۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● "راهی که طی شد" ■ ادامه قسمت یازدهم : "گرهون عزیز" (۲) ●"آثار مجاهدت سید محمد ساجدی" : 🔺بعد از
● "راهی که طی شد"
■ قسمت دوادزدهم : "روز هشتم"
🔺بعد از سفر پر فراز و نشیب به منطقه گرهون و حواشی بعد از آن ، این بار دوباره نوبت نیک دشت بود برای کار های تبلیغی . گرهون چون منطقه ای به شدت کوهستانی بود و جاده های آن هم به شدت خاکی و صعب العبور ، به طور طبیعی ما و همه بچه ها خودمان را با این شرایط آماده کرده بودیم وبه طور طبیعی ما هم بعد از برگشت از منطقه ی گرهون به طور رسمی تبدیل به انسان های خاکی شده بودیم و تمام لباس ها و عمامه ها تبدیل به خاک شده بود . بنده هم در گرهون شانس نداشتم و عمامه ی عزیز ما در آن حادثه ای که برای عباسعلی پیش آمده بود مورد عنایت واقع شده بود و عمامه ی ما به معنای واقع کلمه پرس شده بود . بخاطر همین مسئله مجبور شدم یک دست غبا و عمامه از دوستان قرض بگیرم و با همان خاکی بودنمان دوباره راهی نیکدشت بشویم ، هر چه که بود خودرا به نیک دشت رساندیم .
● "لحظات ناب اذان" :
🔺شب هشتم نیز در نیک دشت شانس با ما یار نبود و همچنان بعد از رسیدن ما به نیک دشت برق ها بخاطر بارندگی قطع شده بود ، نزدیک اذان شده بود و باید اقدامی برای اذان صورت میگرفت . با خود گفتم فرصت خوبی است که اذان امشب را بچه ها بگویند ، بچه ها جمع شدند و کم کم و شمرده شمرده با ما اذان را تکرار میکردند و بعد از اذان بچه ها خودشان حس خوبی داشتند چون برای بار اول بود اذان میگفتند ... در همان لحظه یادم آمد که فرصت آن است که بچه ها را برای تکبیر گفتن تشویق کنم و همین هم شد و بچه ها از ان روز به بعد از همدیگر سبقت میگرفتند از تکبیر گفتن و حتی اذان گفتن در مسجد صاحب الزمان نیک دشت .
🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد
✍علی بختیاری
#راهی_که_طی_شد
#قسمت_دوازدهم
✅@Serat1357talabe | صراط