ربّیّون: انّا الی الله راغبون
در جواب بایستی گفت حقیقت تفکّر برای چیست؟ حقیقت تفکّر، حقیقت است. آدمی در جستجوی حقیقت و عطشناک حقیق
بسم الله
#توحید، #ولایت، #آزادی، #انسان
💠روایتی توحیدی از ارزشها و شعارهای اصلی انقلاب💠
🔰تفسیر ارزش فطری آزادی با رویکرد #توحیدی🔰
در پست پیشین
سوالی مطرح کردم، که سوال و جواب را در ادامه می آورم:
🔰پرده اول:#عبودیت_الله و ساحت اندیشه و دانش
💢❓💢سوالی که مطرح می شود این است که چگونه عرصه دانش و اندیشه ساحتی برای عبودیت شود؟! چرا که آزادی در تفکر و اندیشه رکن رکین آن است و این مقوله با تعبّد که سلب آزادی است جمع نمی شود؟! تعبّد یعنی اطاعت بی چون و چرا در حالیکه فکر و دانش عرصه ایست که اطاعت بی چون و چرا در آن بی معناست.
و پاسخ چنین گفتم:
در جواب بایستی گفت حقیقت تفکّر برای چیست؟
حقیقت تفکّر، حقیقت است. آدمی در جستجوی حقیقت، و عطشناک حقیقت است. این حقیقت است که او را از این سو بدان سو می کشاند.
عظیم ترین حقیقت هستی توحید است و تمامی حقایق دیگر تبلور این حقیقت اند.
اصل مبارزه از حقیقت توحید نشأت گرفته است. آنگاه که انبیاء الهی دعوت به حق و توحید را مطرح ساختند عظیم ترین جبهه گیری ها و موضع گیری ها علیه ایشان به راه افتاده است.
اگر کسی به حقیقت توحید نرسیده می تواند آزادانه بیندیشد و به حقیقت توحید برسد. اما اگر کسی به توحید رسید دیگر اندیشیدن ذیل این حقیقت هستی را بپذیرد.
چرا که استنکاف و استکبار در برابر اندیشیدن ذیل عظیم ترین حقیقت هستی چیزی جز دور شدن از حق و حقیقت و غرق شدن در دریای توهمات و خیالات را برای انسان به ارمغان نمی آورد.
اما از جهتی دیگر میخواستم بدین پرسش نیز بپردازم:
🔰پرده دوم: #آزادی، #اسارت، #عبودیت
آزادی یعنی بدون تقید بودن، رها بودن از هر قید و بندی...
گفته می شود آزادی اگر هر قیدی بخورد دیگر از جوهره مفهومی خودش خارج میشود و دیگر آزادی، آزادی نیست.
به عبارت دیگر آزادی وقتی آزادی است که ورا و فرای هرگونه قیدی باشد. اگر قید دین یا توحید یا هر قید دیگری بدان خورد دیگر آزادی نیست.
با این تعبیر اگر بخواهم همراهی کنم می نویسم که بزرگترین قید آزادی برای بشر امروز خود بشریت است. بشریت با کوتاه قدی خودش خود را در حصار و قفسی تنگ محدود کرده و مدام با کوچک تر خویشتن تاریخی خودش آزادی خودش را محدود تر می کند.
آزادی وقتی آزادی است که لذت بی حد و حصر پدید بیاورد.
آزادی وقتی آزادی است که ازدهار و شکوفایی استعدادهای انسانی را رقم بزند.
آزادی وقتی آزادی است که اثاره دفائن عقول بشریت را رقم بزند.
آزادی وقتی آزادی است که انسان را از خویشتن خویش رها کند.
شاید در نظر اولیه آزادی را همگان بخواهند برای بی قید و شرط اعمال کردن اختیار و اراده خویش...
اما این اراده محصور در خویشتن من است؛ اراده ای متعالی است که من را از بند خودم آزاد کند.
و اینجاست که عبودیت معنا پیدا می کند. عبودیت یعنی عقلانیتی برتر و نوین که آدمی به اختیار و با اراده خویش از خود نفی اراده میکند. به عبارت دیگر محتوای اراده او، نفی اراده از خود است. نفی اراده از خویش برای رها شدن از بزرگترین قید و بند آزادی یعنی خویشتن خویش یعنی نفس اماره!
وقتی من در قید و تعلقات خودم هستم، وقتی رها و مرسل از هر گونه تقید نمیتوانم برای کمال خویش تلاش کنم این چه آزادی است که به دنبال آنم؟!
این آزادی نیست این عین اسارت است. آنچه غرب سر میدهد آزادی حقوق بشر نیست بلکه اسارت روز افزون بشریت است.
در قرآن به تکرار با این عبارت مواجه شده ایم:
و اذکر عبدنا...
عبد خدا کسی است که اراده او فانی در اراده خداوند است؛ عبد به اختیار و با اراده خویش از خود نفی اراده کرده است و چیزی نمانده جز اراده حق...
#اندیشه_توحیدی، حماسه ای نوین برای درنوردیدن اسارت های اندیشه امروزی بشر است.
#اندیشه_توحیدی، اندیشه آزادی و #آزادی_بخش_اندیشه_هاست.
#اباحيت و #آزادى امروزین غرب که بر جايگاه #زئوس تکیه زده (كه رب الارباب و خداوندِخداوندگاران بود) چیزی جز تندیس #اسارت_بشریت نیست.
#آزادی امروزین غرب چیزی جز قفسی تنگ برای تحقیر #انسان نیست.
#آزادی امروزین غرب چیزی جز لفظی مهمل برای رسیدن مستکبران به مطامع خویش نیست.
.