eitaa logo
محصولات ارگانیک سرای بانو🍃
858 دنبال‌کننده
2هزار عکس
172 ویدیو
35 فایل
•• ﷽ •• 🍃 عرضه محصولات گیاهی و دارویی طب اسلامی و طب سنتی و محصولات طبیعی 🍃 ✅ مشاوره رایگان ✅ برای پاسخگویی و ثبت سفارش به آیدی زیر مراجعه کنید👇🏻 @fatemme_asadi
مشاهده در ایتا
دانلود
「🖤🖇•••」 .⭑ صفحه‌گوشیتو‌قشنگ‌کن‌.!👀🌿 .⭑ 🖤🔗 ¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 🖤🔗 ¦➺ 𝓬𝓱𝓪𝓷𝓷𝓵𝓮:↯ 「••@galeri_rahbari313
「🖇📂•••」 .⭑ هَمِہ‌بَرسَرِزَبـٰانَند وَتودَرمیـٰانِ‌جـٰانۍ‌‌ ! .⭑ 📂🖇¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 📂🖇¦➺ 𝓬𝓱𝓪𝓷𝓷𝓵𝓮:↯ 「「••@galeri_rahbari313
۞إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا۞ خدا میگہ : حواسم بهت هست و مراقبتم...! وقتـےانقدر قشنگ میگہ لطفا نہ نگرانے براے مسیر آرزوهات داشتہ باش نه غصہ اشو بخور! ꜄ ♥️☝️🏼꜂ اون همیشہ و همہ جا ڪنارتہ! ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ 「••@galeri_rahbari313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
اینگونه باش تجربه های نزدیک مرگ اگر توسط افرادی که اهل معرفت هستند صورت بگیرد،جنبه معنوی بالاتری پیدا می‌کند.زیرا این افراد به باطن دستورات دین واقف شده و می‌توانند برای دیگران راهکار معنوی برای قرب پروردگار پیدا کنند. یکی از این افراد با معرفت،جوانی بود که در دوران دفاع مقدس،از شهر سمنان راهی جبهه‌شد.او در تجربه های مکرر خود به درجاتی رسید که فهم آن بسیار مشکل است.دیدار و صحبت با دوستان شهیدش و خبر دقیق از زمان شهادت خود و دوستانش و بسیاری مطالب مستند در خاطرات او به چشم می‌خورد. کاظم‌عاملو در سال ۱۳۶۲ با دوستانش راهی کردستان شد و سه‌ماه در جبهه حضور داشت.در همین سه ماه بود که چندین مرتبه توانست با عالم بالا در ارتباط شود و با چشمانی باز،آنچه را که دیده بود برای برخی که اهل بودند بیان کند.انچه در ادامه می‌اید سخنانی است که دوستانش از کلمات و مشاهدات کاظم نقل کرده اند و در کتاب (سه‌ماه‌رویایی) از انتشارات شهید هادی منتشر شده: کاظم بر اساس آنچه دیده و شنیده بود تلاش می‌کرد تا در خودسازی موفق باشد.ما نیز با او همراه شدیم.ابتدا قرار گذاشتیم گناه نکنیم.می‌گفت هر کسی نمی‌تواند این شرایط را تحمل کند،به اتاق دیگری برود.خب جو اتاق ما خیلی خدب بود.بگو بخند دیده می‌شد اما مراقب کلام و رفتار خود بودیم که گناه نکنیم. هر کس ممکن بود خطایی انجام دهد،
بقیه از جمله کاظم به او تذکر می‌دادند.نماز جماعت و نمازش بچه‌های اتاق ترک نمی‌شد.برنامه توسل به صورت منظم برگزار می‌شد.بعد پله‌پله کار را بالاتر برد.مدتی روی بحث اسراف کار کرد.خیلی روی این موضوع تاکید می‌کرد.براساس آنچه دیده بود می‌گفت بسیاری از درجات را با اسراف از دست می دهیم‌.حالا بعد از اصلاح رفتار و اخلاق افراد و دوری از گناهان،نوبت به نوسازی معنوی بود.ابتدا باهم قرار گذاشتیم که بی‌وضو نباشیم.حتی خود کاظم،اگر نیمه‌شب از خواب بیدار می‌شد و می‌خواست دوباره بخوابد،بلند می‌شد و وضو می‌گرفت بعد می خوابید!برای ما روایت عجیبی بیان کرد اینکه فرمودند:«زمانی بر مردم بیاید که کار های ناشایست و زنا بسیار گردد.هر یک از شما که آن زمان را درک کند،نباید شب ها بدون وضو به خواب برود.»یا اینکه رسول اکرم(صلی الله‌علیه و‌آله)فرمودند:هر کس با وضو به خوابد اگر در آن شب مرگش فرا رسد شهید است¹. یکبار یکی از بچه‌ها وارد اتاق شد.کاظم بی‌مقدمه به سراغش رفت و آرام‌ به او اشاره کرد که برو وضو بگیر.گویی نور وضو را در چهره افراد می‌دید.مدتی گذشت احساس کردم برخی از بچه های اتاق ما،مانند کاظم به درجاتی رسیده‌اند.کاظم از اینکه توانسته بود برخی از بچه‌ها را رشد معنوی دهد بسیار خوشحال بود.نمی‌دانید چه حالتی معنوی عجیبی بود.زندگی ما رنگ بوی خدایی گرفته بود.خیلی از بچه ها می‌خواستند داد بزنند و بگویند که چه شرایط و لحظات زیبایی را می‌گذرانند.انها چیز‌هایی می‌دیدند که گفتنی نیست!حتی می‌خواستند کاظم را به دیگران معرفی کنند.اما کاظم می‌گفت:حرفی نزنید.برای خودتان گرفتاری درست می‌کنید.لذت معنوی آن دوران دیگر برای ما تکرار نشد.
۲ پارت امروز مون تقدیم نگاهتون👆🏻😍 👌🏻
هدایت شده از 💚🌱اطݪاعاٺ گاݪࢪے ٺصاویڕ رهبࢪے🌱💚
^•|ܝـܚܝـܩ‌ رب النــــور|•^ ^•|ســـꨄـــلامــ و درود ✋😌
「🖤💣•••」 .⭑ - چرا‌نمیشہ‌از‌تو‌عڪس‌بریم‌پیشش🚶‍♂💔! .⭑ 🖤💣¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 🖤💣¦➺ 𝓬𝓱𝓪𝓷𝓷𝓵𝓮:↯ 「••@galeri_rahbari313
「💎💍•••」 .⭑ شُدَم‌مَن‌بِہ‌عِشقِ‌تومولـٰااَسیر اَمیرۍحُسینُ‌وَنِعم‌اَلاَمیر ! .⭑ 💍💎¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 💍💎¦➺ 𝓬𝓱𝓪𝓷𝓷𝓵𝓮:↯ 「••@galeri_rahbari313
•⁦⁩⁩💛🌻• _ _ مـیان‌تلخـے‌این‌روزگآر! مهد؎جان؛ دلم‌هوا؎توڪردھـ‌ بگوچه‌چاره‌ڪنم...؟ _ _ ـ ـ ـ ــــــــــ❁ــــــــــ ـ ـ ـ ⁦🌻⁩⁩⃟💛⸾ ⁦🌻⁩⁩⃟💛⸾ ـ ـ ـ ــــــــــ❁ــــــــــ ـ ـ ـ •🌼•𝐣𝐚𝐧𝐚:↯ •@galeri_rahbari313
هدایت شده از 💚🌱اطݪاعاٺ گاݪࢪے ٺصاویڕ رهبࢪے🌱💚
^•|ܝـܚܝـܩ‌ رب النــــور|•^ ^•|ســـꨄـــلامــ و درود ✋😌
سعۍكنيد در ڪارهايتان،نيت خود را خالص نموده‌واعمالتان را از هر شرڪ‌وريا،حسادت‌وبـغـض‌پـاڪ‌نمـاييد. تاهم‌اجرخودراببريد؛ هم بتوانيدمسئوليت‌خودراآن‌چنان‌ڪه خداوند،اسلام و امـامـان‌مۍخواهـند، انـجام داده باشـيد. -شھیدابراهیم هادی
••⸾⸾📼🎶 ... جـٰان‌؏َـلۍ‌جـٰانـٰان‌؏َـلۍ‌شـٰاهَنشَہِ‌شـٰاهـٰان‌؏َـلۍ ؏ِـشقِ‌مَن‌ۅ‌؏ِـشقِ‌شُمـٰا‌؏ِـشقِ‌خۅدِ‌یَزدان‌؏َـلۍ..."! ➺「••@galeri_rahbari313
هدایت شده از  در سمت توام 🕊
🔘زمان حضرت خدیجه هشت نوع نکاح بسیار زشت بین اعراب رایج بود که مشابهش الان توی امریکا هست😬 ولی تو اون شرایط جاهیلت حضرت خدیجه پاک موندند و پاک ترین فرده هم همسرشون شد :) 😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش ➥𝒅𝒂𝒓_𝒔𝒂𝒎𝒕𝒆_𝒕𝒐𝒐◕͟◕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت بگو حقت چیه⁉️ 💠سخنرانی حجت الاسلام قرائتی، ایام ماه رمضان در حرم رضوی سپاس از همراهی شما @galeri_rahbari313
「🖤🖇•••」 .⭑ صفحه‌گوشیتو‌قشنگ‌کن‌.!👀🌿 .⭑ 🖤🔗 ¦➺ •ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ• 🖤🔗 ¦➺ 𝓬𝓱𝓪𝓷𝓷𝓵𝓮:↯ 「••@galeri_rahbari313
دوره به پایان رسید ما برگشتیم.اما برخی از تربیت یافتگان کاظم به جبهه جنوب رفتند و در عملیات خیبر شرکت کردند.همانطور که کاظم به آنها گفته بود،همگی به شهادت رسیدند... یادمه در همان دوران کردستان،بعضی وقت ها تیم های گشتی را در شهر می‌فرستادیم.ما کنار کاظم نشسته بودیم،او هم مانند دستگاه جی‌پی‌اس به ما خبر می‌داد که نیرو ها چه می‌کنند!!مثلا می‌گفت:الان بچه‌ها از جلوی بازار رد شدند...وارد فلان کوچه شدند و...بعد می‌دیدیم که درست گفته. یک روز چند تا از بچه ها را فرستاد برای گشت.کاظم آن زمان فرمانده بود.ساعتی بعد رو کرد به من و با عصبانیت گفت:وقتی بچه‌ها برگشتند،بیارشون پیش من! ان‌ها سه نفر بودند الان آنها را به اسم یادم هست.تا برگشتم گفتم:برادر کاظم،مسئول گروهان با شما کار داره. رفتند پیشش.من هم رفتم ببینم چی‌شده.کاظم بدون مقدمه پرسید:برای چی تیر اندازی کردید؟! هر سه جا خوردند و نگاهی به هم انداختند.ظاهراً سه نفری،یک قوطی کنسرو رو کاشته بودند و با تفنگ و تیر بیت‌المال،مسابقه تیر اندازی گذاشته بودند.توی گیجی،اول تقصیر را انداختن گردن هم.تا آمدند ادامه دهند کاظم گفت:تک‌تک مقصرید.حتی بدون اینکه حرفی بزنند بهشان گفت هر کدام چند تیر شلیک کرده‌اند!! برای همین انکار فایده نداشت و در نهايت اعتراف کردند.کاظم آن سه نفر را موظف کرد سریعا هزینه را از جیب خودشان به حساب بیت‌المال پرداخت کنند.علاوه بر آن درجا یک سری تنبیه دیگر هم برای آنها در نظر گرفت.وقتی بچه‌ها را برون اتاق دیدم.گفتم:شما نپرسیدند کاظم از کجا باخبر شده؟هنوز نفهمیده بودند قضیه چیست. ...
خیال می‌کردند کسی لو داده.بعد که روحیات و قضایای کاظم را فهمیدند کم مانده بود شاخ در بیاورند... کاظم خیلی روی موضوع اسراف تأکيد می‌کرد.از آنچه دیده بود و درک کرده بود به این نتیجه رسیده بود که عامل خیلی از گرفتاری های ما ضایع کردن نعمت خداوند است.یادمه همان ایام دو گردان نیرو وارد شهر بانه شدند.ان‌ها آماده انجام عملیاتی در منطقه کردستان بودند.تمام هماهنگی ها و کار اطلاعاتی‌و...به خوبي انجام شد.احتمال موفقیت عملیات بسیار بالا بود.ما هم از این موضوع بسیار خوشحال بودیم.ان ایام کاظم خیلی اصرار داشت که حالاتش برای کسی گفته نشود.خیلی اصرار داشت که این موضوع پخش نشود.فقط من و چند نفر از هم اتاقی ها خبر داشتیم.یک روز فرمانده گردانی که باید وارد عمل می‌شد.امد پیش ما.نمی‌دانم چطور به گوش او رسیده بود که یک نفر اینجا با عالم بالا ارتباط دارد.امده بود به قول خودش در خصوص عملیات پیش رو و شرایط و حوادث...اطلاعات بگیرد.می‌خواست ببیند که چه کند تا در عملیات موفقیت حاصل شود.الان عکس این دیدار هست.او وارد اتاق ما شد.کاظم از ما خواست حرفی نزنیم.برای همین چیزی نگفتیم.کاظم بدون اینکه کسی متوجه شود به من گفت:به او بگو فردا بیاید جواب را از ما بگیرد.فرمانده هم قبول کرد و رفت.فردای آن روز کاظم به من گفت به اینها بگو:اگر نعمت های خدا و بیت‌المال را اسراف نکنند،پیروز می‌شوند.من هم حرف کاظم را انتقال دادم،اما ظاهرا به این کلام اعتماد نکردند.فرمانده با شنیدن این حرف خنده ای کرد و رفت.روز بعد دیدیم وقتی ناهار به نیرو‌های آن گردان دادند.کلی کمپوت‌و‌کنسرو‌‌ماهی‌ونان‌و...را خورده‌ و ناخورده ریخته اند داخل جوب آب شهر‌ بانه!
۲ پارت امروز مون تقدیم نگاهتون👆🏻😍 👌🏻