غمت که لختهی خون بود مثل تیغهی تیز
گذشت از رگ و در استخوان به راه افتاد.
- سعید مبشر
بیکسی دلهای غمگین را کند غمخوارِ هم
غم دلِ ما را نوازش کرد و دل غم را نواخت
- صائب تبريزی
قطره تا دارد نظر بر خویش گرداب فناست
از خودی چون رَست بحر بیکرانی می شود.
- صائب تبریزی
نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک
ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم
- صائب تبریزی
علاجِ زخمِ دل از گریه کی ممکن بود بیدل؟!
به شبنم بخیه نتوان کرد چاک دامن گل را...
- بیدل دهلوی