eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
عید است ولی بدون او غم داریم  عاشق شده ایم و عشق را کم داریم  ای کاش که این عید ظهورش برسد این گونه هزار عید با هم داریم  اللهم عجل لولیک الفرج ‌
👈گاهی از ما "مذهبی ها"؛ تنها یڪ تیپ مذهبی باقی می ماند؛ 👈گاهی من و شماے "مذهبی" آنقدر درگیر پست ها و متن هایمان در صفحات مجازے می شویم؛ ڪہ از خواندن روزانه چند خط قرآن یا ڪتب روایی،غافل میشویم؛ و در پایان روز، میبینیم ڪہ حتی یڪ دهم وقتی ڪہ در فضای مجازے بودیم،در فضاے قرآن و حدیث نفس نڪشیدیم...😔😔 👈آنقدر ڪہ آنلاین بودیم و اولین نفر پست هاے دیگران را لایڪ ڪردیم؛ به فڪر نماز اول وقت نبودیم... آنقدر درگیر جذبــــــــــ حداکثرے شدیم ڪہ فراموش ڪردیم "اخلاص" و "عبودیت" رمز برڪت در ڪارهایمان است... 👈آنقدر ڪہ به فکر آبروے خود،و برانگیختن تشویق دیگران و لایڪ ڪردن هایشان بودیم، به فڪر رضایت صاحب زمانمان نبودیم... 👈آنقدر مدام فڪرمان مشغول عڪس پروفایل و استاتوس هایمان بود؛ غافل شدیم از اینڪه پیش اماممان چہ وجهه‌اے داریم و وضعیتمان ، نامه ے اعمالمان پیش او چگونه است... 👈آنقدر در این فضا وقتمان را با انبوهی از جمعیت گذراندیم،فراموش ڪردیم تنهایی و غربت امام زمانمان را... آن چنان حضور در این فضا را براے خود لذت بخش ڪردیم ، ڪہ کم کم غافل شدیم از لذت مناجات و درددل خصوصی با مولا ...💔💔 دعامون ڪنید شـــــہـــــدا...😔 از این منجلاب نفس بیرون بیایم! 💐💖💐💖💐💖💐 🌹 @SALAMbarEbrahimm
🌹 مهــمـوݧ هـاکـہ رفـتنـدافـتـادبہ جـوݧ ظـرف هــا😕گـفـت: گـفتـم:بیـابـروبـیـروݧ خـودم مـیشـورم😊 ولـے گـوشـش بدهـکارنبـود😐 دستـشـوکشیـدم وازآشپـزخـونہ بیـرونـش کـردم😄ولـے بـازراضـے نـشـد یہ پـارچہ بـست بہ کـمرش وشـروع کـردبہ شـسـتݧ ظرف هـا🍽🍴... بعـدهـم رفـت سـراغ اتـاق هـاوشروع کردبہ جـاروکشـیدݧ وگـردگیـرے😇 میـگفـت: 💚 🌺 😂 @SALAMbarEbrahimm
سر ظرفشويے بودم. آمد و ايستاد پشت سرم. اين جور وقتها مے دانستم ڪہ براے چہ آمدہ... خودم را محڪم گرفتم. با آهنگ خاصے در گوشم گفت: "يڪ.... دو.... سه" هر چہ قلقلڪم😖 داد از سر جايم تڪان نخوردم و فقط خنديدم. خودش هم خيلے خنديد.😂 آخر سر با طرف راست بدنش بهم تنہ زد. 😕 يڪ جورايے هولم داد و گفت: "برو اون طرف، مے خوام آب بڪشم."☺️ بہ زور خودش را ڪنارم جا داد و همہ ظرف ها را آب ڪشيد. هميشہ در ڪارهاے خانہ ڪمڪم مے ڪرد. 👈 شهيد حاج رضا ڪريمے 📚 هزار از بيست، ص۹۶ @salambarebrahimm
🔸 " در محضـــر شهیـــــد "... 💢 پای تلفن سجده ڪرد ...! بچه که به دنیا آمد،پدرم خبرش را تلفنی به او داد.اول نگفته بود که بچه دختر است. فکر کرده بود ناراحت می شود.وقتی گفته بود،او همان جا پای تلفن سجده شکر کرده بود. برای دیدن من و بچه آمد قزوین .از خوشحالی این که بچه دار شده از همان دم در بیمارستان به پرستار ها و خدمتکارها پول داده بود یک سبد خیلی بزرگ گل گلایل و یک گردنبند قیمتی هم برای من آورد. @SALAMbarEbrahimm
✍حاج‌احمد بہ‌بعضےاز فرماندهان جنگ لقب ماست‌فروش‌داده‌بود! میگفت:اینهاعناصرعملیاتےنیستندفقط بلدند در ستاد بنشینند ودستور بدهند😏 حال و روز برخےمسئولین امروزڪشور😶❗ @SALAMbarEbrahimm
کنار هلی‌کوپترِ 🚁جنگی‌اش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب می‌داد. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید⁉️ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم؛ ما برای اسلام می‌جنگیم ،✨ تا هر زمان‌که اسلام در خطر باشد... 👌🏻 این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین‌هایش را بالا زد. چند نفر به زبان‌های مختلف از هم می ‌پرسیدند: کجا؟!!! 😳خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! شهید شیرودی همانطور که می‌رفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! 📿دارند اذان می‌گویند...😇💚 🌸 @SALAMbarEbrahimm
چه راه هایی ڪه رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست خلاصم ڪن از عشقایی ڪه گاهی هست و گاهی نیست... باشهدا که رفیق بشی دنبال عشقای بیخودی نمیری چون عشق حقیقی رو درک کردی😉 عاقبت بخیر میشی😊 @SALAMbarEbrahimm
💎آرامش نه عاشق بودن است.. نه گرفتن دستی که محرمت نیست... ❌نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه های ...! 💎آرامش؛ حضور خداست، در اوج نبودن ها دستت را میگیرد. 🎯 ناگفته هایت بی آنکه بگویی میفهمد... وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی.. غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری.. وقتی مطمئن باشی با او.. هرگز... تنها... نخواهی بود ...! آرامش یعنی همین. تو بی هیچ قید و شرطی خدا را داری....!! @SALAMbarEbrahimm
خاطرات شهدا عطرهمسرم را در زندگیم‌حس مےکنم!😌 وقتی سر مزارش مےروم، یاد حرفهاش میفتم!😣 که میگفت : _تو بزرگترین سرمایه ے زندگےمن هستی!😍💞 اگر میشد تو را هم باخودم سرکار مےبُردم بزرگترین رنج و غم من این ماموریت هایےاست ڪه باید بدون شما بروم😞 الان که پیش من نیست ، کاسه ی آب براے بدرقه اش ڪه چیزی نیست😔 پشت سرش آب شدم که برگردد😭💔💚 🌹شهیدعلی شاهسنایی 🌹 @SALAMbarEbrahimm
پشت دیوار بلند زندگی مانده ایم چشم انتظار یک خبر یک انا المهدي بگو یابن الحسن تا فرو ریزد حصار غم دگر اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ @SALAMbarEbrahimm
🌷 💠بیاﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﻮﻃﻲ ﻫﺎي ﺑﺎ ﻣﺮاﻡ آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ، لات هـای محله هم کلی ازش حساب می بردنـد ، خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش ! یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت : بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو دادم ... همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ... روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون کـه از قـضـا ، دوست حمید بـود جلوی پـای حمید ترمز می زنـه ، ازش می خواد بیـاد باهـاش بـره ، بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه ، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این سابقه ، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ... راه می افتند به طرف جبهه ؛ بین راه توجه حمیـد بـه یک وانت جلب می شه ، پشت وانت , زنی نشسته بود که یک نوزاد بغلش بود ؛ حمید تـا بـه خودش می یـاد می بینه زن ، نوزاد رو از پشت وانـت پرتاب می کنه بیـرون! حمیـد ؛ غیرتش بـه جوش می یـاد . شروع می کنه به دویـدن دنبـال وانـت ، همین کـه می رسه بـه مـاشین ، می پره بـالا ؛ می پـرسه : چی کار کردی با بچه ت زن....؟؟!!! زن سرش رو می اندازه پایین و مثـل ابـر بهار گریه می کنه و به حمید می گه ، من نزدیک یـازده ماه اسیر عراقی ها بودم این بچه مال عراقی هاست ، حمیـد می افته روی زانوهـاش ، با دست می کوبـه به سرش !! هی مـدام گریه می کنـه ، بـا اشک و ناله به راننده ی کامیون می گه من باید بـرگردم رفسنجـان ؛ یک کـار کوچیکی دارم ... سید حمید مـا بر میگرده رفسنجـان ، اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !! شماها هم بیائیـد!! می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ... بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت : اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به (سید پا برهنه) اونقدر مونـد تـا آخـر با شهید همت دو تایی سـوار موتـور ، هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء... (عملیات خیبر سال 62) فرمانده دلاور ِ لشگر اسلام ، مسئول ِ اطلاعات قرارگاه کربلا ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ 🌷 شهید سید حمید میر افضلی🌷 .... @SALAMbarEbrahimm
براستی صاحب   .....!!! روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار بهشهر رفته  بودم. دیدم زن و شوهری بر سر پسرم نشسته‌اند و به شدت گریه می‌کنند. رفتم نزدیک شون و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این مزار من است اما در این قبر نیست که شما اینقدر برایش گریه می‌کنید. پسر من است. در ضمن من اصلا شما را نمی‌شناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند. خانمی که گریه می‌کرد در جواب من گفت:  فرزند دارم که از ناحیه دو پا بود. دوا و درمان‌های ما نتیجه نداد و از سلامتی‌اش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که به سراغش آمده است و به او می‌گوید که از جایش شود. پسرم در پاسخ جوان می‌گوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. می‌گوید برخیز تو یافته‌ای من از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود. من تمام شهرهای را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم. پدر می‌گفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم است ..... هدیه به روح @SALAMbarEbrahimm
💠وصیت کرده بود سنگ مزار براش نذارند و قبری ساده با  یک حلب خالی روغن نباتی کنارش . بعد از گذشت چندین ماه قرارشد که سنگ قبر کلیه شهدا  تعویض کنند  و بر حسب تصادف پیشنهاد شد که یک سنگ قبری هم بر روی قبر این شهید بزرگوار در نظرگرفته و نصب شود مسئول مزار تعریف میکرد بعداز اینکه سنگ قبری بر مزار این شهید گذاشته شد شبش  به خوابم آمد و با ترش روئی گفتتند آقای محترم چرا به وصیت من عمل نکردید به خدا از دست شما به خدا شاکی خواهم شد اگر این سنگ را بر ندارید . تا صبح خواب به چشممان نیامد و صبح زود سریعا" نسبت به برداشتن سنگ قبر از مزار شهید اقدام کردم ....   @SALAMbarEbrahimm