🌹رستگاران 🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهدا
#حضرت_مادر
#نوجوان_شهید
#راضیه_کشاورز
دختری که تمام تلاشش را به کار میبندد تا در زندگی اول باشد .
در شانزدهمین بهار عمرش حادثهای رخ میدهد و او را در رسیدن به خواستهاش کمک میکند .
انفجاری که در سال ۱۳۸۷ در حسینیه سیدالشهدای شیراز رخ داد، نقطه اوج زندگی او را رقم زد .
#شهیده_راضیه_کشاورز ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ در ظهر گرم تابستانی هم زمان با نوای ملکوتی اذان ظهر در مرودشت شیراز به دنیا آمد .
والدینش به خاطر ارادتی که به خانم #فاطمه_زهرا (سلام الله علیها) داشتند نام راضیه را برایش برگزیدند .
روزها یکی پس از دیگری سپری میشدند.
راضیه بزرگتر میشد و با وجودش شور و نشاط مضاعفی به خانه میبخشید .
بعد از انفجار در حسینه #سیدالشهداء علیه السلام شیراز ۱۸ روز در کما به نیت مادرمون بود اونهم دقیقا با سینهای خورد شده و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک و ..
سرانجام در سن ۱۶ سالگی در فروردینماه سال ۱۳۸۷ بعد از آنکه از زیارت بارگاه امام رئوف به شهرش بازگشت، آرزویش برآورده شد و بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب، بعد از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع #شهیدان سرفراز و سربلند که ره صد ساله را یک شبه پیمودند پیوست.
🌹 #عهدنامه_شهیده
مادر بزرگوارش میگوید :
سال سوم راهنمایی راضیه بین خودش و خدا عهدی بسته بود که بعد از #شهادتش تو وسایلش، البته تو وسایلش که نه، داخل جعبه اسماء متبرکه پیداش کردم .
خلاصه کوتاهی از این عهد نامه :
«... بی حساب پیش، انشاء ا.. به امید خدا و توکل به خدا چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه .
توی این چهل روز که از 1385/03/05 شروع میشه توفیق پیدا کنم مادام العمر دعای عهد و زیارت امین ا.. و... را بخوانم و گریه کنم.
آقا تو رو خدا توفیق اشک ریختن تو این دعاها را به من بده و شب هم به یاد خانم #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) شبی پنج صفحه قرآن بخوانم ؛ ان شاء الله تکرار آیه الکرسی هم توی بیشتر اوقات نصیبم بشه و همچنین شکر نعمتهای خدا و توفیق آلوده نشدن به گناه و نابود کردن نفس اماره و تقویت نفس لوامه را داشته باشم و تسبیحات خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را همراه با الگو برداری از حجاب، عفاف، ادب و اخلاق ایشان را سر لوحه زندگی خودم قرار دهم .»
📚 کتاب راض بابا
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
@rastegarane313
#شهدا
#حجاب
#عفاف
#شهید_والامقام
#عباسعلی_علیزاده
خواهران!
#چادر مادر ما #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) را نگه دارید، زیرا برای این #چادر خون ها ریخته شده است .
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#عاشقانه_شهدا
#عشق_به_مولا
#شهدا_و_امام_زمان_عج
#شهيد_والامقام
#محمدرضا_تورجی_زاده
#قسمت_اول
اولین روزهای سال 63 بود . نشسته بودم داخل چادر فرماندهی ، جوان خوش سیمایی وارد شد .
سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان نیرو نمی خواهی ؟
گفتم : تا ببینم کی باشه!
گفت : #محمدتورجی ، گفتم این #محمد آقا کی هست ؟
لبخندی زد و گفت : خودم هستم .
نگاهی به او کردم و گفتم : چیکار بلدی ؟
گفت : بعضی وقت ها می خونم .
گفتم اشکالی نداره ، همین الآن بخون!
همانجا نشست و کمی مداحی کرد . سوز درونی عجیبی داشت . صدایش هم زیبا بود . اشعاری در مورد #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) خواند .
علت حضورش را در این گردان سؤال کردم . فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده .
کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است .
گفتم : به یک شرط تو رو قبول می کنم . باید بی سیم چی خودم باشی ! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد .
مدتی گذشت . #محمد با من صحبت کرد و گفت : می خواهم بروم بین بقیه نیروها .
گفتم : باشه اما باید مسئول دسته شوی . قبول کرد . این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد .
بچه ها خیلی دوستش داشتند . همیشه تعدادی از نیروها اطراف #محمـــد بودند .
چند روز بعد گفتم م#حمـــد باید معاون گروهان شوی .
قبول نمی کرد ، با اسرار به من گفت : به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی !
با تعجب گفتم : چطــور؟
با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس !
قبول کردم و #محمد معاون گروهان شد . مدیریت #محمد خیلی خوب بود .
#ادامه_دارد
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
🌺🌸💐🌼💐🌸🌺
🌺 هر دختری که ام #امامت نمی شود
🌼 یا مادر پیمبر #رحمت نمی شود
💐 در مجمع خلایق حق ، #فاطمه یکی است
🌺 این #وحدت است ، شامل کثرت نمی شود
💐 ولادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها و روز #زن و #مادر مبارڪــ 💐
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313