eitaa logo
از تبار رئیسعلی
618 دنبال‌کننده
429 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
اوایل انقلاب من کلاس اول ابتدایی بودم. یکی از روزها با همانگی که از قبل (محمد تشانی) با عده‌ای از بچه ها کرده بود، مدرسه را ترک کرده و در سطح روستا راهپیمایی کردیم. فردای آن روز هوا بسیار سرد بود، با دلهره فراوان به مدرسه رفتیم. در صبحگاه، بعد از انجام مراسم معمول آقای مدیر خط کش به دست گفت: دانش آموزانی که دیروز غائب بودن بیایند بیرون. ما که انتظار کتک خوردن مفصلی داشتیم با چشم هایی پر از اشک بیرون آمدیم. در صبح سرد آن روز چند ضربهٔ دردناک خط کش را پشت دستمان نوش جان کردیم و به کلاس رفتیم. یادم می آید ما همه چشم هایمان پر از اشک بود ولی بهمنیار با اینکه درد زیادی را تحمل می کرد به روی خود نمی آورد و به ما می‌گفت: اگر باز هم لازم باشد برای رفتن به راهپیمایی به مدرسه نمی روم. 🔻راوی: عبدالله علی پور (دوست شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
قرار بود نیروهای جدیدی، خط مقدم را تقویت کنند. طبق معمول امروز و فردا می شد تا اینکه بالاخره مشخص شد که قرار است بچه های بوشهر مستقر شوند. اولین وانت نیروها را پیاده کرد و بلافاصله خودروهای دیگر هم رسیدند. همه با عجله مشغول رفت و آمد بودند کنجکاوانه دنبال فرمانده آنها می گشتم. اما بی فایده بود. یکی از نیروها که چند بار از وی سوال کرده بودم به سمتم آمد و همزمان که دستش را به سمت یکی از افراد نشانه رفت گفت: «اونه!». اولین چیزی که توجهم را به خود جلب کرد، قیافه معصوم و پاهای برهنه‌اش بود. لحظاتی به او خیره شدم شلوار را تا زیر زانو بالا زده بود و بیش از همه در رفت و آمد بود. روی لبش لبخندی معصومانه اما تلخ نقش بسته بود. بعدها از او درباره فلسفه لبخندش که بلافاصله تلخ به نظر میرسید، پرسیدم. راز لبخند تلخ او یادآوری مردم محروم محله و شهرش بود شاگردانش را ترک کرده بود تا عملاً درس مبارزه به آنها بیاموزد. افسانه های چمران و ماهینی ها را شب‌ها برای بچه ها میگویم. ممکن است داستان دلاوری رئیسعلی دلواری دلچسب باشد اما من ماهینی را لمس کرده‌ام. 🔻راوی: محمدهادی صفوی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
منزل شهید مهربان پور. شب ۱۳ ماه رمضان ۱۴۰۳.mp3
10.92M
🔊 آدم‌های زرنگ، در ماه آدم زرنگ‌ها 🔻راوی: حجت‌‌الاسلام حسین ابراهیمی 📌منزل شهید محمد مهربان‌پور، خورموج 🗓 ۴ فروردین ۱۴۰۴ 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. امام خمینی رحمةالله‌‌علیه با آغاز جهاد است که زندگی از نو آغاز می‌شود مانند نوری که به جهانی تاریک و ظلمانی می‌رود و زندگی جاودان و همیشگی و اخروی را نوید می‌دهد. خدایا! خودت میدانی که چقدر گناه کردم. خدایا! به لطف و کرامت و بزرگی ات که تو مرا ببخشی. به که پناه ببرم. خدایا! استغفار می کنم. خدایا! بر من آن روز نشود که در زیر شلاق‌های دوزخ صدای «یا رب ارحم ضعف بدنی» سر دهم. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📌شهدای شهرستان دشتستان ۱. ۲. ۳. ۴. ۵.‌ ۶. ۷. ۸. ۹. ۱۰. ۱۱. ۱۲. ۱۳. ۱۴. ۱۵. ۱۶. ۱۷. ۱۸. ۱۹. ۲۰. ۲۱. ۲۲. ۲۳. ۲۴. ۲۵. ۲۶. ۲۷. ۲۸. ۲۹. ۳۰. ۳۱. ۳۲. ۳۳. ۳۴. ۳۵. ۳۶. ۳۷. ۳۸. ۳۹. ۴۰. ۴۱. ۴۲. ۴۳. ۴۴. ۴۵. ۴۶. ۴۷. ۴۸. ۴۹. ۵۰. ۵۱. ۵۲. ۵۳. ۵۴. ۵۵. ۵۶. ۵۷. ۵۸. ۵۹. ادامه دارد...
شهید یکبار به مدت ۴۵ روز در جبهه بودند و خانواده ما بی صبرانه منتظر بازگشت او بودیم. با تمام نگرانی هایی که داشتیم این ۴۵ روز تمام شد و ایشان به منزل بازگشتند. در آن شب شادی تمام خانواده را گرفته بود، وقتی مادرم برای او شام آورد قبل از اینکه بنشیند و غذا بخورد گفت‌: زیاد خوشحال نباشید از اینکه من آمده ام چون دوباره به زودی برمی‌گردم. حال و هوای جبهه آنقدر او را شیفته کرده بود که در مدت کوتاهی که دور از جبهه بود مدام به فکر برگشتن بود. تا اینکه روزی که میخواست برای بار دوم به جبهه اعزام شود آمد خانه که از مادرم اجازه بگیرد و مادرم به او گفت: من هم دوست داشتم یکی از فرزندانم با این کاروان اعزام شود و به او اجازه رفتن داد. وقتی می خواست دم در سوار موتور شود و برود به من گفت: ببین خواهرم اگر من رفتم و شهید شدم برای من گریه نکنید و ناراحت نباشید. سعی کنید روحیه خوبی داشته باشید و خدا رو شکر کنید. گفتم نه خدا نکند که شهید بشوی، ان‌شاءالله که سالم برمی‌گردی. گفت: نه من شاید شهید شدم شما باید آماده آن باشید. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
تير ماه سال ۶۷ كه ايشان از بسيج اهرم به جبهه اعزام شدند، گفتند: برادر عزيزم اين بار كه به جبهه می روم خيلی زود خبر شهادت من را دريافت می كنيد. پرسيدم از كجا میفهمی؟ ايشان گفتند: اين يك راز است فقط هر چه دلم می خواهد انجام بده. پرسيدم: چه كار بايد انجام دهم؟ گفتند: برادر، روستای سميل علی قبرستان ندارد هر وقت من را آوردند در زمينی كه دارم، يك قبرستان افتتاح كنيد تا مردم اين روستا و روستای همجوار از آن استفاده كنند. الله يار در مورخه ۱۱ تیر ۶۷ در فاصله چند روز به شهادت رسيد و در همان قطعه زمين به خاك سپرده شد كه هم اكنون بهشت الله يار اسماعيلی نام دارد. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید-عسکری.mp3
1.39M
🔊مصاحبه با مادر شهید عسکر عسکری 🎙مصاحبه کننده: خانم اسماء محمدی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
اوايل جنگ بود، مهاجرين زيادى به روستاى ما آمده بودند ما هم از تامين معاش زندگى در مضيقه بوديم. روزى متوجه شديم شهيد مقدار زيادى مواد غذایى از قبيل آرد، برنج و قابلمه، بشقاب و ديگر مايحتاج جمع كرده و مى‌خواهد برود. گفتيم كجا؟ ما به اين ها احتياج داريم. گفت: مهاجرين واجب‌تر از ما هستند. 🔻راوی: همسر برادر شهید (در دفن هستند) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📌شهدای شهرستان دشتی ۱. ۲. ۳. ۴. ۵. ۶. ۷. ۸. ۹. ۱۰. ۱۱. ۱۲. ۱۳. ۱۴. ۱۵. ۱۶. ۱۷. ۱۸. ۱۹. ۲۰. ۲۱. ۲۲. ۲۳. ۲۴. ۲۵. ۲۶. ۲۷. ۲۸. ۲۹. ۳۰. ۳۱. ۳۲. ۳۳. ۳۴. ۳۵. ۳۶. ۳۷. ۳۸. ۳۹. ۴۰. ۴۱. ۴۲. ۴۳. ۴۴. ۴۵. ۴۶. ۴۷. ۴۸. ۴۹. ۵۰. ۵۱. ادامه دارد...
عزيز علاقه خاصی به حيوانات داشت، در خانه خرگوشی داشت كه هرگاه از جبهه بر مى‌گشت سعى مى‌كرد قبل از اين كه خودشان غذایى بخورند به خرگوشش اول آب و غذا بدهد. از آن خيلى مواظبت مى‌كرد و وقتی می‌خواست به جبه برود سفارش مى‌كرد كه مبادا گرسنه يا تشنه بماند. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سال ۶۲ به همراه شهيد ابراهيمی به خدمت مقدس سربازی اعزام شديم و پس از گذراندن دوره آموزش نظامى و بعد از شش ماه خدمت، در منطقه ۰۳ آبادان مشغول به خدمت شديم و حدود يك ماه در آن منطقه در خط جلو بوديم و دوباره به پايگاه برگشتيم و بعد به مأموريت هاى دريايی مى‌رفتيم. او اخلاقى عالى داشت و هميشه خوش برخورد بود و آرزوى شهادت داشت و به نحو احسن انجام وظيفه مى‌كرد. برخوردش با همه همسنگرها خوب بود و هيچ ترسی از خمپاره و گلوله نداشت و هميشه حالت خوشحالى و بى‌خيالی از مرگ از خود نشان مى‌داد. جوان خيلى زرنگی بود و از پيشنهاد مأموريت رفتن استقبال مى‌كرد. پس از چندى من در بندر كارنژاد بوشهر مشغول به خدمت شدم. سرانجام شهيد ابراهيمی به ماموريت دريايی به خور ابوموسی مى‌رود و هنگام بازگشت از ماموريت كاروانی از آنجا رد مى‌شود و به بندر بوشهر مى‌آيد و در بين راه، دشمن با راكت و موشك به آنان حمله مى‌كند و ايشان در همان جا به شهادت می‌رسند. 🔻راوی: ابراهیم ستوده (همرزم شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شهید عبدالله زاده علاقه فراوانی به حضور در جبهه داشت اما به دلیل کم سن و سال بودن و مشغول بودنش به تحصیل، رفتن به جبهه را برای او مناسب نمی دیدیم. از این رو سعی می کرد از هر فرصت پیش آمده ای استفاده کند تا درد دل خود را کند. شبی دل پیچه سختی گرفت به طوری که قرار و آرام نداشت. برای مداوای او از هر نوع دارویی استفاده کردیم اما سودی نبخشید. دست آخر به داروهای گیاهی روی آوردیم اما باز هم تاثیری نداشت. در آخر خودش گفت: من خود می دانم که دلم به این چیزها خوب نمی شود چون درد من از این دردها نیست که با این داروها خوب شود. 🔻راوی: پدرشهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
من راهم را شناخته بودم روانه میدان شدم و به سوی آن شتافتم و این وظیفه شرعی من بود که انجام وظیفه کردم و همراه کاروان سپاه محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به یاری رزمندگان عازم جبهه‌های حق علیه باطل شدم. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
در حول و حوش انقلاب بود كه حكومت نظامی و سخت گيرى هاى نظام استبدادی در صدد اعتلای خود بود و با هر گونه حركت انقلابى برخورد شديد مى شد. روزى شهيد جمادی با جسارت تمام شروع به چسپاندن عكس امام بر روی در و ديوار كرد كه در آن هنگام ژاندارمری سابق فرا رسيد و محمد را در حال انجام آن كار ديدند بر سرش ريختند و تا او را دستگير نمايند ولى محمد با شجاعت كامل با آنها درگير شد و پس از يكسری درگيری موفق به فرار گشت و در حال فرار، شعار مرگ بر شاه را فرياد مى‌كشيد. 🔻راوی: علی نامی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
«خودسازی از زبان امام عزيز خمينى بت‌شكن» ۱. نمازهاى پنجگانه را در پنج وقت بخوانيد ـ نماز شب را حتماً بپا داريد. ۲. روزهاى دوشنبه و پنج شنبه را حتى‌المقدور روزه بگيريد. ۳. اوقات خواب را كم كرده و بيشتر قرآن بخوانيد. ۴. براى عهد و پيمان اهميت فوق العاده قائل شويد. ۵. به تهيدستان انفاق كنيد. ۶. از مواضع تهمت دورى كنيد. ۷. در مجالس پرخرج و با شكوه شركت نكرده و خود نيز چنين مجالسی نداشته باشيد. ۸. لباس ساده بپوشيد. ۹. زياد صحبت نكنيد، دعا را زياد بخوانيد خصوصاً دعاى روز سه شنبه. ۱۰. ورزش كنيد (پياده‌روى، كوهنوردی، كشتی، شنا) 🔻دست‌نوشته شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
📌شهدای شهرستان دیر ۱. ۲. ۳. ۴. ۵. ۶. ۷. ۸. ۹. ۱۰. ۱۱. ۱۲. ۱۳. ۱۴. ۱۵. ۱۶. ۱۷. ۱۸. ۱۹. ۲۰. ۲۱. ۲۲. ۲۳. ۲۴. ۲۵. ۲۶. ۲۷. ۲۸. ۲۹. ۳۰. ۳۱. ۳۲. ۳۳. ۳۴. ۳۵. ۳۶. ۳۷. ۳۸. ۳۹. ۴۰. ۴۱. ۴۲. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نحوه اعزام به جبهه شهيد محمد باران 🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
خوشا به حال کسانی که جان ناقابلشان را فدای قرآن و امام عزیزشان کردند. پدر و مادر عزیزم! وظیفه من بود که به شماها خدمت کنم ولی بیشتر از این صلاح خدا نبود. پدر و مادر عزیزم! شما برای من گریه نکنید. من برای رضای خدا و امام زمان و امام امت جان ناقابلم را فدای آنها کردم. شما بعد از من هیچ وقت بلند گریه نکنید چون حضرت زینب سلام‌الله‌علیها که داغ ۷۲ تن در دل داشت و زیاد گریه نکرد در گوشه‌ای پنهانی می نشست و آهسته گریه می کرد. ما هم پیش امام حسین علیه‌السلام می‌رویم. جان شما و جان امام عزیزمان... جان شما و جان قرآن... جان شما و جان اسلام... جان شما و جان امام عزیزمان... مرا پهلوی آرامگاه شهید حسین رهبر دفن کنید و شب‌های جمعه و چهارشنبه فراموشم نکنید. 🔻وصیت نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
عبدالحسين، ماشينی داشت و وقتی به جبهه رفت آن را به يكى از دوستانش داد تا براى او نگهدارى كند. عبدالحسين، در جبهه بود كه دوستش تصادف كرد و ماشين خيلى خسارت ديد. ما به او زنگ زديم و قضيه‌ی تصادف و خرابی ماشين را به او گفتيم؛ ولى وقتی ما موضوع را به او گفتيم، او در جواب گفت: «ديگر در خصوص مسايل دنيوی با من صحبت نكنيد! من ديگر همه چيز دنيا را فراموش كرده‌ام!» 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شب آخر در مراسم سينه‌زنی حالات عرفانى خاصى گرفته بود و بسيار در آن مراسم غرق شده بود، به نحوی كه شور و شوق به مانند كسى بود كه به ديدار آقا اباعبدالله(علیه‌السلام) مى‌رفت و به اين جهت ما تصميم گرفتيم كه پشت پيراهنش جمله "مسافر كربلا" را بنويسيم. آن شب در مدرسه در آبادان بوديم، آنجا سخن از زندگى نبود، سخن از يك حالت معنوى و عرفانى بود، صبح روز بعد با اشتياق فراوان در گردان ابوالفضل مشغول مرتب كردن اسلحه و آلات رزم خود بود روز عمليات نيز سعى مى‌كرد در قايق‌هاى اوليه بنشيند شايد از پيشگامان فتح و ظفر باشد البته او قبل از هر چيز پيشگام رسيدن به جاودانگی ابدى شد. 🔻راوی: حسین بنجویی (همرزم شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
39.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نوحه خوانی و عزاداری رزمندگان بوشهری در شب‌های قدر 🔻مداح: مرحوم حاج حسن توزی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
سلام علیکم در اولین شهدا را واسطه قرار دهیم... واسطه بین خودمون و اهل‌بیت علیهم‌السلام... واسطه بین خودمون و خداوند متعال... ان شاءالله که به حق شهدا خدا ما رو ببخشه و حوائج دنیوی و اخروی‌مون رو بده. التماس‌دعای‌شهادت
فرزندانمان را با عشق به امام خمینی بزرگ کن و آنها را با عشق به ولایت به پیروان آن آشنا کن. هرگز نگران نباشید خدا مشکلات را آسان می کند. 🔻وصیت نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
پدرم هیچ وقت اجازه نداد که مشکلات جسمی باعث شود تا در کارهایش کوتاهی کند. گاهی لباس‌هایش را خودش می‌شست یا روی صندلی می‌نشست و ظرف می‌شست. طوری که من معترض می‌شدم و می‌گفتم نباید خودت را اذیت کنی، اما پدر مهربانانه پاسخ می‌داد که کار‌های مادرت زیاد است می‌خواهم کمکش کنم. 🔻راوی: دختر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
يك روز كه همه دور هم نشسته بوديم، به من گفت: برادر، من كه تو را در بسيج ثبت نام كرده‌ام، به خاطر اين است كه بعد از شهادتم، سنگرم خالی نماند. من در جواب گفتم: خدا نكند. او اظهار داشت كه من خواب شهادت خودم را ديده‌ام؛ و بعد از آن بود كه شهيد شد. 🔻راوی: اسماعیل اسماعیلی (برادر شهيد) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نحوه شهادت شهید عباس بکران 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir