eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
70 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س) ارتباط: @majaz57
مشاهده در ایتا
دانلود
میخواهم بارها برات حرف بزنم اما اشک‌هایم امانم را بریده‌اند...🥀😭 تو از کدام دسته از فرشتگانی که واقعاً دلها را با خود می‌بری... درست مثل 🌸🌺قصه‌های دلبری...🌺🌸 تو همانی که تازه شناختمت ... اما انگار سال‌هایی را با تو گذرانده‌ام و چه روزهایی که کسی پشت من نبود... اما کسی را کنار خود حس می‌کردم شاید بعد از خدا اون تو بودی و نگاهت که حال دلم رو خوب می‌کردی... گاهی هم بیخود میشدم و گریه کنان نگاهم را به آسمان می‌دوختم...😭 شاید تو همان بودی که سرم را بالا می‌گرفتی و دلم را آرام می‌کردی...😍❤️ @SABKESHOHADA @SABKESHOHADA
☘️برگی از کتاب : آقاکمیل به قدری از اخلاق، غیرت، و تقوا برخوردار بود که شاید اگر به نمی‌رسید، شناخته نمی‌شد و هیچ‌کس از آن همه محاسن اخلاقی او با خبر نمی‌شد. موقع خواستگاری از من پرسید: «ممکنه من یه روزی به برسم. شما با این موضوع مخالفت ندارید؟ می تونید باهاش کنار بیاید؟» من چیزی نگفتم، فقط نگاهش کردم. دوباره پرسید و من گفتم نه مخالفتی ندارم. چه می‌توانستم بگويم؟! او خودش بارها از همه ما می‌خواست و سفارش می‌کرد که برای شهادتش کنند. می‌گفت در قنوت نمازشان، بخوانند و شهادت او را از خدا بخواهند. چون اعتقاد و داشت و می‌گفت هرکس در نمازش دعای فرج بخواند، دعایش می‌شود. در مصاحبه به جا مانده از خودش می‌گوید: «گرچه به کمتر از شهادت راضی نیستم، ولی از خدا می‌خواهم که اگر شهید نشدم، اجر شهید را به من بدهد». ایشان پس از آن که تصمیم می‌گیرد تا آخرین وجب از را از دست گروهک تروریستی « » خارج کند، داوطلبانه عازم کشور شد تا این که در آخرین عملیات سپاه که منجر به بیرون راندن پژاک از شد، در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۹۰ به همراه چند تن از هم زمان خود در ارتفاعات ، شربت شيرين شهادت را نوشيد. @SABKESHOHADA @SABKESHOHADA
🔖 قسمتی از کتاب 🔻زندگی سراسر معنوی بود. به عبادت اهمیت فراوانی می‌داد و هیچ چیز مانع ارتباطش با خدا نمی‌شد. 🔹یک شب در منطقه ، من و محمد حسین و یکی دیگر از بچه‌ها به نام سیدمحمود، برای شناسایی رفته بودیم. سیدمحمد جلو رفت و من و محمد حسین منتظرش بودیم. 🔸سید حدود دو ساعت دیر کرد. در این فاصله محمدحسین به گوشه‌ای رفت و سرگرم و شد. 👌🏻این حالت او خیلی برایم عجیب بود که هیچ وقت، حتی در منطقه خطر نیز از عبادت و راز و نیاز با غافل نمی‌شد. ⏪ رفتار و کردار او به گونه‌ای بود ک لحظه به لحظه زندگی‌اش و جزء جزء به حرکاتش انسان را به یاد خدا می‌انداخت. @SABKESHOHADA @SABKESHOHADA
🍂 برشی از کتاب 🌺یادم هست وقتی در خانه غذای خیلی خوب و درست می کردیم و همه آماده خوردن می شدیم ؛ احمد جلو نمی آمد!😳 می گفت:توی این محل خیلی از مردم اصلا نمی توانند چنین غذایی تهیه کنند. مردم برای تهیه دچار مشکل هستند حالا ما.....😞 برای همین اگر سر سفره می امد با غذا می خورد. برای بچه ای در سن این حرف ها خیلی زود بود.🌹 @saBKESHOHADA
📙 کتاب: ** 🖌 به قلم: محمدعلی جعفری 📌موضوع: روایت زندگی شهید مدافع حرم ‌ 📰 انتشارات: شهید کاظمی 👌🏻پیشنهاد می‌کنم حتماً این کتاب رو کنید!! عالی، پرمفهوم، روان ... کلی نکته‌های قشنگ داره که از برادر شهید عزیزمون برامون توی این کتاب به یادگار مونده 😍 🔻نکته های اخلاقیشون واسه ما واقعا درسه، و الگوی خوب برای همه! 💚 برشی از کتاب: برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی... یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم!! سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ 😭 حاج سعید تند، تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده ‌بریده، جواب می‌داد و حاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود…!» @SABKESHOHADA