eitaa logo
رکیذ
53هزار دنبال‌کننده
448 عکس
133 ویدیو
0 فایل
- رکیذ‌؛ یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - اینجا در کنارِ هم شعر می‌خوانیم .🌱 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit اینجا میگم ومیشنوم . . ! https://eitaa.com/joinchat/3373465777C9c6fce23f6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو صفِ خوب کردنِ حالِ آدم‌ ها، بیا اولِ صفِ خودت.. 🌱
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک، شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
AUD-20211225-WA0004.mp3
3.53M
شاید روزی، بارانی دوباره صورتهای مارا بشوید، شاید چشمانمان را به حال دیگری باز کنیم و نقشهای دیگری ببینیم. هزاران شایدهای خاک خورده در خیال منست.
گوشه ای در اعماق ما وجود دارد که هرگز باران در آنجا قطع نمی‌شود! 🌱
سيَبعَثُ اللهُ من آفاقِ رحمتِه لُطفًا، يُرمِّمُ في جنبَيكَ ما هُدِمَ! خداوند از آفاق رحمت خود یک مهربانی خواهد فرستاد که هرچه در درونت ویران شده باشد را ترمیم نماید. 🌱
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
من از این فاصله ها هیچ ندارم گله ای هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست
لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست
تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست
ben_sana_hic_yetisemedim.mp3
6.24M
آشوب درونش را نه کلمات می‌توانست بیان کند و نه فریاد ها . .
هدایت شده از رکیذ
سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
نه می‌توانم دنیا را عوض کنم و نه این را که هست بپذیرم. 🌱
‌فقط اونجا که شاملو میگه ؛ ‏اشکها را پشت لبخندی مخفی می کنیم که خیلی درد می کند و هیچکس نمی فهمد ‏ما را دردِ همین نفهمیدن می کشد؛ نه زخمها . .
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم