eitaa logo
رکیذ
49.2هزار دنبال‌کننده
423 عکس
129 ویدیو
0 فایل
- رکیذ'! یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب جدید دکتر نظری با نام را از شنبه می‌تونید تهیه کنید.
زخم تیغ او هلالی بود بر پیکر مرا من به دست خویشتن ماه تمامش ساختم '!
تا بفهمم چیست صدبار از خودم پرسیدمش عشق آسان بود اما من نمی‌ فهمیدمش '!
4_5805593936378465568.mp3
11.15M
چرا که عمق عشق امروز، همان عمقِ زخمِ فردای توست..
عاشقی دانی چه باشد؟ بی‌دل و جان زیستن جان و دل بر باختن، بر روی جانان زیستن
سوختن در هجر و خوش بودن به امید وصال ساختن با درد و پس با بوی درمان زیستن
تا کی از هجران جانان ناله و زاری کنم؟ از حیات خود به جانم، چند ازین سان زیستن؟
بس مرا از زندگانی، مرگ کو، تا جان دهم؟ مرگ خوشتر تا چنین با درد هجران زیستن
ای ز جان خوشتر، بیا، تا بر تو افشانم روان نزد تو مردن به از تو دور و حیران زیستن
بر سر کویت چه خوش باشد به بوی وصل تو در میان خاک و خون افتان و خیزان زیستن؟
از خودم دور افگنی، وانگاه گویی: خوش بزی بی‌دلان را مرگ باشد بی‌تو، ای جان، زیستن
هان! عراقی، جان به جانان ده، گران جانی مکن بعد از این بی‌روی خوب یار نتوان زیستن
4_6005962879520476219.mp3
4.93M
از تو می‌ خواهم از این هم با تو تنهاتر شدن ...
تو مرد صحبت دل نیستی، چه می دانی که سر به جَیب کشیدن چه عالمی دارد
- هزار صحبت ناگفته در نگاه من است ولی دریغ که ‌این شوق در نگاه تو نیست . . .
حالِ شعرخوندن دارید ؟
می پرسد از من کیستی ؟ می گویمش اما نمی داند این چهره ی گم گشته در آیینه خود را نمی داند
می خواهد از من فاش سازم خویش را باور نمی دارد آیینه در تکرار پاسخ های خود حاشا نمی داند
می گویمش گم گشته ای هستم که در این دور بی مقصد کاری بجز شب کردن امروز یا فردا نمی داند
می گویمش آنقدر تنهایم که بی تردید میدانم حال مرا جز شاعری مانندمن تنها نمی داند
می گویمش می گویمش چیزی از این ویران نخواهی یافت کاین در غبار خویشتن چیزی از این دنیا نمی داند
می گویمش آنقدر تنهایم که بی تردید می دانم حال مرا جز شاعری مانند من تنها نمی داند
می گویم و می بینمش او نیز با آن ظاهر غمگین آن گونه می خندد که گویی هیچ از این غمها نمی داند (: