eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
426 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
30 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های ز درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 آیت‌الله سید محمد حسینی بهشتی از اولاد امام حسین(علیهالسلام) و از سادات حسینی هستند. بعد از ایشان، مادر این سید بزرگوار گفت: زمانی که پسرم به رسید، یکی از علمای بزرگوار تهران به دیدن ما آمد و ماجرای عجیبی تعریف کرد. ایشان گفت: «دوست داشتم جایگاه را در برزخ بدانم، یک شب در عالم رویا مشاهده کردم که به زیارت کربلا مشرف شدم، حال عجیبی بود، می‌خواستم سریع به حرم بروم، همین که به حرم نزدیک شدم، یکی از خادمان به سمتی اشاره کرد و گفت: این آقا باید اجازه دهد تا بتوانید وارد حرم شوید. با تعجب نگاه کردم و دیدم آنجا نشسته، ایشان باید اذن ورود به حرم آقا اباعبدالله را صادر کند. جلو رفتم و از ایشان اجازه خواستم، آن زمان سال اول جنگ تحمیلی بود، هر روز خبر جمعی از جوانان انقلابی در جبهه‌ها شنیده می‌شد. رو به من کرد و فرمود: فعلاً جنگ می‌توانند به زیارت آقا بروند، شما صبر کنید و... که یکباره از خواب پریدم.» راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 محمدرضا شفیعی در ۱۴ سالگی به جبهه رفت. در عملیات کربلای چهار در شلمچه زخمی شد و به اسارت دشمن در آمد. در اردوگاه موصل بعد از ده روز اسارت با لبان تشنه به رسید. آخرین جمله‌ای که بر زبان جاری کرد، «فدای لب تشنه‌ات یا اباعبدالله» بود. پیکر مطهرش را در قبرستانی حد فاصل دو شهر سامرا و کاظمین به خاک سپردند. مادر چهارده سال بعد به زیارت مزار فرزندش در عراق و سپس به کربلا رفت و آقا را به جوان رعنایش قسم داد تا فرزندش را برگرداند. دو سال بعد به مادر مژده دادند که بعد از شانزده سال پیکر مطهر محمدرضا شفیعی را آورده‌اند، آن‌هم در حالی‌که همچنان سالم مانده و هیچ تغییری نکرده است. بعد از شانزده سال پیکر محمدرضا را سالم از خاک در آورده بودند. صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک را سه ماه در آفتاب گذاشتند ولی باز تغییری نکرد. حتی رویش پودر مخصوصی ریختند که استخوانها را هم از بین می‌برد ولی باز هم اثر نکرد و پیکر سالم بازگشت. پیکر نورانی و معطر بود و موهای سر و صورتش تکان خورده بود. مادر می‌گوید موقع دفن محمدرضا، حاج حسین کاجی به من گفت: شما می‌دانید چرا بدن او سالم است؟ گفتم: از بس ایشان خوب و با خدا بود. ولی حاج حسین گفت: راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمی‌شد؛ مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائما با وضو بود و اینکه هر وقت خوانده می‌شد، ما با چفیه‌هایمان اشکمان را پاک می‌کردیم ولی ایشان با دست اشکهایش را می‌گرفت و به بدنش می‌مالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب می‌آوردند، ایشان آب را نمی‌خورد و آن را برای غسل نگه می‌داشت. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 سید حمید از حُرهای انقلاب اسلامی است. همه از دستش عاصی شده‌بودند. حتی لات‌هـای محله هم از او حساب می‌بردنـد. شده بود بزن‌بهادر محله قطب‌آباد رفسنجان. هیچ کس از دست قلدری‌هایش در آسایش نبود. بعد از شروع جنگ تحمیلی، پیکر غرق‌ در خون برادر بزرگ‌ترش را که در حیاط خانه دید، خیلی متحول شد. فقط حرف بی‌بی(مادرش) کمی آرامش کرد: برادرت کشته نشده، شده. شما که عزیزتر از اولاد نیستید. همه شما باید شوید تا اسلام زنده بماند. سید حمید هم به جبهه رفت. کفش‌هایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید! می‌گفت: این‌جا جایی است که خون روی زمین ریخته. شب‌ها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه می‌رفت و با اشک، استغفار می‌کرد. معروف شد به . آن‌قدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید. در یکی از عملیات‌ها، سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن می‌خورد. سيد حميد دوبار مخفیانه به كربلا رفت. در عملیات خیبر، ترک موتور نشست. گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آنها را به آرزویشان رساند و به رسیدند. که نفر جلویی موتور بود، سر و دستش رفت و هم پیشانی و پهلویش. همانی شد که سید حمید می‌خواست؛ دلش می‌خواست به جده‌اش، فاطمه زهرا(س) ملحق شود. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🕊🌹🏴🌹🕊🌴 یه دستش شده بود، اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند: با یه دست که نمیتونی بجنگی ، برو عقب. می گفت: مگه با یه دست نجنگید؟ مگه نفرمود: والله ان قطعتمو یمینی، انّی احامی ابداً عن دینی عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود. سردار بهش ماموریت داده بود گردان رو از محاصره دشمن نجات بده. با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه ی ماموریت. لحظه های آخر که رو آوردن نزدیک لبای گفته بود: مگه مولایمان در لحظه آب آشامید که من بیاشامم. که شد، هم لب بود هم ... 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹رستگاران 🌹
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 عبدالرسول زرین تک‌تیرانداز لشکر امام حسین در جنگ تحمیلی بود که به او لقب گردان تک نفره داده بود.یک نیروی نابغه عملیاتی و تک‌تیرانداز ویژه و استراتژیک محسوب می‌شد و بازوی عملیاتی بود. بهترین تک‌تیرانداز دفاع مقدس و جهان بود. سه هزار شلیک موفق داشت. ابتدا وضو می‌گرفت و بعد اسلحه را برمی‌داشت. همیشه نشانه‌گیری و تیراندازی‌هایش را با توسل شروع می‌کرد و می‌گفت: خدایا من برای تو شلیک می‌کنم، نه برای نفسم و بعد دو آیه شریفه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى» و «وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ» را تلاوت مینمود. صدام برای شکارش یک تیم ۲۰ نفره تک تیرانداز بین‌المللی از جمله تک‌تیرانداز‌های آمریکایی را اجیر کرده بود، اما موفق نشدند. بارها زخمی شده بود و شصت درصد ازکارافتادگی داشت . بعد از عملیات طریق‌القدس یک تیر از بغل گوشش رد شد و لاله گوش راستش را سوراخ کرد ولی اصلاً خم به ابرو نیاورد و اصابت گلوله دشمن را با لبخند زیبایی پاسخ داد. گروهی از فیلمبرداران هم آنجا بودند که بلافاصله فیلم و عکس‌اش را گرفتند. عکس معروفی از آن لحظه به یادگار مانده است. مولایش ، در مکاشفه‌ای، او را سرباز واقعی خود خطاب نموده بودند. زمان و مکان را به دوستانش خبر داده بود. در عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به رسید. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313