می پرسد از من کیستی ؟ می گویمش اما نمی داند
این چهره ی گم گشته در آیینه خود را نمی داند
می خواهد از من فاش سازم خویش را باور نمی دارد
آیینه در تکرار پاسخ های خود حاشا نمی داند
میگویمش گم گشتهای هستم که در این دور بی مقصد
کاری بجز شب کردن امروز یا فردا نمی داند
می گویمش آنقدر تنهایم که بی تردید میدانم
حال مرا جز شاعری مانندمن تنها نمی داند
میگویمش میگویمش چیزی از این ویران نخواهی یافت
کاین در غبار خویشتن چیزی از این دنیا نمی داند
می گویمش آنقدر تنهایم که بی تردید می دانم
حال مرا جز شاعری مانند من تنها نمی داند
می گویم و می بینمش او نیز با آن ظاهر غمگین
آن گونه می خندد که گویی هیچ از این غمها نمی داند
#محمدعلیبهمنی
محاله با دیدنش لبخند نزنی!🌱
4_5801173504497815799.mp3
11.89M
دچار افسردگی بود.
میدانی افسردگی یعنی چه؟!
تا به حال کسوف دیده ای؟! خب، این هم مثل آن است: ماه جلوی قلب میآید و قلب دیگر نوری از خودش نمیپراکند. روز روشن تبدیل به شب تاریک میشود.
از بس فرار كردهام از خویشِخويشتن
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
#محمدعلیبهمنی
آیا میفهمی یعنی چه
که هنگام خواب با خودت تکرار کنی:
خدای من کمک کن این روزها
را پشت سر بگذارم؟!
آیا تاکنون چشمانی را که در آنها خاکستر ریخته باشند دیدهاید؟ منظورم چشمانی است که در آنها آثار غمانگیز آرزوهای بیحاصل خوانده میشود. چشمانی که نمیتوان در آنها نگاه کرد.
- میخائیل شولوخف.