eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
509 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 بی‌قراری در قطعه این سنگ قبری که تو می‌بینی و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است حاصل عمر یک مادر است ... بگذارید👇👇 @rastegarane313
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که ، و ، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، بی کفن و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
۴ مرداد ۱۴۰۲
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 به یاد ... مامور سرشماری : سلام مادرجان ميشه لطفا بیای دم در؟ سلام پسرم... بفرما؟ از سرشماری مزاحمت میشم. مادر تو این خونه چند نفرید؟ اگه ميشه برو شناسنامه‌هاتونو بیار که بنویسمشون... مادر آهسته و آروم لایِ در رو بیشتر باز کرد... سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت... چشماش پر اشک شد و گفت: پسرم، قربونت برم، ميشه مارو فردا بنویسی...!!!؟؟؟ مأمور سرشماری، پوزخندی زد و گفت: مادر چرا فردا؟ مگه فردا میخواید بیشتر بشید؟ برو لطفاً شناسنامت‌ رو بیار وقت ندارم.! آخه...!!! پسرم ۳۱ سالِ پیش رفته جبهه... هنوز برنگشته... شاید فردا برگرده...!!! بشیم دو نفر...!!! میشه فردا بیای؟؟؟ توروخدا...!!! مأمور سرشماری سرش‌ رو انداخت پایین و رفت...! مغازه دار ميگفت: الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون، کلیدِ خونش‌رو میده به من و میگه: آقا مرتضی...!!! اگه پسرم اومد، کلیدرو بده بهش بره تو... چایی هم سرِ سماور حاضره...! آخه خستس باید استراحت کنه...! شرمساریم از روی تو ای مادر.... نسل ما امانت دار خوبی نبود....!! بگذارید👇👇 @rastegarane313
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ‌ در اهواز مسئول انتقال بودم. یک روز پیرمردی مراجعه کرد و گفت: فرزندم شده و در اینجاست ، با تعجب سراغ لیست رفتم . اما هر چه گشتیم مشخصات او نبود. پیرمرد اصرار می کرد که آمده تا را با خودش ببرد! من هر چه می گفتم که چنین مشخصاتی در میان نداریم بی فایده بود. پیرمرد مرتب اصرار می کرد. یادم افتاد چند در مقر داریم . نا خود آگاه پیرمرد را به کنار بردم . شش را دید اما واکنشی نشان نداد ، اما با دیدن هفتم جلو آمد فریاد زد : الله اکبر... این من است ، بعد هم او را در کشید و را صدا می کرد. اما این هیچ عامل مشخصه ای نداشت ! نه پلاک، نه کارت ونه... پیرمرد گفت : عزیزان ، این من است می خواهم او را با خودم به شهرمان ببرم. از خدا خواستم خودش ما را کمک کند. با دقت یکبار دیگر نگاه کردم. در میان بقایای پیکر تکه های لباس و یک کمربند بود. کمربند پر از گل بود. نا امید نشدم باید نشانه ای پیدا میکردم روی لباس هیچ نشانه ای نبود . به سراغ کمربند رفتم. آن را برداشتم وشستم. چیز خاصی روی آن نبود. بیشتر دقت کردم ناگهان آثار چند حرف انگلیسی نمایان شد. چهار بار کلمه m کنار هم نوشته شده بود این یعنی اسم که پدرش ساعتی پیش برای ما گفته بود: پدرش این نشانه را هم گفته بود این که اسم خود را اینگونه می نوشته ، با لطف خدا و تلاش بسیار فهمیدیم این حروف را خود نوشته و ما خوشحال از اینکه این به آغوش خانواد اش باز گشته . پیکر را با گلاب شستیم و در پارچه سفیدی قرار دادیم و روز بعد هم به سوی فرستادیم . اما این پدر از کجا می دانست که پیش ماست!!! منبع: کتاب کرامات شهدا شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
۱۵ مهر ۱۴۰۲
🌹🌴🥀🍀🥀🌴🌹 تقدیم ‌به مادران صبور یادمون نره ... یادمون نره ... یادمون نره ... و در آخر یادمون نره خیلی ها ریخته شد، تا من و تو ... شادی روح و سلامتی یادگاران 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
۲۳ آذر ۱۴۰۲
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 بعضی نوحه ها دل‌ رو آتیش میزنه دلت شکست ،التماس دعا @rastegarane313
۲۸ آذر ۱۴۰۲
15.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیار برزول در انتظار رجعت فرزندان .... سلام بر مادر چشم انتظار سلام بر لالایی بی قرار سلام بر صبر و شکیباییت سلام بر چهره نورانیت سالها اشک غم از چشم پر از ناله چکید قامتی راست ز سنگینی این غصه خمید این همه سال چه امد به سر دل چه گذشت مادر از دوری فرزند عزیزش چه کشید روز و شب سوخت به پای همه عشقش اما شمع دل صحبت پروانه به گوشش نرسید به در خانه نظر دوخته و چشم به راه ... منتظر بود و غم انگیز به دل داشت امید اه از ان لحظه بدرود که دیگر پس از ان مادر از شاخه شمشاد به جز عکس ندید تشنه جرعه وصل و دم اخر شده بود چقدر عاشق و مشتاق به دیدار شهید ای دوست بر حنجر شهیدان صلوات بر قامت بی سر شهیدان صلوات 🖤🖤🖤 @rastegarane313
۲۸ آذر ۱۴۰۲
مراسم شب هفت شهیدگمنام قابل توجه همشهریهای عزیزشهربرزول وبخش زرین دشت @zainabeion
۲۸ آذر ۱۴۰۲
✅ قهرمانان گمنام آشنایی با شهدای شاخص ارتش 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ❇️شهدای شاخص ارتش در 🌷امیر سرلشکر شهید ۱۳۶۵/۱۰/۲ 🌷امیر سرلشکر شهید ۱۳۶۱/۱۰/۱۱ 🌷امیر سرلشکر خلبان شهید ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ 🌷امیر سرلشکر خلبان شهید ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ 🌷امیرسرلشکر خلبان شهید ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ 🌷امیرسرلشکر خلبان شهید ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ 🌷امیرسرلشکر شهید ۱۳۷۰/۱۰/۲۱ 🌷امیر سرلشکر خلبان شهید ۱۳۶۶/۱۰/۲۳ @rastegarane313
۱ دی ۱۴۰۲
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که ، و ، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، بی کفن و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
۳ اسفند ۱۴۰۲
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 بی‌قراری در قطعه این سنگ قبری که تو می‌بینی و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است حاصل عمر یک مادر است ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
شهید روز یادمان شهدای ارتش در سالروز شهادت 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🛑 مردی قوی تر از کوه ✍درست ۴ روز پیش از حمله نظامی عراق، یعنی ۲۷ شهریورماه سال ۱۳۵۹، هواپیمای لشکری مورد اصابت راکت‌های عراقی قرار گرفت و مجبور به تیک‌آف شد و در نهایت به طور ناخواسته در خاک عراق فرود آمد. ♦️ فرودی اجباری که به اسارت در دست نیروهای بعثی منتهی شد و این اسارت روز طول کشید.حسین لشکری در عراق اسیر بود. ♦️ تا سال کسی از او خبری نداشت و نام او جزو مفقودالاثرها بود، چون دولت عراق اجازه نداده بود، صلیب سرخ جهانی اعلام کند که خلبان ایرانی زنده است. ♦️صبح روز فروردین ماه سال ۱۳۷۷ بالاخره از اسارت آزاد شد.یک روز بعد حسین لشکری از سوی مقام معظم رهبری مفتخر به لقب  شد. او پس از آزادی، ۱۱ سال در کنار همسر و پسرش علی‌اکبر زندگی کرد. این خلبان نامدار به سبب تحمل جراحات و شکنجه‌های ناشی از سال اسارت و درصد جانبازی، مردادماه سال ۱۳۸۸ به دیدار حق شتافت. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 👇👇 @rastegarane313
۱۹ مرداد ۱۴۰۳