eitaa logo
61 دنبال‌کننده
319 عکس
58 ویدیو
0 فایل
✍️ قلمی سزاوار مدح است که برای هدایت بنویسد، ضلالت را ذلیل کند، نادیدنی‌ها را در سطور، دیدنی کند و در برخورد و اصطکاک با محیط، صریرش به خروش آید. علی فراهانی @M_AliFarahani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 محمّد بن فضیل می‌گوید: مدّتی بود که به ناراحتی درد پهلو و درد پا مبتلا شده بودم، به همین جهت محضر مبارک حضرت ابوالحسن، امام رضا علیه‌السلام شرفیاب شدم تا شفای خود را بگیرم. در آن زمان حضرت در مدینه بود و هنوز به خراسان منتقل نشده بود، 🏴 هنگامی که بر امام علیه‌السلام وارد شدم، فرمود: چرا ناراحت و افسرده‌‏ای؟ گفتم: ناراحتی درد پهلو🔹 و درد پا🔸 دارم که مرا سخت می‏آزارد. امام علیه‌السلام با دست مبارک خویش اشاره به پهلویم🔹 نمود و دعایی را خواند و آب دهان مبارک خود را بر محل درد مالید و فرمود: دیگر ازاین‌جهت، ناراحتی نخواهی داشت. و سپس نگاهی به پایم🔸 انداخت و اظهار داشت: 🌹حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه‌السلام فرموده است: هر که از شیعیان ما، مبتلا به مرض و ناراحتی شود و در مقابل آن صبر و شکیبایی از خود نشان دهد، خداوند پاداش هزار شهید به او عطا می‏فرماید. محمّد بن فضیل گوید: با این سخن حضرت، فهمیدم که درد پایم🔸 باقی خواهد ماند و خوب‌شدنی نیست. هیثم بن ابی مسروق که یکی از دوستان او است، گفته است: محمد تا آخر عمر مبتلا به پادرد🔸 بود و با همان ناراحتی از دنیا رفت. (بحارالانوار: ج 49، ص 42، ح 31) 🏴شهادت امام رئوف، علی بن موسی‌الرضا علیهماالسلام، تسلیت باد. علیه‌السلام @Fanus_AliFarahani
مداحی آنلاین - اگر که لبریز التماسم - حمید علیمی.mp3
6.65M
🔳 (ع) 🌴منی که لبریز التماسم 🌴دگر سر از پا نمی‌شناسم 🎤 @Fanus_AliFarahani
صریر
👵🏻#حکایت‌های_ننه‌آقا9️⃣ 🏴 اربعین‌های دوران کودکی‌ام، خیلی حال و هوای این روزها رو نداشت، چون امید ب
👵🏻 0⃣1️⃣ 👵🏻 ننه‌آقا خیلی حرف نمی‌زند ولی گاهی هم شمع سخنوری‌اش شعله می‌گیرد و اصرار دارد که صحبت هایش را بشنوی. 👵🏻 یکی از این اوقات، هنگام نمایش فوتبال تیم ملی از تلویزیون است. 👵🏻 یک روز دریکی از دورهمی‌های فامیلی در منزل ننه‌آقا، پسرها و مردها به‌رسم پر کردن اوقات سرگرمی، برای دیدن فوتبال تیم ایران، رو به روی تلویزیون نشستند. ننه آقا هم دقیقا در نزدیک ترین مکان به تلویزیون، نشست و پشت به تلویزیون، به دیوار تکیه داد.😐 فوتبال که شروع شد، ننه آقا رو کرد به آقا رضا👨🏻‍🦱، (بزرگ‌تر فامیل) و شروع کرد به قول خودش «اختلاط» کردن. آقا رضا که هم دوست داشت فوتبال را نگاه کند و هم احترام ننه آقا را حفظ کند، انگار از لبه پرتگاه داشت عبور می‌کرد. مردمک چشمش دائم در رفت‌وآمد بین لب‌های ننه آقا و توپ فوتبال در تلویزیون بود. وقتی به ننه آقا نگاه می کرد، سرش را به نشانه تایید صحبت‌های ننه آقا، بالا و پایین می‌برد و با یک لبخند کوتاه😬 به ننه آقا می‌فهماند که حرف هایش خیلی جذاب است. از طرفی وقتی یک صحنه خطرناک در مقابل تیم حریف یا تیم خودی، رخ می‌داد، تمام سر و گردن و دهان آقا رضا، به حالت ایست درمی‌آمد😮. در این لحظه بود که ننه آقا با چهره‌ای بهت‌زده، گردنش را می‌چرخاند به سمت تلویزیون و بعد از مکثی کوتاه، لب هایش را کژ می‌کرد و سرش را به‌سوی ما نوجوان‌ترها می‌کرد و می‌گفت: «چقدر من بَدم میاد از این چیز سبزها که همه دنبال یه چیز گِرد می دوند». و این پایان ماجرا نبود. وقتی آقا رضا به حالت عادی برمی‌گشت، ننه آقا دوباره شروع می‌کرد به ادامه اختلاطش😂... . همراه با @Fanus_AliFarahani
🤲 عزوجل 👤 بنده دارای شبهه: خدا جان! من تو را دوست دارم و از تو سپاسگزارم که من را آفریدی ولی چرا باید نماز بخوانم؟ ❤️ حضرت سبحان: بنده‌ من! من نماز را برای تو قرار دادم تا با اقامه آن، من را از یاد نبری. (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري‏* طه/14) 👤بنده: بله خدا جان، من هم تلاش می کنم تو را از یاد نبرم ولی چرا باید با نماز از تو یاد کنم؟ ❤️حضرت سبحان: نماز فقط برای تو نیست، آیا ندیده ای که هرکس و هرچه در آسمان و زمین‌ است، همچون پرندگان با بال های باز، خدا را تسبیح می کنند؟ و همه آن ها (چگونگی) نماز و تسبیح‌شان را می‌دانند؟ (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَه‏ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِما يَفْعَلُونَ* نور/41) 👤بنده: نه خدا جان، نمی‌بینم. ❤️حضرت سبحان: مشکل شما انسان ها این است که درست نمی‌بینید. چه مدت‌هایی که شما کوه‌ها را ساکن می‌دیدید؛ در حالی‌که همچون ابر، حرکت می‌کردند و الان دانسته‌اید که حرکت دارند. (وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب‏... نمل/88) پس یک بار دیگر نگاهت را برگردان و با دقت ببین. نه یک‌بار بلکه چند بار ببین حتی اگر نگاهت خسته شود. (ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسيرٌ* ملک/4) 👤بنده: چشم خدایا، نگاه می‌کنم و البته به سخن و علم تو ایمان دارم که راست می‌گویی، هرچند اگر نفهمم. @Fanus_AliFarahani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بهتر بنویسیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعل «زد، هست، کرد» در لهجه قمی‌ها 😁 «کارشِکه» در لهجه قمی به چه معناست؟😂 🆔 @behtarbenevisim
1️⃣ 🔮 چه غریبانه و بی‌ادعا، چارقدهای ما را، چاره می‌کنی و همچون صدفی مشکی، مرواریدهای نفیس ما را صیانت می‌کنی. 🔮 ای چادر مشکی! جنابت بهتر داند که اگر اسم مقدس «چادر» را بر تو خواندند؛ چون جادُر بود؛ یعنی جا دُرّ، جای دُرهای قیمتی ما مردها. ✔️ آن‌قدر مرواریدهای ما با تو زیبا می‌شوند که دوست داریم بعد از یک دل سیر نگاه، چشمانمان را ببندیم😌 و آرام او را ببوییم. بَه! چه عطری! بی‌خود نیست که تو را منسوب به عطر مِشک می‌دانند و تو را چادر مِشکی می‌خوانند. تو با این حصنی که برای جواهر من ساختی، به من هیبت دادی، عزت دادی، غیرتم را جلا دادی؛ 😞ولی خیلی شرمسارتیم... 😔 ببخش که حقّت را ادا نکردیم، قدردان تو نبودیم. 😔ببخش که طعم شیرین تو را در کام برخی دخترانمان، تلخ کردیم. 😔ناز ضخامتت را به زبری نازکت فروختیم. 😔گوش‌هایت را به کنایه‌های اهل فرنگ، خاکی کردیم. 🔮 خلاصه بگویم، از هر جهت، برایت کم گذاشتیم؛ چه از تاروپود یا عرض و طول و حتی در حد ساخت یک ایموجی، کنار ایموجی‌های برهنه😒 و اکنون عفو خدا را خواهم🤲 که با آن‌که دُرّ عالم، 🌷فاطمه خاتم🌷 صلوات الله علیها به تو دَمید و به قدر هستی قداستت داد ولی من روسیاه، هنوز برای تو خیلی کم نوشتم. ❤️ ای چادر مشکی! از تو خواهش دارم که از خان نعمت‌های خانه ما بیرون نروی و در نسل ما باقی بمانی. ✍️علی فراهانی @Fanus_AliFarahani
⃣ 🤔هنرجو: استاد، به نظر شما چرا اسلام تقویم قمری را انتخاب کرده است؟ اگر تقویم شمسی بود، روز عاشورا را در تاریخ دقیقش عزاداری می‌کردیم. رمضان را در همان وقت نزول قرآن، درک می‌کردیم. دیگر این اختلاف‌های دیدن هلال ماه نبود. مناسبت‌ها، شهادت‌ها و... در یک روز مشخص بود. آیا این به‌هم‌ریختگی، بی‌نظمی نیست؟ ✍️ معلم: نه عزیز، اگر اسلام تقویم قمری را انتخاب کرد؛ چون خدا می‌خواست، رمضان هم در بهار معتدل مرطوب باشد، هم در تابستان گرم و هم در پاییز معتدل خشک و هم در زمستان سرد. 🤔هنرجو: خوب چرا؟ ✍️معلم: تا تو را بیازماید و بپروراند. تو را از عادت برهاند و تحول دهد. عادت برای انسان نیست که حیوان به‌مراتب در پیروی از عادت، پیشتاز است. خدا این روزها بین مردم گردش داد تا آن‌ها عیارشان را بامعرفت نشان دهند نه با عادت. 🌸 [تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ (آل عمران/140)] خود تو اگر بخواهی یک بشقاب چینی را بسازی، آن را با سرما و گرما، می‌آزمایی تا مقاومت و کیفیتش را بیشتر کنی. 🌸 [فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ (فجر/15و16)] این بی‌نظمی نیست. تقدیر نظمی است برای تو 🌸 [فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ (انعام/96)]، [وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ (یس/39)] تسخیر عالم است برای تربیت تو. 🌸 [وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ (ابراهیم/33)] ✍️ معلم لبخندی زد و گفت: ضمناً، عاشورا و هر مناسبت دینی دیگر، ایام‌الله‌اند. تمام‌روزها و فصل‌ها، مخلوق خدایند. آن‌ها هم دوست دارند ایام‌الله را درک کنند. @Fanus_AliFarahani
صریر
👵🏻#حکایت‌های_ننه‌آقا 0⃣1️⃣ 👵🏻 ننه‌آقا خیلی حرف نمی‌زند ولی گاهی هم شمع سخنوری‌اش شعله می‌گیرد و اصر
👵🏻 1️⃣1️⃣ 👵🏻 ننه‌آقا به همان اندازه که برای روزهای سوگواری، حال ماتم به خود می گیرد، برای مناسبت‌های شادی، هم حال خودش را خوش می‌کند و هم حال دیگران را. ✅ مثلاً در ماه ربیع‌الاول که ولادت پیامبر اکرم و امام صادق علیهماالسلام می‌شود، حتماً شیرینی می‌خرد و پخش می‌کند. ✅ خانه‌اش را تمیز و مرتب می‌کند و نوه‌ها را به شوق اتفاقات خوشی که قرار بود در خانه‌اش بیافتد، جمع می‌کند. 👵🏻 یک‌بار در شب هفده ربیع، با چندی از نوه‌هایش هماهنگ شدم و به خانه‌اش رفتیم. به محضی که وارد خانه شدیم، بوی گلاب🌸 توجه‌مان را جلب کرد. نمی‌دانستیم وارد خانه ننه‌آقا شدیم یا وارد بهشت!😳 چون معمولاً در خانه ننه‌آقا، بوی کره و مربای بالنگ یا اسفند دودشده غالب بود. مشخص بود که برنامه‌ریزی کرده بود. 👵🏻 وارد اتاقش که شدیم، ننه‌آقا به استقبال ما آمد. پیراهن آبی روشن با گل‌های ریز و قرمز پوشیده بود و روسری سفیدی بر موهای حنا زده‌اش، انداخته بود. 🌺 ننه‌آقا لپ نداشت ولی گونه‌هایش که به‌اندازه گردو بود، آن‌قدر بامزه و شیرین بود که دوست داشتی، همان‌جا، گونه‌اش رو بکشی. 🌺خودنمایی دندان طلا در میان ردیف دندان‌های مصنوعی‌اش، ناخودآگاه دل ما را شاد می‌کرد. 🌺 قسمت جذاب، تنقلاتی بود که...⏸ 👇👇 @Fanus_AliFarahani