eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
👌معاند نسبت به آیه ای که در رابطه با تنظیم اسناد تجاری است اشکالی وارد کرده است که مطابق آیه شریفه , در صورتى كه شهود مركب از دو مرد باشند هر كدام مى‏توانند مستقلا شهادت بدهند اما در صورتى كه يك مرد و دو زن باشند، بايد آن دو زن به اتفاق يكديگر اداء شهادت كنند" تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند" (أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏). ( بقره ٢٨٢ ) 👌علت این مساله آن است که زنان به خاطر عواطف قوى ممكن است تحت تاثير واقع شوند، و به هنگام اداء شهادت به خاطر فراموشى يا جهات ديگر، مسير صحيح را طى نكنند، و لذا يكى، ديگرى را يادآورى مى‏كند، البته اين احتمال در باره مردان نيز هست، ولى در حدى پايين‏تر و كمتر. 📚تفسير نمونه، ج‏ 2، ص: 387 👌در ذیل در رابطه با مباحث مربوط به شهادت زنان , توضیحات بیشتری داده ایم : 💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3199 💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1230
🤔 ❓حدیث در کتاب شیعه که می گوید وحی بعد از وفات پیامبر قطع می شود نام کتاب : قرب الاسناد- ط حدیثیه نویسنده : الحمیری ابوالعباس مجلد یکم صفحه ۲۹۹ ❕نبود وحی بعد از پیامبر یعنی رد جانشینی علی ❗️❗️ 💠💠 ❕يكى از معارف مسلم در ميان علماى اسلام، وجود افراد «محدَّث» در ميان مسلمانان است. فرد «محدَث» پيامبر نيست ، ولى در عين حال، فرشتگان، با وى سخن مى گويند، و سخن آنان را مى شنود، و لذا او «محدَّث» بر وزن اسم مفعول نام گرفته است، زيرا كه فرشته با او «حديث» مى گويد. بخارى نقل مى كند كه پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) فرمود: «لَقَدْ كانَ فِيمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَنى إِسْرائِيلَ رِجالٌ يُكلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِياءَ فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمّتى مِنْهُمْ أَحَدٌ، فَعُمَر...». «در ميان پيشينيان از بنى اسرائيل، مردانى بودند كه با آنها- از عالم غيب- سخن گفته مى شد، بدون اين كه پيامبر باشند. و اگر در ميان امت من چنين فردى باشد، آن عمر بن خطاب است». 📚صحيح بخاری , ج 2، ص 194، باب مناقب عمر بن الخطاب. ❕به بیان دیگر : 👌ترديدى نيست كه فرشته وحى و يا ديگر فرشتگان با انبيا و اوليا سخن مى گويند و وحى الهى را در اختيار آنان مى گذارند، ولى سخن گفتن آنان به پيامبران اختصاص ندارد، بلكه با انسان هاى والا- هر چند نبى نباشند- نيز سخن مى گويند، و گروهى را كه فرشتگان در برابر آنها متمثل مى شوند و با آنان سخن مى گويند، «محدَّث» مى نامند. ❕كوته نظران , سخن گفتن فرشته با غير پيامبران را دور از واقعيت مى شمارند، در حالى كه قرآن كريم يادآور سخن گفتن فرشته با مادر مسيح، حضرت مريم است، آنجا كه مى فرمايد: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِينَ». «آن گاه كه ملائكه به مريم گفتند: خدا تو را برگزيده و از آلودگى پاك كرده و تو را بر زنان جهان برترى بخشيده است». ( نساء ٤٢ ) ❕سخن گفتن فرشتگان با فرد، نشانه نبوت و رسالت او نيست، بلكه نشانه ارتقاى مخاطب به قله كمال است كه به او توان شنيدن صداى فرشتگان را مى دهد. 👌از اين گذشته، قرآن كريم، سخن گفتن فرشتگان را با همسر حضرت ابراهيم، هاجر يادآور مى شود و مى فرمايد: «قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ». «آيا از فرمان و اراده خدا در شگفت هستى، رحمت و بركات او بر شما خاندان [نبوت‏] باد...» ( هود ٧٣ ) 📚راهنمای حقیقت , ص 405 ❕بنابراین ارتباط با فرشتگان اختصاص به پیامبران ندارد تا وهابی مدعی شود که دیگر امامان پس از پیامبر از این ارتباط محرومند و نمی توانند جانشین پیامبر باشند , در حالی که خودشان معتقدند که این ارتباط برای غیر پیامبران و برای عمر بوده است , چنان که قسطلانی از علمای برجسته اهلسنت در ذیل حدیث مورد اشاره ما از صحیح بخاری می نویسد : " «اينكه رسول خدا فرموده است: اگر در ميان امتم كسى از آنان باشد» اين كلام و شرط را از روى ترديد نگفته است، بلكه به عنوان تأكيد فرموده است چنانكه مى‏گوئى: اگر دوستى برايم باشد او فلانى است. منظور اين نيست كه او هيچ دوستى ندارد، بلكه اختصاص دادن كمال صداقت به اوست. و هنگامى كه ثابت شد كه چنين حقيقتى در ميان غير امت اسلام وجود داشته پس بودنش در اين امت برتر، سزاوارتر خواهد بود. " " قوله " فإن يكن " للترديد بل للتأكيد كقولك : إن يكن لي صديق ففلان . إذ المراد اختصاصه بكمال الصداقة لا نفي الأصدقاء ، وإذا ثبت أن هذا وجد في غير الأمة المفضولة فوجوده في هذه الأمة الفاضلة أحرى ." 📚ارشاد الساري شرح صحيح البخاري ج 6 ص 99 . 👌و صراحتا تصریح می کنند که عمر با فرشتگان در ارتباط بوده است و فرشتگان مطالبی را به او الهام می کردند : " كان عمر رضي الله عنه ينطق بما كان ينطق ملهما " 📚مشکل الآثار , طحاوی , ج ٢ ص ٢٥٧ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌همینطور اهلسنت برای بزرگان خودشان عقیده دارند که آنان با فرشتگان در ارتباط بوده اند , چنان که غزالی می گوید : " بعضى از عرفاء گفته‏اند: از برخى از «ابدال» درباره بعضى از «مقامات نفس» پرسيدم، او به طرف راست و چپش نگريست و گفت: خدا شما را رحمت كند چى مى‏گوئيد؟ آنگاه به سينه‏اش توجه كرد و گفت: شما چه مى‏گوئيد؟ آنگاه جواب سؤال را داد، از او پرسيدم به چه جهت به طرف راست و چپ توجه نموديد؟ پاسخ داد: جواب سؤالت را نمى‏دانستم از دو فرشته كه در دو طرفم قرار داشتند پرسيدم آنان نيز بلد نبودند آنگاه از دلم پرسيدم آنطور كه پاسخ دادم به من خبر داد، بنابراين او از دو فرشته داناتر بوده است. غزالى اضافه مى‏كند: گويا همين معنى اين حديث است». " قال بعض العارفين سألت بعض الأبدال عن مسألة من مشاهد النفس فالتفت إلى شماله وقال : ما تقول رحمك الله ؟ ثم إلى يمينه كذلك ، ثمأطرق إلى صدره فقال : ما تقول ؟ ثم أجاب فسألته عن التفاته ؟ فقال : لم يكن عندي علم فسألت الملكين فكل قال : لا أدري فسألت قلبي فحدثني بما أجبت فإذا هو أعلم منهما ... " 📚فیض القدیر , ج ٤ ص ٦٦٤ ❕در كتب تراجم اینان افرادى را مى‏يابید كه فرشتگان با آنان سخن گفته‏اند از جمله : 💠عمران بن حصين خزاعى، متوفى در سال 52 هجرى كه درباره‏ اش نوشته‏اند : " فرشتگان حفاظت كننده را مى‏ديده و با آنها سخن مى‏گفته تا اينكه سوخت و داغ شد " " انه کان یرى الحفظة وكانت تكلمه حتى اكتوى . " 📚الاستیعاب ج ٢ ص ٤٥٥ 👌ابن كثير در تاريخش می آورد : "فرشتگان بر او سلام مى‏كردند تا آنكه داغ شد در اين وقت سلامشان قطع گرديد، آنگاه پيش از چند لحظه قبل از مرگ دوباره پيشش آمدند و به او سلام مى‏گفتند. " "قد كانت الملائكة تسلم عليه فلما اكتوي انقطع عنه سلامهم ، ثم عادوا قبل موته بقليل ، فكانوا يسلمون عليه رضي الله عنه . " 📚البدایه و النهایه ج ٨ ص ٦٠ 👌و در شذرات الذهب ج ١ صفحه ٥٨ آمده است: «سلامى كه فرشتگان به او مى‏گفتند مى‏شنيد تا آنكه با آتش سوخت ديگر به مدت يكسال سلامشان را نشنيد پس خداوند به او لطف فرمود: دوباره اين نعمت را بر او ارزانى داشت». "انه كان يسمع تسليم الملائكة عليه ، ثم اكتوي بالنار فلم يسمعهم عاما ، ثم أكرمه الله برد ذلك . " ❕همینطور از جمله كسانى كه طبق اعتقاد اهلسنت , فرشتگان با آنان سخن گفته‏اند، ابو المعانى صالح متوفى در سال 427 ه است. 👌ابن جوزى و ابن كثير نقل كرده‏اند كه: " ابو المعالى در ماه رمضانى گرفتار بيچارگى شديدى شد، تصميم گرفت برود پيش يكى از بستگانش تا مقدارى قرض بگيرد. او مى‏گويد: همينكه داشتم مى‏رفتم پرنده‏اى روى شانه‏ام نشست و گفت: اى ابو المعالى! من فلان فرشته‏ام، به آنجا مرو، او را پيش تو خواهيم آورد، او مى‏گويد: فردا همان مرد پيشم آمد " "اصابته فاقة شديدة في شهر رمضان فعزم على الذهاب إلى رجل من ذوي قرابته ليستقرض منه شيئا قال : فبينما أنا أريده فنزل طائر فجلس على منكبي وقال : يا أبا المعالي أنا الملك الفلاني ، لا تمضي إليه نحن نأتيك به . " 📚المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک ج ١٧ ص ٨٢ - البدایه و النهایه ج ١٢ ص ١٦٣ ❕و از همین اين قبيل است سخن گفتن «حوریه» با «ابى يحيى ناقد» چنان که خطيب بغدادى نقل می کند كه او گفته است: " از خدا با چهار هزار ختم قرآن , حوريه‏اى خريدم هنگامى كه در ختم آخر بودم خطابى از حوريه‏اى شنيدم كه مى‏گفت: «تو به عهدت وفا كردى و اينك من همانم كه مرا خريدى» " "اشتريت من الله حوراء بأربعة آلاف ختمة ، فلما كان آخر ختمة سمعت الخطاب من الحوراء وهي تقول : وفيت بعهدك فها أنا التي قد اشتريتني " 📚تاریخ بغداد ج ٨ ص ٣٦٢ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌بنابراین حتی طبق مبانی اهلسنت , ارتباط با فرشتگان اختصاص به پیامبران ندارد تا بعد از پیامبر خاتم این ارتباط به پایان رسد , بلکه به اعتقاد شیعه , امامان ما دارای این ارتباط بوده اند , چنان که در ذیل گفته ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3930 👌و اگر در برخی از روایات ما آمده است که پس از پیامبر اسلام وحی آسمانی به پایان رسید : 📚الخصال ج ٢ ص ٣٨٥ _ نهج البلاغه ص ٢٣٥ ❕مقصود از وحی در این روایات وحی تشریعی است , یعنی دیگر فرشته ای نازل نمی شود تا حلال و حرام تازه ای بیاورد , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « جاءَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله فَجاءَ بِالقُرآنِ وبِشَريعَتِهِ ومِنهاجِهِ، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى‏ يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى‏ يَومِ القِيامَةِ » « محمّد ص آمد و قرآن را و شريعت و روش خاصّ خود را آورد و از آن پس، حلال او تا روز قيامت، حلال و حرامش تا قيام قيامت، حرام است » 📚الكافي ج 2 ص 17 _ المحاسن ، ج 1 ص 420 _ بحار الأنوار ، ج 16 ص 353 👌و فرمود ؛ « إنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وتَعالى‏ بَعَثَ مُحَمَّداً فَخَتَمَ بِهِ الأَنبِياءَ فَلا نَبِيَّ بَعدَهُ، وأَنزَلَ عَلَيهِ كِتاباً فَخَتَمَ بِهِ الكُتُبَ فَلا كِتابَ بَعدَهُ، أحَلَّ فيهِ حَلالًا، وحَرَّمَ حَراماً، فَحَلالُهُ حَلالٌ إلى‏ يَومِ القِيامَةِ، وحَرامُهُ حَرامٌ إلى‏ يَومِ القِيامِة، فيهِ شَرعُكُم، وخَبَرُ مَن قَبلَكُم وبَعدَكُم. » « خداوند- تبارك و تعالى- محمّد ص را فرستاد و سلسله پيامبران را بدو ختم كرد. بنا بر اين، بعد از او پيامبرى نيست. نيز كتابى را بر او فرو فرستاد و آن را پايان‏ بخشِ همه كتاب‏ها [ى آسمانى‏] قرار داد. بنا بر اين، پس از آن ديگر كتابى نمى‏ آيد. در اين كتاب، حلالى قرار داد و حرامى وضع كرد. پس حلال آن، تا قيام قيامت، حلال است و حرامش، تا قيام قيامت، حرام. شريعتِ (احكام و مقرّراتِ) شما در اين كتاب است و اخبار پيشينيان و پسينيانِ شما در آن آمده است. » 📚بحار الأنوار ج 93 ص 3 👌و اگر امامان علیهم السلام از حلال و حرام سخن گفته اند , این علمشان به وراثت از پیامبر اسلام به آنان رسیده است , نه آنکه فرشته بر آنان نازل شده باشد تا حلال و حرام را آورده باشد . ❕در روايتى به نقل از جابر، آمده است ؛ « به ابوجعفر امام باقر عليه السلام گفتم: هر گاه برايم حديثى مى‏ فرمايى، سند آن را نيز برايم ذكر نما. فرمود: «پدرم، از جدّم، از پيامبر خدا، از جبرئيل عليه السلام، از خداوند عز و جل، مرا حديث كرده است، و هر حديثى كه براى تو مى‏ گويم، با همين سند است». 📚امالی مفید ، ص 42 ❕در روایت دیگر ، از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمود ؛ «حديث من، حديث پدرم است، و حديث پدرم، حديث جدّم، و حديث جدّم، حديث حسين، و حديث حسين، حديث حسن، و حديث حسن، حديث امير مؤمنان عليه السلام، و حديث امير مؤمنان عليه السلام، حديث پيامبر خدا، و حديث پيامبر خدا، سخن خداوند عز و جل است». 📚الکافی ج 1 ص 53 👌 امام رضا عليه السلام فرمود ؛ «إنّا عَنِ اللَّهِ و عَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ. » « ما از طرف خدا و پيامبر او سخن مى‏ گوييم. » 📚رجال کشی ، ج 2 ص 490 👌امام صادق ع فرمود ؛ « هر زمانی که از چیزی به تو جواب می دهم ، آن قول رسول الله است و ما به رای و نظر خویش ، هیچ چیز نمی گوییم » «مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ بِشَيْ‏ءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْ‏ءٍ » 📚بصائر الدرجات ، ج 1 ص 301 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌یکی از جوجه کانالهای وهابی که اکثرا شبهات تکراری سایر کانالهای وهابی را بازنشر می کند که ما قبلا پاسخ داده ایم و به درخواست مخاطبین شبهات تازه اش را پاسخ می گوییم در پاسخ به ما در مورد انقطاع وحی پس از پیامبر مطلبی گفته است که در پست امشب مفصل تر پاسخ گفتیم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/4022 👌در ادامه مدعی شده است که علی علیه السلام خود را از اشتباه مصون نمی دانسته است , در ذیل پاسخ این ادعایش را نیز داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2445
🤔 ❓آیا بيان این جمله در قرآن، عاقلانه و اخلاقی است؟ آيه ١٢ سوره تحريم: و مريم دختر عمران كه واژن خود را سالم نگاه داشت و ما در آن (واژنش) از روحمان فوت كرديم(دميديم) در زبان عربى، به معناى آلت تناسلى زنانه يا همان واژن ميباشد. : اگر از يك مرد مسلمان يا يك امام بپرسيم؛ آيا واژن(آلت تناسلى) خواهرت يا دخترت پاك است؟ چه خواهد گفت؟ آيا نميپرسد چرا بى ادبان سئوال ميكنى؟ آيا نميپرسد واژن خواهر من به تو چه؟ آيا ١ ساعت از ادب و اخلاق براى شما نميگويد؟ بله هم به شما پرخاش ميكند و هم شما را بى ادب و بى نزاكت خطاب ميكند. اما خداى همين شخص در كتاب دينى او بدون ادب و نزاكت و اخلاق براحتى ميگويد: مريم آلت تناسلى اش را سالم نگه داشت! چرا الله نگفت مريم دختران عمران جسمش يا عفتش را پاك نگه داشت؟ چرا ميگويد در واژنش دميديم؟ آيا الله نميتوانيت بدون فوت كردن در آلت تناسلى مريم، او را حامله كند؟ ❗️❗️ 💠💠 👌اشکال تراشی معاند در مورد آیه شریفه ذیل است که می فرماید : " وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ " "و همچنين مريم دختر عمران مثل زده كه دامان خود را پاك نگاه داشت، و ما از روح خود در او دميديم، او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد، و از مطيعان فرمان خدا بود. " ( تحریم ١٢ ) 👌مرحوم محمد هادی معرفت به اشکال معاند پاسخ زیبایی می دهد و می گوید : "❕پنداشته‏اند در قرآن تعبيرات ركيكى ديده مى‏شود كه با ادبيّات والاى وحى تناسب ندارد. مثلًا كلمه فرج كه نام عورت زن است‏ ... 👌امّا اين توهّم ناشى از ناآگاهى نسبت به مصطلحات زبانى عصر قرآن و اشتباه عرف قديم با عرف امروز است. اينك تفصيل پاسخ: 💠 «الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها» ❕اين تعبير در دو جاى قرآن آمده ( انبیاء ٩١ _ تحریم ١٢ ) و اين اشكال را بر انگيخته كه چرا از عورت زن به صراحت اسم برده شده؟ 👌 بايد گفت اتفاقاً اين كلمه تعبير كنايه‏آميز است نه صريح، زيرا منظور از فرج در اينجا شكاف موربّ قسمت پايين لباس يا دامن است. ابن فارض گويد: ف ر ج ريشه لغوى صحيحى است كه بر گشادگى موجود در چيزى دلالت دارد و لذا بر شكاف يا ترك ديوار اطلاق مى‏شود، و فروج، فاصله‏هاى ميان نقاط خطر و كمينگاه است. 📚 معجم مقاییس اللغه ج ٤ ص ٤٩٨ ❕ در ادامه مى‏گويد: جيب، بريدگى گريبان است كه در قسمت جلو جامه امتداد دارد. 📚همان ج ١ ص ٤٩١ و ٤٩٧ 👌جبت القميص يعنى وسط آن شكافى ايجاد كردم. در قرآن نيز مى‏فرمايد: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ» بايد روسرى‏هاى خود را بر گريبان هاشان بيفكنند ( نور ٣١ ) كه «جيوب» همان بريدگى بالاى پيراهن است. يا مى‏گويند: ❕فلانى ناصح الجيب است يعنى امانت دارد، يا طاهر الجيب است، يعنى پاك جامه است. 📚لسان العرب ج ١ ص ٢٨٨ 👌بنابراين فرج در چنين تعبيراتى شكاف پيراهن و گريبان است كه در پيراهن‏هاى عربى معمول بوده و هست و احصان فرج كه در آيه آمده همان پاكدامنى است كه كنايه از منزه بودن از فحشاء و هرزگى باشد. ❕اين كاربرد بر اساس زبان اصيل عرب كهن است كه قرآن هم بر روال آن جريان دارد. امّا در دوره‏هاى بعد نام عورت زن شده كه كاربردى نو پيداست و به قرآن ربطى ندارد. آيه‏هايى همانند «وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ» ( احزاب ٣٥ ) يا «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» ( نور ٣٠ _ ٣١ ) همگى كنايه از حفاظت از پاكدامنى و پرهيز از فحشاء دارد، و كلمه فرج در آنها هرگز نام عورت يا نام عورت زن نبوده و نيست. 📚نقد شبهات پیرامون قرآن کریم ص ٢٩٢ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌بنابراین همانطور که از " جیب " که به معنای بریدگی گریبان است به امانتداری و پاک جامه ای کنایه آورده می شود , از فرج هم که به معنای شکاف پیراهن و گریبان است به پاکدامنی کنایه آورده می شود و مقصود از " احصان فرج " در آیه مورد بحث , همان پاکدامنی است . ❕و این که خداوند می گوید در " فرج " مریم از روح خود دمیدیم , یعنی در شکاف پیراهن و گریبان او از روح خود دمیدیم که کنایه از خلقت عیسی مسیح ع از روح الهی است و بر همین اساس , عیسی مسیح روح الله است , چنان که در آیه دیگر می فرماید : " يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ " " اى اهل كتاب در دين خود غلو (و زياده‏روى) نكنيد و در باره خدا غير از حق نگوئيد مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا و كلمه (و مخلوق) او است، كه او را به مريم القا نمود و 👈روحى از طرف او بود .👉 ( نساء ١٧١ ) 📚تفسیر سور آبادی ج ٣ ص ١٥٨٢ ❕البته روشن است که منظور از تعبیر " روحنا " يك روح با عظمت و متعالى است، که در مریم دمیده شد و عیسی مسیح ع از آن خلق شد . يا به تعبير ديگر اضافه" روح" به" خداوند"" اضافه تشريفيه" است كه براى بيان عظمت چيزى مى‏آيد، مانند اضافه" خانه" به" خدا" در تعبير" بيت اللَّه" و گرنه خداوند نه روح دارد، و نه خانه و بيت. 📚تفسير نمونه، ج‏ ٢٤ ص ٣٠٦ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❓رد ادعای مسلمین در مورد مادی نبودن الله در آیه ۶۴ سوره مائده می‌خوانیم: وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿۶۴﴾ : و يهود گفتند دست ‏خدا بسته است دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند از رحمت‏ خدا دور شوند بلكه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مى ‏بخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمين براى فساد مى ‏كوشند و خدا مفسدان را دوست نمى دارد (۶۴) 🖋توضیح: مسلمین و ماله کشان در توضیح این آیه می‌گویند منظور از «ید» و مشتقات آن در آیه یعنی «قدرت و روزی دادن»! در حالی که به فرض صحت چنین ادعایی، باز هم عقلانی نیست که تعداد دست نیز ذکر شود و بگوید «هر دو دست او (الله) باز است» چرا که در مقام استعاره و تمثیل نیازی به ذکر تعداد دست نیست. چنانکه در محاورات و ضرب المثل‌های متعددی داریم: ۱) دست بالای دست بسیار است ۲) دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ۳) دست بده ندارد (کنایه از خسیس بودن) اما نکته جالبتر در مورد این آیه این است که در آن اشاره به کاشتن تخم کینه و دشمنی بین قوم یهود توسط الله می‌شود: وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ : تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم ❗️❗️ 💠💠 👌هنگامى كه قرآن درباره خدا مى‏گويد: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ؛ هر دو دست خداوند گشاده است». ( مائده ١٤ ) يا مى‏فرمايد: «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِاعْيُنِنا؛ (اى نوح) در برابر ديدگان ما كشتى بساز». ( هود ٣٧ ) ❕هرگز مفهوم اين آيات، وجود اعضاى جسمانى چشم و گوش و دست براى خدا نيست، چرا كه هر جسمى داراى اجزايى است و نياز به زمان و مكان و جهت دارد، و سرانجام فانى مى‏شود، و خداوند برتر از آن است كه اين صفات را دارا باشد، پس منظور از «يَداهُ» (دست‏ها) همان قدرت كامله الهى است كه سراسر جهان را زير نفوذ خود قرار داده، و منظور از «اعين» (چشم‏ها) علم و آگاهى اوست نسبت به همه چيز. 📚اعتقاد ما , ص ٥٢ ❕بر همین اساس است که می بینیم عبد اللّه بن قيس می گوید : 👌از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: «بلكه دو دست او گشوده است». پس به امام عليه السلام گفتم: آيا خدا، دستانى اين چنين دارد؟ و با دستم به دست امام اشاره كردم. امام عليه السلام‏فرمود: «خير. اگر اين چنين بود، خدا آفريده مى‏شد». " سَمِعتُهُ يَقولُ: «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ» فَقُلتُ لَهُ: لَهُ يَدانِ هكَذا؟ و أَشَرتُ بِيَدي إِلى يَدِهِ. فقالَ: لا، لَو كانَ هكَذا لَكانَ مَخلوقا. " 📚توحید صدوق ص ١٦٨ _ معانی الاخبار ص ١٨ 👌مقصود از دست خداوند , قدرت و لطف خداوند متعال است , چنان که در روایتی از امام باقر عليه السلام در مورد اين سخن خداى متعال: «اى ابليس! تو را چه باز داشت از سجده كردن در برابر آنچه با دو دستم آفريدم؟» ( ص ٧٥ ) سوال شد که امام ع فرمود : " دست، در سخن عرب، به معناى نيرو و نعمت است. خدا فرمود: «و بنده ما داوود دارای دست را ياد كن» ( ص 17 ) و فرمود: «و آسمان را با اید برافراشتيم» ( ذاریات ٤٧ ) يعنى با نيرو، و فرمود: «و ايشان را به روحى از نزد خويش، نيرومند گردانيده است»، ( مجادله ٢٢ ) يعنى آنان را نيرومند گردانيده است، و گفته مى‏شود: فلانى نزد من، دستان زيادى دارد، يعنى فزون‏بخشى‏ها و نيكى دارد و [گفته مى‏شود:] فلانى نزد من، دست تابانى دارد، يعنى نعمت دارد. " "فقلت: قوله عز و جل: يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ؟ فقال: «اليد في كلام العرب القوة و النعمة. قال: وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ و قال: وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ أي بقوة وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ و قال: وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ أي قواهم. و يقال: لفلان عندي يد بيضاء، أي نعمة». 📚توحید صدوق ص ١٥٣ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕بر این اساس در مورد آیه مورد استناد معاند , گفتنی است که بايد توجه داشت كه" يد" در لغت عرب به معانى زيادى اطلاق مى‏شود كه يكى" دست" است و ديگرى" نعمت" و" قدرت" و" زمامدارى و حكومت" و" تسلط" مى‏باشد. البته معنى اصلى همان دست مى‏باشد. 👌و از آنجا كه انسان بيشتر كارهاى مهم را با دست خود انجام ميدهد، به عنوان كنايه در معانى ديگر به كار رفته است، همانطور كه كلمه" دست" در زبان فارسى نيز چنين است. ❕از بسيارى از رواياتى كه از طريق اهل بيت ع به ما رسيده استفاده مى‏شود كه اين آيه اشاره به اعتقادى است كه يهود در باره مساله قضا و قدر و سرنوشت و تفويض داشتند و معتقد بودند كه در آغاز خلقت خداوند همه چيز را معين كرده و آنچه بايد انجام بگيرد، انجام گرفته است و حتى خود او هم عملا نمى‏تواند تغييرى در آن ايجاد كند . 📚تفسير نور الثقلين ج ١ ص ٦٤٩ _ و تفسير برهان ج ١ ص ٤٨٦ ❕هنگامى كه زندگى يهود بهم خورد و ستاره اقبالشان غروب كرد معتقد بودند اين يك سرنوشت است و سرنوشت را نمى‏توان تغيير داد، زيرا از آغاز همه اين سرنوشتها تعيين شده و عملا دست خدا بسته است!! خداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نكوهش و مذمت از اين عقيده ناروا مى‏گويد:" دست آنها در زنجير باد، و به خاطر اين سخن ناروا از رحمت‏ خدا بدور گردند". (غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا) ❕سپس براى ابطال اين عقيده ناروا مى‏گويد: هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و بهر كس بخواهد مى‏بخشد. (بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ) 👌 نه اجبارى در كار او هست، نه محكوم جبر عوامل طبيعى و جبر تاريخ مى‏باشد، بلكه اراده او بالاتر از هر چيز و نافذ در همه چيز است. 👈قابل توجه اينكه يهود" يد" را به عنوان مفرد آورده بودند، اما خداوند در پاسخ آنها" يد" را به صورت" تثنيه" مى‏آورد و مى‏گويد:" دو دست خدا گشاده است" و اين علاوه بر تاكيد مطلب كنايه لطيفى از نهايت جود و بخشش خدا است، زيرا كسانى كه زياد سخاوتمند باشند، با هر دو دست مى‏بخشند، به علاوه ذكر دو دست كنايه از قدرت كامل‏ است 👉 📚تفسير نمونه، ج ٤ ص ٤٥٠ ❕لذا می بینیم که صاحب المیزان می نویسد : " اما جمله" بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ" اين جمله جواب از گفته يهود است كه با كلمه" بل" كه براى اضراب و اعراض است افتتاح شده است و اين جمله يعنى جمله" يَداهُ مَبْسُوطَتانِ" جمله ايست معروف و شايع و كنايه است از داشتن قدرت. ❓در اينجا سؤالى پيش مى‏آيد و آن اينست كه يهود گفته بود دست خدا بسته است و" يد" را مفرد ذكر كرده بود با اين حال چرا خداى تعالى در جواب آنها فرمود:" يداه" و" يد" را بصورت تثنيه ذكر فرمود؟ 👌جواب اينست كه اصولا 👈در ادبيات عرب دست كنايه است از قدرت و دو دست كنايه است از كمال قدرت و از همين جهت خداى تعالى بصورت تثنيه آورد تا به كمال قدرت خود اشاره كرده باشد 👉كما اينكه در آيه" قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ" نيز براى افاده همين معنا به صورت تثنيه آورد، عرب هم وقتى ميخواهد در سلب قدرت از كسى مبالغه كند و بگويد فلانى به هيچ وجه قدرت بر آن عمل و حق مداخله در آن را ندارد مى‏گويد:" لا يدين بها له" يعنى فلانى هيچ گونه اختيارى در آن كار ندارد " 📚ترجمه تفسير الميزان، ج‏ ٦ ص ٤٧ ❕در رابطه با اینکه معاند مدعی است که خداوند تا روز قیامت , میان یهود کینه و دشمنی قرار داده است , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/157 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌معاند در مورد قسم های قرآنی اشکالات سطحی را مطرح کرده است , در ذیل در مورد فلسفه قسم های الهی توضیح داده ایم : 🌿 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1867
👌در آیاتی پرده افتادن بر قلوب منحرفین به خداوند نسبت داده شده است که مورد اشکال معاند واقع شده است , در ذیل در این رابطه توضیحات مفصلی داده ایم : 🌿 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3170
❕پاسخ به شبهات تکراری معاندین : 👌معاند به روایتی در موضوع برتری مردان بر زنان استناد کرده است که در ذیل پیرامون آن توضیحات کافی را داده ایم : 🌿 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3170
❕پاسخ به شبهات تکراری و خسته کننده کانالهای معاند : 👌معاند مدعی است که خدای مورد اعتقاد مسلمانان برگرفته از افسانه های بابل است , در ذیل پاسخش را داده ایم : 🌿 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3269
🤔 ❓جواز استفاده از چربی خوک و شراب در فقه شیعه : در کتاب علل الشرائع صدوق جلد ۲ امده : باب : سر 👈جواز👉 خواندن نماز در جامه ای که شراب یا چربی خوک به آن رسیده باشد ❗️❗️ 💠💠 👌باید به وهابی شبهه افکن گفت : " کسی که خانه اش از شیشه است , به خانه دیگری سنگ نمی زند " ❕پیروان مکتب سقیفه که نماز در پست ترین و نجس ترین حالات را جایز می دانند , حق ندارند که به شیعه در این رابطه اشکال کنند . ❕جوینی از ابوحنیفه نقل می کند که فتوا می داد : " اگر كسى پوست سگ مرده‏اى را بكند، و دبّاغى نمايد طاهر مى‏شود. و حلال است كه در آن پوست آب بياشامد، و در هنگام نماز بر تن كند. " 📚«مغيث الخلق» ص 53 و ص 54. ❕و همینطور می آورد : " در مذهبِ ابو حنيفه جايز است كه: مسلمان چون اراده نماز كند با شراب نبيذ وضو بسازد، و پوست سگ دبّاغى شده را بپوشد، و در زير خود به عنوان سجّاده نماز نيز پوست سگ دبّاغى شده پَهن نمايد، و بر نجاست خشكيده سجده كند، و به زبان هندى تكبير بگويد، و با لغت عِبْرى و يا فارسى قرائت حمد را بخواند، و بعد از فاتحه بگويد: دو برگ سبز يعنى: مُدْهَامَّتَانِ، و پس از آن ركوع نمايد و سرش را از ركوع برنداشته سجده كند، و فقط براى فاصله ميان دو سجده به مقدار تيزى شمشير سر خود را بلند كند، و فاصله ميان دو سجده را بدين كيفيّت بگزارد، و قبل از سلام دادن عمداً از خود بادى اخراج كند، در اين صورت نماز او صحيح مى‏باشد. و اگر آن باد را از روى نسيان و فراموشى اخراج نمايد، نمازش باطل است. " 📚«مغيث الخلق» ص 55 و ص 56 و در آخر به اين عبارت دارد: و لو انفلت منه بأن سَبَقَه الحدثُ يعيد الوضوء فى أثناء صلاته و يحدث بعده. فإن لم يكن قاصداً فى حدثه الاوّل تحلّل عن صلوته على الصّحّة. ❕ابن خَلّكان در «وَفَيات الاعيان» روايت می کند : "سلطان محمود بن سبكتكين‏ بر مذهب أبو حنيفه بود، و به فراگرفتن علم حديث وَلَعى بسزا داشت. ديد كه أكثر احاديث طبق مذهب شافعى مى‏باشد. ❕فقهاء از دو گروه را جمع كرد و امر كرد تا در ميان دو مذهب رأى دهند كه ترجيح با كدام است؟ قَفَّال مَرْوَزى‏ در نزد سلطان نمازى را كه در نزد ابو حنيفه جايز است انجام داد بدين گونه: " پوست دبَّاغى شده سگى را در بر كرد، و سرش‏ را به نجاست آلوده ساخت، و با نبيذ خرما وضو گرفت. و چون فصل، فصل تابستان بود، پشه‏ها و مگسها گردش گرد آمدند. در اين حال احرام نماز را به فارسى گفت، و خواند: «دُو بَرگ سَبْز» كه ترجمه مُدْهَآمَّتانَ مى‏باشد. سپس مانند منقار زدن خروس بر زمين دوبار سر خود را بر زمين زد بدون فاصله، و بدون ركوع، و بدون تشهّد. و در پايان بادى صدا دار از دُبُرش بيرون آورد و گفت: اين است نماز ابو حنيفه. ❕سلطان امر كرد تا مرد بصيرى از ما در كتب او تفحّص به عمل آورد، و نماز أبو حنيفه را از كتابهايش تعيين نمايد. آن مرد چنان يافت كه قَفَّال درست مى‏گويد، و نماز آنچنانى نزد أبو حنيفه صحيح است. بنابراين از مذهب حَنَفى به مذهب شافعى برگشت. " "صلّى ركعتين على ما يجوز في مذهب أبي حنيفة، فلبس جلد كلب مدبوغا، و لطّخ ربعه بالنجاسة، و توضّأ بنبيذ التمر، و كان في صميم الصيف في المفازة فاجتمع عليه البعوض و الذباب، و كان وضوؤه منكّسا منعكسا! ثم استقبل القبلة و أحرم من غير نية في وضوئه، ثم قرأ آية بالفارسية و هي دوبر (گ) گل سبز ، ثم نقر نقرتين كنقرات الديك من غير فصل و من غير ركوع و تشهّد، و ضرط في آخره من غير نية السلام، و قال: أيّها السلطان هذه صلاة أبي حنيفة! فقال السلطان: إن لم تكن الصلاة صلاة أبي حنيفة قتلتك لأنّ مثل هذه الصلاة لا يجوّزها/ ذو دين! فأنكرت الحنفيّة أن تكون هذه صلاة أبي حنيفة، فأمر القفّال بإحضار كتب أبي حنيفة، و أمر السلطان نصرانيا كاتبا يقرأ المذهبين جميعا فوجدت الصلاة على مذهب أبي حنيفة على ما حكاه القفّال! فأعرض السلطان عن مذهب أبي حنيفة بمذهب الشافعي‏ " 📚الوافي بالوفيات، ج‏ 17، ص: 47 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕در روایات ما با صراحت تصریح شده است که نماز خواندن با لباسی که به شراب نجس شده باشد یا با خوک ارتباط گرفته باشد , جایز نیست . 👌امام صادق ع فرمود : " اگر لباست به خمر یا نبیذ مسکر آلوده شده بود , اگر موضع نجاست را می دانی باید آن را بشوری و اگر موضع را نمی دانی باید تمام لباس را بشوری , و اگر با چنین لباسی نماز خوانده ای باید نمازت را اعاده کنی " " إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ مُسْكِرٌ فَاغْسِلْهُ إِنْ عَرَفْتَ مَوْضِعَهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْرِفْ مَوْضِعَهُ فَاغْسِلْهُ كُلَّهُ وَ إِنْ صَلَّيْتَ فِيهِ فَأَعِدْ صَلَاتَكَ. " 📚الکافی ج ٣ ص ٤٠٥ ❕در روایت دیگر آمده است که راوی به امام ع نامه نوشت و پرسش کرد که آیا می توان با لباسی که به شراب یا گوشت خوک آلوده شده است نماز خواند ? امام ع در پاسخ او نوشت : " در آن لباس نماز نخوان چرا که رجس و نجس است " أَسْأَلُهُ عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْخَمْرُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ أَ يُصَلَّى فِيهِ أَمْ لا ...فَكَتَبَ ع لَا تُصَلِّ فِيهِ فَإِنَّهُ رِجْس‏ " 📚تهذیب الاحکام ج ١ ص ٢٧٩ 👌اما متاسفانه برخی از امامان اهلسنت , خوک را در هنگام حیات پاک می دانستند و خوردن نبیذ را حلال می دانستند , اگر چه موجب مستی شود : "قال مالك: هما طاهران في حال الحياه " 📚المدونة الكبرى ج 1: ص 5، و فتح الرحيم ج 1: ص 38، و المبسوط للسرخسي ج 1: ص 48، و بدائع الصنائع ج 1: ص 64، و نيل الأوطار ج 1: ص 43، ❕ممن قال النبيذ حلال: الثوري، و أبو حنيفة و أصحابه‏ . و في الصحابة يروونه عن عمر . 📚شرح معاني الآثار ج 4: ص 220 و 221، و السنن الكبرى ج 8: ص 299، و بداية المجتهد ج 1: ص 458 ❕روایت مورد استناد معاند که نماز خواندن با لباس آلوده به شراب و خوک را جایز می داند , موافق با عقیده برخی از علمای اهلسنت و از روی تقیه صادر شده است , خصوصا آنکه حکام اهلسنت از بنی امیه و بنی عباس , و وزیران و صاحبان قدرت آنان غرق در شرب خمر و مستی بودند و با همین حال نماز می خواندند و امامت میکردند و نماز خواندن با لباس آغشته به شراب برایشان امری عادی بود , اینان گاه امامان علیهم السلام را تحت فشار می گذاشتند که موافق با عملکرد آنان فتوا دهند و امامان ع هم برای حفظ جان شیعیان از دست این یاغیان از روی تقیه در مواردی موافق با آنان فتوا می دادند , اگر چه حق مطلب را در مواردی که بحث تقیه نبود , بیان می کردند . " فإن أكثر أمراء بني أمية و بني العباس و وزرائهم و أرباب الدولة كانوا مولعين بشرب الخمر و مزاولتها و استعمالها و عدم التحرز عن مباشرتها، بل ربما نقل ان بعضهم يأم الناس و هو سكران فضلا عن ان يكون ثوبه متلوثا بالخمر " 📚الحدائق الناضرة في احكام العترة الطاهرة، ج‏5، ص: 110 👌در ذیل در مورد روایات تقیه ای توضیح مفیدی داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12640 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❓ 🤔 ❓فلسفه نزول آیه حجاب و ارتباط آن با چراغ سبز الله برای تجاوز و آزار و اذیت کنیزان ✍ آیا می‌دانید چرا حجاب بر کنیزان واجب نشده است؟ آیه ۵۹ سوره احزاب و شان نزول آن حکایت از واقعیتی وحشتناک در مورد نگاه قرآن به کنیزان دارد: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ﴿۵۹﴾ ترجمه: اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است و خدا آمرزنده مهربان است (۵۹) در تفسیر قرطبی، درباره شان نزول این آیه آمده است: وكانت المرأة من نساء المؤمنين قبل نزول هذه الآية تتبرز للحاجة فيتعرض لها بعض الفجار. يظن أنها أمة، فتصيح به فيذهب، فشكوا ذلك إلى النبي صلى الله عليه وسلم ونزلت الآية بسبب ذلك. ترجمه: بانویی پیش از این آیه برای انجام کاری بیرون رفته بود؛ برخی از مردان به گمان اینکه او کنیز می‌باشد جلوی او را گرفته و خواهان تجاوز به او شده بودند پس آن زن فریاد زن و این ماجرا را به پیامبر گزارش کردند و آنگاه این آیه نازل شد 📓منبع: تفسير القرطبي / جلد ۱۴ / صفحه ۲۴۲ ❓این چه خداییست که صرفا اذیت و آزار نشدن زنان آزاد مسلمان برایش اهمیت داشته و در قبال آزار و اذیت کنیزان بی تفاوت است و حتی آن را محکوم نمی‌کند؟! ❗️❗️ 💠💠 👌آنچه که در مورد آیه مورد استناد معاند در تفاسیر روایی شیعه آمده است , ارتباطی با مدعای معاند و ارتباط دادن آیه با بحث کنیز ندارد , در تفسیر قمی این مضمون آمده است : " آن ايام زنان مسلمان به مسجد مى‏رفتند و پشت سر پيامبر ص نماز مى‏گذاردند، هنگام شب موقعى كه براى نماز مغرب و عشا مى‏رفتند بعضى از جوانان ( هرزه و اوباش ) بر سر راه آنها مى‏نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى‏دادند و مزاحم آنان مى‏شدند، آيه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور كامل رعايت كنند تا به خوبى شناخته شوند و كسى بهانه مزاحمت پيدا نكند. " " فإنه كان سبب نزولها انَّ النِّسَاءَ كُنَّ يَخْرُجْنَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ يُصَلِّينَ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِذَا كَانَ بِاللَّيْلِ خَرَجْنَ إِلَى صَلَاةِ الْمَغْرِبِ- وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ الْغَدَاةِ: يَقْعُدُ الشُّبَّانُ لَهُنَّ فِي طَرِيقِهِنَّ فَيُؤْذُونَهُنَّ- وَ يَتَعَرَّضُونَ لَهُنَّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى قَوْلِهِ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ- وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيما " 📚تفسیر قمی ج ٢ ص ١٩٦ ❕بنابراین مقصود از تعبیر " ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن‏ " در آیه شریفه این است که زنان به وسيله حجاب شناخته شوند كه زنان نجيب و عفيف مى‏باشند و بيمار دلان از اينكه به آنها طمع ببندند چشم مى‏پوشند و آیه ارتباطی با بحث کنیز ندارد . 👌این سخن مورد توجه صاحب تفسیر المیزان نیز واقع شده و می گوید : " ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ" يعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اينكه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزديك‏تر است، در نتيجه وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمى‏شوند، يعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى‏گردند. ❕بعضى از مفسرين در معناى آن گفته‏اند: اين پوشيدگى، نزديك‏تر بودن ايشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مى‏شناساند، چون زنان غير مسلمان، و نيز كنيزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتيجه كسى متعرض آنان نمى‏شد، و حتى كسى نمى‏پنداشت كه ايشان كنيز و يا غير مسلمانند، و از ملت يهود و نصارى هستند 👈ليكن معناى اول به ذهن نزديك‏تر است.👉 📚ترجمه تفسیر المیزان ج ١٦ ص ٥١٠ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕شهید مطهری نیز در پاسخ به ادعای معاند پاسخ جالبی دارد و می گوید : "مفسرين گفته‏اند: گروهى از منافقين اوايل شب كه هوا تازه تاريك مى‏شد در كوچه‏ها و معابر مزاحم كنيزان مى‏شدند. البته براى كنيزان چنانكه قبلًا گفتيم پوشانيدن سر واجب نبوده است. گاهى از اوقات اين جوانان مزاحم و فاسد متعرض زنان آزاد نيز مى‏شدند و بعد مدعى مى‏شدند كه ما نفهميديم آزاد زن است و پنداشتيم كنيز است. ❕لذا به زنان آزاد دستور داده شد كه بدون جلباب يعنى در حقيقت بدون لباس كامل از خانه خارج نشوند تا كاملًا از كنيزان تشخيص داده شوند و مورد مزاحمت و اذيت قرار نگيرند. 👈بيان مذكور خالى از ايراد نيست، زيرا چنين مى‏فهماند كه مزاحمت نسبت به كنيزان مانعى ندارد و منافقين آن را به عنوان عذرى مقبول براى خود ذكر مى‏كرده‏اند، در حالى كه چنين نيست.👉 اگرچه پوشانيدن موى سر بر كنيزان واجب نبوده است و شايد رمز آن هم اين بوده كه وضع كنيز معمولًا جالب و تحريك‏آميز نيست و مورد رغبت كسى واقع نمى‏شود و به علاوه كارشان خدمت بوده چنانكه قبلًا اشاره كرديم، ولى در هر حال اين مزاحمتها حتى در مورد كنيزان نيز گناه محسوب مى‏شده است و منافقين نمى‏توانسته‏اند كنيز بودن را عذر خود قلمداد كنند. 👈احتمال ديگرى كه در معناى اين جمله داده شده اين است كه وقتى زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامنى را رعايت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمى‏كنند متعرض آنها شوند.👉 ... ❕بنا به احتمال دوم معنى جمله اين است كه بدين وسيله شناخته مى‏شوند كه زنان نجيب و عفيف مى‏باشند و بيماردلان از اينكه به آنها طمع ببندند چشم مى‏پوشند زيرا معلوم مى‏شود اينجا حريم عفاف است، چشم طمع كور و دست خيانت كوتاه است. 👌مطلبى كه از اين آيه استفاده مى‏شود و يك حقيقت جاودانى است اين است كه زن مسلمان بايد آن‏چنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگينى و پاكى از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود، و در اين وقت است كه بيماردلان كه دنبال شكار مى‏گردند از آنها مأيوس مى‏گردند و فكر بهره‏كشى از آنها در مخيّله‏شان خطور نمى‏كند. مى‏بينيم كه جوانان ولگرد هميشه متعرض زنان جلف و سبك و لخت و عريان مى‏گردند. وقتى كه به آنها اعتراض مى‏شود كه چرا مزاحم مى‏شوى، مى‏گويند اگر دلش اين چيزها را نخواهد با اين وضع بيرون نمى‏آيد. ❕اين دستور كه در اين آيه آمده است مانند دستورى است كه در بيست و پنج آيه قبل از اين آيه خطاب به زنان رسول خدا وارد شده است: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ‏ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ» يعنى در سخن گفتن رقّت زنانه و شهوت‏آلود كه موجب تحريك طمع بيماردلان مى‏گردد به كار نبريد. در اين آيه دستور وقار و عفاف در كيفيت سخن گفتن را بيان مى‏كند و در آيه مورد بحث دستور وقار در رفت و آمد را. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (مسأله حجاب)، ج‏ ١٩ ص ٥٠٣ معاند در ادامه متن مورد اشکالش , شبهات تکراری را در مورد حجاب کنیز و کتک زدن کنیز به خاطر حجاب گرفتن مطرح کرده است که در ذیل پاسخ او را داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4889 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6884 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕ملحد مدعی است که در هنگام ظهور امام مهدی علیه السلام به قدری کشتار صورت می گیرد که مردم می گویند اگر مهدی از آل محمد بود , چنین کشتاری را به راه نمی انداخت , در ذیل پاسخ ادعایش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2244
❕پاسخ به شبهات تکراری معاندین 👌ملحد مدعی است که پیامبر اسلام به ایرانیان اهانت کرده است و از ازدواج با خوزستانی ها نهی کرده است , در ذیل پاسخش را داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2096
❗️پاسخ به شبهات تکراری معاندین 👌ملحد در مورد تعبیر " الم تر " در آیه سوره مریم اشکال ندیدن را مطرح کرده است که شبیه این اشکال را در مورد آیه دیگری نیز در گذشته مطرح کرده بود که همان موقع پاسخ او را دادیم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2601 👌در رابطه با ارسال شیاطین از سوی خداوند به سوی کفار , در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3468
آیا مجازات الهی با جنایاتی ظالمینی چون هیتلر شباهت دارد ? 🤔 ❓تشابه الله با هیتلر «راه حل نهایی» الله در قبال کفار قوم نوح و‌ لوط ، درست مانند «راه حل نهایی» هیتلر در قبال یهودیان، چیزی جز کشتار جمعی با روشی ددمنشانه نبود! اما تعصب دینی خداباوران باعث می‌شود که کشتارهای هیتلر را جنایت‌ قلمداد کنند اما از کشتارهای خدای موهومشان به سادگی بگذرند! (در حالی که هیتلر فقط در دنیا یهودیان را عذاب کرد! اما این خدای رحمان و رحیم دین اسلام در آخرت هم ول‌کن معامله نیست و می‌خواهد تا ابد کفار را در جهنم عذاب کند!) گویی که «خدا بودن» مجوزیست برای کشتار بی‌رحمانه و‌ جنایت‌آمیز! ❗️❗️ 💠💠 👌معاند در متن مورد ارائه برای فریب مخاطبین خود مغالطات متعددی را صورت داده است که یاد آور می شویم : 1⃣خداوند مالک جان و مال انسانها است و اگر آنچه را که به آنها داده از آنها بگیرد , در ملک خود تصرف کرده است و ظلمی در حق آنان نکرده است به خلاف افراد ظالمی چون هیتلر . ❕یکی از شاخه های توحید خداوند ، توحید در مالکیت است .خداوند مالک حقیقی همه موجودات است و می تواند در جان و مال تمام انسان ها تصرف کند ، زیرا وقتی خالق همه اشیاء او است طبعا مالک همه اشیاء نیز ذات مقدس او است. 📚تفسیر نمونه ج 27 ص449 🔶خداوند در آیات متعددی به این حقیقت اشاره کرده است و می فرماید: « هر چه در آسمانها و زمین است از اوست» ( بقره 116- 255- 284 - آل عمران 109- 129- نسا ء 126 ) ❗️« مالکیت آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست» 🔶مائده 17- انعام 12- توبه 116 2⃣خداوند ظالمین و مفسدین را به خاطر ظلم و فسادی که در زمین به راه انداخته اند , عذاب می کند نه بیگناهان را و مقصر در عذاب آنها اعمال ناشایست خودشان است به خلاف ظالمینی چون هیتلر که بیگناهان را از دم تیغ می گذراند . ❕خداوند می فرماید : "وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ " "و چنين نبود كه پروردگارت آباديها را به ظلم و ستم نابود كند در حالى كه اهلش در صدد اصلاح بوده باشند. " ( هود ١١٧ ) 👌" انَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النّاسَ شَيْئاً وَلكِنَّ النّاسَ انْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ. " " «خداوند هيچ به مردم ستم نمى كند؛ ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مى كنند». " ( یونس ٤٤ ) 3⃣خداوند قبل از آنکه افرادی را عذاب کند , پیامبرانش را به سوی آنان می فرستند تا آنان را به مسیر خیر و نیکوکاری و عدالت دعوت کنند و از طغیان و ظلم بر حذر دارند و چنین نبوده است که بدون اتمام حجت کسی را عذاب کند به خلاف ظالمینی چون هیتلر که اصلا دعوت مردم به خیر و عدالت و اتمام حجت برایشان معنا و مفهوم پیدا نمی کند . ❕خداوند می فرماید : " وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ " " پروردگار تو هرگز شهرها و آبادى‏ها را هلاك نمى‏كرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند، و ما هرگز آبادى‏هايى را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند. " ( قصص ٥٩ ) ❕وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ ذكْرى‏ وَ ما كُنَّا ظالِمِين‏ " " ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذار كنندگانى براى آنها بود - تا متذكر شوند، و ما هرگز ستمگر نبوديم. " ( شعراء ٢٠٨ _ ٢٠٩ ) 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 4⃣یکی از اهداف خداوند از عذاب طاغیان بیدار سازی و تذکر آنان بوده است تا شاید از حوادث ناگواری که برایشان اتفاق افتاده درس بگیرند و رفتار خود را اصلاح کرده و قدم در مسیر نیکی بردارند , چنین هدفی در جنایات کسانی چون هیتلر هیچگاه معنا و مفهوم پیدا نمی کند . ❕خداوند می فرماید : " وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِىٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون " و ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن را به سختى ها و رنج ها گرفتارساختيم؛ شايد (به خود آيند، و به سوى خدا) بازگردند و تضّرع كنند». ( اعراف ٩٤ ) ❕و در مورد آل‏فرعون چنين مى‏خوانيم: "وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنْ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ " «و ما فرعونيان را به خشكسالى و كمبود ميوه ها گرفتار كرديم، شايد متذكّر گردند». ( اعراف ١٣٠ ) ❕ در سوره مؤمنون آيه 76 مى‏خوانيم: وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ. «و به راستى ما آنها را به عذاب (و بلا) گرفتار ساختيم (تا بيدار شوند)، امّا آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرّع مى كنند» 👌در يكى از خطبه‏هاى اميرمؤمنان على عليه السلام در نهج‏البلاغه مى‏خوانيم: «انَّ اللَّهَ يَبْتَلى عِبادَهُ عِنْدَ الأَعْمالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمراتِ، وَ حَبْسِ الْبَرَكاتِ، وَ اغْلاقِ خَزائِنِ الْخَيْراتِ، لِيَتُوْبَ تائِبٌ، وَ يُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَ يَتَذَكَّرَ مُتَذَكِّرٌ، وَ يَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ!»: «خداوند بندگان خويش را به هنگامى كه اعمال بد انجام مى‏دهند، با كمبود ميوه‏ها، و جلوگيرى از نزول بركات، و بستن درهاى گنج‏هاى خيرات به روى آنان، مبتلا مى‏سازد، تا توبه‏كاران توبه كنند، و آنها كه بايد دست از گناه بكشند خوددارى نمايند، و پندپذيران پند گيرند، و آنها كه آماده‏اند از گناه باز ايستند» 📚نهج البلاغه خطبه ١٤٣ 5⃣اگر خداوند مردمانی را در دنیا به خاطر ظلم و فسادشان عذاب می دهد , از این جهت است تا دیگران عبرت و درس بگیرند و قدم در مسیر ظلم و طغیان و فساد نگذارند تا با عبرت گیری آنان زندگی بشر اصلاح شود . ❕خداوند می فرماید : " وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى‏ وَ هِيَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ _ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ " " و اينچنين است مجازات پروردگار تو هنگامى كه شهرها و آباديهاى ظالم را مجازات مى‏كند، (آرى) مجازات او دردناك و شديد است! - در اين نشانه‏اى است براى كسى كه از عذاب آخرت مى‏ترسد، همان روزى است كه مردم در آن جمع مى‏شوند، و روزى كه همه آن را مشاهده مى‏كنند. "( هود ١٠٢ _ ١٠٣ ) 👌"وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ _ فَجَعَلْناها نَكالاً لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ " بطور قطع حال كسانى را از شما كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند دانستيد، ما به آنها گفتيم بصورت بوزينه‏هاى طرد شده‏اى در آئيد - ما اين جريان را مجازات و درس عبرتى براى مردم آن زمان و كسانى كه بعد از آنان آمدند، و هم پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم. " ( بقره ٦٥ _ ٦٦ ) ❕بنابراین مقایسه مجازات الهی با جنایات فاسدینی چون هیتلر از اساس باطل و اشتباه و مغالطه ای در جهت تحمیق مخاطبین است که توسط ملحدین صورت می گیرد . 👌در رابطه با چرایی مجازات ظالمین در آخرت , و خلود کفار در آتش در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5927 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9204 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9316 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
توضیحی پیرامون رابطه علم و مذهب و دعوت مذهب به علم و دانش 🤔 ❓تفاوت ميان علم و مذهب، تفاوتى است به عمق ميليونها سال نورى! ) علم شما را آگاه كرده و راه راحت زندگى كردن، پيشرفت و دانش اندوزى را به شما نشان ميدهد و دانشمندان يافته هاى خود را بصورت رايگان در خدمت مردم قرار ميدهند. #ب) در دين و مذهب موجوداتى به نام آخوند، ملا، مفتى، كشيش و خاخام وجود دارند كه تمام تلاششان براى به فلاكت كشيدن شما، تزريق جهل و خرافات، خر كردن شما از هر راهى و به بردگى كشيدن شماست و بابت همين جنايات نيز از شما پول ميگيرند كه در اِزايش بهشتى موهوم به شما هديه دهند. ❗️❗️ 💠💠 👌ملحدین دروغگو و اهل تزویر از هیچ تلاشی برای فریب مخاطبین خود کوتاهی نمی کنند و به دروغ در صدد تقابل سازی میان علم و مذهب هستند در حالی که شعار مذهب همواره دعوت به علم و دانش و فراگیری علوم سودمند برای ساختن دنیایی بهتر بوده است و آیات و روایات شاهد روشنی بر این قضیه است که به برخی اشاره می کنیم : 1⃣ در داستان آدم عليه السلام مسأله تعليم اسماء بيان شده كه اشاره به علم و آگاهى بر اسرار آفرينش تمام موجودات است نه اينكه در علوم دينى منحصر باشد: "وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا " ( بقره ٣١ ) 2⃣در سوره «الرّحمن» به تعليم بيان از سوى خداوند پرداخته، و آن را به عنوان يك موهبت عظيم الهى در آغاز سوره‏اى كه مجموعه بزرگترين نعمت ها در آن ذكر شده است معرّفى مى‏كند عَلَّمَهُ الْبَيان. ( الرحمان ٤ ) 3⃣در سوره «يوسف» به علم تعبير خواب و حكايت رؤياها از حوادث آينده- كه گاه مى‏تواند در سرنوشت ملّتى همچون ملّت مصر اثر بگذارد- اشاره كرده، و از قول يوسف نقل مى‏كند ذلِكُما مِمّا عَلَّمنى رَبّى. ( یوسف ٣٧ ) 4⃣باز در همين سوره به مسأله تدبير امر يك كشور و آگاهى بر مديريّت بيت المال اشاره كرده، و از قول يوسف خطاب به عزيز مصر مى‏گويد: اجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الارْضِ انّى حَفيظ عَليم: «مرا سر پرست خزائن اين سرزمين (مصر) بگمار كه من نگاه دارنده و آگاهم». (و مديريّت آن را به خوبى مى‏دانم). ( یوسف ٥٥ ) 5⃣ (در همين مديريّت يك كشور) داستان طالوت و جالوت، هنگامى كه دليل انتخاب طالوت را از سوى پيغمبر آن زمان (اشموئيل) بيان مى‏كند، مى‏گويد: انَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَزادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ: «خداوند او را بر شما برگزيده است، و علم و قدرت جسمانى او را وسعت بخشيده». ( بقره ٢٤٧ ) ❕بديهى است امتياز طالوت برساير بنى اسرائل تنها در معارف الهى نبود بلكه آگاهى و مديريّت در امور نظامى و سياسى كه در نهاد اين جوان هوشيار و مدبّر وجود داشت، نيز مورد توجّه و استدلال بوده است. 6⃣ در داستان داود عليه السلام نيز تعليم «صنعةَلَبُوس» (علم زره بافى) را يكى از افتخارات بزرگ او مى‏شمرد بلكه «لبوس» به گفته طبرسى در مجمع البيان هر گونه اسلحه دفاعى و تهاجمى را شامل مى‏شود و منحصر به زره نيست ( مجمع البیان ذیل آیه ٨٠ سوره انبیاء ) ؛ و مى‏فرمايد: وَعَلّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأسِكُمْ. ( انبیاء ٨٠ ) 7⃣ در سوره «كهف» در داستان موسى و خضر، از علوم و دانش هايى سخن مى‏گويد كه از سوى خضر عليه السلام به موسى عليه السلام آموخته شد و هيچ كدام از آنها از علوم و معارف دينى به معنى خاص نبود، بلكه از علومى بود كه جامعه انسانى را طبق نظام احسن اداره مى‏كند، مى‏فرمايد: فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً: «در آنجا (موسى و دوست همسفرش يوشع) بندهى از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوى خود، علم فراوانى به او تعليم داده بوديم». ( کهف ٦٥ ) و سپس در آيات بعد سه نمونه از اين علوم را مشروحاً بيان مى‏كند كه هيچ كدام از علوم و معارف دينى نيست؛ بلكه همه آنها مربوط به تدبير امور زندگى است. 8⃣ در سوره «نمل» از آگاهى سليمان نسبت به چگونگى سخن گفتن پرندگان سخن به ميان آورده، و آن را به عنوان يكى از افتخارات سليمان كه به آن مباهات مى‏كرد؛ ذكر مى‏كند: وَقالَ يا ايُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ: «گفت اى مردم زبان پرندگان به ما تعليم داده شده است». ( نمل ١٦ ) 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 9⃣ در اواخر سوره «كهف» در داستان ذى القرنين سخن از سدّ سازى او به عنوان يك واقعه مهم به ميان آمده، و حتى جزئياتى از چگونگى تدبير او در امر ساختن يك سدّ نيرومند آهنين براى جلوگيراى از هجوم قبايل فاسد و مفسد (يأجوج و مأجوج) را بيان مى‏كند: آتُونى زُبُرَ الْحَديدِ حَتّى اذا ساوَى‏ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتّى اذا جَعَلَهُ ناراً قالَ‏ آتُونى افْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً: «قطعات بزرگ آهن را برايم بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد) تا هنگامى كه كاملًا ميان دو كوه را پوشانيد، سپس گفت:" (در اطراف آن آتش بيفروزيد) و در آن بدميد" (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرده، گفت اكنون مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم». ( کهف ٩٦ ) اين موهبت نيز به علم و دانش سد سازى اشاره مى‏كند. 🔟 در سوره «لقمان» نيز در آياتى كه شرح و صاياى لقمان به فرزندش مى‏دهد به يك سلسله دستورات برخورد مى‏كنيم كه جنبه روانشناسى و اجتماعى و مردم دارى دارد؛ كه رعايت آنها براى همگان در زندگى نيز مهم و كارساز است؛ از جمله اينكه به پسرش دستور مى‏د هد: «نسبت به مردم بى اعتنايى و ترشرويى نكن، مغرورانه بر زمين راه نرو، در راه رفتن اعتدال را رعايت كن، بلند سخن نگو، فرياد نكش، و صبر و شكيبايى و استقامت در كارها داشته باش». ( لقمان ١٧ _ ١٩ ) اين در حالى است كه خداوند مقام لقمان را به خاطر برخوردارى از موهبت علم و حكمت و دانش بزرگ داشته است، تا آنجا كه سخن او را در كنار سخن خويش قرار داده است . 1⃣1⃣ در سوره «سباء» در شرح حال سليمان، سخن از برنامه‏هاى گسترده عمرانى و هنرى به ميان آمده است، كه پريان زير نظر سليمان، انجام مى‏دادند: يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحاريبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسياتٍ: «آنها هر چه سليمان مى‏خواست (و دستور مى‏داد) برايش درست مى‏كردند معبدها، تمثال ها، ظروف بزرگ غذا همانند حوض و ديگ هاى ثابت»! ( سبا ١٣ ) و در آيه قبل از آن، به دستيابى سليمان به دانش ذوب فلزّات اشاره كرده، و مى‏فرمايد: و اسَلْنا لَهُ عَيْنَ القِطْرِ: «ما چشمه‏هاى مس (مذاب) را براى او روان ساختيم». ( سبا ١٢ ) 2⃣1⃣در سوره «بقره» درباره زمامدارى داوود پيامبر، مى‏فرمايد: وَ قَتَلَ داوُودُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا يَشاءُ: «داوود جالوت را كشت و خداوند حكومت و حكمت و دانش را به او بخشيد و از آنچه مى‏خواست به او تعليم داد». ( بقره ٢٥١ ) روشن است علم و حكمت در اينجا دانشى است كه براى تدبير ملك و مملكت لازم است؛ و اگر معنى وسيع ترى نيز داشته باشد، اين بخش از علوم مربوط به كشوردارى و نظام حكومت را قطعاً شامل مى‏شود. ❕از مجموع اشاراتى كه در آيات فوق و بعضى ديگر از آيات قرآن وارد شده به خوبى مى‏توان استفاده كرد؛ كه بر خلاف پندار كسانى كه تصوّر مى‏كنند، قرآن تنها به علوم دين و معارف الهيّه؛ اهميّت داده و سخنى از علوم ديگر به ميان نياورده است، قرآن براى اين بخش از علوم اهميّت فوق العاده‏اى قائل است، و آن را از مواهب بزرگ الهيّه مى‏شمرد، و مسلمانان را تشويق به فراگيرى هر گونه علم مفيد و نافع در زندگى مادّى و معنوى مى‏نمايد. 💠ادامه 👇