eitaa logo
رکیذ
52.7هزار دنبال‌کننده
446 عکس
133 ویدیو
0 فایل
- رکیذ‌؛ یعنی به خود از اندوه آهسته آهسته سخن گفتن .🩶 - اینجا در کنارِ هم شعر می‌خوانیم .🌱 - تبلیغات" @Tablighatw - مکروبه" @makrobeh1 - النحیط" @Al_Nahit اینجا میگم ومیشنوم . . ! https://eitaa.com/joinchat/3373465777C9c6fce23f6
مشاهده در ایتا
دانلود
این چه جنگی‌ست که چشمان تو با من دارد این دلِ خسته چرا این همه دشمن دارد
خود بگو جز منِ دل‌سوخته مهرپرست آتش عشق تو را کيست که روشن دارد؟
شمعم و گریه‌ام از جانِ برافروخته است به خدا آن‌چه سرم آمده شیون دارد
در غمم جامه ز تن می‌درد و می‌گرید هرکه احساس به قدرِ سر سوزن دارد
مثل اسپند مرا هر تپشی فریاد است قصه رنجِ من ای دوست «شنیدن» دارد
Dan Gibsons - Of Sand And Sea.mp3
13.78M
برای آرامش شب ✨
- سوختم زین آشنایان، ای خوشا بیگانه‌ای'! 🌱
وقتی چیزی مرا رنج میداد، در مورد آن با هیچکس حرفی نمیزدم خودم در موردش فکر میکردم، به نتیجه میرسیدم و به تنهایی عمل میکردم نه اینکه واقعا احساس تنهایی بکنم نه، بلكه فکر میکردم که انسان ها، در آخر، باید خودشان، خودشان را نجات دهند ...! 🌱
گمان می‌کند اگر بگریزد نجات یافته است، دریغا که اندوهِ انسان بودن سنجاق است بر سینه‌ی آدمی...
لا تجرحوا أحداً فلا يمكن للإعتذار أن يمحي أثر الجُرح کسی را جریحه دار نکنید عذرخواهی نمی تواند تاثیر زخم را از بین ببرد 🌱
convert-1209809448 (18).mp3
2.23M
گاه در وجودمان به قبرستانی محتاجیم برای چیزهایی که درونمان می‌میرند.
بهانه ها را مرور کردم گذشته را به آفتاب سپردم. 🌱
دنیا همه را می شکند عده ای، از همانجا که می شکنند قوی می شوند.🌱
و هر چند دشوار است آزردگی را در دلِ خود رام کنیم... هر قدر رنجیده باشیم بیایید آن‌چه را که رفته بپذیریم... 🌱
الليلُ مسمار يُدَقُ في صدري الصديع. شب، میخی است که در سینه‌یِ دردمندم کوبیده می‌شود. 🌱
پرسیدم بَهار چیست؟؟ گفت : امیدواری دانه‌ای در دلِ خاکِ سرما زده، شوقِ عشقی در جانِ خسته‌ی آدمیزدادی . . 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو صفِ خوب کردنِ حالِ آدم‌ ها، بیا اولِ صفِ خودت.. 🌱
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک، شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد