🔺روحانیت و رسانه؛ چرایی کاهش علاقه به تحصیل در حوزههای علمیه"
🔻#یادداشت_سوّم
🖌سجاد انجمشعاع
▫️۸. تغییر فضای تبلیغ دینی:
تبلیغ دین در عصر حاضر، با گسترش فضای مجازی و رسانههای اجتماعی، بهطور جدی دگرگون شده است. شیوههای سنتی تبلیغ که عمدتاً بر منبر و ارتباط حضوری با مردم استوار بود، امروز در برابر چالشهای جدیدی قرار گرفته است. جوانان امروزی بیشتر از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی به دنبال پاسخهای دینی خود هستند.
طلاب که وظیفه تبلیغ دین را بر عهده دارند، باید با این ابزارهای نوین آشنا شوند و توانایی استفاده از آنها را برای انتقال معارف اسلامی پیدا کنند. این مسئله مستلزم آموزشهای رسانهای و مهارتهای ارتباطی نوین در حوزههای علمیه است. همانطور که مقام معظم رهبری تأکید دارند: «حوزههای علمیه باید نقش خود را در فضای مجازی و رسانهها ایفا کنند.»
▫️۹. رسانهٔ ملّی:
نسل جوان، بهویژه در فضای مجازی و با دسترسی به اطلاعات گسترده، نیازمند درک عمیقتری از مزایای این مسیر معنوی و علمی است. متأسفانه، رسانهها نتوانستهاند تصویری جذاب و شفاف از زندگی طلبگی ارائه دهند و این نقص باعث ایجاد بیاعتمادی و سردرگمی در نسل جدید شده است.
عدم تولید فیلمهای تأثیرگذار و متناسب با رویکردهای حوزوی و فرهنگی، به تشدید این بحران دامن میزند. در این راستا، ضروری است تا با بهرهگیری از اصول فنی در رسانه، برنامههایی طراحی شود که نشاندهنده زوایای مثبت «زندگی طلبگی» باشد و بتواند نسلی آگاه و علاقمند به این حوزه تربیت کند. بدین ترتیب، ایجاد یک نظریه نو در عرصه تبلیغ میتواند به تقویت پیوندهای میان نسل جوان و حوزه علمیه منجر شود.
▫️۱۰. تبلیغات سوء علیه جایگاه اجتماعی روحانیت در نگاه عمومی:
امروزه با گسترش رسانههای نوین و تبلیغات گسترده علیه روحانیت و نهادهای دینی، جوانان تحت تأثیر دیدگاههایی قرار میگیرند که روحانیت را ناکارآمد و غیرمرتبط با مشکلات عصر جدید معرفی میکند. این تصویرسازی نادرست باعث شده است که بسیاری از جوانان بهجای ورود به حوزههای علمیه، به رشتههای دانشگاهی با جذابیتهای ظاهری بیشتر گرایش پیدا کنند. امام خامنهای (مدظلهالعالی) بارها بر اهمیت «بازسازی جایگاه روحانیت در جامعه» تأکید کرده و فرمودهاند که «روحانیون باید با عملکرد خود و با حضور مؤثر در میان مردم، اعتماد جامعه را بازگردانند.»
| لینکیادداشت |
(4)
#گفتار_اوّل
#یادداشت_سوّم
۱. ۲- امواج سازشگرانه دهه۹۰ و فقدان تاکتیک روشنگری
هیچ مقطعی در تاریخ انقلاب به اندازه دهه۹۰، صحبت سازشگری از درون حاکمیت انقلاب به میان نیامده بود. حتی فشارهای بزرگی همچون نامه جام زهر و تحصن مجلس ششم هم نتوانسته بود اراده نظام مبنی بر حفظ مستحکم اصول و آرمان های انقلاب را تغییر دهد. یعنی کماکان رهبر انقلاب در دوره خاتمی نیز صراحتاً اصل مذاکره با دشمن انکارناپذیری چون امریکا را کاملا مردود می دانست.
اما «ضعف تبیینی بدنه انقلابی» در طول سالیان متمادی کارا را به جایی رساند که رهبری به رغم اظهار ناامیدی از «برجام»، دربرابر خواست غرب گرایان و حامیان عمومی آنان سر خم کرد. چرا که میدانست نه انقلابیون توان روشنگری منشأ عقلانی مرزبندی او در قبال دشمنان را دارند و نه شر غربگرایی و سازشگری بدون یک تجربه تلخ تاریخی مانند برجام، دست از سر ملّت ایران بر می دارد .
«جریان حزباللهی» اما در مقابل به جای جبران خطای راهبردی و تبیینی گذشته خود، دست به اقدامات افراطی و خشونت آمیز زد. اقداماتی که نه تنها فشار گسترده عمومی مبنی بر مذاکره با آمریکا را کاهش نداد بلکه جلوه انقلابیگری را در اذهان عمومی بار دیگر جاهلانه و جنگ طلبانه نشان داد.
مصادیق این اقدامات حمله انقلابیون افراطی به سفارت انگلیس و عربستان و تسخیر آن خارج از چارچوب قانون و اقتضائات دیپلماسی بود.
به عبارتی دیگر بخشی از جریان موسوم انقلابی به جای تبیین عقلانیت منطق دیپلماسی گفتمان سیاسی انقلاب، آن را خشن، متعارض با منافع ملی و افراطی معرفی کرد.
فاصله فعلی بدنه عمومی جامعه از ایدئولوژی سیاسی انقلاب نیز از دیگر نتایج اینگونه افراطیگریها است. مردم همچنان تصور میکنند خشونت و افراط نظام سیاسی در قبال جهان، آنها را از تحقق منافع شایسته خود بازداشته است.
فارغ از آنکه «مواضع افراطیون انقلابی» کجا و «مواضع عقلانی نظام سیاسی» کجا!؟
معضلی که همواره تأکید رهبری بر رفع آن بیشتر میشود. گاهی از فرمان جهاد تبیین به عنوان واجب فوری یاد می کنند و گاهی از ضرورت تبیین عمومی منطق دیپلماسی انقلاب سخن به میان می آوردند.
•https://rahamedia.net/?p=5762
•https://hawzahnews.com/xd9bJ
(9)
#گفتار_سوّم
#یادداشت_سوّم
۳. ۳.پاسداشت امر ملی در سایه استقلال سیاسی
در طول سالیان اخیر هروقت ارتباط ملل عربی با اسرائیل دچار اختلال و اختلافی شد، دائماً کشور های عربی از ترجیح راه حل سیاسی بر راه حل نظامی در اقدام متقابل دیپلماسی خود تأکید می کردند.
گرچه عملاً به چندان موفقیتی در این مسیر دست نیافتند و معمولاً این توافقات با رسوایی های بزرگ مانند عدم پایبندی اسرائیل به اعطای تسلیحات نظامی به امارات یا انفعال فاحش مصر و ملل عربی بعد از توافق کمپ دیوید همراه بوده است. ولی گویا سیاست منفعلانه اعراب در قبال اسرائیل سقف زمانی ندارد حتی اگر موفقيتی حاصل نشود.
نهایت معضل اما زمانی است که اعراب برای جلب رضایت اسرائیل علی رغم وجود دشمنی دیرینه، از انجام هر کاری کوتاهی نمیکنند اما همین ها برای حل اختلافات خود با کشور عربی سوریه مدام به اقدامات نظامی پایبندی میورزند در شرایطی که بهبود روابط آنها با سوریه به راحتی از رهگذار دیپلماسی و مسالمت قابل تحقق است.
ولی چه توان کرد وقتی وابستگی این ملل عربی به ابر قدرت هایی که برای نابودی سوریه شدیدا اصرار می ورزند ، استقلال تصمیم گیری را از آنان سلب کرده و در نتیجه مجبور به قربانی کردن مصالح ملی برای تحقق اهداف استکبار جهانی میشوند.
در آخر خالی از لطف نیست که صدق مطالب بالا با بیانات روشنگرانه سید حسن نصرالله تأیید شود:
«به دولتهای عربی بگویید راه حل مساله اسرائیل چیست؟ میگویند راه حل سیاسی، راهی جز مذاکره نیست. گفتگو و مذاکره با اسرائیل.
خب سقف زمانی دارد؟ نه ندارد. چند وقت است در حال مذاکره هستند؟ دهها سال. با اسرائیل اشغالگر غاصب قاتل بیعار، با آرامش کامل. روند صلحی عربی هست که پس از سال 2000 به وجود آمده و ما امروز در 2012 هستیم و بعضی هنوز پای میز مذاکرهاند. کجایند؟ پای میز مذاکره! مشکل از طرف اسرائیل است نه عربها. دهها سال با اسرائیل مذاکره میکنیم و راه حل همچنان حل سیاسی است. خب بیایید در سوریه نیز به حل سیاسی بپردازید. میگویند دیگر زمان نیست. دیگر دیر شده. چطور میشود؟ برای ما توضیح دهید برادران»
سید در ادامه همین گفتار این تناقض مد نظر را به خوبی تبیین میکند. چیزی که متأسفانه در رسانههای فارسی بازتاب درستی نداشته است. او گفته بود: «اصلا فرض کنید نظام سوریه مثل اسرائیل است. مگر در مقابل اسرائیل حل سیاسی، گفتگو، مذاکره و سازش را نمیپذیرید؟ چرا در مقابل یک نظام عربی که نکات مثبت بسیاری و نکاتی منفی هم دارد حل سیاسی پذیرفته نیست؟ و زمان نیست و دیر شده؟ یک منطق به ما ارائه کنید. بنده به شما خواهم گفت منطق چیست. کسی به من نگوید سید تو در این موضعگیری داری اشتباه میکنی. نه، بنده موضعگیری احساسی نمیکنم. بعضی هم میگویند این وفاداری است. بله، این وفاداری است. ولی فقط وفاداری نیست. این برآمده از بینشروش و مصلحت امت است. روزهایی خواهند رسید و خواهیم دید و از یکدیگر سوال خواهیم کرد.
خب از رسیدن سلاح به مقاومت فلسطین و لبنان جلوگیری شد. به لبنان البته رسید ولی از ورود سلاح به فلسطین جلوگیری شد و قاچاقچیان محاکمه شدند. ولی در سوریه نه، عرب علناً کمک میکند. پول میدهند سلاح میفرستند تا سوریهایها همدیگر را بکشند. چرا؟ برای خدمت به چه کسی؟ برای چه کسی؟ برای دیدن چه کسی؟ میتوانید بگویید؟ حقیقتا… این اصرار عربی، غربی، آمریکایی و اسرائیلی به درماننشدن، کشتار و سرنگونی نظام سوریه، درنگ نمیطلبد؟»
در چنین مقطعی بود که استقلال طلبی جبهه مقاومت، منافع ملی ایران و لبنان را نجات داد و نشان داد حتی اگر اراده تمام جهان نیز بر نابودی خاورمیانه فعلی و تشکیل خاورمیانه جدید باشد. بازهم می توان با سلاح توحید سیاسی، استقلال سیاست خارجی خود را حفظ کرد و اجازه نداد ابر قدرت ها به واسطه احساس نیاز ما به آنان ، ما را از اتخاذ تصمیمات مطابق منافع ملی بازدارند.
بازخوانی و تحلیل این سه گفتمان نشان میدهد که تنها مسیر تفوق و عبور از بحرانها، در پایداری و مقاومت هوشمندانه است. شتابزدگی و سازشکاری، هردو از اصول عقلانی و استراتژیک فاصله میگیرند و در نهایت به ضعف و انزوای بینالمللی منجر میشوند. خط مشی ولایتمداری که بر مبنای بصیرت و درک عمیق از تحولات جهانی و دیپلماتیک استوار است، نه تنها امنیت و اقتدار داخلی را حفظ میکند، بلکه زمینهساز تقویت موقعیت استراتژیک ایران در نظام بینالملل نیز خواهد بود.
•https://rahamedia.net/?p=5762
•https://hawzahnews.com/xd9bJ