این همیشهها و بیشهها،
اینهمه بهار و اینهمه بهشت،
اینهمه بلوغ باغ و بذر و کشت،
در نگاه من
پر نمیکنند جای خالی تو را...
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
برشی از یک #نیمایی
@Selectedpoems
دشوارترین شکنجه، این بود که ما
یک یک به درون خویش تبعید شدیم
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
#تک_بیت
@Selectedpoems
ورق میزنم برگهای گل اطلسی را
ورق میزنم سالها
روزها را
ورق میزنم آسمان را
زمین را
ورق میزنم عمر را
-آشکار و نهانی-
به دنبال آن لحظهٔ جاودانی
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
#نیمایی
@Selectedpoems
قرنی گذشت و ما به هزار امّید
خود را هلاکِ حرف زدن کردیم
بی آنکه خود، تکان بخوریم از جای
پرواز -مثل بادبزن- کردیم
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
#قطعه
@Selectedpoems
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخ این برهنهچنار
مرغکی با ترنّمی بیدار...
آخرین شکوِه از زمستان است؟
یا نخستین ترانههای بهار؟
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
برشی از یک #نیمایی
@Selectedpoems
پرندهای که در آن اوج میپرد به شتاب
در این غروب پر از بدگمانی و تشویش
نشانههایی از آواز و روشنایی را
گرفته است به منقار و میبرد با خویش
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
#قطعه
@Selectedpoems
معنای انحنای زمان چیست؟
جز خم شدن به حرمت این عشق
در لحظهای
که میگذرد
از کنار ما
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
برشی از یک #نیمایی
@Selectedpoems
گام مینهی به سوی من
بادرنگ و بیشتاب
گام مینهم به سوی تو
آنچنان که
مؤمنی به مسجدی و
عارفی به خانقاه
در میان جذبهٔ جلیلِ
لحظههای آبیِ برهنه،
بینقاب
میتپد دلم
مثل قلبِ
زخمخوردهٔ
پرندهای
در غروب آفتاب...
#محمد_رضا_شفیعی_کدکنی
#نیمایی
@Selectedpoems