eitaa logo
رکیذ
53هزار دنبال‌کننده
448 عکس
133 ویدیو
0 فایل
- رکیذ‌؛ یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - اینجا در کنارِ هم شعر می‌خوانیم .🌱 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit اینجا میگم ومیشنوم . . ! https://eitaa.com/joinchat/3373465777C9c6fce23f6
مشاهده در ایتا
دانلود
من آن شکسته بنایم در این خراب آباد که در خرابیِ من ناز می‌کند سیلاب
بوَد ده روزِ سالی موسم این دانه‌ افشانی ز غفلت مگذران بی‌ گریه ایام محرم را
قصیده عاشورا
بر سرِ کوی تو غوغایِ قیامت می‌بود گر شکستِ دلِ عشّاق صدایی می‌داشت
تا در میانِ جمعیم آشفته‌ خاطریم جمع آن زمان شویم که تنها شویم ما!
گریه ام در دل گره شد، ناله ام برلب شکست وای بر قفلی که مفتاحش درون خانه ماند!
نترسم که با دیگری خو کنی! تو با من چه کردی که با او کنی ؟!
- باعث رنجش ما یک سخن سرد بس است '!
ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی چون فاصله ی بیت بُود فاصله ی ما
خود را شکفته دار به هر حالتی که هست خونی که میخوری به دل روزگار کن . .🌱
در معرکه عشق ز جرأت خبری نیست غیر از سپر انداختن اینجا سپری نیست
مست شد، خواست که ساغر شکند، عهد شکست فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند مست؟!
- هیچکس کاش نباشد نگهش بر راهی '!
گرچه او هرگز نمی‌گیرد ز حال ما خبر درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما..!
بشارت می دهد هر دم عصای پیر در دستم که مرگ اینجاست یااینجاست یااینجاست یااینجا؟
هر پاره از دلم به جهانی فکند آه این طفل باددست چه با این رساله کرد
بجز دلت که زبان با دلم یکی دارد عیار شوق مرا هیچ کس نمی داند
همچنان بی‌ تابیِ دل می‌ برد، سویش مرا! 🌱
زِ اختیارِ جهان عقده‌ای است در دلِ من که جز به گریه‌ی بی‌ اختیار نگشاید 🌱
خنده می بینی ولی از گریه ی دل غافلی خانه ی ما از درون ابر است و بیرون آفتاب 🌱
عشق داغی است که مرهم نکند پنهانش چند بر چهرهٔ خورشید بمالی گل را؟ 🌱
- نه سر گفتن و نه ذوق شنیدن داریم'!
اگر چه آه ندارند در جگر عشاق نگاه حسرتِ این قوم کم زِ آهی نیست... 🌱
از هجر شکوه با در و دیوار می‌کنم چون داغ دیده‌ای که کند گفتگو به خاک
به زور، چهرهٔ خود را شکفته می‌دارم چو پسته‌ای که کند زخم سنگ خندانش
دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند
در معرکه عشق ز جرات خبری نیست غیر از سپر انداختن اینجا سپری نیست
استخوانی به دوصد خونِ جگر می‌یابد چه سعادت ز پر و بالِ هما می‌طلبی؟