4_5879653693845933940.mp3
606.7K
ای یارِ جفا کرده یِ پیوند بُریده
این بود وفاداری و عهدِ تو ندیده!
رکیذ
هرکهرفتازدیدهمیگویندازدلمیرود دلبرماازنظردوراستازدلدورنیست!
چشمِ من خیره به عکسِ قشنگت بند شده
با چه حالی بنویسم که دلم تنگ شده...
روحِ آدم را می جوند
تا حرفِ خودشان
را به کرسی بنشانند!
نه به عشق فکر می کنند
نه به گذشته ها!
و یادشان نمیآید
که روزی روزگاری گفتهاند ؛
دوستت دارم . .
#عباسمعروفی
ماجرا را که برای خودم گفتم
بُغض انباشته ام تِرکید.
گاه کاری که روایت کردن
ماجرا با آدم میکند
خودِ ماجرا نمیکند . .