علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
● "راهی که طی شد" ■ ادامه قسمت یازدهم : "گرهون عزیز" (۲) ●"آثار مجاهدت سید محمد ساجدی" : 🔺بعد از
#بشاگرد_۲
روایت چهل و یکم
تصاویری از مرحوم مجاهد سید محمد ساجدی
✅@Serat1357talabe | صراط
علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
● "راهی که طی شد" ■ قسمت دوادزدهم : "روز هشتم" 🔺بعد از سفر پر فراز و نشیب به منطقه گرهون و حواشی
● "راهی که طی شد"
■روایت سیزدهم : "روزنهم"
🔺دیگر نفسی برای اجرای برنامه نمانده بود ، ساعت یازده شب بود که به بنده خبر دادند که فردا روز تاسوعا مراسم احلی من العسل در خمینی شهر در مسجد صاحب الزمان برگزار میشود . سین برنامه هنوز چیده نشده بود و به شخصه پیشنهادی را برای برنامه ها خدمت حاجقا روح الله میرزایی پور ارائه دادم ، به بنده گفته بودند که شما جزو روایت گران فردا صبح هستی و قسمتی شده بود برای بنده که در همایش احلی من العسل خمینی شهر از قاسم های زمانه بگویم .با خود بسته بودن که از شهید فهمیده بگویم و از رشادت های آن ، اما قرعه ی بنده به شهیدی دیگر بود و روایت گری شهید فهمیده نصیب شخص دیگری شده بود . در همان هیاهو به دنبال سوژه بودم برای روایتگری تا یکی از دوستان داستانی از همین قاسم های زمانه برایم تعریف کرد منتها اسم شهید را نمیدانست . با خودم گفتم عیبی ندارد شاید خودش خواسته گمنام بماند .بخاطر همین مسئله اسم این روایتگری را برای خود : روایتگری از زندگی شهید گمنام نام گذاری کردم .
●"اصل روایت" :
🔺 روایت بر این بود که او همسن با قاسم بن حسن بود و سنش کفاف اینکه به جبهه برود را نداشت ، ولی با همه ی سختی هایی که دارد میخواست که برود به هرنحوی ، منتها یک مسئله او را با مشکل مواجهه کرده بود و آن رضایت پدر بود ، پدرمیگفت اگر تو بروی دیگر پشت و پناهی ندارم ، گذشت و گذشت و رسید روزی که پدر در مسجد برای صحبت با خداوند به سمت مسجد رفت ، او هم با خود گفت چه فرصتی بهتر از اینکه در این خلوت خواسته ی خود را از پدر مطالبه کنم و همین هم شد ، او در مسجد به پای پدر افتاد و از پدر التماس میکرد که اجازه بدهد که به میدان جنگ برود ، تا اینکه پسر به پدر گفت این مطالبه مرا به یاد اذن میدان قاسم بن حسن از اربابش حسین می اندازد وچه میشود که شما هم اذن میدان را به قاسم خود بدهی که بنده میتوانم قاسم سپاه حق بشوم .
🔺پس از مدتی پدر متحول شد و اجازه را به پسر داد ، پدر میگفت در ان میدانستم که به او اجازه میدهم و قصد رفتن دارد ، این آخرین دیدار من و اوست.گذشت و گذشت و پدر همچنان منتظر پسر بود ، 15 سال این پدر هیچ خبری از پسر نداشت ، خبری نمی امد که پسر اسیر شده است ، شهید شده است و... هیچ خبری نبود . گذشت و گذشت و بعد از 15 سال از طرف بنیاد شهید به پدر تماس میگیرند و خبر میدهند که جنازه ی پسرت برگشته است .
🔺بعد از آنکه به پدر خبر برگشت پسر را دادند ، پدر را با خود گفت من با پسر عهد و قراری داشته ام و بخاطر همین بای پیکر را مشاهده کنم ، وسئوالی همان اول از بنیاد شهید پرسید که آیا از جنازه پا سالم است ؟؟؟ او گفت بله ، گفت عهد و قرار من با پسر این بوده است که او پای مرا بوسیده است ومن هم باید پای او را ببوسم ، او از این مرحله به درجات بالا رسیده است ، من هم بای به شفاعت برسم تا عاقبتم ختم به خیر شود . این بود روایت ما از یکی از قاسم های زمانه و چه بسا هزاران قاسم هایی که در این راه رفته اند اما هیچ اسم و نشانه و روایتی از آنها نیست و روایت نمیشوند ....
🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد
✍علی بختیاری
#راهی_که_طی_شد
#قسمت_سیزدهم
✅@Serat1357talabe | صراط
هدایت شده از علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
31.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بشاگرد_۲
روایت بیست پنجم
روایتگری از
"قاسم های زمانه"
✴️اجتماع احلی من العسل
محرم ۱۴۰۳ ، بندر عباس، شهرستان بشاگرد ، روستای خمینی شهر
✅@Serat1357talabe | صراط
علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
● "راهی که طی شد" ■روایت سیزدهم : "روزنهم" 🔺دیگر نفسی برای اجرای برنامه نمانده بود ، ساعت یازده ش
● "راهی که طی شد"
■روایت چهاردهم : "روز دهم"
● هم کلام شدن با حاجقا هاشمی:
🔺بعد ازظهر بود تاسوعا بود که بلافاصله به سمت نیک دشت راه افتادیم ، این دفعه مارا تا نیک شدت حاجقا ی هاشمی ( امام جمعه ی ثابت روستای نیک دشت ) مشایعت میکرد و وسوار بر ماشین او شدیم و به سمت نیک دشت حرکت کردیم .
عرض ارادت و احترامی خاصی بر می گذاشت و همان اول روایتی از تاثیرات حضور ما در نیک دشت میگفت که فقط حضور شما در نیک دشت باعث شده است که یک حلقه ی تربیتی در بطن نیک دشت شکل بگیرد و این دغدغه ایجاد میشود که بانوان روستایی خودشان دست به کار شوند وفعالیت های خودرا برای کار با کودکان شروع کنند و مدام با ما دراین مسائل با ما در ارتباط هستند ...
او به تاثیر زیاد سرود در دل نسل جدید اشاره کرد وگفت که از ماه رمضان تا به الان تمامی مفاهیمی که میخواستیم به نسل جدید نیک دشت انتقال بدهیم کار گره میخورد و باید روش غیر مستقیم را انتخاب میکردیم که در این مسئله شما با حضور جهادی خود در ماه مبارک رمضان تحت عنوان گروه جهادی تبلیغی محبین ائمه خانه طلاب تا حدودی گره ما را باز کردید و همین که به مسئله ی سرود پرداختید در همان موقع ما شروع به کار کردیم و سرود را در این منطقه سر لوحه ی کار خودمان قرار داده ایم و کار به جلو میرود . هرچه که بود گفتگوی خوبی با حاجقای هاشمی شکل گرفت و رفته رفته به نیک دشت نزدیک میشدیم .
●باران عاشورایی :
🔺هوا دوباره دگرگون بود و گویی دوباره باید منتظر بارش باران میبودیم . به محض رسیدن به نیک دشت رعد وبرق ها شروع شد ، در اوخر تیر ماهی که در هیچ نقطه از کشور بارشی گزارش نمیشود این بشاگرد و خصوصا نیک دشت است که با باران های سیل آسای خود در تابستان ، بارش های تابستانی را به خود اختصاص داده است . به پنج نکشید که رگباری گرفت که همه مجبور شدند به سمت حسینیه ی شهید ابو مهدی المهندس روستای نیک دشت سرازیر بشوند در همان لحظات اول سرنوشت امشبمان با دو سه رعد و برقی که به دو سه دکل برقی وایضا یک کنترل برق خورد و منفجر شدن آن رقم خورد و همین مسئله موجب شد برق چند روستای بعد از ما به مدت یک شب که هیچ ، یک هفته قطع شود .. بعد از یک ساعت شدت بارش کمتر شد و به دور و بر خورد نگاه میکردم ، حاجقا علویان را مدام میدیم ولی سید حسن طباطبایی که همراه ما و حاجقا علویان بود نبود ، سید حسین کنجکاوی و حرف زدنش با یکی از بومیان نیک دشت در مورد اوضاع میدانی نیک دشت گرفته بود و بعد از بارش باران دیدم که سید حسن مثل موش اب کشیده به سمت حسینیه در حال آمدن است ، بعد ها فهمیدم که سید حسن از اول بارش در زیر یکی از سایه بان های نخلی اطراف حسینیه پناه گرفته بود و راهی برای امدن به سمت حسینیه نداشت و همان جا تا اخر بارش در انجا بود ...
● بعد از بارش عاشورایی :
🔺بارش باران تمام شده بود و همه به سمت معابر ها نیک دشت سرازیر شده بودند و گویی خبر هایی شده بود که در اوایل صحبت ها به آن اشاره کردم ، بله ، تیر برق های شکسته در معبر های نیکدشت افتاده بود و معابر آب رفته بودو همین مسئله موجب شده بود اهالی نیکدشت را با نگرانی روبرو کند به منزله ی اینکه شب ، شب عاشورا بود و بعد از آن هم فردایش مراسم سنتی علمگردانی اهالی نیک دشت در معابر بود اما متاسفانه نبود برق این مسئله را با مشکل مواجهه کرده بود ...
●ایمان اهالی به بشاگرد به برپایی عزای حسینی :
🔺بعد از مدتی شُور کردن اهالی نیک دشت تصمیم بر ان شد که عده ای به دنبال و مطالبه ی وزنگ زدن به اداره ی برق ووصل شدن هرچه سریعتر برق نیک دشت و روستا های دیگر شوند و عده ای نیز به دنبال بر پا کردن موتور برق برای مجلس امشب شوند ، که الحق و الانصاف پاکار بودند و وضعیت را برای برپایی مراسم شب عاشورا در یکی از معابری که منتهی به حسینیه ی نیک دشت میشد آماده کردند . مراسم هم با حداکثر شور و حماسه برگزار شد و توانستند همه از این امتحان بزرگ حسینی سربلند بیرون آیند . امتحانی که ایمان و پاکار بودن اهالی نیک دشت را درحال محک زدن بود .
●صبح عاشورا و مراسم علمگردانی :
🔺بعد از مراسم شب عاشورا بنا شد که ما همان شب در نیک دشت باشیم چون صبح عاشورا در تمام روستا های بشاگرد سنت دیرینه ی خود در روز عاشورا یعنی علمگردانی و ایضا علمکشون را در برنامه خود داشتند ، شب را در ظلمات گذراندیم و صبح ساعت 9 برای علمگردانی به پا خواستیم . علمگردانی در سطح روستا انجام شد و در این رسم اهالی بشاگرد بر آنند که خبر شهادت امام را به اهالی خبر دهند .
ادامه دارد ....
🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد
✍علی بختیاری
#راهی_که_طی_شد
#قسمت_چهادهم
✅@Serat1357talabe | صراط
#یادداشت
✍علی بختیاری
⭕️فراموش کردن اصل و ماهیت یک مقصود معنوی در ذیل حرکت به سمت معنویت اما با باطن مادّیت ....
🔺خداوند به همه کسانی که توفیقشان گشت که در مسیر مشایه و امثالهم قدم میزنند جزای خیر و توفیقات دوباره برای شرکت در مراسم اربعین عطا شود ان شاالله .
🔺لاکن مسئله ای که در چند سال اخیر مطرح شده است این است که آیا به راستی هر کس به شخصه ضمن حرکت در مسیر زیارت اربعین به این مسئله فکر کرده است که بنده به عنوان زائر اباعبدالله الحسین که توفیق شده در این مراسم شرکت کنم قصد و ماهیت حضور بنده در این مراسم چیست؟
🔺 "هر حرکتی مقصودی دارد" ..."مگر میشود حرکتی انجام شود و ما به حرکت روی بیاوریم ولی قصد و ماهیت نداشته باشد!" ، به قول طلبگی اش "هر علتی معلولی دارد " و نمیشود علت باشد ولی معلول نباشد و یا بلعکس.
🔺"ماهیت حضور ما چیست ؟" جز این است که قدم هایمان برای ظهور است ، جز این است که در این مسیر دلهایمان صاف و آکنده از هر گونه سیاهی ای که در این فضای پز از مادیات است بشود !
🔺اگر این است پس بعضا رغبت های ما به اینکه یک سفری برویم حال و هوایمان عوض شود و یا اینکه برویم اربعین از مواکب آن استفاده تام را ببریم چیست ؟ این ها مواردی است که نشان میدهد که قصد و ماهیت ما از سفر اربعین نه مطلقا و نه بعضا بلکه در ذیل" مکتب استدراج" ، به تدریج رغبتی که به سمت معنویت و کسب آن بود ، رفته رفته این رغبت بخاطر میل بیش از حد به فضای مادی اربعین به سمت کسب امورات مادی تبدیل شده است و نه کسب امورات معنوی . و این خطری است که فضای اربعینی ما را تهدید میکند.
✅@Serat1357talabe | صراط
علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
#بشاگرد_۲
روایت چهل و دوم
🗣سخنی از حجت الاسلام حاج علیرضاپناهیان درباره ی شخصیت هنرمند جهادگر مرحوم سید محمد ساجدی :
🔺حوزه علمیه ای که حضور و غیاب می کند، امتحان می گیرد و خلاصه دچار فضای کارمندی و اداری شده است دیگر نباید از طلبه اش انتظار جهاد علمی داشته باشد، چون جهاد هرگز با فضای اداری جمع شدنی نیست، گاهی تاسف می خورم برخی طلبه های ما دنبال این هستند یک جایی کارمند بشوند و خودشان را اسیر کنند، در حالیکه طلبه آزادترین فرد برای انجام کارهای بزرگ است.
🔺مرحوم سید محمد ساجدی انسانی بود که از هر قید و بند اداری آزاد شده بود و سبک زندگی اش صد درصد جهادی بود، اگر می خواهید این سبک زندگی را لمس کنید؛ اربعین و اردوهای جهادی را تجربه کنید، شاید بخاطر همین بود که ایشان هنر را انتخاب کرده بود.
🔺وی خاطر نشان کرد: طلبه ای که اردوی جهادی را تجربه نکرده و زندگی جهادی ندارد و همسرش را با ملاک های این نوع سبک زندگی انتخاب نمی کند، نمی دانم بعدا چطور می تواند از اخلاق و معنویت برای مردم سخن بگوید.
✅@Serat1357talabe | صراط
آقای پزشکیان
با تمام اختلاف نظر هایی که با شما داریم...قلبا مشتاق پیشرفت های ایران در دولت شماییم...
چرا که کارآمدی و ناکارآمدی شما پای نظام نوشته میشه...
دیگه بهونهای برا کار نکردن وجود نداره...
دیگه کسی نمیتونه بگه نذاشتن...مانع شدن...
طبق ادعای آقای رئیس جمهور، رهبری که تأیید کردن، نهادهای امنیتی هم موافقت کردن، سپاه هم که همراهه، مجلس هم که یه جا رأی اعتماد داده...
خودتون هم گفتید وفاق ایجاد شده...
مشتاقانه منتظریم...
به قول خودتون بسم اللّه...
✍بدرلو
#کابینه
#پزشکیان
✅@Serat1357talabe | صراط
علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
● "راهی که طی شد" ■روایت چهاردهم : "روز دهم" ● هم کلام شدن با حاجقا هاشمی: 🔺بعد ازظهر بود تاسوعا
● " راهی که طی شد"
■ ادامه قسمت روایت چهاردهم : " روز دهم " (۲)
🔺مجلس تمام شد ، نوکری ما و خادمی ما هم برای نسل جدید نیک دشت هم به پایان رسید ،کمی مانده بود که حاجقا زین العابدین به دنبال گروه مبلغین اعزامی به روستای نیک دشت بیاید که دیدم کم کم هم دختر بچه هایی که با انها برنامه ها را جلو میبردیم و هم پسر بچه هایی که به مدت کوتاهی برنامه با آنها داشتیم می آمدند و میگفتند که حاجقا دفعه ی بعدی کی میاید ؟ و این همان چیزی بود که ما به عنوان مبلغ به دنبال آن بودیم ..
●"به وقت برگشت به خمینی شهر" :
🔺با اهالی نیک دشت خداحافظی شد و بعد از ظهر همان روز نیک دشت را به مقصد خمینی شهر ترک کردیم ، مبلغین دیگر روستا ها هم به همین منوال در حال برگشت از روستای محل تبلیغ خودبه سمت خمینی شهر بودند ، وقتی به خمینی شهر رسیدیم گویی همه عزم سفر بسته بودند ، همه چیز به پایان رسیده بود و وقت خداحافظی و وقت برگشت به قم رسیده بود .
🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد
✍علی بختیاری
#راهی_که_طی_شد
#قسمت_چهادهم
✅@Serat1357talabe | صراط
43.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ #نوا
#سلحشور
🎤دلتنگم ...
مثه جوون سرباز
مثه پیرزنی که توی بستر درده
مثه طفل یتیمی که دختر شهیده
#اربعین
✅@Serat1357talabe | صراط