- یهفنجونچای که با مقداردقیقی شیر تزئین شده ، یهکتاب ِنخونده ، یه دُم ِگربهٔ حلقهشده دورانگشتت ، حبههای ِانگوری که یهزمانی خونهٔ موجودات ِاسرارآمیز کوچولو بودن ، کارهایی که بهشون رسیدگیکردی و دیگه آزارتنمیدن ، بوی ِجنگل ِدستسازت و عطر پای ِهلو که توی ِحیاطپشتی پیچیده . درحالی که سرت رو روی ِشونهاش گذاشتی و با ناخنهای ِکوتاه ِنیمهتیزش روی ِپوست ِپیشونیات شعر مینویسه . و همینطور هم یهعالمه عشق که توی ِشیشهٔ شفاف ِکرهٔ زمین نگهداشتهشده .. فقط هدیهای برای ِخیالهای ِرنگارنگ ِامروز تو)) _روحنواز
- یکی از احساسات ِعجیبی که وجودداره تبدیل ِحس ِعلاقه به تنفرعه ، اینجوریهکه تو دیگه برای ِصحبتکردن با اونفرد ذوق و استرس نداری ، خوشحالنیستی و فقط میخوای نباشه ، حالت ازش بهم میخوره ، نمیخوای صداش رو بشنوی ، نمیخوای چهرش رو به یاد بیاری and it hurts .
خوابیدن ِعمیق ِتوی ِماشین ِدرحال ِحرکت و صدای ِرادیویی که توی ِماشین پلیمیشه >>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- Rule number one -
( You know my name, not my story! )
بعدش هم بارون ِشدیدی اومد ، قشنگ پشمام ریختهبود و در عجببودم ینی ، تهران ِ۴۴درجهای و بارون؟ حقیقتاً الآن هنگکردهام .. درحال ِحاضر هوا خنکتره ، خوشحالم ولی .. It's very strange))
ولی .. من ، سلنالسترنج/ننهسلناتون بهتون قول ِشرف میدم ، یهروزی روزگاری توی ِهمین ایران ِخودمون کارخونهٔ دوغ ِسلناـعلی رو تأسیسمیکنم و روی ِدست ِدوغ ِآبعلی ِنوستالژیکطور و اونموقع دیگه فسیلشده و با طعم ِبهشت میزنم و مزههای ِجدید خلقمیکنم ، مثلاً دوغ با طعم ِآقای ِگرگعلی و اسمش هم میشه : دوغ ِسلناـعلی با طعم ِمتفاوت ِجناب ِگرگعلی دارای ِعصارهٔ چشمهای ِژلهای و گوشت! حالا بگذریم از داداشمون جناب ِگرگعلی ِبدبخت .. خلاصهکه میخوام دوغ رو جهانیتر از همیشه کنم ، جوریکه ایران به دوغهاش و مخصوصاً دوغ ِسلناـعلی شناختهبشه ، هم اینکه پولدارترین آدم ِتوی ِدنی- که نمیشه ولیخب پولدارترین آدم توی ِایران میشم😦 #سلنا_ترسناکه
اگه خندیدن توی ِموقعیتهای ِجدی جرم محسوب میشد احتمالاً الآن داشتم آبخنک میخوردم✅ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- Cheri, cheri lady! -
Going through a motion, Love is where you find it, Listen to your heart!
نامههای ِدستنویس ، مطالعهٔ شبانه ، چای ِگرم/عام .. شیرقهوهٔ خنک؟ ، پیژامهٔ گشاد و موسیقی𝟹›
+ اگه شب تا صبح بیداربودن جرم محسوب میشد احتمالاً الآن داشتم آبخنک میخوردم✅ .
+ میدونی ، اینکه یهسری وقتها ذهنت بیکارمیشه و میره سراغ ِرفتارهای ِبد و ناراحتکنندهای که بعضیافراد باهاتداشتن خیلیمزخرف و ناراحتکنندهست . مثلاً داری بهطرف فکرمیکنی و از خوبیهاش توی ِذهنتمیگی ، ولیخب یکدفعه یکیاز رفتارهای ِبد و ناراحتکنندهش میاد توی ِذهنت و کل ِوجودت میشه ناراحتی و غم از دست ِاون . انگار که ازش زده میشی ، متنفر میشی .. اینکه از رفتارهای ِبد آدمها بگذری و فراموششونکنی و حتی یادآوریش بیاثر باشه و نسبت ِبهش بیتفاوت باشی و ایگنورشکنی ، کاملاً یهجورهنره . کهخب .. من بخش ِزیادی از اونهنر رو ندارم و ایکاش داشتم)) #افکاروشخصیتمن
حقیقتاً و جداً نیازمند ِیکسرماخوردگی ِجدید جهت ِدرستشدن ِبرنامهٔ خوابم 🙏🏻 .