هدایت شده از نوجهان
حاج حسین یکتا _اربعین_.mp3
6.28M
🔶 #حاج_حسین_یکتا :
🔸... ما قدم نمی زنیم تو این جاده، داریم سرنوشت عالم را رقم مزنیم ... 🔸
#اربعین
#پادکست_تربیت
لطفامارابهدوستانخودمعرفیکنید
🆔 Eitaa.com/fatholfotooh_net
🆔 instagram.com/fatholfotooh_net?utm_medium=copy_link
🌐 www.fatholfotooh.net
صریر
👵🏻#حکایتهای_ننهآقا8️⃣ 🏴 ننهآقا مثل خیلی از مادربزرگها، علاقه زیادی به روضههای امام حسین علیها
👵🏻#حکایتهای_ننهآقا9️⃣
🏴 اربعینهای دوران کودکیام، خیلی حال و هوای این روزها رو نداشت، چون امید به رفتن کربلا اینقدر نبود. آن سالها ننهآقا، تأکید داشت که در چنین روزی باید حرم حضرت معصومه سلامالله علیها برود. چندساعتی قبل از ظهر، میآمد خانه ما و میگفت: «من دارم می رم حرم، هر کی میاد، بیاد. کرایهاش با من.»
🏴 یک سال من تنها همراهش رفتم. آن روز، حرم، نماز جماعت خواندیم و بعد از گوش دادن به سخنرانی و روضه، مستقیم برگشتیم خانه ننهآقا. ننهآقا، منقلب بود. انگار زیارت آن روز، سیرش نکرده بود. دائم در حال و هوای خودش بود.
🏴نزدیکهای غروب بود که روبه روی پنجره ایستاد. دست رو سینهاش گذاشت و سلامی به حضرت اباعبدالله علیهالسلام داد. بعد همانجا نشست و به گُلهای قالی خیره شد و این جملات را زمزمه کرد:
قربونت بشم آقا. چقدر غریب بودی؟! تو رو تکوتنها کشوندن تو گودی قتلگاه. از چهار طرف شمشیر و نیزه زدن. یکیشون یه نیزه فرو کرد تو ترقوه سینهات. بمیرم برات آقا...
ننهآقا شروع کرد به گریه. با گریه ننه، منم بغضم ترکید و شروع کردم به گریه.
🏴 ننهآقا دوباره با نوای نالان ادامه داد:
ای امون از دل زینب، ای وای از دل زینب. وقتی حسینش از چشمش پنهون شد، سریع اومد بالای اون بلندی تا آقا رو ببینه. ولی ایکاش نمیاومد که ببینه چه به سر داداشش دارن میارن... . وقتی نیزه رو کشید بیرون...، ای وای حسین جان، دیگِ از پا اوفتاده بودی، دو زانو، روی زمین، یه نگاهی به آسمون و اطراف کردی، ... همه جا رو تیره و تار میدیدی... ای وای، اینجا بود که دیگه به صورت روی خاکها افتادی... .
🏴 در این لحظه ننهآقا به هقهق افتاد و من نمیدانستم از روضه ننهآقا گریه کنم یا به حال پریشان او.
چو در دل دارم تمنای کربلای حسین ای خدای من
نصیبم کن بوسه بر حرم با صفای حسین ای خدای من
سرشتی چون مهر او در دل به دیدارش دل بود مایل
بهشتت باشد جهنم من بی لقای حسین ای خدای من
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله 🏴
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#اربعین
#روضه_امامحسین علیهالسلام
#تربیت_دینی
@Fanus_AliFarahani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ببينيد
*شباهت عجیب یک نفر به رهبر معظم انقلاب در مسیر کربلا در عراق*
برگرفته از استوری خبرنگار صدا و سیما
زهرا چخماقی
@Fanus_AliFarahani
یک تجربه جدید ولی خطرناک برای جمهوری اسلامی ایران
💉 در چهل سال و اندی، تابهحال در مسئلهای بین انقلابیها و جماعت حزباللهی، چنین اختلافنظری پیش نیامده بود.
🦠اختلاف دو گروه از نخبگان پزشکی و علمی در مسئله قانون اجباری شدن واکسن همگانی.
🦠 اختلاف بین متدینها، گاه بین سخنوران و اهل منبر، گاهی بین طلبهها و دانشجویان علاقهمند به طب سنتی که همه این گروهها، معتقد و علاقهمند به نظام جمهوری اسلامی ایراناند.
🦠🦠این اختلافنظرها وقتی جدی میشود که بدانیم شیپورچیهای رسانههای معاند، علاقهمند به برجستهسازی آناند.
💉بدون هیچ تحلیلی از دریچه علم پزشکی یا طب سنتی، یک نکته مهم را بدانیم:
💐 امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَیراً مِمَّنْ مَضَی وَ لَا مِمَّنْ بَقِی»؛ خداوند پاک به هیچیک از گذشتگان و فعلیها براثر تفرقه، خیری عطا نکرده است. 💐
💉 درخواست سؤال، داشتن انتقاد، کنشگری، هیچکدام بد نیستند که البته برای حیات فکری مردم، لازم هم است؛ اما وقتی مسئولان حکومت به یک جمعبندی رسیدند و تصمیم جدی گرفتهاند، شعلهور کردن این اختلافها و تبدیل به تفرقه، به صلاح نظام اسلامی ما نیست.
✅ چه خوب بود آقایان مخالف واکسن، دستکم، خودشان واکسن نمیزدند ولی به احترام مردمشان، اذهان عمومی را مشوش و متحیر نمیکردند و در جامعه باعث افزایش استرس و پایین آوردن سطح ایمنی بدن هموطنانشان نمیشدند.
✍️ علی فراهانی
#واکسن_ایرانی
#تربیت_اجتماعی
#فتنه_جدید
@Fanus_AliFarahani
صریر
یک تجربه جدید ولی خطرناک برای جمهوری اسلامی ایران 💉 در چهل سال و اندی، تابهحال در مسئلهای بین انق
من نیز فارغ از تمام بحث و نظرها درباره واکسن، به مقتدایم، رهبرم، به درخواست مسئولان کشورم احترام گذاشتم و واکسن ایرانی برکت را زدم.
بحثم سر اختیاری یا اجباری بودن واکسن نیست. اشاره ام به این است که به خاطر حفظ امنیت روانی و اجتماعی جامعه و مصلحت کشور، نباید این اختلاف ها را برجسته کرد؛ بلکه باید به قانون کشور تن داد، همان طور که رهبر جامعه، عمل کردند.
🏴 محمّد بن فضیل میگوید:
مدّتی بود که به ناراحتی درد پهلو و درد پا مبتلا شده بودم، به همین جهت محضر مبارک حضرت ابوالحسن، امام رضا علیهالسلام شرفیاب شدم تا شفای خود را بگیرم. در آن زمان حضرت در مدینه بود و هنوز به خراسان منتقل نشده بود،
🏴 هنگامی که بر امام علیهالسلام وارد شدم، فرمود:
چرا ناراحت و افسردهای؟
گفتم: ناراحتی درد پهلو🔹 و درد پا🔸 دارم که مرا سخت میآزارد.
امام علیهالسلام با دست مبارک خویش اشاره به پهلویم🔹 نمود و دعایی را خواند و آب دهان مبارک خود را بر محل درد مالید و فرمود:
دیگر ازاینجهت، ناراحتی نخواهی داشت.
و سپس نگاهی به پایم🔸 انداخت و اظهار داشت:
🌹حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیهالسلام فرموده است:
هر که از شیعیان ما، مبتلا به مرض و ناراحتی شود و در مقابل آن صبر و شکیبایی از خود نشان دهد، خداوند پاداش هزار شهید به او عطا میفرماید.
محمّد بن فضیل گوید:
با این سخن حضرت، فهمیدم که درد پایم🔸 باقی خواهد ماند و خوبشدنی نیست.
هیثم بن ابی مسروق که یکی از دوستان او است، گفته است:
محمد تا آخر عمر مبتلا به پادرد🔸 بود و با همان ناراحتی از دنیا رفت.
(بحارالانوار: ج 49، ص 42، ح 31)
🏴شهادت امام رئوف، علی بن موسیالرضا علیهماالسلام، تسلیت باد.
#شهادت_امام_رضا علیهالسلام
#درنگی_در_حدیث
@Fanus_AliFarahani
صریر
👵🏻#حکایتهای_ننهآقا9️⃣ 🏴 اربعینهای دوران کودکیام، خیلی حال و هوای این روزها رو نداشت، چون امید ب
👵🏻#حکایتهای_ننهآقا 0⃣1️⃣
👵🏻 ننهآقا خیلی حرف نمیزند ولی گاهی هم شمع سخنوریاش شعله میگیرد و اصرار دارد که صحبت هایش را بشنوی.
👵🏻 یکی از این اوقات، هنگام نمایش فوتبال تیم ملی از تلویزیون است.
👵🏻 یک روز دریکی از دورهمیهای فامیلی در منزل ننهآقا، پسرها و مردها بهرسم پر کردن اوقات سرگرمی، برای دیدن فوتبال تیم ایران، رو به روی تلویزیون نشستند.
ننه آقا هم دقیقا در نزدیک ترین مکان به تلویزیون، نشست و پشت به تلویزیون، به دیوار تکیه داد.😐
فوتبال که شروع شد، ننه آقا رو کرد به آقا رضا👨🏻🦱، (بزرگتر فامیل) و شروع کرد به قول خودش «اختلاط» کردن. آقا رضا که هم دوست داشت فوتبال را نگاه کند و هم احترام ننه آقا را حفظ کند، انگار از لبه پرتگاه داشت عبور میکرد. مردمک چشمش دائم در رفتوآمد بین لبهای ننه آقا و توپ فوتبال در تلویزیون بود.
وقتی به ننه آقا نگاه می کرد، سرش را به نشانه تایید صحبتهای ننه آقا، بالا و پایین میبرد و با یک لبخند کوتاه😬 به ننه آقا میفهماند که حرف هایش خیلی جذاب است.
از طرفی وقتی یک صحنه خطرناک در مقابل تیم حریف یا تیم خودی، رخ میداد، تمام سر و گردن و دهان آقا رضا، به حالت ایست درمیآمد😮. در این لحظه بود که ننه آقا با چهرهای بهتزده، گردنش را میچرخاند به سمت تلویزیون و بعد از مکثی کوتاه، لب هایش را کژ میکرد و سرش را بهسوی ما نوجوانترها میکرد و میگفت: «چقدر من بَدم میاد از این چیز سبزها که همه دنبال یه چیز گِرد می دوند».
و این پایان ماجرا نبود. وقتی آقا رضا به حالت عادی برمیگشت، ننه آقا دوباره شروع میکرد به ادامه اختلاطش😂... .
#داستانک
#فوتبال_ملی همراه با #دورهمی_فامیلی
@Fanus_AliFarahani