eitaa logo
هندوستان
934 دنبال‌کننده
66 عکس
17 ویدیو
4 فایل
کانال اشعار عاصی خراسانی @sheikh_ali_moghaddam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی مقدم
بیت بداهه ای از صائب در مورد سگ سید حسام الدّین راشدی در تذکره شاعران کشمیر به نقل از کلمات الشّعرا در بارهٔ میرزا صائب می نویسد : وقتی که با یاران در راهی می گذشت ، سگی نشسته دید . حالت سگ این است که در وقت ایستادن سرنگون و گاهِ نشستن سربلند میشد . مصرعی بدیهه به زبان راند : «سگِ نشسته، زِ استاده سرفرازتر است» بعد از آن بی تأمل پیش مصرع رساند : «شود زِ گوشه نشینی، فزون رعونتِ نفس » رعونت : خودبینی و تکبر ج۲ ص۵۲۰ حسام الدّین راشدی چرا ز سنگِ ملامت شکسته دل باشم؟ که همچو موج ، مرا از شکست بال و پرست به خود فروشدگان ، فارغند از آشوب کمند وحدت گرداب، موجهٔ خطرست نگاه دار گرت چون عقيق آبي هست که خضر باديهٔ عشق، آتشين جگرست کدام شاخِ گل امشب گذشت ازين بستان؟ که همچو سبزهٔ خوابيده سرو پی سپرست چه سود نعمت بسيار تنگ روزی را؟ ز بحر، قطرهٔ آبی وظيفهٔ گهرست هميشه مي کشد از روي باغبان خجلت چو سرو و بيد درين باغ هر که بی ثمرست من و ملازمتِ غم، که دستگاهِ نشاط ز چشمِ مردم اين روزگار تنگترست شود ز گوشه نشينی فزون رعونت نفس سگ نشسته ، ز استاده سرفرازترست حضور خاطر اگر هست در شکيبايی است دلي که صبر ندارد هميشه در سفرست خبر ز درد ندارند بيغمان صائب وگرنه منت صندل بتر ز دردسرست @ASI_khorasani
هدایت شده از هندوستان
🥸چند بیت توصیه پدرانه ی صائب تبریزی وقتی می بینه جوانی داره سراغ دود میره نیست سرمایه عمر تو به جز یک دو سه دم چه کنی صرف به دودی که ندارد سودی؟ دود اگر زلف ایازست ببر پیوندش حیف باشد که به زنجیر بود محمودی چون سیاووش گذشتند ز آتش مردان ما به همت نتوانیم گذشت از دودی!؟ عیش خود تلخ مکن صائب ازین دود کثیف گر به آتش نگذاری به تکلف عودی @SAEB_TABRIZ
دانه را نشو و نمای ریشه رسوا می‌کند گر زبان در کام باشد راز دل پوشیده است @SAEB_TABRIZ
💡علّت سختیِ جان دادن اهل معرفت یکی از علّت های سختی جان دادن را، تعلّق و دلبستگی به دنیا می دانند اگر کسی دلش به دنیا بسته نباشد، به راحتی قبض روح می شود و جان دادن برایش سخت نیست کلیم کاشانی همین مطلب را با تشبیهی اینگونه بیان می کند مشکل ز تن برآید جانِ علایق‌آلود چسبیده بر غلاف است شمشیرِ زنگ‌بسته @ali_moghddam
پناه بر خدا از خدا شرمی نداری در گنهکاری، ولی دست می داری ز عصیان از حجاب دیگران @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از هندوستان
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفت بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت با قامت چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت چون اشک غیوران به سراپرده مژگان دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت  @SAEB_TABRIZ
سهم ما از خاک امام علی علیه السلام : "انّما حظّ احدکم من الارض ذات الطّولِ و العرضِ قید قدّه" (بهره ی هر یک از شما از زمین ، با این طول و عرضش تنها به اندازه قامت اوست ) خطبه ۸۳ سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟ @ali_moghddam
به به هیچکس را نیست از دام رگ نخوت خلاص سرو هم در لاف آزادی سراپا گردن است @SAEB_TABRIZ
وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار دایم نسیم مصر به کنعان نمی‌رسد @SAEB_TABRIZ
طی به ماهی سازد از کندی، ره یک روزه را رشته بیرون آمده است از پای، ماه روزه را در مه شوال، دست از باده روشن مدار صیقل سی روزه باید، ظلمت سی روزه را در خسیسان عیب ظاهر گردد اسباب طمع می کند کوری مثنی، کاسه دریوزه را دل ز دنیا زودتر گردد جوانان را خنک کهنگی از سردی آب است مانع کوزه را در غریبی زود میرد ناز پرورد وطن شد نگین دان چار دیوار لحد فیروزه را سخت رویی با ملایم طینتان زیبنده نیست در زمین نرم بیرون آور از پا موزه را دیده عاشق نگردد صائب از دیدار سیر کز طمع سیری نباشد کاسه دریوزه را @SAEB_TABRIZ
ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت @SAEB_TABRIZ
با قامت چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت @SAEB_TABRIZ
واویلا از این غزل زیبا نداد عشق گریبان به دست کس ما را گرفت این می پر زور، چون عسس ما را اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان کشیده است سگ نفس در مرس ما را تمام روز ازان همچو شمع، خاموشیم که خرج آه سحر می شود نفس ما را فغان که منزل دور و دراز وادی عشق نکرد دل تهی از ناله چون جرس ما را خراب حالی ما لشکری نمی خواهد بس است آمدن و رفتن نفس ما را ترا که پای گلی هست، می به ساغر کن که زهد خشک کشیده است در قفس ما را به گرد خاطر ما آرزو نمی گردید لب تو ریخت به دل رنگ صد هوس ما را اگر چه در قفس افتاده ایم از گلزار ز گل نمی گسلد رشته نفس ما را شکسته بال و پرانیم، جای آن دارد که باغبان کند از چوب گل قفس ما را غریب گشت چنان فکرهای ما صائب که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را @SAEB_TABRIZ
صائب نماز زلزله واجب شود به خلق چون دل ز شوق بال تپیدن برآورد @SAEB_TABRIZ
از جنبش مهدست گرانخوابی اطفال از زلزله شد غفلت ابنای زمان بیش @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
زِ بس زهد و ریا در معرضِ بیع و شری آمد به روز جمعه مسجد، جمعه بازار است پنداری
گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد برد وسواسِ وضو ، وقت نماز از دست من @SAEB_TABRIZ
به به
مکن ذخیره به خاطر حدیث هر دهنی کتابخانهء دل نیست جای هر سخنی @SAEB_TABRIZ
ز رفتن تو من از عمر بی نصیب شدم سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم @SAEB_TABRIZ
به به خام گویان بسکه می سازند معنی ها شهید شد زمینِ شعر آخر چون زمین کربلا @SAEB_TABRIZ
ای برده جمال تو ز خورشید کلاه رخسار تو آتش زده در خرمن ماه از خجلت روی آتشینت یوسف تا آب نشد برون نیامد از چاه @SAEB_TABRIZ
هرچند شود دلت ز خاموشی خون زنهار مگو به هیچ کس راز درون آن را که بود مغز و خرد، خاموش است از کاسه ی پُر، صدا نیاید بیرون @SAEB_TABRIZ
طغرای مشهدی شاعری است که معاصرین خود را زیاد هجو کرده و گویا غنی را متهم کرده به سرقت ادبی که غنی اینگونه جواب او را داده: طغرا که بود روح کثیفش چو جسد با صاف ضمیران شده دشمن ز حسد گوید که برند شعرش ارباب سخن نامش نبرند تا به شعرش چه رسد @SAEB_TABRIZ
به به به به به به زیباست خوی آتش فرزند بولهب را تو ابن بوترابی باید که خاک باشی @SAEB_TABRIZ