#خاطره
#همسرشهید
یکی از همرزمانش برایم تعریف کرد که در روزی که 140 هواپیما به #پرواز درآمد، کمی #مضطرب بودم.
نگاهم به علی افتاد که با #ماژیک بر روی #بمبها کلمهای را می نویسد.
بر روی آنها به زبان #انگلیسی نوشته بود: «برای صدام». همین #همرزم علی پس از #مفقودی وی برایم گفت که تا پایان جنگ دیگر اضطراب نداشتم. شجاعت شهید اقبالی در من هم اثر گذاشت.
روزی هم به جهت کاری که با #شهید_بابایی داشتم به #دفتر وی مراجعه کردم. زمانی که خودم را #معرفی کردم با استقبال و گریه وی روبرو شدم. شهید بابایی از پشت میزش بلند شد و گفت: «آقای اقبالی #استاد من بودند. اگر وی امروز حضور داشتند، این جایگاه من نبود و به وی تعلق داشت.»
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4