eitaa logo
ربّیّون: انّا الی الله راغبون
492 دنبال‌کننده
99 عکس
15 ویدیو
16 فایل
دردنوشت ها و دل نوشته های سید مصطفی مدرس مسیر ارتباطی: @Sammmostafa
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله ، ، ، 💠روایتی توحیدی از ارزشها و شعارهای اصلی انقلاب💠 🔰تفسیر ارزش فطری آزادی با رویکرد 🔰 در پست پیشین سوالی مطرح کردم، که سوال و جواب را در ادامه می آورم: 🔰پرده اول: و ساحت اندیشه و دانش 💢❓💢سوالی که مطرح می شود این است که چگونه عرصه دانش و اندیشه ساحتی برای عبودیت شود؟! چرا که آزادی در تفکر و اندیشه رکن رکین آن است و این مقوله با تعبّد که سلب آزادی است جمع نمی شود؟! تعبّد یعنی اطاعت بی چون و چرا در حالیکه فکر و دانش عرصه ایست که اطاعت بی چون و چرا در آن بی معناست. و پاسخ چنین گفتم: در جواب بایستی گفت حقیقت تفکّر برای چیست؟ حقیقت تفکّر، حقیقت است. آدمی در جستجوی حقیقت، و عطشناک حقیقت است. این حقیقت است که او را از این سو بدان سو می کشاند. عظیم ترین حقیقت هستی توحید است و تمامی حقایق دیگر تبلور این حقیقت اند. اصل مبارزه از حقیقت توحید نشأت گرفته است. آنگاه که انبیاء الهی دعوت به حق و توحید را مطرح ساختند عظیم ترین جبهه گیری ها و موضع گیری ها علیه ایشان به راه افتاده است. اگر کسی به حقیقت توحید نرسیده می تواند آزادانه بیندیشد و به حقیقت توحید برسد. اما اگر کسی به توحید رسید دیگر اندیشیدن ذیل این حقیقت هستی را بپذیرد. چرا که استنکاف و استکبار در برابر اندیشیدن ذیل عظیم ترین حقیقت هستی چیزی جز دور شدن از حق و حقیقت و غرق شدن در دریای توهمات و خیالات را برای انسان به ارمغان نمی آورد. اما از جهتی دیگر میخواستم بدین پرسش نیز بپردازم: 🔰پرده دوم: ، ، آزادی یعنی بدون تقید بودن، رها بودن از هر قید و بندی... گفته می شود آزادی اگر هر قیدی بخورد دیگر از جوهره مفهومی خودش خارج میشود و دیگر آزادی، آزادی نیست. به عبارت دیگر آزادی وقتی آزادی است که ورا و فرای هرگونه قیدی باشد. اگر قید دین یا توحید یا هر قید دیگری بدان خورد دیگر آزادی نیست. با این تعبیر اگر بخواهم همراهی کنم می نویسم که بزرگترین قید آزادی برای بشر امروز خود بشریت است. بشریت با کوتاه قدی خودش خود را در حصار و قفسی تنگ محدود کرده و مدام با کوچک تر خویشتن تاریخی خودش آزادی خودش را محدود تر می کند. آزادی وقتی آزادی است که لذت بی حد و حصر پدید بیاورد. آزادی وقتی آزادی است که ازدهار و شکوفایی استعدادهای انسانی را رقم بزند. آزادی وقتی آزادی است که اثاره دفائن عقول بشریت را رقم بزند. آزادی وقتی آزادی است که انسان را از خویشتن خویش رها کند. شاید در نظر اولیه آزادی را همگان بخواهند برای بی قید و شرط اعمال کردن اختیار و اراده خویش... اما این اراده محصور در خویشتن من است؛ اراده ای متعالی است که من را از بند خودم آزاد کند. و اینجاست که عبودیت معنا پیدا می کند. عبودیت یعنی عقلانیتی برتر و نوین که آدمی به اختیار و با اراده خویش از خود نفی اراده میکند. به عبارت دیگر محتوای اراده او، نفی اراده از خود است. نفی اراده از خویش برای رها شدن از بزرگترین قید و بند آزادی یعنی خویشتن خویش یعنی نفس اماره! وقتی من در قید و تعلقات خودم هستم، وقتی رها و مرسل از هر گونه تقید نمیتوانم برای کمال خویش تلاش کنم این چه آزادی است که به دنبال آنم؟! این آزادی نیست این عین اسارت است. آنچه غرب سر میدهد آزادی حقوق بشر نیست بلکه اسارت روز افزون بشریت است. در قرآن به تکرار با این عبارت مواجه شده ایم: و اذکر عبدنا... عبد خدا کسی است که اراده او فانی در اراده خداوند است؛ عبد به اختیار و با اراده خویش از خود نفی اراده کرده است و چیزی نمانده جز اراده حق... ، حماسه ای نوین برای درنوردیدن اسارت های اندیشه امروزی بشر است. ، اندیشه آزادی و . و امروزین غرب که بر جايگاه تکیه زده (كه رب الارباب و خداوندِخداوندگاران بود) چیزی جز تندیس نیست. امروزین غرب چیزی جز قفسی تنگ برای تحقیر نیست. امروزین غرب چیزی جز لفظی مهمل برای رسیدن مستکبران به مطامع خویش نیست. .
⭕️شهید مطهری نیز در کتاب حماسه حسینی معجزه پیامبر اسلام را اعطای هویت و به مردم عرب بر می شمارد: "پيغمبر اسلام به مردم عرب چه داد؟ و اساساً يك آدم فقير و يتيم و كسى كه تمام قوم و قبيلهاش با او دشمن هستند، چه داشت كه به آنها بدهد و چطور شد كه آنها را از آن حضيض پستى به اوج عزت رساند؟ ايمانى به آنها داد كه آن ايمان به آنها شخصيت داد. يكمرتبه آن عرب سوسمارخور، شير شترخور، عرب غارتگرى كه دخترش را زنده زنده به خاك مىكرد، اين احساس در او پيدا شد كه من بايد دنيا را از اسارت و از پرستش و اطاعت غيرخدا نجات بدهم، و هيچ اهميت نمىداد كه اعتراف كند كه در گذشته چطور بوده است، و حتى افتخار مىكرد كه بگويد من در گذشته پست بودم، آنطور فكر مىكردم، هيچ سابقه درخشان ملى ندارم، ولى امروز اينطور فكر مىكنم، از شما عاليتر فكر مىكنم. اين را مىگويند شخصيت." ⭕️امام خامنه ای نیز در توضیح شخصیت می فرمایند: "شخصیت هر انسانی، غیر از عوامل و عناصری که وجود خارجی و ظاهری او را تشکیل میدهد - مثل جسم و ذهن و روحیات و خصلتها و خلقیات - مقوّمات دیگری نیز دارد که گاهی نسبت به آن عناصر و عوامل، جنبه‌ی زیربنایی دارد؛ مانند افکار و جهان‌بینی و دیدگاهها. همه‌ی جهان‌بینیها نمیتوانند انسانی مثل امام(ره) تربیت کنند. آن کسی که به خدا، قیامت، حضور در برابر پروردگار، زندگی پس از مرگ، شهادت و توکل معتقد است، در دنیا به گونه‌یی عمل میکند، و کسی که فاقد این جهان‌بینی است، طور دیگر رفتار میکند. پس، جهان‌بینی هر انسانی، در تشکیل شخصیت او تأثیر اساسی دارد. یکی از این مقوّمات، تعیین محدوده‌ی هدفهاست. عمل و شعاع حرکت و کشش ادامه‌ی راه، بسته به نوع هدف و محدوده‌ی آن، متفاوت است. هدفهای بزرگ، به خودی خود، حرکتها و شخصیتهای بزرگ را تولید میکند. هدفها و آرمانها و افکار و تأملات انسان درباره‌ی زندگی و جامعه و آینده و وظایف بشر، عناصر سازنده‌ی شخصیت انسان است."۱۳۶۸/۰۳/۱۸ 🔶 در گرو اعتلای امت می باشد و بستر و مجرایی برای اعتلای شخصیت و هویت مردم ایران می باشد. فلذا تمام مصالح و مفاسد نیز بر مدار اعتلا یا انحطاط شخصیت مردم ایران سنجیده می شود و نیز ولی فقیه صادقانه و خالصانه مردمسالاری دینی را پذیرفته و به خواست مردم تن میدهد. اکنون در این زمانه فلسفه ولایت فقیه مکنون در مردم سالاری دینی است. مردم سالاری دینی یعنی را کما هو حقه دیدن مردم سالاری دینی یعنی را پاس داشتن مردم سالاری دینی یعنی را محترم داشتن مردم سالاری دینی یعنی را بالنده ساختن مردم سالاری دینی یعنی را در پرتو عدالت شکوفا ساختن ⭕️استاد فلاح حفظه الله در این باب تبیینی دارند: "مردم سالاری راه سعادت اجتماعی است. در عین حال ولایت ضرورت فطریِ شکوفایی و مردم سالاری است.بحث ما در افق ولایت دارد تعریف می شود، ولایت ضرورت فطریِ شکوفایی و مردم سالاری است. در تئوری حضرت امام فلسفه ولایت فقیه مردم سالاری است. حضرت امام می فرمودند ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است. یک جمله ای بعدش دارد که این کمتر گفته می شود؛ «و این ها نمی خواهند که ولایت رسول الله حاکم بشود» امام اینطوری نگاه می کردند؛ که ما ولایت رسول الله را داریم حاکم می کنیم. این حس حضرت امام است؛ کار ایشان خیلی باطن دارد. ولایت ضروری شکوفایی فطری و مردم سالاری است. تشتت، دوری از آرمان و ارزش، افت عزم و ... به خاطر نارسایی در ولایت است." .
بسم الله ، ، ، 💠روایتی توحیدی از ارزشها و شعارهای اصلی انقلاب💠 🔰تفسیر ارزش فطری آزادی با رویکرد در بیان رهبری🔰 بخش دوم: 💢آزادیِ اسلامی یعنی آزادی از عبودیت غیر خدا ✍"ریشه‌ی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهان‌بینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد. لذا شما می‌بینید در دعوت انبیا در سوره‌های مختلف قرآن، در سوره‌ی انبیا، در سوره‌ی اعراف، در چند سوره که از پیغمبران مختلف حرف میزند، مثلاً میگوید: «و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا اللّه»؛(۱) اول آنها را از خدا میترساند و دنبال سرِ او اطاعت از خدا و اطاعت از خودش را که نماینده‌ی خداست، به مردم پیشنهاد میکند و مطرح میکند. تمام پیغمبران اولین حرفشان عبارت بوده از اینکه از خدا اطاعت کنید و از طاغوت، از کسانی که غیر خدا هستند و میخواهند انسان را اسیر کنند و برده کنند، اجتناب کنید؛ «ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت»،(۲) در قرآن با همین لفظ و این مفهوم مکرر ذکر شده. بنابراین آزادی اسلامی متکی بر توحید است. ✍این همان بحثی است که عرض کردم دامنه‌ی بسیار وسیعی دارد و خود ما، خود بنده در بحثهای توحیدی در سالهای گذشته، وقتی که اینجاها را و این موضوع را میخواستیم بحث کنیم، ساعتهای متمادی و روزهای متمادی آیات و مفاهیم قرآن و حدیث را در اینجا ذکر میکردیم؛ واقعاً یک دریائی از معارف اسلامی است. اینجا من به طور خلاصه و مجمل عرض میکنم که روح توحید عبارت است از اینکه عبودیت غیر خدا باید نفی بشود. یعنی توحید در هر دینی و در دعوت هر پیغمبری معنایش این است که انسان باید از غیر خدا - چه آن غیر خدا یک شخص باشد، مثل فرعونی، نمرودی؛ چه غیر خدا یک تشکیلات و یک نظام باشد، یک نظام غیر الهی؛ چه غیر خدا یک شی‌ء باشد؛ چه غیر خدا هوی‌ها و هوسهای خود او باشد؛ چه غیر خدا عادتها و سنتهای رایج غیر الهی باشد - و از هرچه غیر خداست، اطاعت و عبادت نکند و فقط از خدای متعال اطاعت کند. ✍اطاعت از خدا به این معناست که احکام الهی را عمل کند؛ نظامی را که الهی است و متکی بر تفکر الهی است، قبول کند؛ رهبر و زمامداری را که ارزشهای الهی را دارد، رهبر و زمامدار بداند، از او اطاعت کند؛ پیامبری را که از سوی پروردگار می‌آید، واجب‌الاطاعه بداند؛ ولیّ امری را که خدا معین کرده، مورد قبول بداند و اطاعت کند و در همه‌ی حرکات و رفتار در این چهارچوب فقط زندگی کند و از غیر این چهارچوب هیچ اطاعتی نکند؛ فقط بنده‌ی خدا باشد. انسان در جهان‌بینی اسلام آن موجودی است که در او استعدادهای فراوانی نهفته است. این انسان میتواند در میدانهای علم و دانش و کشف رمزها و حقایق خلقت تا بی‌نهایت پیش برود؛ در سیر مراتب معنوی و مراحل روحی میتواند تا بی‌نهایت پیش برود؛ از فرشتگان میتواند بالاتر بزند؛ از لحاظ انواع و اقسام قدرتمندی‌ها میتواند به اوج قله‌ی قدرت برسد. اگر عبودیت خدا کرد، اطاعت خدا کرد، این راه‌ها در مقابل او باز خواهد شد. اگر اطاعت غیر خدا کرد، بالهای او بسته خواهد شد و از پرواز باز خواهد ماند در همه‌ی رشته‌ها؛ حتی علم و دانش هم با توحید در سر راه انسان قرار میگیرد و انسان با او آشنا میشود. ✍شما ببینید مسلمان صدر اسلام که علی‌رغم جهالت حاکم بر آن روز دنیا و شرک حاکم بر آن روز دنیا به توحید گرایش پیدا کرد، آنچنان آزادی و فتوحی پیدا کرد که درهای علم و دانش به روی او باز شد و جلو افتاد و همه‌ی بشریت به دنبال او وارد وادی علم شدند که امروز دنیا و بشریت دانش خودش را مدیون اسلام است و مدیون توحید مسلمانهائی است که اولْ‌بار قدم در وادی دانش گذاشتند. این آزادی اسلامی است.