eitaa logo
رکیذ
54.2هزار دنبال‌کننده
453 عکس
134 ویدیو
0 فایل
- رکیذ‌؛ یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - اینجا در کنارِ هم شعر می‌خوانیم .🌱 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit اینجا میگم ومیشنوم . . ! https://eitaa.com/joinchat/3373465777C9c6fce23f6
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل سکوت میان کلام‌های محبت عریانم 🌱
نَتَظاهرُ دائماً باللامُبالاة، و قلوبُنا تحتَرق. همواره تظاهر به بی‌‌تفاوتی می‌‌کنیم در حالی‌ که قلب‌‌هایمان آتش می‌گیرد. ‌ 🌱
این روزها بیشتر از همیشه، از آدم‌ها احساس خوبی نمی‌گیرم. حتی آدم‌هایی که بسیار به من نزدیکند. همگی برایم شبیه یک نمایش‌نامه‌ای شده‌اند که نقاب ها، بازیگر اصلی آن هستند. پایان هر داستان، خوب می‌فهمم که فقط وسیله ای بودم برای پر‌کردن تنهایی‌شان، یا پیش بردن زندگی‌ و آرزوهایشان، یا رسیدن به اهداف و آینده‌‌ و حال خوبی که برای خود رسم کرده بودند. سال هاست که رسالت من همین است. کمک به آدم‌ها. از همه وجودم. ذره‌ای هم پشیمان نیستم. با اینکه همیشه می‌دانستم از همان ابتدا بر چه مبنایی من را استاد، رفیق، عزیز و... خود خطاب می‌کردند. ولی راستش دیگر توانی ندارم. خسته‌ام. با همه وجودم بعد از پانزده سال خسته ام. زیر این هجمه از بی‌معرفتی‌ها، رها‌شدگی‌ها، ضربه‌ها و تنهایی‌ها، سختی‌ها و داستان‌های آدم‌هایی که روحم را خشک کرداند، دارم به طرز فجیعی له می‌شوم. خودم را انگار گم کرده‌ام. دوست دارم از سیاره شما آدم ها بروم. دلم برای گلم، در سیاره خودم تنگ شده است . .🪐 🌱
اگر گم کرده‌ام خود را مرا در گریه پیدا کن اگر از شکوه لب بستم سکوتم را تماشا کن
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
در زدم ، کس این قفس را وا نکرد پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان دستهایم ، دفترم آتش گرفت
- بی‌ هوا اولِ صبح سخت هوایت کردم '! 🌱