eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
45 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج حسین خرازی به شناسایی رفته بود وقتی از شناسایی برگشت نقشه عملیات را پهن کرد نقطه ای را نشان داد و گفت: اگر من شهید شدم اینجا از روی چند خوشه گندم رد شدم، به صاحبش بگویید راضی باشد... "شهید حسین خرازی" @Sedaye_Enghelab
فرازی از وصیت‌نامه امروز روز امتحان است؛ هر كس بخواهد يا نخواهد اين انقلاب به پيروزي نهايي مي‌رسد. برادران و خواهران! بيدار باشيد و از تفرقه بپرهيزيد؛ چون تفرقه خواست دشمن اصلي ما امريكاي جنايتكار مي‌باشد و منافقين كوردل هم بدانند ديگر اين ملت قهرمان و شهيدپرور گول آنها را نخواهند خورد كه گاهي به‌عنوان كمبود و يا گراني مي‌خواهند مردم را ناراضي كنند. ما آنچه را كه خواستيم اسلام واقعي بود كه با رهنمودهاي رهبر عزيز و روحانيت مبارز ايران به‌دست آورديم. مردم تا جان در بدن داريد از رهبر و روحانيت مبارز جدا نشويد كه ما هر چه داريم از آنها داريم. "شهید زین العابدین بابایی" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام جواد(ع) می‌فرمایند: اَفضَلُ اَعمالِ شيعَتِنا اِنْتِـظارُ الْفَرَجِ. با ارزش ترين اعمال شيعيان ما انتـظار فـرج است. منتخب الأثر، ص۲۲۳ @Sedaye_Enghelab
همیشه بعد از نماز صبح با حال و هوای خاصی دو رکعت نماز می خوند. نماز مستحبی زیاد می خوند، اما به این دو رکعت خیلی مقیّد بود. وقتی پرسیدم این نماز چیه؟ اول از جواب دادن طفره رفت. اصرار که کردم، گفت: اگر قول بدی تو هم بخونی میگم. قول دادم و گفت: "من هر روز این دو رکعت نماز رو می خونم به نیت سلامتی و ظهور امام زمان علیه السلام...." "شهید سید علی حسینی" #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab
با شروع جنگ تحمیلی، عبدالرسول زرین که عضو سپاه اصفهان بود توانست در جنگهای نامنظم و دیگر عملیاتها به عنوان تک تیر انداز، نقش حساس و ظریف خود را بازی کرده و با ۷۰۰ شلیک موفق، صیاد خمینی لقب بگیرد. شهید حاج حسین خرازی، زرین را به خوبی می شناخت. رابطه این دو مانند رابطه پدر و فرزندی بود و بارها همدوش هم عملیات های نفس‌گیر را انجام داده اند گروه ضربت به فرماندهی حسین خرازی به هر وحشتکده ای سرک می کشید و بارها با دلاوری های شهید زرین، دشمن بیشترین آسیب ها را متحمل شد. این تک تیر انداز بارها آتش بار دشمن، در ارتفاعات صعب العبور را فقط با یک بار فشار دادن ماشه تفنگ "اس وی دی و اف پی کا" خاموش کرد. این ادعای بزرگ است به تأیید حاج حسین خرازی رسیده است و قول اوست که شهید زرین به وسیله سلاح "اس وی دی" چندهزار دشمن بعثی را به هلاکت رسانده و چندین فرمانده عراقی را از میان برداشته است. او به تنهایی چندین تپه را تصرف کرده است که بعدا به نام شهید نامگذاری کرده اند. زرین بارها زخمی شده بود و ۶۰درصد از کار افتادگی داشت. خرازی معافیت او را از رزم صادر کرده بود اما نشستن برای این رزمنده دلاور معنایی نداشت شهید خرازی در مورد دلاوری های زرین گفته است: "انگار که ایشان جنگی به دنیا آمده بود" و ایشان را "گردان تک نفره زرین" خطاب کرده بودند. "شهید عبدالرسول زرین" @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب #رفیق_مثل_رسول آن قد دل تنگ هیئت و روضه شده بودم که اولین سه شنبه خودم را به هیئت
قبول کردم و قول دادم قبل از رفتن حتما وصیت نامه‌ام را بنویسم. یکی دو روز آخر کارهایم را مرتب کردم؛حتی مبلغی که مربوط به خمسم می شد را امانت به بابا دادم. بعد از خرید ماشین، کارهای سند را به روح الله سپردم. خبر شهادت مهدی عزیزی و رضا کارگر برزی را امیر به من داد. شنیدن این خبر خیلی سخت و تلخ بود. بعد از اتمام کارهای اولیه قرار شد خانواده رضا را برای وداع به معراج بیاوریم. مسیر خیلی طولانی بود، مجبور شدم خیلی سریع رانندگی کنم. بین راه بارها بابت رانندگی ام معذرت خواهی کردم؛ اما خدا رو شکر موفق شدم سر وقت خواهرهای رضا را برای دیدن برادرشان به معراج برسانم. رسیدن خواهرهای رضا بالای سرپیکر باشاخه های گلی که روی رضا می ریختند، روضه مجسم بود و چقدر در این لحظات می شد بی قراری دل حضرت زینب و صبرشان را تصور کرد. روز مراسم، من، حاج محمد، حسین و محمد با یک ماشین رفته بودیم. مراسم تدفین که تمام شد، از شدت گرما و فشار کارهای این چند روز، حس کردم دیگر تحمل نگه داشتن روزه ام را ندارم، خیلی حالم بد شده بود، بقیه بچه ها هم شرایط بهتری نداشتند، درست هفتاد و دو ساعت بود که هیچ کدام نخوابیده بودیم، سحری و افطاری هم که به قول معروف پیشکش. به حسین گفتم: قبل اذان خودمون رو برسونیم، از حد ترخص خارج بشیم. حسین قبول کرد و محمد هم گفت: مطیع جمع هستم. حاج محمد هم گفت: اگه بخوایم باید زودتر حرکت کنیم. چهار نفری به سمت قم راه افتادیم. من چشمم به کیلومتر ماشین بود، حد ترخص را که رد کردیم، گوشه ای نگه داشتیم و روزه مان را افطار کردیم. آنجا کمی غذا خوردیم و یکی دو ساعت استراحت کردیم. به شدت ضعف کرده بودیم یکی از بچه ها خندید و گفت: توان بدنیمون تموم شده بود، هماهنگ کنیم شهید بعدی توی خنکی هوا باشه. آن شب وقتی رسیدم شهرک، نزدیک مقبره الشهدا احمد را دیدم، خستگی و بغضم را نمی توانستم پنهان کنم. احمد پرسید: رسول چی شده؟؟ عکس مهدی و رضا را نشان دادم _از بچه های یگان ما بودند، توی یک روز شهید شدند. سه روزه که پلک نزدم. بچه ها خیلی غریبانه شهید شدند. احمد حالا ببین، شهید بعدی یگان منم. احمد شروع کرد به خندیدن و شوخی و مسیر حرف را عوض کرد. محل کار پیگیر اعزام مجدد بودم. یک مقدار بین اعزام به سوریه یا لبنان مشکل پیش آمده بود. فکر کنم سه مرتبه به من برنامه اعزام دادند و کنسل شد. حسین هر بار من را تا فرودگاه میبرد، دفعه سوم که کنسل شد حسین گفت: خودم می برمت یه منطقه خوش آب و هوا، دیگه هم این قدر نریم و بیایم. چند روز بعد دو مرتبه به من تاریخ اعزام دادند. @Sedaye_Enghelab
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما کـه دادیم دل و دیده بـه توفان بلا گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر سینه گو شعله ي آتشکده ي پارس بکش دیده گو آب رخ دجله ي بغداد ببر @Sedaye_Enghelab
فرازی از وصیت‌نامه ما ماندگان از قافله دور افتاده ايم و از خجلت در پناه ديوارها پنهان مي شويم چرا كه هر روز از اين گذر شهيدي در حركت است. براي چه من و تو هر روز در گريزيم. خواهر و برادرم، من و تو از كدامين قافله هستيم، مي مانيم يا به قافله شهدا مي پيونديم. آيا صداي رزمنده اي كه فرياد مي زند من رفتم و سنگرم خالي است در گوش نمي پيچد كه مي گويد اسلام در خطر است ايران وطن ما كه كشور امام زمان(عج) است در خطر است پس اندكي درنگ نكن، بشتاب، بشتاب. "شهید اکبر پایدار" @Sedaye_Enghelab