردند : " كان عمر رضي الله عنه ينطق بما كان ينطق ملهما " 📚مشکل الآثار , طحاوی , ج ٢ ص ٢٥٧ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌همینطور اهلسنت برای بزرگان خودشان عقیده دارند که آنان با فرشتگان در ارتباط بوده اند , چنان که غزالی می گوید : " بعضى از عرفاء گفته‏اند: از برخى از «ابدال» درباره بعضى از «مقامات نفس» پرسيدم، او به طرف راست و چپش نگريست و گفت: خدا شما را رحمت كند چى مى‏گوئيد؟ آنگاه به سينه‏اش توجه كرد و گفت: شما چه مى‏گوئيد؟ آنگاه جواب سؤال را داد، از او پرسيدم به چه جهت به طرف راست و چپ توجه نموديد؟ پاسخ داد: جواب سؤالت را نمى‏دانستم از دو فرشته كه در دو طرفم قرار داشتند پرسيدم آنان نيز بلد نبودند آنگاه از دلم پرسيدم آنطور كه پاسخ دادم به من خبر داد، بنابراين او از دو فرشته داناتر بوده است. غزالى اضافه مى‏كند: گويا همين معنى اين حديث است». " قال بعض العارفين سألت بعض الأبدال عن مسألة من مشاهد النفس فالتفت إلى شماله وقال : ما تقول رحمك الله ؟ ثم إلى يمينه كذلك ، ثمأطرق إلى صدره فقال : ما تقول ؟ ثم أجاب فسألته عن التفاته ؟ فقال : لم يكن عندي علم فسألت الملكين فكل قال : لا أدري فسألت قلبي فحدثني بما أجبت فإذا هو أعلم منهما ... " 📚فیض القدیر , ج ٤ ص ٦٦٤ ❕در كتب تراجم اینان افرادى را مى‏يابید كه فرشتگان با آنان سخن گفته‏اند از جمله : 💠عمران بن حصين خزاعى، متوفى در سال 52 هجرى كه درباره‏ اش نوشته‏اند : " فرشتگان حفاظت كننده را مى‏ديده و با آنها سخن مى‏گفته تا اينكه سوخت و داغ شد " " انه کان یرى الحفظة وكانت تكلمه حتى اكتوى . " 📚الاستیعاب ج ٢ ص ٤٥٥ 👌ابن كثير در تاريخش می آورد : "فرشتگان بر او سلام مى‏كردند تا آنكه داغ شد در اين وقت سلامشان قطع گرديد، آنگاه پيش از چند لحظه قبل از مرگ دوباره پيشش آمدند و به او سلام مى‏گفتند. " "قد كانت الملائكة تسلم عليه فلما اكتوي انقطع عنه سلامهم ، ثم عادوا قبل موته بقليل ، فكانوا يسلمون عليه رضي الله عنه . " 📚البدایه و النهایه ج ٨ ص ٦٠ 👌و در شذرات الذهب ج ١ صفحه ٥٨ آمده است: «سلامى كه فرشتگان به او مى‏گفتند مى‏شنيد تا آنكه با آتش سوخت ديگر به مدت يكسال سلامشان را نشنيد پس خداوند به او لطف فرمود: دوباره اين نعمت را بر او ارزانى داشت». "انه كان يسمع تسليم الملائكة عليه ، ثم اكتوي بالنار فلم يسمعهم عاما ، ثم أكرمه الله برد ذلك . " ❕همینطور از جمله كسانى كه طبق اعتقاد اهلسنت , فرشتگان با آنان سخن گفته‏اند، ابو المعانى صالح متوفى در سال 427 ه است. 👌ابن جوزى و ابن كثير نقل كرده‏اند كه: " ابو المعالى در ماه رمضانى گرفتار بيچارگى شديدى شد، تصميم گرفت برود پيش يكى از بستگانش تا مقدارى قرض بگيرد. او مى‏گويد: همينكه داشتم مى‏رفتم پرنده‏اى روى شانه‏ام نشست و گفت: اى ابو المعالى! من فلان فرشته‏ام، به آنجا مرو، او را پيش تو خواهيم آورد، او مى‏گويد: فردا همان مرد پيشم آمد " "اصابته فاقة شديدة في شهر رمضان فعزم على الذهاب إلى رجل من ذوي قرابته ليستقرض منه شيئا قال : فبينما أنا أريده فنزل طائر فجلس على منكبي وقال : يا أبا المعالي أنا الملك الفلاني ، لا تمضي إليه نحن نأتيك به . " 📚المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک ج ١٧ ص ٨٢ - البدایه و النهایه ج ١٢ ص ١٦٣ ❕و از همین اين قبيل است سخن گفتن «حوریه» با «ابى يحيى ناقد» چنان که خطيب بغدادى نقل می کند كه او گفته است: " از خدا با چهار هزار ختم قرآن , حوريه‏اى خريدم هنگامى كه در ختم آخر بودم خطابى از حوريه‏اى شنيدم كه مى‏گفت: «تو به عهدت وفا كردى و اينك من همانم كه مرا خريدى» " "اشتريت من الله حوراء بأربعة آلاف ختمة ، فلما كان آخر ختمة سمعت الخطاب من الحوراء وهي تقول : وفيت بعهدك فها أنا التي قد اشتريتني " 📚تاریخ بغداد ج ٨ ص ٣٦٢ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌بنابراین حتی طبق مبانی اهلسنت , ارتباط با فرشتگان اختصاص به پیامبران ندارد تا بعد از پیامبر خاتم این ارتباط به پایان رسد , بلکه به اعتقاد شیعه , امامان ما دارای این ارتباط بوده اند , چنان که در ذیل گفته ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3930 👌و اگر در برخی از روایات ما آمده است که پس از پیامبر اسلام وحی آسمانی به پایان رسید : 📚الخصال ج ٢ ص ٣٨٥ _ نهج البلاغه ص ٢٣٥ ❕مقصود از وحی در این روایات وحی تشریعی است , یعنی دیگر فرشته ای نازل نمی شود تا حلال و حرام تازه ای بیاورد , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « جاءَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله فَجاءَ بِالقُرآنِ وبِشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى‏ يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى‏ يَومِ القِيامَةِ » « محمّد ص آمد و قرآن را و شريعت و روش خاصّ خود را آورد و از آن پس، حلال او تا روز قيامت، حلال و حرامش تا قيام قيامت، حرام است » 📚الكافي ج 2 ص 17 _ المحاسن ، ج 1 ص 420 _ بحار الأنوار ، ج 16 ص 353 👌و فرمود ؛ « إنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وتَعالى‏ بَعَثَ مُحَمَّداً فَخَتَمَ بِهِ الأَنبِياءَ فَلا نَبِيَّ بَعدَهُ، وأَنزَلَ عَلَيهِ كِتاباً فَخَتَمَ بِهِ الكُتُبَ فَلا كِتابَ بَعدَهُ، أحَلَّ فيهِ حَلالًا، وحَرَّمَ حَراماً، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى‏ يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى‏ يَومِ القِيامِة، فيهِ شَرعُكُم، وخَبَرُ مَن قَبلَكُم وبَعدَكُم. » « خداوند- تبارك و تعالى- محمّد ص را فرستاد و سلسله پيامبران را بدو ختم كرد. بنا بر اين، بعد از او پيامبرى نيست. نيز كتابى را بر او فرو فرستاد و آن را پايان‏ بخشِ همه كتاب‏ها [ى آسمانى‏] قرار داد. بنا بر اين، پس از آن ديگر كتابى نمى‏ آيد. در اين كتاب، حلالى قرار داد و حرامى وضع كرد. پس حلال آن، تا قيام قيامت، حلال است و حرامش، تا قيام قيامت، حرام. شريعتِ (احكام و مقرّراتِ) شما در اين كتاب است و اخبار پيشينيان و پسينيانِ شما در آن آمده است. » 📚بحار الأنوار ج 93 ص 3 👌و اگر امامان علیهم السلام از حلال و حرام سخن گفته اند , این علمشان به وراثت از پیامبر اسلام به آنان رسیده است , نه آنکه فرشته بر آنان نازل شده باشد تا حلال و حرام را آورده باشد . ❕در روايتى به نقل از جابر، آمده است ؛ « به ابوجعفر امام باقر عليه السلام گفتم: هر گاه برايم حديثى مى‏ فرمايى، سند آن را نيز برايم ذكر نما. فرمود: «پدرم، از جدّم، از پيامبر خدا، از جبرئيل عليه السلام، از خداوند عز و جل، مرا حديث كرده است، و هر حديثى كه براى تو مى‏ گويم، با همين سند است». 📚امالی مفید ، ص 42 ❕در روایت دیگر ، از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمود ؛ «حديث من، حديث پدرم است، و حديث پدرم، حديث جدّم، و حديث جدّم، حديث حسين، و حديث حسين، حديث حسن، و حديث حسن، حديث امير مؤمنان عليه السلام، و حديث امير مؤمنان عليه السلام، حديث پيامبر خدا، و حديث پيامبر خدا، سخن خداوند عز و جل است». 📚الکافی ج 1 ص 53 👌 امام رضا عليه السلام فرمود ؛ «إنّا عَنِ اللَّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ. » « ما از طرف خدا و پيامبر او سخن مى‏ گوييم. » 📚رجال کشی ، ج 2 ص 490 👌امام صادق ع فرمود ؛ « هر زمانی که از چیزی به تو جواب می دهم ، آن قول رسول الله است و ما به رای و نظر خویش ، هیچ چیز نمی گوییم » «مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ بِشَيْ‏ءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْ‏ءٍ » 📚بصائر الدرجات ، ج 1 ص 301 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌یکی از جوجه کانالهای وهابی که اکثرا شبهات تکراری سایر کانالهای وهابی را بازنشر می کند که ما قبلا پاسخ داده ایم و به درخواست مخاطبین شبهات تازه اش را پاسخ می گوییم در پاسخ به ما در مورد انقطاع وحی پس از پیامبر مطلبی گفته است که در پست امشب مفصل تر پاسخ گفتیم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4022 👌در ادامه مدعی شده است که علی علیه السلام خود را از اشتباه مصون نمی دانسته است , در ذیل پاسخ این ادعایش را نیز داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2445
🤔 ❓آیا بيان این جمله در قرآن، عاقلانه و اخلاقی است؟ آيه ١٢ سوره تحريم: و مريم دختر عمران كه واژن خود را سالم نگاه داشت و ما در آن (واژنش) از روحمان فوت كرديم(دميديم) در زبان عربى، به معناى آلت تناسلى زنانه يا همان واژن ميباشد. : اگر از يك مرد مسلمان يا يك امام بپرسيم؛ آيا واژن(آلت تناسلى) خواهرت يا دخترت پاك است؟ چه خواهد گفت؟ آيا نميپرسد چرا بى ادبان سئوال ميكنى؟ آيا نميپرسد واژن خواهر من به تو چه؟ آيا ١ ساعت از ادب و اخلاق براى شما نميگويد؟ بله هم به شما پرخاش ميكند و هم شما را بى ادب و بى نزاكت خطاب ميكند. اما خداى همين شخص در كتاب دينى او بدون ادب و نزاكت و اخلاق براحتى ميگويد: مريم آلت تناسلى اش را سالم نگه داشت! چرا الله نگفت مريم دختران عمران جسمش يا عفتش را پاك نگه داشت؟ چرا ميگويد در واژنش دميديم؟ آيا الله نميتوانيت بدون فوت كردن در آلت تناسلى مريم، او را حامله كند؟ ❗️❗️ 💠💠 👌اشکال تراشی معاند در مورد آیه شریفه ذیل است که می فرماید : " وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ " "و همچنين مريم دختر عمران مثل زده كه دامان خود را پاك نگاه داشت، و ما از روح خود در او دميديم، او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد، و از مطيعان فرمان خدا بود. " ( تحریم ١٢ ) 👌مرحوم محمد هادی معرفت به اشکال معاند پاسخ زیبایی می دهد و می گوید : "❕پنداشته‏اند در قرآن تعبيرات ركيكى ديده مى‏شود كه با ادبيّات والاى وحى تناسب ندارد. مثلًا كلمه فرج كه نام عورت زن است‏ ... 👌امّا اين توهّم ناشى از ناآگاهى نسبت به مصطلحات زبانى عصر قرآن و اشتباه عرف قديم با عرف امروز است. اينك تفصيل پاسخ: 💠 «الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها» ❕اين تعبير در دو جاى قرآن آمده ( انبیاء ٩١ _ تحریم ١٢ ) و اين اشكال را بر انگيخته كه چرا از عورت زن به صراحت اسم برده شده؟ 👌 بايد گفت اتفاقاً اين كلمه تعبير كنايه‏آميز است نه صريح، زيرا منظور از فرج در اينجا شكاف موربّ قسمت پايين لباس يا دامن است. ابن فارض گويد: ف ر ج ريشه لغوى صحيحى است كه بر گشادگى موجود در چيزى دلالت دارد و لذا بر شكاف يا ترك ديوار اطلاق مى‏شود، و فروج، فاصله‏هاى ميان نقاط خطر و كمينگاه است. 📚 معجم مقاییس اللغه ج ٤ ص ٤٩٨ ❕ در ادامه مى‏گويد: جيب، بريدگى گريبان است كه در قسمت جلو جامه امتداد دارد. 📚همان ج ١ ص ٤٩١ و ٤٩٧ 👌جبت القميص يعنى وسط آن شكافى ايجاد كردم. در قرآن نيز مى‏فرمايد: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ» بايد روسرى‏هاى خود را بر گريبان هاشان بيفكنند ( نور ٣١ ) كه «جيوب» همان بريدگى بالاى پيراهن است. يا مى‏گويند: ❕فلانى ناصح الجيب است يعنى امانت دارد، يا طاهر الجيب است، يعنى پاك جامه است. 📚لسان العرب ج ١ ص ٢٨٨ 👌بنابراين فرج در چنين تعبيراتى شكاف پيراهن و گريبان است كه در پيراهن‏هاى عربى معمول بوده و هست و احصان فرج كه در آيه آمده همان پاكدامنى است كه كنايه از منزه بودن از فحشاء و هرزگى باشد. ❕اين كاربرد بر اساس زبان اصيل عرب كهن است كه قرآن هم بر روال آن جريان دارد. امّا در دوره‏هاى بعد نام عورت زن شده كه كاربردى نو پيداست و به قرآن ربطى ندارد. آيه‏هايى همانند «وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ» ( احزاب ٣٥ ) يا «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» ( نور ٣٠ _ ٣١ ) همگى كنايه از حفاظت از پاكدامنى و پرهيز از فحشاء دارد، و كلمه فرج در آنها هرگز نام عورت يا نام عورت زن نبوده و نيست. 📚نقد شبهات پیرامون قرآن کریم ص ٢٩٢ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌بنابراین همانطور که از " جیب " که به معنای بریدگی گریبان است به امانتداری و پاک جامه ای کنایه آورده می شود , از فرج هم که به معنای شکاف پیراهن و گریبان است به پاکدامنی کنایه آورده می شود و مقصود از " احصان فرج " در آیه مورد بحث , همان پاکدامنی است . ❕و این که خداوند می گوید در " فرج " مریم از روح خود دمیدیم , یعنی در شکاف پیراهن و گریبان او از روح خود دمیدیم که کنایه از خلقت عیسی مسیح ع از روح الهی است و بر همین اساس , عیسی مسیح روح الله است , چنان که در آیه دیگر می فرماید : " يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ " " اى اهل كتاب در دين خود غلو (و زياده‏روى) نكنيد و در باره خدا غير از حق نگوئيد مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا و كلمه (و مخلوق) او است، كه او را به مريم القا نمود و 👈روحى از طرف او بود .👉 ( نساء ١٧١ ) 📚تفسیر سور آبادی ج ٣ ص ١٥٨٢ ❕البته روشن است که منظور از تعبیر " روحنا " يك روح با عظمت و متعالى است، که در مریم دمیده شد و عیسی مسیح ع از آن خلق شد . يا به تعبير ديگر اضافه" روح" به" خداوند"" اضافه تشريفيه" است كه براى بيان عظمت چيزى مى‏آيد، مانند اضافه" خانه" به" خدا" در تعبير" بيت اللَّه" و گرنه خداوند نه روح دارد، و نه خانه و بيت. 📚تفسير نمونه، ج‏ ٢٤ ص ٣٠٦ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓رد ادعای مسلمین در مورد مادی نبودن الله در آیه ۶۴ سوره مائده می‌خوانیم: وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿۶۴﴾ : و يهود گفتند دست ‏خدا بسته است دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند از رحمت‏ خدا دور شوند بلكه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مى ‏بخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمين براى فساد مى ‏كوشند و خدا مفسدان را دوست نمى دارد (۶۴) 🖋توضیح: مسلمین و ماله کشان در توضیح این آیه می‌گویند منظور از «ید» و مشتقات آن در آیه یعنی «قدرت و روزی دادن»! در حالی که به فرض صحت چنین ادعایی، باز هم عقلانی نیست که تعداد دست نیز ذکر شود و بگوید «هر دو دست او (الله) باز است» چرا که در مقام استعاره و تمثیل نیازی به ذکر تعداد دست نیست. چنانکه در محاورات و ضرب المثل‌های متعددی داریم: ۱) دست بالای دست بسیار است ۲) دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ۳) دست بده ندارد (کنایه از خسیس بودن) اما نکته جالبتر در مورد این آیه این است که در آن اشاره به کاشتن تخم کینه و دشمنی بین قوم یهود توسط الله می‌شود: وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ : تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم ❗️❗️ 💠💠 👌هنگامى كه قرآن درباره خدا مى‏گويد: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ؛ هر دو دست خداوند گشاده است». ( مائده ١٤ ) يا مى‏فرمايد: «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِاعْيُنِنا؛ (اى نوح) در برابر ديدگان ما كشتى بساز». ( هود ٣٧ ) ❕هرگز مفهوم اين آيات، وجود اعضاى جسمانى چشم و گوش و دست براى خدا نيست، چرا كه هر جسمى داراى اجزايى است و نياز به زمان و مكان و جهت دارد، و سرانجام فانى مى‏شود، و خداوند برتر از آن است كه اين صفات را دارا باشد، پس منظور از «يَداهُ» (دست‏ها) همان قدرت كامله الهى است كه سراسر جهان را زير نفوذ خود قرار داده، و منظور از «اعين» (چشم‏ها) علم و آگاهى اوست نسبت به همه چيز. 📚اعتقاد ما , ص ٥٢ ❕بر همین اساس است که می بینیم عبد اللّه بن قيس می گوید : 👌از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: «بلكه دو دست او گشوده است». پس به امام عليه السلام گفتم: آيا خدا، دستانى اين چنين دارد؟ و با دستم به دست امام اشاره كردم. امام عليه السلام‏فرمود: «خير. اگر اين چنين بود، خدا آفريده مى‏شد». " سَمِعتُهُ يَقولُ: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ» فَقُلتُ لَهُ: لَهُ يَدانِ هكَذا؟ و أَشَرتُ بِيَدي إِلى يَدِهِ. فقالَ: لا، لَو كانَ هكَذا لَكانَ مَخلوقا. " 📚توحید صدوق ص ١٦٨ _ معانی الاخبار ص ١٨ 👌مقصود از دست خداوند , قدرت و لطف خداوند متعال است , چنان که در روایتی از امام باقر عليه السلام در مورد اين سخن خداى متعال: «اى ابليس! تو را چه باز داشت از سجده كردن در برابر آنچه با دو دستم آفريدم؟» ( ص ٧٥ ) سوال شد که امام ع فرمود : " دست، در سخن عرب، به معناى نيرو و نعمت است. خدا فرمود: «و بنده ما داوود دارای دست را ياد كن» ( ص 17 ) و فرمود: «و آسمان را با اید برافراشتيم» ( ذاریات ٤٧ ) يعنى با نيرو، و فرمود: «و ايشان را به روحى از نزد خويش، نيرومند گردانيده است»، ( مجادله ٢٢ ) يعنى آنان را نيرومند گردانيده است، و گفته مى‏شود: فلانى نزد من، دستان زيادى دارد، يعنى فزون‏بخشى‏ها و نيكى دارد و [گفته مى‏شود:] فلانى نزد من، دست تابانى دارد، يعنى نعمت دارد. " "فقلت: قوله عز و جل: يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ؟ فقال: «اليد في كلام العرب القوة و النعمة. قال: وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ و قال: وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ أي بقوة وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ و قال: وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ أي قواهم. و يقال: لفلان عندي يد بيضاء، أي نعمة». 📚توحید صدوق ص ١٥٣ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕بر این اساس در مورد آیه مورد استناد معاند , گفتنی است که بايد توجه داشت كه" يد" در لغت عرب به معانى زيادى اطلاق مى‏شود كه يكى" دست" است و ديگرى" نعمت" و" قدرت" و" زمامدارى و حكومت" و" تسلط" مى‏باشد. البته معنى اصلى همان دست مى‏باشد. 👌و از آنجا كه انسان بيشتر كارهاى مهم را با دست خود انجام ميدهد، به عنوان كنايه در معانى ديگر به كار رفته است، همانطور كه كلمه" دست" در زبان فارسى نيز چنين است. ❕از بسيارى از رواياتى كه از طريق اهل بيت ع به ما رسيده استفاده مى‏شود كه اين آيه اشاره به اعتقادى است كه يهود در باره مساله قضا و قدر و سرنوشت و تفويض داشتند و معتقد بودند كه در آغاز خلقت خداوند همه چيز را معين كرده و آنچه بايد انجام بگيرد، انجام گرفته است و حتى خود او هم عملا نمى‏تواند تغييرى در آن ايجاد كند . 📚تفسير نور الثقلين ج ١ ص ٦٤٩ _ و تفسير برهان ج ١ ص ٤٨٦ ❕هنگامى كه زندگى يهود بهم خورد و ستاره اقبالشان غروب كرد معتقد بودند اين يك سرنوشت است و سرنوشت را نمى‏توان تغيير داد، زيرا از آغاز همه اين سرنوشتها تعيين شده و عملا دست خدا بسته است!! خداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نكوهش و مذمت از اين عقيده ناروا مى‏گويد:" دست آنها در زنجير باد، و به خاطر اين سخن ناروا از رحمت‏ خدا بدور گردند". (غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا) ❕سپس براى ابطال اين عقيده ناروا مى‏گويد: هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و بهر كس بخواهد مى‏بخشد. (بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ) 👌 نه اجبارى در كار او هست، نه محكوم جبر عوامل طبيعى و جبر تاريخ مى‏باشد، بلكه اراده او بالاتر از هر چيز و نافذ در همه چيز است. 👈قابل توجه اينكه يهود" يد" را به عنوان مفرد آورده بودند، اما خداوند در پاسخ آنها" يد" را به صورت" تثنيه" مى‏آورد و مى‏گويد:" دو دست خدا گشاده است" و اين علاوه بر تاكيد مطلب كنايه لطيفى از نهايت جود و بخشش خدا است، زيرا كسانى كه زياد سخاوتمند باشند، با هر دو دست مى‏بخشند، به علاوه ذكر دو دست كنايه از قدرت كامل‏ است 👉 📚تفسير نمونه، ج ٤ ص ٤٥٠ ❕لذا می بینیم که صاحب المیزان می نویسد : " اما جمله" بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ" اين جمله جواب از گفته يهود است كه با كلمه" بل" كه براى اضراب و اعراض است افتتاح شده است و اين جمله يعنى جمله" يَداهُ مَبْسُوطَتانِ" جمله ايست معروف و شايع و كنايه است از داشتن قدرت. ❓در اينجا سؤالى پيش مى‏آيد و آن اينست كه يهود گفته بود دست خدا بسته است و" يد" را مفرد ذكر كرده بود با اين حال چرا خداى تعالى در جواب آنها فرمود:" يداه" و" يد" را بصورت تثنيه ذكر فرمود؟ 👌جواب اينست كه اصولا 👈در ادبيات عرب دست كنايه است از قدرت و دو دست كنايه است از كمال قدرت و از همين جهت خداى تعالى بصورت تثنيه آورد تا به كمال قدرت خود اشاره كرده باشد 👉كما اينكه در آيه" قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ" نيز براى افاده همين معنا به صورت تثنيه آورد، عرب هم وقتى ميخواهد در سلب قدرت از كسى مبالغه كند و بگويد فلانى به هيچ وجه قدرت بر آن عمل و حق مداخله در آن را ندارد مى‏گويد:" لا يدين بها له" يعنى فلانى هيچ گونه اختيارى در آن كار ندارد " 📚ترجمه تفسير الميزان، ج‏ ٦ ص ٤٧ ❕در رابطه با اینکه معاند مدعی است که خداوند تا روز قیامت , میان یهود کینه و دشمنی قرار داده است , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/157 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌معاند در مورد قسم های قرآنی اشکالات سطحی را مطرح کرده است , در ذیل در مورد فلسفه قسم های الهی توضیح داده ایم : 🌿 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1867
👌در آیاتی پرده افتادن بر قلوب منحرفین به خداوند نسبت داده شده است که مورد اشکال معاند واقع شده است , در ذیل در این رابطه توضیحات مفصلی داده ایم : 🌿 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3170