eitaa logo
از تبار رئیسعلی
541 دنبال‌کننده
412 عکس
99 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
ايشان مزاح‌رو بودند. يادم مى‌آيد يک روز عصرى ايشان با پاهاى مجروح به بسيج محل آمد و به‌حالت مزاح گفت امروز مى‌خواهم با جوانان بسيجی مسابقه دو‌ميدانی بدهم در حالى که ايشان مسن بودند و هم مجروح جنگى، چوب دستى‌هايى که با آن راه مى‌رفت کنار گذاشت و شروع کرد به دويدن در محوطه بسيج. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
SH KHAJE.mp3
3.02M
🔊 شروه خوانی شهید محمد خواجه 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
خانمش وارد حیاط پدر شهید شد، پدر شهید حاج کرم توپال گفتند: مشهدی محمد خودش را روی کف سیمانی جلو درب خانه داخل حیاط انداخته و داره غلت میزنه... این کار انجام داده بخاطر آن که ناخواسته نماز صبحش قضا شده. همیشه هم در کنار پدر مشغول کار بود، کشورهای قطر و بحرین هم سفر کرده بود برای کمک به خانواده جهت تامین معاش. شخصیت دوست داشتنی داشت، و اقوام دوست بود و به بچه‌ها خیلی محبت می‌کرد. 🔻راوی: رضا شاکری (دوست شهید) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
از همه ملت شهيد پرور ايران می خواهم که استغفار و راز و نياز با خدای خويش را در هيچ جایی از ياد نبرند که سرنوشت آينده شما در همين چيزها نهفته است. در راه فی سبيل الله گام برداريد تا دشمنان هرگز ميان شما تفرقه ايجاد ننمايند. متکی به دين اسلام باشيد. شما را از ولايت فقيه و امام عزيز جدا نکنند اگر چنين کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابر قدرتهاست. 🔻 وصیت نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مدتی از پیروزی انقلاب گذشته بود که صدام بعثی به ایران حمله کرد، حسین آن زمان وارد جهاد سازندگی شده بود که برای حضور در جبهه اقدام کرد. به یاد دارم در اولین حضورش به جبهه، دچار مجروحتی سخت شد که انتظار زنده ماندنش را نداشتیم. حسین از ناحیه‌ سر و بدن مجروح شده بود و حدود ۲ ‏تا ۳ ‏ماه در بیمارستان فاطمه‌ زهرای بوشهر بستری شد. چند ماهی از دوره استراحتش گذشت، حالش که بهتر شد مادرم زمینه ازدواجش را فراهم کرد. مراسم خواستگاری انجام شد و قرار مراسم ازدواجش را گذاشتیم اما او گفت: «تا من به جبهه بروم و ‏برگردم، بعد از آن مراسم را برگزار می‌کنیم، الان وقت ازدواج من نیست چون که در جبهه به راننده ی لودر نیاز دارند». 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شب حمله به اتفاق دو نفر از دایی هايش کنار هم بودند که فرمانده عمليات به على تذکر داده بود که شما سنتان کم است و بايد برگرديد عقب. على در جواب گفته بود: من از کدامين رزمنده‌ها ناقص ترم؟ و من تا لحظه آخر کنار دایی‌هايم مى‌مانم. دایی‌اش مى‌گفت: على شب حمله رو به طرف کربلا مى‌کرد و نوحه‌خوانی مى‌کرد و سينه مى‌زد و در تاريخ ۱۳۶۰/۹/۸ کنار دایی‌اش و جمعى از همرزمانش به شهادت رسيدند. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مهربان بود و صميمی، آن قدر در خانواده بر خودش گرم و گيرا بود که دلمان نمی خواست از پيشمان دور شود. اگر از دلمان می پرسيديم حتماً راضی نمی شد که او به جبهه برود و ما جای خالی او را احساس می کنيم. امّا چاره­ ای نداشتيم و او بايد می رفت. هميشه مى‌گفت: «جبهه از همه جا، نزدیکی بيشتری با خدا دارد. خدا ما را براى حفاظت از ايران آفريده است.» او راست می‌گفت، برای همين بود که زياد در روستا نمی‌ماند. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
على در اوايل انقلاب در راهپيمايی‌ها شرکت مى‌کرد و در مجالس مذهبى نشريه­ ها و عکس­ هاى امام در بين مردم پخش مى کرد و در انجمن اسلامى عضو فعال بود. شب‌ها شعارها را بر عليه شاه روى ديوارها مى نوشتند و نمازهايش را هميشه در مسجد مى خواند و بعد از نماز تعقيبات وارده و هر شب سوره واقعه را مى.خواند. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مثنوی کوچ تقديم به تو که هيچ وقت نديدمت امّا خوب می شناسمت، دست از دلم بردار، بگذار در وادی غریبی خيمه زنم و به احترام «بهای خونت» بی ادعا جان بسپارم در ژرفای دره­ ای عميق، در ورای غمزه­ ای سرد و تاريک، گام به گام استخاره­ های عتيق ازل، حاشيه ردای خانه نشين جنس آينه. دست از دلم بردار، برای آغاز فرصتی نيست. من، خانه به دوش جنون زده، در کوچه­ های عاشقی نای دويدن ندارم. من دانستم درک «عشق» در عالم، هديه­ ای نيست که بيهوده به کسی ارزانی شود. هرگز از رندی و عاشقی توبه نخواهم کرد. اگر لبريز شوم بيهوده است، من در آغازين مرتبه­ سلسله­ ای از مصائب ايستاده­ ام و می دانم صبوری بايد. دست از دلم بردار، با من گفتی هرگاه دلت تنگ شد نماز غفيله اقامه کن. امّا امشب هزارمين شبی است به يمن دلتنگي، نامت را در غفيله­ هايم فرياد می زنم، امّا پاسخی نمی شنوم. وصف ليلای دل را در زمره­ واژه­ های ديوان قلبت به حساب آور. به من نزديکی، مگر نه اين است که شهيدان زنده­ اند و شاهد حاضری، نزديکتر از هرکس به من. بوی تو مدهوشم می کند. فرشته­ ها را قسم داده­ ام به خورشيد به ماه، به خون تو، برای رسيدن به بالاترين مرتبه­ زندگی.از خويش به تنگ آمده­ ام . دست از دلم بردار، در هنگامه زندگی، ماورای تیرگی دل، مقصد از ياد برده­ ام. تاول چوب حراج بر تنم عذابم می دهد. لحظه­ های بی توصيف محاصره­ ام کرده­ اند. من به طلوع ايمان دارم، به عظمت عشق نيز، کاش آنقدر زلالم می کرد تا فصلی در کنار تو اشک­هايم را به باد می فروختم و از باد بوی پيراهن تو می خريدم. مقصد را از ياد برده­ ام. خانه­ ات را در کدام زاويه از نور بنا کرده­ ای که جز چشم­ های پاک، نشانی آن را نمی دانند کاشی نشانی از تو داشتم، تو که تمام دارایی منی. دست از دلم بردار، دلم به وسعت دريا برای توتنگ است، برای شکستنم حتی لحظه­ ای درنگ نکردی. 🔻عصمت خواجه (فرزند شهيد) 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
هميشه حول و حوش ساعت ۲:۳۰ بعد از نيمه شب از خواب برمی‌خواست و مهيای نماز می‌شد. می‌رفت خلوتی پيدا مى‌کرد و می‌نشست به راز و نياز. چشم‌های سرخ و جوشانش، صورت به خاک ساييده­‌اش و شانه­‌های لرزانش را هنگامی که به سجده رفته بود بارها و بارها ديده بودم. شبها زير نور مهتاب وسط حياط آن قدر «الهى العفو» می‌گفت که باران اشکش مرهمی می‌شد بر دل سوخته‌ی ما. 🔻راوی: همسر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir