eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
10.1هزار ویدیو
325 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
#مجروحیت #شهادت #آسمانی_شدن در دوّمین مرحلۀ اعزام مجروح شد و در بیمارستان یزد بستری گردید. پس از بهبودی مجدداً در جبهه حضور یافت تا سرانجام در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۳ هجری شمسی در آستانه شهادت مولای متقیان علی ابن ابیطالب -علیه السّلام- در منطقۀ عملیّاتی کوشک بر اثر اصابت ترکش به فوز عظیم شهادت نائل آمد و به آرزوی قلبی خود دست یافت.بدن مطهرش پس از تشییع با شکوه بر دست و دوش مردم شهید پرور دیارمان در بهشت شهدای اردکان به خاک سپرده شد تا چون شمعی فروزان٬ هدایت گر راه جوانان و نوجوانان باشد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
شهید بالازاده حدود سه سال در جبهه‌های جنگ #حق_علیه_باطل با دشمن جنگید و خیلی کم به خانه و نزد #خانواده اش می‌آمد و هر وقت هم که چند روزی به مرخصی می‌آمد، در #مساجد و #منابر و #مجالس"، روز و شب به #تبلیغ و #جذب #نیروی_داوطلب_بسیجی برای اعزام به جبهه می‌پرداخت. وی حتی راضی نبود که پدر و مادرش متوجه #مجروحیت و آثار زخم های دشمن بر بدن #نحیف و ظریفش شوند شبها در کنار پدر و مادر با #لباس_رزم می‌خوابید، تا مبادا پدر و مادرش متوجه ناراحتی‌ها و آثار مجروحیت او شوند. شجاعت و #درایت را با هم داشت و همه در حیرت که این همه در یک نوجوان 13 ساله چگونه جمع شده است؛ بر و بچه های #تیپ_عاشورا چهره #مهربان و #جدی شهید بالازاده را از یاد نمی برند بیشتر اوقات کنار فرمانده‌اش شهید «مهدی باکری» دیده می شد. سرانجام مرحمت بالازاده روز21 اسفند 1363 در #جزیره_مجنون در #عملیات_بدر ، با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش یعنی #شهید_مهدی_باکری ، #بال در بال #ملائک گشود و #میهمان #سفره #حضرت_قاسم (ع) شد. ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄ @Refighe_Shahidam313 ┄┅══❁🍃🌺🍃❁══┅┄
یک 🌸 در سال ۱۳۶۰ در 👞پای راست او در اثر به نحوی و شد که حتی امکان استفاده از را هم نداشت 🌸 پس از مدت کوتاهی دوباره به برگشت، با وجود در ماند و در تمام شرکت نمود، حتی در نیز پا به پای دیگر از سینه کش بالا می‌رفت. 🌸 هفتم اسفند ۱۳۶۲، شب عملیات در منطقه ، خودش را آماده شرکت در عملیات می کرد، که فرماندهان گردان از او خواستند با نیروها به خط نرود دلش شکـ💔ـست و گفت "حالا ما شدیم وبال گردن گردان؟!" 🌸 فردا صبح در حالی که تند تند میزد تا خودش را به بچه‌ها در خط برساند، از پشت این را از آخرین لحظات زندگی او گرفت 🌸 دقایقی بعد دشمن محل را در کرد، یکی از شهدای او بود، 🌸 وقتی پیکر پاکش را پیدا کردند عصایش دهها متر دورتر افتاده بود... او در زمان بود. ؛ ؛ از رفقای و ۲۷_میثم از ۲۷ http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4 http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
🌷ـشهدا از 😷ـنفس افتادن تا ما نفس بکشیم... حضور در #کردستان، #ایمانی_قوی و دلی چون #شیر را می طلبید، در #اردیبهشت سال 59 و در #جریان_عملیات_آزاد_سازی شهر #سنندج بعد از نبردی دلاورانه، #مجروح شد و توسط #کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم #سپاهی که پوشیده بود، #کفایت می کرد تا #خونخواران کومله تا لحظه #شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است.  بعد از #مجروحیت و #اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه #مفقود الاثر شد و تنها #سند و حکایت بعد از #اسارت ایشان خاطرات یک برادر #ارتشی است که از آن دوران دارد:   دشمنان برای اعتراف گرفتن، هر دو دستش را از بازو بریدند. با #دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند. بعد از آن پوست‌های نو که جانشین سوخته‌ شد همان پوست‌های تازه را کنده و با همان جراحات داخل دیگ آب نمک انداختند. او مرتب #قرآن را #زمزمه می‌کرد. ‌  سرانجام او را داخل دیگ آب جوش انداخته و همان جا به دیدار معشوق شتافت. (آخ آخ آخ آی خدا دلم تنگه💔) کوموله ها جسدش را #مثله نموده و جگرش را به خورد هم سلولی‌هایش دادند و مقداری را هم خودشان خوردند! 😔😢😭💔😭😢😔 آی 🌷ـشهدا اگر 🤝ـدستمان را 🤛🤜ـنگیرید 💔ـمیمیریم.. #شهیدی_که_گوشت_بدنش_راخوردند #شهید_احمد_وکیلی #یادش_باصلوات #شهدا #شهیدانه #شهادت #شهید http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4