eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
465 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
343.4K
این‌ساعت و این ثانیه دور ارباب مهمانیه... سردارمون هم امشب در کربلاست💔 💥 شهداگفتند: هرگاه شب جمعہ شهداے‌ماݩ رایادڪنیم نزد ارباب،یادماݩ مےڪنند.. این هم بہ ازدشت شقایق ها یادڪنیم ای شهدا ماهم امشب یادتون کردیم و زیارتنامه براتون خوندیم شماهم امشب دربین الحرمین کنار ارباب مون حسین یادمون کنید😭💔 امشب حاج قاسم سلیمانی ورفقاشون هم در بین الحرمین کنارسیدالشهدا هستند و باروضه حضرت زهرا عزاداری میکنند😔 حاج قاسم امشب ماروهم یادکن😭 🌷 🌱 ...💚💫 💚💫.......
🌱﷽🌱 تا تو هستی شب جمعه شب رحمت باقی است در دل خسته ی من شوق زیارت باقی ست❤️ 🦋صل الله علیک یااباعبدلله🦋 ✨ @Ravie_1370🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شكر خدا كه ما عاشقِ رنگ شماييم سياهی لشكـــــری از هنــگ شماييم پر از رنگ‌ورياييم،عاشقی بی‌سروپاييم اما بخدا! سخت، دلتنگ شماييم ...💔 @Ravie_1370🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 اندکی تامل🔴 گفت:سرت رابنداز پائین و زندگیتو بکن به هیچ چیز وهیچ کس هم فکرنکن. مابی طرفیم کاربه کسی نداریم....😏 گفتم :زیارت عاشورا خوانده ای...دودسته جمله دارد...🍃 سلام و لعن 🔴جامعه هم دارد: مورد سلام اهل بیت (ع)هستند ومورد لعن یزیدیان... و عاقبت هم دو دسته میشوند دسته ای به ودسته ای به میروند... گفت:حتی بی طرفا؟؟؟؟ گفتم :درزیارت عاشورا جوابت هست 🌸وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله🌸 امام صادق (ع): آن بی طرف ها را هم لعن کرده البته زیاد هم بی طرف نبودند ....😏 هرکه درلشکر حسین(ع) نباشد درمحفل شراب باشد یا نماز یزیدی است.☝️ گفت :زمانه عوض شده ،فرق کرده...🍂🍂🍃🍃 گفتم:باز زیارت عاشورا جوابت راداده 🌸وآخرتابع له علی ذلک🌸 تا آخرالزمان هر کسی مثل اینها باشد لعن شده قرار نیست که فامیلش یزیدی باشه ☝️ راه امام حسین را ادامه دهیم🌹 @Ravie_1370🌷
عاشقان رهبری 😍👇 🔴آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: اگر امر به معروف و نهی از منکر و حدود آن برای مردم روشن شود...💡 🍃معلوم خواهد شد یکی از و شیوه های تعامل اجتماعی همین است 📗سال 1379 بيانات در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران امربه معروف مانند واجبه🌹 @Ravie_1370🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ورود مسلمانان به مسجد الاقصی و تحقیر نظامیان صهیونیست ⭕ساکنین شهر قدس ، الله اکبر گویان وارد مسجد الاقصی شده و مقابل چشمان نظامیان اسرائیلی ، در حمایت از گردان‌های القسام شعار می‌دهند.... ⭕پارلمان رژیم صهیونیستی : این آتش بس ، لکه ننگی بر چهره اسرائیل است! ⭕اعضای پارلمان رژیم صهیونیستی(کنست) آتش بس بدون قید و شرط با غزه لکه ننگی بر چهره اسرائیل دانستند و آن را محکوم کردند. @Ravie_1370🌷
✍حاج قاسم سلیمانی: امکان چنین چیزی هست با دیپلماسی بتوان فلسطین را به فلسطینیان برگرداند؟ اینجا راهی جز مبارزه وجود ندارد؛ راهی جز فداکاری وجود ندارد؛ راهی جز ایثار وجود ندارد؛ اینجا باید ایستاد! @Ravie_1370🌷
‏عاقبت بخیری یعنی؛ در این دنیا نباشی اما هر کجا که پرچم پیروزی اسلام بر افراشته میشود مردم عکس تو را روی دستانشون بگیرند... ✌️ @Ravie_1370🌷
☆∞🦋∞☆ 🔰 | 🔻 اول خرداد ۱۳۶۲ 🌷 سالروز شهادتـــــ سردار شهید محمد بروجردے، فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا(علیه‌السلام) سپاه پاسداران انقلابـــــ اسلامے گرامے باد. @Ravie_1370🌷
*•••••┅═✧🦋❁﷽❁🦋✧═┅•••••* 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "خانواده و همرزمان شهید" 🔹صفحه ٢١۶_٢١۵ 🦋 ((آسانسور)) <ادامه > وقتی رسیدم داخل اتاق، خواب بود. خیلی آهسته جلو رفتم و بالای سرش ایستادم. یک دفعه چشمانش را باز کرد و گفت: «هادی بالاخره آمدی؟» گفتم: «چی شده؟ مگر اتّفاقی افتاده؟» 🤔 گفت: «نه! همین الآن خواب می دیدم تو داری از پلّه ها بالا می آیی، مسیرت را دنبال کردم تا بالای سرم رسیدی. چشمانم را باز کردم، دیدم اینجا هستی.» آن روز من خیلی تعجّب کردم که چگونه متوجّه شد با آسانسور نیامدم! 💠هر گنج سعادت که داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود ((عصا)) آخرین باری که به ملاقاتش رفتم، گفت: «علی! دیگر به ملاقات من نیا.» اول خیلی جا خوردم!! 🙄 با خودم گفتم: «خدایا چه شده؟ چه اشتباهی از من سر زده؟» پرسیدم: «چرا؟» گفت: « به خاطر اینکه قرار است از اینجا بروم.» گفتم: «کجا به سلامتی؟» گفت: «این را دیگر نمی توانم بگویم. بعداً مشخّص می شود و خودت می فهمی» چون حرفش کاملاً جدّی بود، من دیگر بیمارستان نرفتم. بعد از چند روز، نامه ای از به دستم رسید که نوشته بود: «محمّد حسین با تن و با دو تا عصا زیر بغلش به برگشته است.» ((تخت خالی)) یک روز صبح، تصمیم گرفتم به ملاقات محمّد حسین بروم؛ ولی چون کار داشتم و وقت تنگ بود، دقایقی کنارش نشستم. کمی که با هم حرف زدیم، بلند شدم و خداحافظی کردم. 👋 بیرون که آمدم، به خودم نهیب زدم "این چه جور ملاقاتی بود؟ آتش نمی بردی! خب یک کم از وقتت را به محمّد حسین اختصاص می دادی! " تصمیم گرفتم عصر برگردم و یک دل سیر کنارش بنشینم. بعدازظهر وارد بیمارستان شدم و سراسیمه خودم را به اتاقش رساندم. با کمال تعجّب دیدم تخت خالی است. 😳 واز محمّد حسین هیچ خبری نیست. اول گمان کردم او را برای کارهای درمانی، عکس و یا آزمایش بردند. از پرستار پرسیدم: «ببخشید! این بیمار، آقای ، کجا هستند؟ مرخص شدند؟» پرستار گفت: «نخیر! مرخص نشدند، شما نسبتی با ایشان دارید؟» گفتم: «بله! همرزم بنده است.» خندید و گفت: «راستش ایشان فرار کردند.» 😀 فهمیدم که حال و هوای و کار خودش را کرده..! محمّد حسین طاقت نیاورده و از بیمارستان رفته بود! *•••••┅═✧🦋❁🌼❁🦋✧═┅•••••*